سایت ملیون ایران

جایزه فیزیک ساخارف به نرگس محمدی اعطا شد

مراسم اعطای جایزه آندره ساخارف در امریکا برگزار شد و این جایزه امسال مشترکاً به نرگس محمدی، سخنگو و معاون کانون مدافعان حقوق بشر از ایران و راوی کوچی‌مانچی از هند تعلق گرفت.

به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، دلیل انتخاب خانم نرگس محمدی فعالیت‌های حقوق بشری او و تلاش برای پایان بخشیدن به مجازات اعدام بوده است.

نرگس محمدی هم مانند ساخارف، فیزیکدانی است که به دلیل تعهد به اصول اخلاقی مرتبط با ضوابط حقوق بشر موقعیت شغلی خود را از دست داده و در فعالیت علمی‌اش وقفه ایجاد گشته است و هم متناوباً تحت تعقیب و بازداشت قرار گرفته است.

علت برگزیدن آقای راوی کوچی‌مانچی، فیزیکدان هندی تلاش مستمر وی در زمینه توسعه پایدار در میان بخش‌های فقیر و تهیدست هندوستان و کوشش برای تسکین آلام فقرا اعلام شده است.

انجمن فیزیک آمریکا که یکی از تشکل‌های مدنی بزرگ علمی و پژوهشی غیرانتفاعی این کشور است، دارای بیش از ۵۴ هزار عضو فیزیکدان از دانشگاه‌ها، آزمایشگاه‌ها و مراکز پژوهشی در امریکا و خارج از امریکا می‌باشد. این انجمن، کمیته ویژه «حمایت از آزادی‌های فکری و پژوهشی» دارد که همه ساله وضعیت دانشمندان و فیزیکدانان که در آمریکا یا سایر کشورها مورد تعرض سیاسی قرار گرفته باشند را مورد بررسی قرار می‌دهد.

به توصیه همین کمیته بود که جایزه ساخارف فیزیک در سال ۲۰۱۴ به امید کوکبی، دانشجوی دکترای فیزیک اختصاص یافت. وی در سفرش به ایران در سال ۱۳۸۹ بازداشت و به دلایل واهی به ده سال زندان محکوم شد. امید کوکبی در شهریور سال گذشته به‌صورت مشروط از زندان آزاد شد اما هنوز ممنوع‌الخروج است.

مراسم اهدای جایزه ساخارف امروز و فردا- ۱۵ و ۱۶ آوریل ۲۰۱۸- در کنگره سالانه انجمن فیزیک آمریکا برگزار می‎شود که امسال این مراسم، در شهر کلمبوس در ایالت اوهایو و در مرکز اصلی اجتماعات این شهر تشکیل شده است. از دیگر نکته‌های این مراسم، دکتر «راجر فالکون»، پروفسور فیزیک دانشگاه برکلی اهدا کننده لوح جایزه به دو برنده امسال است.

از آنجا که نرگس محمدی همچنان در زندان است و برادر وی نیز به دلیل سیاست کنونی دولت امریکا امکان دریافت ویزا نداشت، دکتر نیره توحیدی، استاد دانشگاه ایالتی کالیفرنیا به نمایندگی از نرگس محمدی در مراسم دریافت لوح جایزه حاضر شد و با شرکت‌کنندگان در این مراسم سخن گفت.

علاوه بر کنفرانس مطبوعاتی که متعاقب دریافت جایزه برگزار شد، پیام ارسالی نرگس محمدی توسط خانم توحیدی قرائت شد.

با توجه به اینکه متن نرگس محمدی قبلاً در اختیار کانون مدافعان حقوق بشر قرار گرفته است، متن کامل آن را به شرح زیر اعلام می‌داریم:

نامه‌ای از یک زندانی عقیدتی، نرگس محمدی، از زندان اوین در تهران، ایران

برای من به عنوان یک فعال حقوق بشر و حقوق مدنی، افتخار بزرگی است که از سوی دانشمندان برجسته‌ای چون شما در زمینه‌‌ای مشترک با تخصص من در جهان فیزیک، شناخته بشوم و جایزه‌ی «آندری ساخاروف» را همزمان با آقای «راوی کوچیمانچی» فیزیکدان دریافت کنم. تلاش او برای توسعه‌ی انسانی و به خصوص برای محرومین و تنگدستان در هند، برای مردم زیادی در جهان الهام‌بخش بوده است.

وقتی در دانشگاه فیزیک کوانتوم می‌خواندم که درکی از جهان پیدا کنم، از لذت لبریز می‌شدم. اما همزمان ذهنم درگیر شرایط خفقان حاکم بر کشورم بود و ظلم و استبدادی که دانشگاه‌ها، روشنفکران و مطبوعات را در رنج و فشار قرار می‌داد. مثل خیلی افراد دیگر در دانشگاه‌مان، من هم احساس کردم باید به نبرد برای آزادی بپیوندم. آنچه ما امروز در ایران درگیر آن هستیم، استبدادی است که چندین دهه است که آزادی بیان و اندیشه را برنمی‌تابد. به نام مذهب، علم و خرد و حتی عشق را محدود و محکوم می‌کند. هر آنچه که با مصلحت سیاسی و اقتصادی‌ش همسو نباشد، تهدیدی علیه امنیت ملی و مضر برای جامعه می‌خواند و «حد زدن» بر هر ایده‌ی که خوش نمی‌دارد را امری ارزشی تلقی می‌کند.

استبداد، تنوع ایده‌ها را تاب نمی‌آورد؛ منطق را نه با منطق، استدلال یا گفتگو، بلکه با سرکوب پاسخ می‌گوید. منظور من از استبداد، حکومتی است که تلاش در تک‌صدایی کردن جامعه دارد: صدای اقلیتی حاکم و غالب، که به تکثر در جامعه اهمیتی نمی‌دهد.

منظورم از استبداد، قوه‌ی قضاییه‌ای است که حتی به رعایت اصول قانون اساسی خودش پایبند نمی‌ماند و روشنفکران، نویسندگان، روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی و مدنی را بدون برگزاری دادگاه و محکمه به حبس‌های طولانی محکوم می‌کند. از مثال‌های فراوان‌ش می‌شود به حصر خانگی مرجع دینی محترمی چون آیت‌الله منتظری اشاره کرد و هم‌چنین رهبران جنبش سبز، خانم زهرا رهنورد، آقای مهدی کروبی و آقای میرحسین که بدون هیچ محاکمه‌ای تا به امروز هفت سال است که در حبس خانگی هستند.

منظور من از استبداد قدرتی است که خود را مافوق قانون می‌داند و به عدالت و خواسته‌های ابتدایی وجدان انسانی بی‌اعتناست. حاکمی که استفاده از «شکنجه سفید» – حبس متهمان در سلول‌های انفرادی- را برای زندانیان سیاسی به امری معمول و رایج تبدیل کرده است. یک انسان را، تنها، در فضایی تنگ و محدود برای مدت زمانی نامعلوم و نامحدود حبس می‌کنند؛ در فضایی که از نور و هوای‌ سالم برخوردار نیست، و در آن هیچ صدا، بو و تحرکی وجود ندارد. به این شرایط فشار بازجویی، تحقیر، تهدید، فریاد، ضرب و شتم، توهین، خوراندن داروهایی نامعلوم و بدون برچسب، توهین های جنسی، بی‌خوابی ، ترس و اضطراب -همه برای گرفتن اعتراف اجباری- را اضافه کنید.

این سلول‌‌های انفرادی تنها در دسترس نهادهای امنیتی، نظامی و قضایی قرار دارند. آیا می‌دانید چه کسانی را در این شرایط قرار می‌دهند؟ افرادی که با سخن یا رفتار غیر خشونت‌آمیز خود با خواست قدرت حاکم مخالفت کنند. از تعداد انسان‌هایی که با ابتلا به بیماری‌های سخت از این سلول‌ها جان به در برده‌ند یا در آنها جان باخته‌ند اطلاعی نداریم. من به عنوان یک فعال مدنی یکی از هزاران قربانی این شکنجه‌ هولناک هستم و به این نتیجه رسیده‌ام که سلول انفرادی، با هدف شستشوی مغزی به کار گرفته می‌شود تا انسان‌ها در محرومیت از شرایط زیست طبیعی بشر، شاخصه انسان بودن یعنی افکار و عقایدشان را از دست بدهند یا سلامت جسمی و روحی و روانی‌شان به خطر افتد.

حکومت استبدادی، تنها بر عرصه سیاسی خود را تحمیل نمی‌کند. این استبداد از هر اهرم حکومتی برای نهادینه کردن تبعیض جنسیتی و جنسی، مذهبی، قومی و ایدئولوژیک به خصوص علیه زنان بهره می‌گیرد. با حمایت از سلطه مردسالارانه، تدوین و اجرای قوانین زن‌ستیز و حتی با فرهنگ‌سازی کاذب و ناهمگون با هنجارهای عمومی جامعه‌، زنان را از حقوق انسانی‌ و مدنی‌شان محروم می‌کند و مانع از فعالیت‌های اجتماعی آنها می‌شود. بنابراین، وقتی زنی مثل من تصمیم به شکستن هنجارهای دیکته شده‌ی آنها می‌گیرد، کنج زندان می‌افتد، محکوم به جدایی از فرزندان‌ش تا برای زنان دیگر آینه‌ی عبرت شود.

استبداد، در عرصه اقتصاد نیز نقش‌ش را ایفا می‌کند. ایران، کشوری ثروتمند از فروش گاز و نفت است، اما میلیون‌ها ایرانی از استاندارهای معمولی زندگی محروم هستند. مدیریت بی‌کفایت و فساد افراد و دستگاه‌های دولتی منجر به بی‌کاری در ابعادی عظیم، فقر و محرومیت فراگیر مردم حتی از حقوق اقتصادی‌شان شده است.

به خوبی می‌دانم که جامعه‌ی فیزیک آمریکا، که این جایزه را به من اعطا کرده، بسیاری از دانشمندان و فیزیکدانان تراز اول جهان از اعضایش هستند، و زبانم از تقدیر و سپاس از موهبت شما قاصر است. من برای ساحت علم و اندیشنمدانی چون شما بی‌نهایت احترام قائل هستم. تعمق بر پرسش‌هایی چون روابط دیالکتیکی میان بودن و شدن به من الهام داده و باورهایم را استحکام بخشیده است .

آنچه در اینجا می‌گویم نظرات پر شر و شور دوران دانشجویی یا دلنوشته یک زندانی خسته نیست، بلکه بازتاب تجربه‌های یک زن فیریک‌دان است که در عین حال برای برابری و حقوق بشر تلاش کرده است و در پی آن مورد تهدیدها، محرومیت‌ها، بازداشت‌ها، بازجویی‌های پی‌در‌پی بوده و در نهایت به ۲۳ سال زندان محکوم شده، که بر اساس قوانین ایران ۱۶سال از آن لازم الاجراست. این احکام سنگین نه به موجب ارتکاب عملیات تروریستی و زیر زمینی -که قضات همین دستگاه قضایی هم تایید کرده‌ند- بلکه به خاطر پافشاری من بر تحقق جامعه مدنی و حقوق بشر صادر شده است. مورد من بنابراین به وضوح رفتار ناعادلانه ، خشن و غیر قانونی‌ جمهوری اسلامی ایران را به تصویر می‌کشد.

دوستان گرامی،

شما اعضای یک نهاد مستقل ‌علمی هستید و از موهبت آزادی برای تاسیس نهادهای مستقل مدنی برخوردارید. از همین روی اجازه می‌خواهم تا با شما درباره دو ضرورت و مطالبه در جامعه ایران سخن بگویم:

نخست، استقلال دانشگاه‌ها
تا زمانی که دانشگاه‌ها از حکومت مستقل نباشد، سیر طبیعی کسب دانش و رشد اندیشه امری اگر نه محال، بسیار دشوار خواهد بود. تسلط دولت و سیطره دین بر علم و اندیشه در ایران، یادآور دوران قرون وسطا در اروپا است. در ایران، نهادهای علمی (دانشگاه‌ها و آموزش و پرورش) تحت کنترل و سیطره نهادهای امنیتی، مذهبی و دولتی است. ناشکیبایی و انحصارطلبی حکومت دینی، موجب رکود و تحدید آزادی پژوهش در دانشگاه‌ها شده است. دانشجویان در همه مقاطع، علاوه بر کسب صلاحیت علمی می‌بایست از فیلتر گزینش بر اساس افکار سیاسی و اعتقادات‌شان نیز عبور کنند. اخراج اساتید و دانشجویان به دلیل مذهب و جهان‌بینی، به امری رایج تبدیل شده است. افراد معتقد به آیین بهایی، از حق تحصیل در دانشگاه‌های ایران محروم‌ند.

فاجعه‌ی دیگر اینجاست که جوانان پس از گذراندن دوران تحصیل نمی‌توانند شغل مناسب پیدا کنند. جالب اینجاست که بیکاری در بین افراد با درجات بالای تحصیلی، به خصوص زنان بیشتر از دیگر افراد جامعه است. این امر باعث مسئله‌ی روزافزون فرار مغزها شده است. طبق آمار یونسکو ایران بیشترین درصد فرار مغزها را دارد و این امر برای کشور من ضربه‌ای جبران‌ناپذیر است.

دوم، نیاز به ساختن یک جامعه‌ی مدنی حقیقی
در ۲۵ سال گذشته، در یازده نهاد مدنی به عنوان عضو یا هیئت موسس فعالیت کرده‌ام. اکنون‌با حسرتی باورنکردنی نظاره‌گر پلمپ شدن درهایشان توسط حکومت هستم. اما نه ناامید هستم و نه بی‌انگیزه. نمی‌توانیم تلاش نکنیم. هنوز عمیقا ایمان و امید دارم که تلاش‌های خستگی‌ناپذیر فعالان مدنی، روزی به ثمر خواهد نشست. در انتظار آن لحظه‌ای هستم که پس از آزادی در کنار سایر همکارانم، به فعالیت در نهادهای مدنی ادامه دهم. راه رسیدن به دموکراسی در جامعه ایران نه جنگ و خشونت، و نه دخالت نظامی کشورهای خارجی، بلکه تحقق جامعه مدنی است. حکومت نیز بر این امر به خوبی واقف است. برای همین و به خصوص به خاطر ساختار غیر دموکراتیک‌ش، از نهادهای مدنی مستقل وحشت دارد. حتی نهادهای صنفی چون انجمن صنفی روزنامه‌نگاران، یا نهادهای حقوق بشری چون کانون مدافعان حقوق بشر و نهاد خیریه‌ای چون انجمن حمایت از کودکان کار را بر‌نمی‌تابد‌.

به عنوان یک مدافع حقوق بشر، مانند میلیون‌ها ایرانی، از حکم اعدام بیزارم؛ از تبعیض و هرگونه بی‌عدالتی علیه زنان آزرده‌ام؛ با هرگونه حبس و شکنجه‌‌ی فعالان سیاسی و حقوق مدنی در سلول‌های انفرادی مخالفم؛ و در برابر تعرض به حقوق انسانی سکوت نمی‌کنم. برای نهادینه کردن حقوق بشر و رسیدن به صلح بین مردم و حاکمان، من محرومیت‌م از آزادی و حقوق انسانی‌م را تاب خواهم آورد، گرچه جدایی از فرزندانم برایم رنجی کمتر از جان‌کندن نیست. من یک زنم، یک مادر، و با تمام زنانگی و عواطف مادرانگی‌م، در جستجوی جهانی عاری از خشونت و بی‌عدالتی هستم حتی اگر خود ده‌ها بار از خشونت و ناعدالتی رنج کشیده‌ام.

اندیشه‌ها و رویاها نمی‌میرند. ایمان و باور به ازادی و عدالت با حبس، شکنجه و حتی مرگ به پایان نمی‌رسد؛ و نیروی استبداد حتی به پشتوانه‌ی قدرت حکومت بر خواست آزادی چیره نخواهد شد. من در این زندان، فروتنانه حمایت و سخاوت شما را بر خود درمی‌یابم و به تلاش‌هایم تا رسیدن به صلح و مدارا برای جامعه‌ای متکثر و بر مبنای احترام به حقوق بشر ادامه می‌دهم.

از : ایران امروز

خروج از نسخه موبایل