سایت ملیون ایران

“یارانه ها”

yarane

مردمی در ایران وجود دارند که زندگی آنان به یارانه‌های پرداختی از طرف دولت احمدی‌نژاد وابسته است. افرادی که جایی گذرا و گنگ در تحلیل‌ها دارند و عوامِ بی‌خبر از سیاست نام می‌گیرند. اما آنها از طریق دریافت “یارانه ها” دارای گرایش سیاسی شده‌اند. از نظر این افراد گرانی در همه دولت‌های قبلی وجود داشته است و هیچ راهی برای مقابله با گرانی به جز افزایش درآمد مردم وجود ندارد. از آنجا که سطح دستمزدها در ایران با وجود کاهش ۱۱۰ درصدی ارزش پول ملی همچنان ثابت مانده است تنها راه افزایش درآمد از نظر مردم فرو دست جامعه، دریافت یارانه‌های نقدی است.

محمود احمدی‌نژاد به خوبی توانسته است به کسانی که نیاز حیاتی به پول یارانه‌ها دارند بقبولاند که گرانی‌ها و وضعیت بد اقتصادی ایران ناشی از کارشکنی‌های مجلس ایران و تحریم‌های آمریکا است و دولت او در این میان بی‌تقصیر و البته قربانی است. آنان در انتخابات آینده ریاست جمهوری به هر فردی که دنبال کننده سیاست‌های احمدی‌نژاد باشد رای خواهند داد.

در روز دوشنبه ۱۸ دی ماه ۱۳۹۱ اعلام شد که یارانه نقدی مربوط به این ماه به حساب سرپرستان خانوار واریز شده و قابل برداشت در روز ۱۹ دی ماه است. همچون ۲۲ نوبت قبلی، بسیاری از کسانی که روز پرداخت یارانه‌ها کار بانکی داشتند، سعی کردند کارهای خود را به یک روز قبل یا بعد از ۱۹ دیماه انتقال دهند چرا که تقریبا هر ایرانی می‌داند که در روز پرداخت یارانه‌ها، دستگاه‌های خودپرداز و بانک‌ها در تسخیر صف‌های طویل مردمی است که برای گرفتن پول هجوم آورده‌اند. در این اوقات، معمولاً تا چند روز بانک‌ها فقط به حساب‌های مخصوص خود سرویس می‌‌دهند و شبکه بین بانکی در ایران مختل می‌شود. افرادی که موضوع این گزارش هستند، معمولاً در نخستین دقایق بامداد یا صبح خیلی زود به دستگاه‌های خودپرداز مراجعه می‌کنند و برای گفتگو با آنان باید سحرخیز بود!

محمد، کارگر تراشکاری – ساعت ۴ صبح

− چرا این موقع برای گرفتن یارانه خود به دستگاه خودپرداز مراجعه کرده‌اید؟

− از خانه تا کارگاه یک ساعت و نیم فاصله است. باید ۷ صبح دفتر امضا کنیم. بعضی وقت‌ها دستگاه خراب است. کاغد ندارد، پول ندارد، قطع است. مجبور می‌شوم چند بانک را بروم. جلوی هر دستگاهی هم یک صفی هست بالاخره.

− کس دیگری نیست یارانه را بگیرد؟ همسرتان یا بچه‌ها…

− نه! زنم بلد نیست با دستگاه کار کند. روزهای یارانه (پرداخت یارانه) خیابان‌ها شلوغ است. موتوری‌ها کیف زن‌ها را می‌زنند و می‌روند. کل زندگی ما همین پول است. این پول را بدزدند صاحب خانه اثاث را می‌ریزد توی کوچه!

− چندتا بچه دارید؟

− سه تا

− چقدر به حسابتان واریز می‌کنند؟

− ۲۲۷ هزار تومان. خورده‌اش را هم که نمی‌دهند.

− خودتان چقدر حقوق می‌گیرید؟

− ۳۵۰ هزار تومان

− مگر قرارداد یا بیمه ندارید؟

− نه!

− شما کارگر فنی هستید، چرا دنبال کار پردرآمدتری نمی‌روید؟

− من فنی نیستم. من فقط یک قطعه می‌زنم. بقیه‌اش را بلد نیستم. همه ما قبلاً قراردادی بودیم اما کم کم کار خوابید. بازار خراب شد. صاحب کارگاه می‌خواست کارگاه را بفروشد. باز خدا پدر و مادرش را بیامرزد. شورا درست کردیم. رفتند حرف زدند. قرار شد قراردادها را باطل کند. بیمه هم نریزد و حقوق‌ها بشود ۳۵۰ هزار تومان. قرار شد وقتی کار رونق گرفت دوباره بیمه و قرارد داشته باشیم اما هر روز بدتر شد. خیلی کارگاه‌ها را فروخته‌اند و تعطیل کرده‌اند. می‌ترسم این کار را هم ول کنم، زن و بچه‌ام گرسنه بمانند. در این مملکت همینجوری کار پیدا نمی‌شد. در این اوضاع که اصلا پیدا نمی‌شود.

− فکر می‌کنید این اوضاع اقتصادی و وضع کشور در این دو سال به چه خاطر است؟

− تحریم‌ها، انتخابات، نیروگاه اتمی، دعوای جناح‌ها

− انتخابات قبلی به چه کسی رای دادید؟

− موسوی!

− انتخابات بعدی دوست دارید چه کسی رئیس جمهور شود؟

− احمدی‌نژاد!

− احمدی‌نژاد دو دوره‌اش تمام شده است. نمی‌تواند دوباره رئیس جمهوری شود.

− هر کس دنبال رو احمدی‌نژاد باشد به او رای می‌دهیم. هر کس مطمئن باشیم یارانه‌ها را قطع نمی‌کند به او رای می‌دهیم. حقوق من کامل می‌رود برای کرایه خانه. از پول یارانه‌ها برای خورد وخوراک خرج می‌کنیم. یارانه‌های نباشد باید کاسه گدایی دستمان بگیریم. نه پس‌انداز داریم، نه اضافه کاری است، نه هیچ یاوری.

− اگر کسی کاندید ریاست جمهوری شود و بگوید یارانه‌ها را قطع می‌کنم اما قیمت‌ها را بر می‌گردانم به وضعیت قبل، به او رای می‌دهید؟

− نه!

− چرا؟

− مردم خر نیستند. توی این مملکت اگر قیمت یک چیزی رفت بالا، رئیس جمهور که هیچ، رهبر هم سهل است، خود خدا بیاید روی زمین بگوید برگردد نمی‌شود. قیمت تاکسی را می‌برند بالا دولت هرچه بخشنامه می‌کند فایده ندارد. یارانه‌ها را قطع می‌کنند همه چیز هم گران‌تر می‌شود. هر کس بخواهد یارانه‌ها را قطع کند، می‌خواهد همین لقمه نان خالی سر سفره ما را هم بردارد.

علیرضا، ۳۵ ساله – ساعت ۶ صبح

− حقوق شما چقدر است؟

− من حقوقی ندارم. هشت ماه است که بیکار هستم. از جائی که کار می‌کردم اخراج شدم. بعضی وقت‌ها می‌روم برای مردم کار انجام می‌دهم. بار خالی می‌کنم، خانه تمیز می‌کنم و از این کارها اما همیشه کار نیست و هنوز دنبال کار می‌گردم.

− در حال حاضر مخارج خانه را از کجا تامین می‌کنید؟

− همین کارها و یارانه‌ای که می‌گیرم.

− شما که شغلی ندارید پس چرا اینقدر زود برای گرفتن یارانه خود به بانک آمده اید؟

− برای اینکه زن و بچه‌ام گرسنه‌اند. بیشتر از یک هفته است خرجی نداریم. گفتم قبل از اینکه بیدار شوند کمی خرید کنم برایشان.

− خانواده شما چند نفره است؟

− چهار نفر. یک بچه یک‌ساله دارم که در مخارج‌اش مانده‌ام. بدن همسرم ضعیف شده و دکترها می‌گویند مقدار شیر کافی برای سیر کردن او را ندارد. شیر خشک و غذای کمکی نوشته‌اند اما خیلی گران است و فعلاً پولی برای خرید این چیزها نداریم.

− کرایه خانه نمی‌دهید؟

− تا سال قبل کرایه می‌دادیم اما وقتی اخراج شدم خانه را پس دادیم و الان ۲ تا از اتاق‌های خانه مادرم را گرفته‌ایم و می‌نشینیم. هم مادرم در سختی است و هم خود ما، اما چاره‌ای نیست.

− موافق هستید اوضاع به حالت قبل برگردد، یارانه‌ها حذف شوند و اجناس ارزان‌تر شود؟

− نه. وقتی پولی نباشد دیگر ارزان و گران فرقی ندارد. باز پول این یارانه‌ها هست و به زخمی می‌زنیم. حالا شما بگو اصلا قیمت‌ها نصف بشود، وقتی کار نداریم و پولی برای خرید نیست به چه دردی می‌خورد؟

− فکر می‌کنید این وضعیت بد اقتصادی و بیکاری گسترده به چه دلیل است؟

− تحریم، بی مسئولیتی و شکم سیری حکومتی‌ها، دزدی آقا زاده‌ها، بی‌علمی و بی‌کیفیتی صنایع، واسطه‌گری و دلالی..

− در انتخابات قبلی یه چه کسی رای دادید؟

− احمدی‌نژاد!

− در انتخابات بعدی دوست دارید چه کسی رای بیاورد؟

− دوره احمدی‌نژاد که تمام شده. اگر کروبی بیاید به کروبی رای می‌دهم وگرنه هر کس که یارانه‌ها را قطع نکند و بیشتر کند. هر کس احمدی‌نژاد بگوید.

− آقای کروبی بعد از انتخابات قبلی در حبس خانگی است. اجازه نمی‌دهند در انتخابات شرکت کند.

− ای آقا! دیگر من و شما که نباید اینقدر ساده باشیم. به نفع‌شان باشد دزد را از زندان بیرون می‌آورند. مگر «رفیق‌دوست» نبود؟ کروبی که مثل رفیق‌دوست دزدی نکرده. نهایت طرفدارهایش ریخته‌اند در خیابان شعار داده‌اند. این دعواها سیاسی است.
مرضیه، خانه‌دار – ۷ صبح

− همسر شما چه کاره است؟

− شوهرم خودکشی کرد و مرد. شوهر ندارم آلان.

− خیلی متاسفم. قصد ناراحت کردن شما را نداشتم.

− خواهش می‌کنم.

− در آمد خودتان از چه طریقی تامین می‌شود؟

− حقوق کمیته امداد، قالی‌بافی، یارانه‌ها، کمک‌های برادرم و پولی که بعضی وقت‌ها زن‌های محل کمک می‌کنند.

− حقوق کمیته امداد چقدر است؟

− هفتاد هزار تومن.

− بچه هم دارید؟

− دو تا

− با پول یارانه‌های چکار می‌کنید؟

− کرایه خانه می‌دهم.

− اگر پرداخت یارانه‌ها دیر و زود شود و چکار می‌کنید؟

− با صاحب خانه حرف می‌زنم و کارت یارانه را می‌دهم دست‌اش امانت تا واریز کنند. مرد خوبی است. اهل نماز و روزه است. اگر یک هفته دیر و زود شود بی‌آبرویی نمی‌کند.

− اگر یارانه‌ها را قطع کنند چه می‌کنید؟

− خدا نکنه آقا. زبانت را گاز بگیر. به خدا بدبختی می‌گیردمان اگر یارانه‌ها نباشه. این احمدی‌نژاد می‌خواهد یارانه‌ها را زیاد کند اما این مفت خورها (نماینده‌ها)ی از خدا بی خبر قبول نمی‌کنند. خدا لعنت‌شان کند. چشم ندارند ببینند دو قران از پول‌های مملکت به بدبخت بیچاره‌ها برسد.

− در انتخابات قبلی به چه کسی رای دادی؟

− کروبی!

− در انتخابات بعدی به چه کسی رای می‌دهید؟

− یا احمدی‌نژاد یا کروبی!

− اینها را برای ریاست جمهوری بهتر می‌دانید؟

− هر دو نفرشان گفتند رئیس جمهور بشوند به هر نفر پول می‌دهند هر ماه. خدا از بزرگی کم‌شان نکند. دلسوز مردم هستند.

− اگر هیچ کدام اینها در انتخابات شرکت نکنند آن وقت به چه کسی رای می‌دهید؟

− نمی‌دانم. باید ببینیم چه شعارهایی می‌دهند. هر کس به فکر مردم بود و دو قران کف دست مردم گذاشت به او رای می‌دهیم. اما به هر کس رای بدهم به این لاریجانی بی‌پدر و مادر رای نمی‌دهم.

حسن، کشاورز – هشت صبح

− درآمد شما در ماه چقدر است؟

− حقوق یارانه یا پول زراعت؟

− هر دو! هر کدام چقدر است؟

− حقوق یارانه ۵۰۰ هزار تومن. پول زراعت هم ماهی نیست. ما حساب و کتابمان با شما شهری‌ها فرق دارد. ما تقریباً به پائیز معلوم‌مان می‌شود چقدر روزی‌مان بوده. پول کشت را آن موقع وصول می‌کنیم. ماهی نیست. کشاورز به سال یک بار درآمد دارد. حالا دولت گندم بخرد، نخرد، برف و سرما محصول را نزند، چکی که می‌دهند کلاهبرداری نباشد، معلوم نمی‌کند.

− حسن آقا بزنم به تخته درآمد شما خوب است. شما چرا اینقدر زود برای گرفتن پول آمده‌اید بانک؟

− الحمدالله. زیاد نیست اما همینی که هست شکر. با ماشین ده ساعت ۷ صبح می‌رسیم شهر. رفتم درمانگاه برای سینه‌ام فشاری (اسپری) گرفتم و حالا که بر می‌گردم باید وسایل بخریم. گفتم پول به جیبمان باشد، می‌رویم بازار دست خالی بر نگردیم ده.

− خانواده شما چند نفره است؟

− ۱۱ نفریم

− هیچ کدام ازدواج نکرده‌اند؟

− ۲ تای اولی زن گرفته‌اند پیش خود ما هستند. دخترم را هم به یک ماه دیگر شوهر می‌دهم. بزرگ می‌شوند و می‌روند. بچه کجا برای آدم مانده که اینها بمانند. بروند به خوشی و سلامتی.

− پس بیشتر از ۱۱ نفر هستید. با عروس‌هایتان ۱۳ نفر می‌شوید.

− یارانه عروس‌هایم را هنوز نرفتیم به اداره، درست کنیم. دست پدرشان است. می‌آورند برایشان. من هم ازشان نمی‌گیرم. کراهت داره پول زن به خرجی قاطی بشه. پول را می‌دهم به خودشان بروند رخت و لباس بخرند، هر کاری دوست دارند بکنند. تا زنده‌ام خودم خرجشان را می‌دهم وقتی مُردم هم پسرهایم باید خرج بدهند. پول دختر مردم مال خودش است. پول یارانه زنم را هم به خودش می‌دهم.

− احتیاج شما به پول یارانه زیاد است یا کم؟ یعنی اگر نباشد زندگی لنگ می‌زند؟

− پسرم بنویس تا بدانند کشاورز به این پول احتیاج دارد. گزائل (گازوئیل) گران شده، برنج، نان، خوراک حیوان، کود، سم و همه چیز گران شده. گرانی بیشتر به کشاورز زده است تا بقیه. کسی که سر ماه حقوق می‌گیرد زندگی‌اش را هر ماه می‌گرداند اما ما تا محصول جمع نشود پولی نداریم. زن و بچه ما بعضی وقت‌ها لنگ پول نان هستند. وقتی پول به بانک است یا چک داده‌اند اما حساب خالی است خرجی از کجا بیاوریم؟ الحمدالله من محتاج نیستم. زراعت دارم. حیوان دارم اما خوش‌نشین چه؟ کارگر روزمزد چه؟ خانوار هست که مَردشان مُرده و زن‌اش با بچه کوچک، با دختر دم بخت مانده است. اینها باید از کجا بیاورند بخورند؟

− در انتخابات قبلی به چه کسی رای دادید؟

− احمدی‌نژاد!

− بچه هایتان به چه کسی رای دادند؟

− خودم شناسنامه هایشان را برداشتم و همه به احمدی‌نژاد رای دادیم.

− یعنی خودتان به جای بچه‌هایتان رای دادید؟

− در روستا همه ما را می‌شناسند. مشکلی نیست. به حضرت ابوالفضل رای زیادی ندادم! به اندازه بچه‌هایم رای دادم. دولتی‌ها (ناظران) هم بودند و شناسنامه‌ها را شمردند!

− در انتخابات بعدی به چه کسی رای می‌دهید؟

− اگر این رفسنجانی بگذارد به یکی که غمخوار مردم و کشاورز باشد.

− انتخابات که دست هاشمی رفسنجانی نیست.

− ساده نباش جوان. همه امور دست هاشمی است. مملکت دست بچه‌های این است. ثروتی به مملکت نیست مال هاشمی نباشد. خامنه‌ای هم ازش می‌ترسد. بیاید در انتخابات اجازه نمی‌دهد کسی رئیس جمهور شود.

− ولی انتخابات دو دوره قبل هاشمی در انتخابات شرکت کرد و شکست خورد.

− مردم خسته شده بودند. آخر چقدر این می‌خواهد در راس باشد؟ این همه ثروت بس نیست؟ هیچ کس در این مملکت سیرمانی ندارد. من از همین احمدی‌نژاد خوشم آمد که جلوی هاشمی ایستاد. دزدی‌ها را رو کرد. پشت پرده را ریخت بیرون. از هاشمی نترسید. موسوی هم خوب بود اما جلوی این (احمدی‌نژاد) ترسیده بود. زبان‌اش می‌لرزید. کروبی خوب بود اما زبان نداشت و شهری‌ها بهش رای ندادند؛ گفتند لر است، دهاتی است. دفعه قبل ما به کروبی رای دادیم. همه روستا به کروبی رای داد اما هاشمی نگذاشت بالا بیاید. اما احمدی‌نژاد حریف هاشمی شد. برای ما بهتر شد.

رضا، ۲۷ ساله – مدیر!

− مستقل هستید یا هنوز با خانواده زندگی می‌کنید؟

− من سرپرست خانواده هستم.

− درآمد شما در ماه چقدر است؟

− من خودم کار نمی‌کنم. بچه‌ها را مدیریت می‌کنم. جنس برای‌شان می‌برم. جا‌به‌جایشان می‌کنم. مزاحمشان بشوند از آنها حمایت می‌کنم. حساب و کتاب‌هایشان را درست می‌کنم.

− منظورتان از بچه ها، بچه‌های شرکت است یا…؟

− نه. برادرها و خواهرها خودم و بچه‌های عمویم!

− آنها چکار می‌کنند؟

− در مترو، پارک‌ها و بقیه جاها دست‌فروشی می‌کنند.

− چند مدت است که پدرتان فوت کرده‌اند؟

− زنده است. با عمویم قاچاق کرده است. دو نفری در زندان هستند.

− خیلی ببخشید. فکر کردم…

− نه آقا راحت باش. برای ما با مرده فرقی ندارند. هیچ وقت بالای سر ما نبودند که زنده و مرده آنها فرقی داشته باشد.

− پس شما سرپرستی خانواده عموی خود را هم بر عهده دارید.

− بله!

− روی هم چند نفر هستید؟

− شش نفر ما هستیم و چهار نفر زن عمو و بچه‌ها

− شما بزرگترین فرزند دو خانواده هستید؟

− نه. پسر بزرگ عمویم از من بزرگ‌تر است اما تزریقی است. از خانه انداختم‌اش بیرون.

− پول یارانه‌ها سهم مهمی در زندگی شما دارد؟

− برای امثال ما یک ریال هم یک ریال است. پول نباشد زندگی نداریم. یارانه باشد یا نباشد ما کار می‌کنیم اما این پول اختلاف قیمت جنس‌های قدیم و جدید را برای ما پر می‌کند.

− با پول یارانه‌ها چکار می‌کنید؟

− هزینه رفت و آمد بچه‌ها و دو کرایه خانه را می‌دهیم. البته کفاف نمی‌دهد. یک چیزی باید روی آن بگذاریم.

− در انتخابات قبلی به چه کسی رای دادید؟

− بین موسوی و رضائی دو دل بودم. وقتی دیدم رای موسوی زیاد است به رضائی رای دادم!

− چرا؟

− حکومت از رای زیاد می‌ترسد. قدرت دست یک گروه باشد بهتر است تا پخش شود. وقتی قدرت پخش شود همه گروه‌ها سهم می‌خواهند و چیزی به مردم نمی‌رسد. در ایران باید همه قدرت را بدهند دست سپاه. تکلیف مملکت روشن‌تر می‌شود. فرماندهان اینقدرخورده‌اند که سیر شده‌اند. زیر دست‌ها هم بلاخره سیر می‌شوند. بدترین کار در ایران این است که یک دزد را از ریاست بردارند! تازه این دزدیده و چشم و دل‌اش سیر شده. وقتی از بغل دهان‌اش می‌خواهد یک قطره بیرون بچکد، او را عوض می‌کنند. کسی که جدید آمده باید چند سال بخورد تا سیر شود. وقتی سیر می‌شود و به فکر مردم می‌افتد دوباره عوض‌اش می‌کنند. احمدی‌نژادی‌ها بمانند بهتر است.

فریبا، ۳۸ ساله − ۶ صبح

− چرا اینقدر زود برای گرفتن یارانه به بانک آمده‌‌اید؟

− باید قبل از اینکه سر کار بروم برای صبحانه بچه‌ها چیزی بخرم.

− شغل شما چیست؟

− از مادر یکی از همسایه‌ها پرستاری می‌کنم تا از اداره برگردد.

− در آمد شما چقدر است؟

− ماهی ۱۵۰ هزار تومن می‌گیرم. بعضی وقت‌ها خوار و بار هم می‌دهند.

− چقدر یارانه می‌گیرید؟

− ۱۸۲ هزار تومان

− یارانه شما از حقوقتان بیشتر است؟

− بله. اگر نبود که…

− همسرتان چقدر درآمد دارد؟

− شوهر ندارم. ما را ول کرد و رفت با یک زن دیگر!

− هیچ کمک مالی‌ای به شما نمی‌کند؟

− نه. رفته است.

− هزینه کرایه خانه هم دارید؟

− بله. ماهی ۱۶۰ هزار تومان کرایه خانه می‌دهم.

− مگر یارانه‌ها به حساب سرپرست خانوار واریز نمی‌شود؟

− کارت یارانه را قایم کرده بودم توی گونی برنج. بعد از اینکه رفت نامه از اهل محل و کلانتری جمع کردم و بردم دادگاه. اول خیلی اذیت کردند اما اینقدر رفتم و آمدم و مردم کمک کردند که حکم گرفتم یارانه بچه‌ها به حساب خودم بشود.

− اگر یارانه‌ها را نبودند هزینه مسکن را از کجا تامین می‌کردید؟

− چند ماه اولی که این نامرد فرار کرد همه پول را می‌دادم کرایه خانه. می‌شود نان نخورد؛ اما نمی‌توان کرایه خانه را نداد! یک زن تنها با سه تا بچه کجا بروم؟ آن وقت‌ها با کمک چند نفر از زن‌های اهل خیرِ محل، شکم بچه‌ها را سیر می‌کردم. از مغازه نسیه می‌گرفتم. پنج شنبه‌ها می‌رفتم بهشت زهرا و خیرات جمع می‌کردم برای بچه‌ها. خیلی بدبختی کشیدم اما حالا خودم زندگی را می‌چرخانم.

− در انتخابات قبلی به چه کسی رای دادید؟

− نتوانستم رای بدهم. شوهرم با گلدان کوبیده بود توی کمرم و ۲۰ روز در رختخواب افتاده بودم.

− انتخابات آینده به چه کسی رای می‌دهید؟

− هر کس یارانه‌ها را بیشتر کند.

− از دولت احمدی‌نژاد راضی هستید؟

− در قافله دزد‌ها پسر پیغمبر را سر دسته نمی‌کنند. همه‌شان دزد هستند. احمدی‌نژاد با بقیه فرقی ندارد. اگر برای رای نبود این پول را نمی‌داد. احمدی‌نژاد قیافه ندارد، مثل خاتمی زبان باز نیست. بین بالائی‌ها (سران حکومت) دعواست. احمدی‌نژاد برای اینکه رای مردم بدبخت و بیچاره را داشته باشد این پول‌ها را می‌دهد. ما راضی هستیم. هر کس به مردم پول بدهد مردم در دعوای از ما بهتران طرفدار او هستند!

خروج از نسخه موبایل