هجده ماه پس از شروع به کار دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رئیسجمهور آمریکا، با تغییرات سریعی که در ماه مه اتفاق افتاد جان بولتون به سمت مشاور امنیتی کاخ سفید و مایک پومپئو به عنوان وزیر امور خارجه انتخاب و مورد تایید کنگره قرار گرفتند. پرزیدنت ترامپ پیوسته از توافق اتمی با ایران (برجام) ابراز نا رضایتی میکرد ولی تا زمان پیوستن این دو، آمریکا هنوز یکی از طرفهای توافقنامه محسوب میشد. اولین بازتاب پیوستن این دو نفر که به مخالفت با ایران شهرت دارند، خروج آمریکا از توافقنامه اتمی بود که با یک طرح ۱۲ مادهای برای یک توافق جدید همراه گردید. در ادامه این وضعیت جدید، مایک پومپئو در مصاحبه با صدای آمریکا خواهان تغییراتی در رهبری و روابط دولت-ملت در ایران شد. این مصاحبه علاوه بر اینکه خواستههای آمریکا و علل آن را در رابطه با توافق هستهای روشن میکند، تاکید زیادی بر ضرورت تغییرات عمده در کیفیت رهبری جامعه ایران دارد. با توجه به اینکه در باره ابعاد مختلف خواستهای آمریکا در چارچوب برجام و میزان عملی بودن آن خواستها مقالات و مصاحبههای متعددی وجود دارد، این یادداشت به تحلیل در مورد آن بخش از محتوای مصاحبه مارک پومپئو میپردازد که مردم و کیفیت رهبری سیاسی درایران را مخاطب قرار میدهد.
سهگانه امنیت–حاکمیت–ملت
مایک پومپئو ادامه بهرهمندی ایران از برجام را عامل تشدید تهدیدات ایران برای منطقه خاورمیانه و آمریکا دانسته و نه تنها آن را مخل امنیت خاورمیانه بلکه تهدیدی برای امنیت آمریکا تعبیر میکند. در عین حال وی معتقد است حاکمیت در ایران از منافع حاصله از برجام در جهت «منافع مردم ایران» استفاده نکرده است. از نگاه پومپئو مداخله ایران در منطقه «تروریسم» است. به نظر میرسد هیچ سطحی از حضور منطقهای ایران برای آمریکا مطلوب یا سازنده نیست و آمریکا این حضور را مخل امنیت خاورمیانه میداند. پومپئو خواهان تغییر در این رابطه است. وی در عین حال «توقف این اقدامات» را تنها یک امر امنیتی نمی داند بلکه آن را «موفقیت بزرگی» برای مردم ایران میداند.
گرچه پومپئو منشاء «خرابیها» را ناشی از رهبری ایران میداند، ولی امکان نزدیکی ایران و آمریکا را در صورت برطرف شدن مشکلات بین دو کشور منتفی تلقی نمیکند. وی معتقد است میتوان به «بازدید آمریکاییها» از ایران امیدوار بود.
اما در سایر زمینهها، این اولین باری است که یک مقام آمریکایی با صراحت و به طور مستقیم با لحن و ادبیاتی سخن میگویند که بیشتر به زبان رهبران اوپوزیسیون ایران شباهت دارد. مایک پومپئو در واقع حق و سهم اوپوزیسیون را از «حاکمیت» و رهبری مطرح و مطالبه میکند. اما این سوال پیش میآید که چگونه گفتمان مطالبه حقوق مردم وارد ادبیات سیاست خارجی آمریکا شده و چگونه است که سیاستگذاران آمریکایی در کنار استراتژی ناظر بر امنیت ملی آمریکا بر حقوق ملت ایران تکیه میکنند؟ سادهترین پاسخ به این سوال شاید این باشد که این دو را الزاماً متضاد نمیبینند و احساس میکنند تحت شرایطی دو کشور میتوانند به صورت مکمل همدیگر عمل کنند به نحوی که هم امنیت ملی آمریکا و هم حقوق ملت ایران تامین شود.
از طرف دیگر، شیوه برخورد حاکمیت در ایران با خواستههای مردم نیز اجازه میدهد که یک مقام آمریکایی به این سیاق به قضیه حقوق و آزادیهای مردم در داخل ایران بپردازد. ایران تقریبا در هر موردی جواب خواستههای مردم را با سرکوب، حبس، محکومیتهای تعلیقشده که در صورت تکرار چند برابر میشوند، تبعید، بازنشستگی اجباری و یا اخراج از کار میدهد. در موارد دیگری مخالفین مجبور به ترک ایران شده و بسیاری از آنان در شرایط بسیار رقتانگیزی در آن سوی مرزها زنگی روز مرهای دارند که عمدتا به انتظار پذیرش خواست پناهندگی از کشورهای اروپایی یا آمریکا میگذرد. هر روز حاودث ناگوار جدیدی در کمپهای پناهندگان از استرالیا گرفته تا فرانسه، یونان، و ترکیه رخ میدهد که در آن نامی هم از ایرانیان متقاضی پناهندگی برده میشود. تولید و تشویق پناهندگی تقصیر سیستم حکومتی ایران است. البته در اینجا این انتقاد به آمریکا هم وارد است که در چنین شرایطی میتواند نسبت به این خواستهها نرمش بیشتری نشان بدهد و با تعلیق صدور ویزا احساسات مثبت ایرانیان را نسبت به آمریکا بیش از این آزرده نکند.
اما در داخل، سطح نارضایتیها به حدی بالا است و به حدی عمومیت دارد که گویی همه در انتظار نوعی تحول ناگهانی هستند. هرچند تجربه انقلاب اسلامی، عبور از جنگ هشت ساله با عراق، تجربه چندین دهه سرکوب و تصفیه -حتی در داخل نظام– مشاهده چگونگی سرکوب سران جنبش سبز، و اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ موجب شده مردم با احتیاط بیشتری عمل کنند و منتظر لحظه مناسب بمانند.
تحلیل جامعهشناسان و حقوقدانان از وضع موجود با یکدیگر همخوانی ندارد و مثلاً در شرایطی که حمید رضا جلایی پور، فعال سیاسی اصلاحطلب، معتقد است خشونت و خشم در جامعه در حال افزایش نیست، نسرین ستوده، حقوقدان و وکیل سرشناس ایرانی «خشم جامعه» را ناشی از «انسداد سیاسی و فساد قضایی» میداند. با نگاهی به محتوای اطلاعاتی که در فضای مجازی رد و بدل میشود میتوان گفت آنچه که از فیلترها عبور کرده و به دنیای آزاد راه پیدا میکند بیشتر نظر نسرین ستوده را مورد تایید قرار میدهد.
با این همه حتی سخن جلایی پور در دفاع از سیستم قضایی، «رسیدگی» به ۱۵ میلیون پرونده قضایی را در طول یکسال دلیل «اعتماد مردم به بخشی از قوه قضاییه» میداند. حالی که این نظر خود از یک جهت نشان دهنده عمق فاجعه است چرا که تعبیر ریاضی این گزاره نشان میدهد از هر ۴ نفر جمعیت بالای ۱۴ سال در ایران دست کم یک نفر پرونده قضایی در بخشی از قوه قضاییه داشته است که به تعبیر آقای جلایی پور «مورد اعتماد» مردم است.
حتی اگر نخواهیم وارد چون و چند آن پروندهها بشویم فقط کافی است در نظر بگیریم که ایران ۸۰ میلیون جمعیت دارد که طبق آخرین سرشماری ۲۴٪ آن زیر ۱۴ سال دارند. سخن آقای جلایی پور به این معنی است که از هر ۴ ایرانی (بالای ۱۴ سال) یک نفر دارای پرونده ای بوده که توسط قوه قضاییه رسیدگی شده است. وجود پانزده میلیون پرونده فقط در طول یک سال خود یک فاجعه است. تعبیر دوم همین ارجاع به تعداد پروندههای رسیدگی شده در یک سال به این معنی است که قوه قضاییه در طول یک سال شمسی ۲۸۸ روز (بعد از کسر ۷۷ روز تعطیلات رسمی و جمعهها) به طور متوسط روزی بیش از ۵۲۰۰۰ پرونده قضایی را رسیدگی کرده است. رسیدگی فله ای هم بیش از این وقت میگیرد. پس این قضیه خود فاجعه ای مضاعف و بسیار بزرگتر از فاجعه اول است. آیا غیر از این است که بسیاری از این پروندهها مستقیما با آزادی و حقوق بشر گره خورده اند و آیا غیر از این است که حتی وکلایی مانند نسرین ستوده به خاطر چنین پروندههایی سالهای زیادی را در زندان گذراندهاند؟
امنیت، آزادیها، و حقوق بشر
مایک پومپئو در ارتباط با مردم ایران بر مسایلی مانند حقوق بشر و آزادیهای مدنی تکیه میکند و اعتراضات اخیر ایران را از این زاویه میبیند که حکومت جمهوری اسلامی با استفاده از گشایشهای اقتصادی که در سایه برجام میسر شده ثروت ملت را در راههایی هزینه میکند که بهجای ایجاد رفاه برای مردم و بهجای اینکه در داخل صرف رفاه و آسایش مردم شود در خارج صرف حمایت از گروههای نیابتی میشود که در گیر جنگ هستند و به طریق اولی ناامنی ایجاد میکنند.
البته دولت جمهوری اسلامی معتقد است اگر این جنگها علیه تروریستها در خارج از مرزهای ایران انجام نشود امنیت در داخل تامین نمیشود. اما هیچ توجیه قانعکنندهای وجود ندارد که چرا در اهداف و شیوههای مبارزه جهانی با تروریسم و شیوههای ایران برای مبارزه با تروریسم هم در تئوری و هم در عمل اختلاف وجود دارد؟ آیا واقعاً امکان همکاری با نظام بینالمللی در این زمینهها موجود نیست؟
مایک پومپئو به هیچ وجه از عناصر ناراضی دعوت نمیکند که علیه نظام جمهوری اسلامی به مبارزه برخیزند بلکه رهبری و نظام را به تغییر در شیوههای مدیریت جامعه دعوت میکند. در عین حال ضمن اینکه هم جان بولتون و هم مایک پومپئو در گذشته «متهم» به داشتن گرایشهای ضد ایرانی بودهاند، در سخنان پومپئو به عنوان وزیر خارجه ایالات متحده چنین گرایشی مشاهده نمیشود. برعکس، پومپئو بالاترین مقام جمهوری اسلامی ایران یعنی رهبری مذهبی کشور و سیاستمردان را به تغییر شیوه اداره کشور دعوت میکند و حتی قدمی فراتر از آن برداشته و از گروههای اوپوزیسیون خارج از کشور میخواهد از خواست مردم ایران حمایت کنند و به فکر «تغییر رژیم» نباشند. به عبارت دیگر وی از این گروهها میخواهد که ببینند مردم در داخل چه میخواهند و از همان خواست مردم حمایت کنند: «مردمی که فقط سرشان به زندگیشان است، میخواهند بتوانند حجابشان را بردارند، کار کنند، کودکانشان را پرورش دهند، و مطابق میلشان عبادت کنند». در تئوری، همین حرفها به معنی حمایت از برخورداری از آزادی، حق انتخاب شیوه زندگی، حق انتخاب پوشش و لباس، آزادی کار و فعالیت اجتماعی، عدم تبعیض و برخورداری آزادی مذهب است. یعنی همان چیزی که مردم کوچه و بازار در ایران آن را مطالبه میکنند.
به نظر میرسد سخنان پومپئو بر مبنای ارزیابی بسیار دقیقی از وضعیت داخل ایران تنظیم شدهاست.
در مجموع، مایک پومپئو حرفهایش در مصاحبه با صدای آمریکا را به زبانی ساده، به زبانی که بیشتر نزدیک به ادبیات مردم کوچه و بازار در ایران است، مطرح میکند. از سخنان او بوی تغییر رژیم نمیآید و حتی از اوپوزیسیون خواستار تغییر رژیم که در خارج از ایران است فاصله میگیرد و با صراحت میگوید از آنها حمایت نمیکند. این سخن نه برای خوشایند مقامات رژیم جمهوری اسلامی، بلکه در جهت حمایت از اکثریت مردم ایران است که در طول چهل سال اخیر علاوه بر انقلاب و جنگ هشت ساله با عراق، شاهد دو جنگ در همسایگی (افغانستان و عراق) بودهاند، جنگ سوریه را کمی دورتر مشاهده کردهاند، و نمیخواهند همان راه را برای رسیدن به اهداف دمکراتیک و آزادیخواهانه خود تکرار کنند.
————————————–
*جلیل روشندل، استاد علوم سیاسی در دانشگاه کارولینای شرقی.
از: رادیو فردا