سایت ملیون ایران

جوایز اسکار و سیاست خارجی امریکا

روز ۲۲ بهمن در ایران انقلاب شد. کمتر از یکسال بعد یعنی در دوم آبان همان سال سفارت آمریکا به اشغال کسانی درآمد که خود را دانشجویان خط امام می‌نامیدند. در آن بحبوحه حمله و اشغال سفارت، ۶ نفر از دیپلمات‌های آمریکایی که در بخش کنسولگری سفارت مشغول بکار بودند، همراه با افراد عادی توانستند خارج شده و ابتدا به سفارت کانادا که در همان نزدیکی بود رفتند و پناهنده شدند. چندی بعد سفیر کانادا آنها را به منزل مسکونی خودش می‌برد، زیرا جان این ۶ نفر در خطر بوده است.

یک مأمور سازمان «سیا» به نام «تونی مندز» (Tony Mendez) نقشه‌ای می‌ریزد که با کمک وزارت خارجه کانادا بتوانند این ۶ نفر را از ایران خارج کنند.

مقدمات کار در آمریکا و کانادا برنامه‌ریزی می‌شود. این مأمور «سیا» به عنوان یک فیلمبردار کانادایی که فیلمنامه‌ای نیز به همراه داشته است وارد ایران می‌شود. این یک فیلم تخیلی بوده که قرار بود بخشی از آن نیز در ایران فیلمبرداری شود.

سفیر کانادا در ایران پاسپورت و مدارک کانادایی برای این ۶ نفر دیپلمات تهیه می‌کند. «تونی مندز» تعلیمات کافی به این افراد می‌دهد که نقش دستیاران وی را داشته باشند.

در نهایت این ۶ نفر توانستند از ایران خارج شوند.

فیلمی که امسال در زمینه‌ی این واقعه و ماجرای گروگان‌گیری آمریکایی‌ها تهیه شد و سر و صدای زیادی بهمراه داشت «آرگو» (Argo) نامیده می‌شود. این فیلم توانست جایزه اسکار بهترین فیلم سال را بخود تعلق دهد.

فیلم دیگری که در مورد یافتن و کشتن «اوسامه بن لادن» روی صحنه آمد نیز یک فیلم جنجالی بود. کاندیدای ۵ جایزه‌ی اسکار شد و در هفته اول نمایش پر فروش ترین فیلم بود.

این فیلم ماهها مورد انتقاد و بحث و گفتگو بود. زیرا نه تنها صحنه‌های وحشیانه شکنجه در مکانهای تاریک ویژه‌ی سازمان «سیا» که پس از ۱۱ سپتامبر بوجود آمده بود را نشان می‌داد بلکه بنظر منتقدان، رابطه مستقیم بین شکنجه و اطلاعاتی را که منجر به یافتن و نابودی بن لادن شد را برقرار کرد.

این دو فیلم جنجالی سال در عین حال تصادفی و یا عمدی به سیاست خارجی آمریکا مربوط می‌شد و تا حدی آن را به زیر پرسش در می‌آورد. بنظر می‌رسد جوایز اسکار امسال با این فیلم‌ها و حتا فیلم «لینکلن» در مورد اعلامیه‌ی آزادی بردگان و یا فیلم مستند «دروازه بانان» بیش از همیشه شکل سیاسی به‌خود گرفت.

بازگشت به ماجرای گروگان‌گیری

در تاریخ معاصر آمریکا دو حادثه‌ی پراهمیت و بسیار حساس وجود دارد. اول ماجرای گروگانگیری و حمله به سفارت آمریکا در ماههای پس از انقلاب است که برای نخستین بار دیپلمات‌های آمریکایی برای بیش از یکسال گروگان بودند و در نتیجه «جیمی کارتر» نتوانست دوباره انتخاب شود و به جای وی «رونالد ریگان» سر کار آمد و آن یکی از دلایل مهم آغاز قدرت راست افراطی و نئوکنسرواتیوها در آمریکا بوده است.

ماجرای گروگانگیری به جای اینکه سیاست خارجی آمریکا را که بر اساس حمایت از رهبران دیکتاتور و غیر دموکرات بنا شده بود علنی کند، به‌عکس به شعارهایی نظیر اینکه آمریکا به‌اندازه کافی قوی نیست و باید در حقیقت به قلدری این کشور در جهان افزود تبدیل شد.

دوم، حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر و بر خورد هواپیماها به برج‌های عظیم نیویورک و فرو ریختن آنها که به حمله آمریکا به افغانستان و سپس عراق انجامید. این دو حادثه نه تنها سیاست خارجی آمریکا را شکل داد، بلکه موجب شد آمریکا به سیاست‌های زمان جنگ سرد باز گردد و استفاده از شکنجه مرسوم‌تر شود. همچنین آزادیهای فردی در داخل آمریکا محدود شد.

نیت اصلی سازندگان فیلم «آرگو» شاید این نبود که یکی از مهمترین مسائل تاریخ معاصر آمریکا و در نتیجه سیاست خارجی این کشور را مورد بحث قرار دهند، ولی بطور شاید تصادفی این اتفاق رخ داد.

در زمانیکه آمریکا بر سر مسئله اتمی شدن با ایران در نزاع است، پرسش برخی اینست که فیلمی که در مورد جاسوسان آمریکایی که نقشه موفقیت آمیزی را در زمان بحران گروگانگیری به‌مورد اجرا گذاشتند به عنوان بهترین فیلم سال شناخته شود، آیا در این زمان یک پیام دپیلماتیک درست است یا نه؟

از نظر دولت ایران «آرگو» یک فیلم ضد ایرانی، تبلیغات علیه این کشور و پروپاگاندا برای سازمان «سیا» است. اینکه «میشل اوباما» این جایزه را داد، سوءظن دولت ایران را بیشتر می‌کند.

سفیر ایران در سازمان ملل، «محمد خزایی» در یک مصاحبه‌ی تلویزیونی گفت به‌نظر وی که قبلاً جزء ژوری فستیوال فیلم بوده است، این فیلم در مقایسه با «لینکلن»، فیلم بسیار ضعیفی بوده و نمی‌بایست جایزه اسکار را بگیرد. وی از تهیه کننده‌ی فیلم (جرج کلونی) که به‌نظر می‌رسد فرد صلح طلبی است دعوت کرد به ایران بیاید تا شناخت بیشتری از مردم و فرهنگ ایران پیدا کند.

واقعیت این است که موفقیت بسیار زیاد این فیلم حتا از نظر کارگردان و تهیه کنندگان آن غیر قابل پیش بینی و انتظار بوده است.

«بن افلک» (Ben Aflak) کارگردان فیلم در مصاحبه‌های خود گفته است که بخش‌هایی از فیلم غیر واقعی و مانند هر فیلم سینمایی دیگری برای هیجان بیشتر ساخته شده است. ولی این فیلم در عین حال برداشتی از یک واقعه تاریخی و حقیقی است. زمانی که فیلم برای اولین بار بروی صحنه آمد موفقیت فوق العاده‌ای نداشت.

ولی وقتی که از طرف «انجمن نویسندگان و خبرنگاران خارجی ‌هالیوود»، گلدن گلوب (Golden Globe) جایزه بهترین کارگردان را دریافت کرد شهرت بیشتری یافت.

همچنین وقتی که کارگردان جوان این فیلم «بن افلک» از جانب کمیته انتخاب کاندیداهای اسکار برای بهترین کارگردان کاندیدا نشد، توجه مردم و‌ هالیوود به این فیلم بیشتر شد. زیرا تصور بر این بود که به این کارگردان جوان و هنرپیشه محبوب بی‌احترامی شده است.

متعاقب آن «آرگو» چندین جایزه دیگر را به عنوان بهترین فیلم سال گرفت و فیلم معروف «لینکلن» که از ابتدا قرار بود بهترین فیلم سال باشد، کنار گذاشته شد. «آرگو» یک فیلم کم خرج که توسط گروه جوانترهای ‌هالیوود ساخته شد، بدون شک موفقیت آن فراتر از انتظار سازندگان فیلم بود و بار دیگر روابط ایران و آمریکا را موضوع روز قرار داد.

یکی از گروگان‌ها بنام «جان لی میرت» معتقد است که فیلم «آرگو» مردم ایران را وا داشت که این بخش بسیار زشت گذشته را ببینند و بدانند کسانی مانند وی که بیش از یکسال در تهران زندانی بودند چه روزهای سختی را گذراندند.

رابطه‌ی آمریکا با ایران با فراز و نشیب‌های بسیاری روبرو بوده است آمریکا می‌کوشد مردم ایران را از دولت جدا سازد. در این فیلم نشان داده می‌شود که برخی شهروندان ایرانی در رهایی ۶ دیپلمات همکاری داشتند.

«بن افلک» در سخنانش پس از دریافت جایزه اسکار از ایرانی‌هایی که در ساختن این فیلم کمک کرده بودند تشکر کرد و حتا بطور گذرا اشاره کرد که: «دوستان ما در ایران در وضعیت خوبی نیستند.»

تیرگی روابط ایران و آمریکا با ماجرای برنامه‌های اتمی بیشتر شده است. ادامه تحریم‌های اقتصادی هم به دولت و هم به مردم ایران فشار زیادی وارد آورده است. مذاکراتی که بارها در طی این سالها ادامه داشته هرگز به نتیجه‌ای نرسیده است.

«لیم برت» دیپلماتی که در ایران گروگان بود در ۲۲ سال گذشته در زمینه‌ی روابط ایران و آمریکا فعالیت داشته است. وی می‌گوید مذاکرات با ایران بیشتر شبیه دور زدن در یک دایره است. در حال حاضر با نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری در ایران انتظار نمی‌رود هیچیک از سیاستمداران ایرانی بتوانند هیچ نوع سازشی با غرب داشته باشند. همچنین در این شرایط، اوباما نیز حاضر نیست پیشنهاد مهم و سازنده‌ای به ایران بدهد.

یکی از مقامات پیشین وزارت خارجه آمریکا که با شرایط داخلی ایران آشناست می‌گوید: در مذاکرات با ایران باید قدم‌های کوچک برداشت. کانون‌های قدرت در داحل این کشور با یکدیگر درگیرند و حتا بطور آشکارا در نبرد برای دست یافتن به قدرت هستند. این کشمکش داخلی مانع رسیدن به یک مذاکرات مهم و صلح آمیز است.

«لیم برت» دیپلمات آمریکایی معتقد است که در عین حال نباید از مذاکره با ایران بطور کلی نا امید و دلسرد شد. شاید پس از انتخابات ریاست جمهوری، پیشرفتی در مذاکرات باشد. چنانچه آمریکا و غرب بتوانند دولت را قانع کنند که غنی سازی اورانیوم را در حد استفاده‌ی غیر نظامی نگه دارد، این خود از اصرار و پافشاری دولت اسراییل برای حمله به ایران خواهد کاست.

سفیر ایران در سازمان ملل در مورد مذاکرات گفت: طرفین به هم نزدیکتر شده‌اند و همکاری بیشتر با آمریکا و کشورهای اروپایی وجود دارد. «جان کری» وزیر خارجه آمریکا مذاکرات اخیر را «مفید» نامید.

سفیر ایران در سازمان ملل همچنین گفت: ایران طرفدار مذاکرات است. این اساس سیاست خارجی ایران است ولی مذاکرات با فشار، قابل قبول نیست. وی دلیل اینکه مذاکرات با ایران به نتیجه نرسیده است را سیاستهای خارجی آمریکا نامید.

انتخاب «جان کری» به عنوان وزیر خارجه می‌تواند در مذاکرات با ایران نقش مؤثری داشته باشد. در عین حال ۳۰ سال پس از ماجرای گروگانگیری، روابط ایران و آمریکا همچنان بر اساس بی‌اعتمادی و غیر دوستانه است.

شکنجه و سیاست خارجی

یکی دیگر از فیلم‌های جنجالی امسال که جوایزی نیز بدست آورد مربوط به داستان یافتن ردپای «اوسامه بن لادن» و قتل وی است. این فیلم با تحسین برخی و انتقادهای بسیاری از جمله مقامات سازمان «سیا»، سنای آمریکا و حتا مطبوعات روبرو شد. «کاترین بیگولو» (Kathryn Bigelow) کارگردان فیلم از حقیقی بودن وقایع فیلم بارها دفاع کرد و حتا در مقابل کمیسیون امور خارجی سنا و مقامات «سیا» گفت که شخصیت‌های فیلم وی بر اساس افراد واقعی است.

فیلم با یک صحنه‌ی تاریک و صدای واقعی برخی قربانیان ۱۱ سپتامبر که از برج‌های در حال سوختن تقاضای کمک می‌کردند شروع می‌شود. و سپس به یک مکان تاریک می‌رود که زن قهرمان داستان، یک مأمور «سیا»، همکارانش را که مشغول شکنجه یک زندانی هستند زیر نظر دارد.

بیش از ۲۵ دقیقه از آغاز فیلم در مورد شکنجه است. شکنجه‌هایی نظیر سر را زیر آب نگه داشتن و یا بیدار نگه داشتن زندانی برای ۹۶ ساعت متوالی.

«مایا» زنی جدی و پرکار است، یک مأمور و جاسوس با قدرت که توانسته است در سازمانی مانند «سیا» که ویژه‌ی مردان است نقش مهمی داشته باشد. «مایا» بیننده را طی چند سالی که سازمان «سیا» بدنبال یافتن بن لادن است بهمراه خود می‌برد. به اینگونه، جنگ علیه تروریسم و استفاده از شکنجه برای دست یافتن به اطلاعات لازم موضوع اصلی فیلم است.

کارگردان فیلم در دفاع از کار خود می‌گوید: «کشتن «بن لادن» از وقایع روشن و واضح است و فیلم هم آن را همچنان نشان می‌دهد. ولی وقایع چگونگی یافتن او تا حدی نا معلوم و غیر روشن است که در فیلم هم منعکس می‌شود.»

«کاترین بیگولو» همچنین می‌گوید به اعتقاد وی شکنجه یک عمل وحشیانه و شرم‌آور است. ولی در فیلم نشان می‌دهد که مأموران «سیا» برای دست یافتن به اطلاعات درباره‌ی «بن لادن» به سادگی از شکنجه استفاده می‌کنند.

رئیس پیشین سازمان «سیا» گفته است که بدون شک در موارد لازم تکنیک‌های گوناگون بازجویی بکار رفته است، ولی ارتباط شکنجه با یافتن محل زندگی «بن لادن» را انکار کرده، ولی گفته است در نهایت، یافتن «بن لادن» در نتیجه سالها کار و کوشش تعداد زیادی از افراد سازمان «سیا» و سایر مأموران ویژه بوده است.

ظاهراً پس از قتل «بن لادن»، وزیر دفاع وقت «لئون پانه‌تا» به سناتور «مک کین» طی نامه‌ای نوشته است که برخی از کسانی که بازداشت شده بودند، در مورد نقش فردی که به منزل «بن لادن» رفت و آمد می‌کرد و اطلاعات مفیدی داده بودند.

سناریو نویس فیلم می‌گوید: «اگر برای تماشاچی این تصور بوجود بیاید که شکنجه موجب پیدا کردن «بن لادن» شده، این درست است زیرا واقعیت را نشان می‌دهد. ولی باین معنی نیست که شکنجه دادن مردم کاری لازم و یا از نظر اخلاقی عملی صحیح است».

اطلاعات دقیق مربوط به عملیات یافتن و قتل «بن لادن» هنوز بخشی از اسناد محرمانه است. ولی آنچه مشخص است اینست که نتیجه عملیات آن ۶ نفر عضو تیم ویژه که در یک شب بی مهتاب تاریک در ماه می ‌وارد خانه‌ای در ابیت‌آباد پاکستان شدند، این بود که «بن لادن» کشته شود. سوژه مهمی را که این فیلم بار دیگر به نحو روشن مطرح کرده استفاده از شکنجه به عنوان مبارزه با تروریسم که در حقیقت بخشی از سیاست خارجی آمریکا است.

پس از ۱۱ سپتامبر، با روی کار آمدن نئوکنسرواتیو‌ها، جمع آوری اطلاعات از طریق شکنجه یک رویه‌ی معمول و قابل قبول بود. اگر چه پرزیدنت «اوباما» همواره مخالفت خود را با شکنجه اعلام کرده است، ولی تا زمانیکه آمریکا خود را در جنگ با تروریسم می‌بیند، به عنوان دفاع از امنیت داخلی و برای مبارزه با تروریسم، استفاده از شکنجه می‌تواند قابل توجیه باشد.

دروازه بانان

فیلم مستند «دروازه بانان»(The Gate Keepers) به زبان عبری و زیرنویس انگلیسی تهیه شده است. این فیلم که کاندیدای جایزه اسکار شد، برای نخستین بار صادقانه اعمال به اصطلاح ضد تروریستی سازمان جاسوسی اسراییل را مورد بحث قرار می‌دهد.

در این فیلم با ۶ نفر از سران پیشین سازمان امنیتی اسرائیل به نام «شین بت» (Shin Bet) که هرگز کسی با آنها قبلاً صحبت نکرده بود مصاحبه می‌شود . اینها آخرین رؤسا و جاسوسانی هستند که در عملیات خود تحت عنوان کشنده، بی‌رحمانه ولی مؤثر صحبت می‌کنند. اینها وقایع و صحنه‌هایی را توصیف می‌کنند که در مورد آنها شنیده‌ایم، ولی هرگز ندیده‌ایم.

عجب اینکه هر شش نفر بر این عقیده‌اند که اشغال سرزمین‌های فلسطین به نفع اسرائیل نیست و باید به آن پایان داد. آنها همچنین در مورد درگیری‌های داخلی بین سیاستمداران و سازمان «موساد» سخن می‌گویند.

همه در عین حال معتقدند که بکار بردن این روش‌ها با توجه به اینکه یک میلیون فلسطینی با عوامل تروریستی در کنار آنها زندگی می‌کنند، جایز بوده است.

«ابراهام شالوم» یکی از این روسای پیشین می‌گوید: «اسراییلی‌ها بی رحم شده‌اند. ارتش، یک نیروی اشغالگر بی رحم شده است، مانند آلمانها در جنگ دوم». رییس دیگری می‌گوید: «کسی که از نظر ما یک تروریست ، یک مبارز آزادی از نظر افراد دیگر است».

در اسراییل بیش از ۵۰ هزار نفر این فیلم را دیده‌اند، ولی «بنیامین نتانیاهو» گفته است که به هیچ وجه قصد دیدن این فیلم را ندارد.

به زودی «نتانیاهو» دولت ائتلافی خود را تشکیل خواهد داد و یکی از اولین برنامه‌ها دیدار پرزیدنت «اوباما» از اسرائیل است که برای نخستین بار انجام می‌شود. در این دیدار، بدون شک از موضوعات مهم مورد بحث ایران، سوریه و ناآرامی کشورهای عربی می‌باشند، ولی ۵۰ سال پس از اشغال فلسطین، شاید زمان آن رسیده باشد که این موضوع بسیار مهم نیز بخشی از مذاکرات باشد.

شش نفر از سران پیشین سازمان جاسوسی اسرائیل، کسانیکه زندگی‌شان وقف پیشبرد منافع این کشور شده است بر این عقیده‌اند که تنها راه حل، پایان دادن به اشغال این سرزمین‌هاست. ولی متأسفانه به‌نظر نمی‌رسد سران دست راستی اسراییل به این نتیجه رسیده باشند.
از: ایران امروز

خروج از نسخه موبایل