سایت ملیون ایران

ارمیا یا گلشیفته؟ مسئله این است!

ارمیا و گلشیفته هر دو دختران ایران زمین هستند و منعکس کننده ی سلیقه ها و طرز فکرهای گوناگون. آن ها حق دارند هر طور که می خواهند لباس بپوشند و مردم هم حق دارند هر کدام را که بهتر می دانند بپذیرند و الگوی خود قرار دهند.

این روزها همه جا صحبت از آکادمی گوگوش است. این برنامه ی سرگرم کننده موفق شده است تعداد زیادی از ایرانیان را در اقصی نقاط جهان پای تلویزیون یا رایانه بنشاند و آن ها را برای رای دادن به خواننده ی مورد علاقه شان ترغیب کند. عدد باور نکردنی هشت میلیون رای آن هم در شرایطی که مخابرات ایران انواع تضییقات را برای برقراری تماس به وجود می آورد نشان دهنده ی توجه مردم به این برنامه و مشارکت فعال در انتخاب خواننده ی مورد علاقه شان است. آن چه این دوره از آکادمی گوگوش را از سایر دوره ها مجزا می سازد حضور خواننده ی جوانی به نام ارمیاست که با حجاب کامل اسلامی در این مسابقه حضور یافته است. حضور او ابتدا باعث بحث های جنجالی فراوانی شد. عده ای از سوپرمدرن ها به دست اندرکاران آکادمی گوگوش تاختند که چرا چنین کسی را که نماینده فرهنگی جمهوری اسلامی یا اسلام و اسلام گرایی است به برنامه راه داده اند. عده ای دیگر به این دختر جوان با نگاه مشکوک نگریستند و در پس پرده ی حضور او دست های توطئه گر جمهوری اسلامی را دیدند. عده ای دیگر بی اعتنا از کنار او گذشتند ولی قلبا رضایتی به حضور او در این برنامه نداشتند. اما عده ی دیگری که ظاهرا جمعیت اندکی هم نبودند حضور او را گرامی داشتند و اتفاقا رای همین گروه عظیم باعث شد تا ارمیای محجبه موفق به کسب رتبه ی اول در این مسابقه شود.

موضوعاتی از این قبیل٬ جملگی نشانه است. نشانه برای شناختن بافت فکری و فرهنگی مردم ایران. البته به محض ورود به چنین مباحثی عده ای شمشیر از نیام بر می کشند و به جان نویسنده می افتند اما چون همواره بدون مماشات آن چه را که خوب یا بد به ما مردم مربوط بوده است گفته ام لذا از بیان این حقیقت نیز ابا ندارم که بخش بزرگی از مردم ما متاسفانه در آن واحد دارای اخلاق دو گانه هستند و زشت و زیبا را یک جا در خود دارند. مردمی که اگر به خواهر و دخترشان چپ نگاه کنی تو را مستوجب مرگ می دانند و بی شرف و بی همه چیز می خوانند٬ به راحتی فیلم همبستر شدن دختر جوانی را که ناجوانمردانه در سطح جامعه پخش شده با نیش باز و خیالی آسوده به تماشا می نشینند. همین ها٬ به خود حق می دهند کنار هر زن و دختری که در کنار خیابان منتظر تاکسی ست ترمز بزنند و بدون ناراحتی وجدان او را دعوت به سوار شدن نمایند. همین ها اگر دختر یا زنی زیبا را ببینند به خود اجازه می دهند زشت ترین متلک ها و سخیف ترین کلمات را به او بگویند. وحشتناک تر از همه که آن هم اتفاقا به آکادمی گوگوش بر می گردد٬ صفحه فیس بوکی بود که برای امیرحسین درست کردند و نام این صفحه و تعداد لایک زنندگان آن٬ چنان وحشتناک بود که مو بر تن هر ناظر اجتماعی راست می کرد که جامعه به چه قهقرایی افتاده است.

اما در این میان چرا پای گلشیفته را به میان کشیدم و نام او را در قیاس با نام ارمیا مطرح کردم. خواستم بگویم برهنه شدن گلشیفته اگر هزاران هزار طرفدار هم داشته باشد٬ نباید به این طرفداران دلخوش بود و یا تحول درونی آن ها را باور کرد. بخش بزرگی از همین طرفداران به امثال ارمیا رای می دهند که این هم از دوگانگی فرهنگ ماست. برهنه شدن گلشیفته خوب است اما پوشیده بودن و وزین بودن ارمیا هم خوب است و البته اگر پای زن و بچه ی خود آدم در میان باشد اولی زشت و قبیح و دومی زیبا و نجیب است. به عبارتی با طناب هایی این چنین سست که ظاهری محکم ولی درونی پوک دارند نباید داخل چاه تحلیل های ساده و یک طرفه شد و باید این پیچیدگی بیمارگون را که در آن واحد دو جنبه و دو سویه و گاه چند جنبه و چند سویه دارد شناخت و تحلیل ها را بر اساس آن استوار کرد.

ارمیا و گلشیفته هر دو دختران ایران زمین هستند و منعکس کننده ی سلیقه ها و طرز فکرهای گوناگون. آن ها حق دارند هر طور که می خواهند لباس بپوشند و مردم هم حق دارند هر کدام را که بهتر می دانند بپذیرند و الگوی خود قرار دهند. اما وظیفه ی ما به عنوان اهل رسانه٬ شناخت دقیق خصائل مردم است و دقت در این امر و ساده ندیدن جریان و فریب ظواهر را نخوردن مهم ترین موضوعی ست که باید در نظر گرفته شود.
از: گویا

خروج از نسخه موبایل