سلطنتطلبان محمد مصدق را دوست ندارند. او با به چالش کشیدن استبداد پهلوی معتقد بود که شاه باید سلطنت کند و نه حکومت پس اجازه تاختوتاز به محمدرضای تشنه قدرت نمیداد؛ چنان که امیر اسدالله علم در خاطراتش آورده که محمدرضا پهلوی دوران نخستوزیری مصدق را سختترین روزگار پادشاهیش برمیشمرد. چپها و کمونیستها از محمد مصدق بدشان میاید چون برابر زیادهخواهی شوروی در ایران ایستاد و با اعلام اصل موازنه منفی مخالفت سرسختانهای را با واگذاری امتیاز نفت شمال به روسیه سامان داد. او در دوران نخستوزیری خویش هم برابر بلوای جمهوریخواهی حزب توده که مقدمهای برای تبدیل ایران به کشور اقماری شوروی بود مقاومت کرد و تسلیم نشد. لیبرالهای غربگرای طرفدار اقتصاد بازار و از فرق سر تا نوک پا غربی شدن هم مصدق را زیر سوال میبرند. به نظر آنها او باید تسلیم پیشنهادات آمریکا میشد و تقسیم پنجاه پنجاه نفت با کنسرسیوم را میپذیرفت. حتا بعضی از نوابغ این دسته قوانین اقتصادی قرن بیستویکم را بار دهه بیست شمسی میکنند و از مصدق گلایه دارند چرا به قوانین اقتصاد بازار تن نداد و نفت را ملی کرد. تکلیف هواداران نظام دینی هم با مصدق آشکار است. آنان که محبوبیت او را رقیبی برای زعامت آیتالله خمینی میدیدند از ابتدا در نفی او کوشیدند و مصدقالسلطنه خطابش کردند. در تمام این سالها هم کوشیدند کاشانی حامی کودتا را به جای رهبر جنبش ملی شدن نفت جا بیاندازند.
آنچه که میخواهم برایتان بگویم این است که به رغم تمام این مخالفخوانیها، دکتر محمد مصدق جایگاهی حیرتانگیز در ذهن و جان مردمان ایران دارد. بازخوانی روایت ملی شدن نفت با تمام فراز و فرودهایش و دقیق شدن در ملیگرایی دموکرات محمد مصدق و اصلاحطلبی سازشناپذیرش شاید همان راه نجات ما در روزگاری باشد که از چپ و راست، سلطنتطلب و اسلامگرا برکتی برای این خاک برنمیخیزد.
امیرحسین کامیار
از: فیس بوک میثم لقمانی