سایت بازتاب اخیرا مطالبی در انتقاد به وضعیت موجود انتشار میدهد. خوشبختانه در این نوشته ها بسیاری از نابسامانی های جمهوری اسلامی آشکار میشود و مردم از زبان طرفدارانِ سرسخت خودِ این نظام از آن اطلاع می یابند. ضمنا کوشش این سایت بر آنست که علت وضعیت فاجعه آمیز کنونی کشور را تنها احمدی نژاد و دولت وی قلمداد کند و علی خامنه ای و سپاه و سایر مسئولان نظام را تا آنجا که میتواند بی تقصیر جلوه دهد. اما کیست که نداند که مسئول اصلی روی کار آمدن احمدی نژاد علی خامنه ای، فرماندهانِ سپاه و سایر مسئولان نظام بوده اند.
در اینجا نیز سایت بازتاب کوشش دارد تاثیر ۳۴ سال حکومت ملایان به ایران را که با بی رحمی به مردم و هموطنان خود چنان فساد و جنایتی در کشور به راه انداخته اند و کشور را از هرگونه معنویت تهی کرده اند به گردن مردم بیاندازد و در مورد نقش حکومت در این زمینه سکوت میکند.
اما مسئول اصلی وضعیتی که در کشور حاکم شده و مردم به علل گوناگون و از جمله فقر و فلاکت بی سابقه، حتی به هم نیز رحم نمیکنند جمهوری اسلامی است.
حکومت ها تا حد زیادی “مدل” رفتاری خود را به جامعه میدهند. رفتار امروزی که به آن در نوشته زیر اشاره میشود انعکاسی از مدل رفتاری سران نظام جمهوری اسلامی است. روحانیون قدرتمدار در ۳۴ سال گذشته بیشتر مدلی برای فساد و جنایت بوده اند و اینها عوامل اصلی برای رفتار امروز مردم است وگرنه مردم در گذشته کجا چنین رفتاری را با هم داشته اند؟
سقوط اخلاق در جامعه به تدریج تمایل به هزینه دادن و فداکاری فردی برای اصلاح جامعه را هم کاهش می دهد؛ در سالهای اخیر و بعد از حوادث سال ۸۸ به طرز محسوس یاس و بی تفاوتی در میان مردم، نخبگان و روشنفکران افزایش داشته است و این میل که به جای فکر کردن به حال جامعه، به فکر زندگی و منافع خود باشیم، با روند روبه رشدی در حال توسعه است.
یکی از ویژگیهای منفی جامعه که اخیرا گسترش یافته، افزایش خشونت و منفعت طلبی مردم در رفتار با یکدیگر است.
به گزارش بازتاب، بارها مشاهده کرده اید اختلاف بر سر تقدم عبور دو خودرو یا تصاحب یک جای پارک، منجر به درگیری لفظی یا فیزیکی بین افراد می شود، تعداد زیادی از معاملات، به دلیل طمع بیش از حد فروشنده برای بردن سود و در تنگنا قرار گرفتن خریدار به هم می خورد، بسیاری از چک های برگشتی، با علم به قادر نبودن صادرکننده چک به پاس کردن آن، کشیده می شود و به نوعی انگیزه های کلاهبرداری در آن وجود دارد.
صاحبخانه ها کمتر در افزایش اجاره خانه، توان مستاجر را در نظر می گیرند؛ تلاش برای تامین حداکثری منافع شخص بدون توجه به تضییع منافع و حقوق دیگران به یکی از اصول تجارت در کشور تبدیل شده است. قول و قرارهای تجاری با بروز کمترین مقدار سود بیشتر، به هم خورده و یک طرف بدون توجه به قولی که به فروشنده یا خریدار داده است، به سراغ معامله ای دیگر می رود.
به طور کلی می توان گفت برای بسیاری از ایرانیان، دیگر مفهوم همشهری و هموطن و حتی فامیل نه چندان نزدیک معنا ندارد و فرد به فکر خود و حداکثر منافع خانواده خود است و در این میان، گاه دروغ، فحاشی و خیانت راهگشاست و زمینه به دست آوردن منافع را هموار می کند.
حوزه بداخلاقی تنها به اقتصاد محدود نمانده است؛ خیانت همسران به یکدیگر، تضییع حقوق همسایگان و سر زدن رفتارهای غیرشرعی از سوی افرادی که تا چندی پیش متدین و ملتزم به رعایت احکام دینی بوده اند، نشان می دهد یک فروپاشی اخلاقی در حال وقوع در جامعه است.
آمار رشد قتل های از فرط عصبانیت لحظه ای، ده ها میلیون چک برگشتی و افزایش تصاعدی معتادان و مشروبخوران، کودکان سرراهی و خیابانی و انواع و اقسام آسیبهای اجتماعی دیگر، نشان می دهد اگر مردم فکری برای خود نکنند، فردای این جامعه جهنمی وحشتناک و جنگلی غیر قابل سکونت خواهد بود.
البته قطعا این تصویر مربوط به کلیت و حتی اکثریت جامعه نیست و هنوز صداقت و انصاف و پاکدستی در جامعه پررنگ است؛ اما مراد روند نگران کننده ای است که به رشد ناهنجاری ها انجامیده و آینده ای نامعلوم را برای جامعه تصویر می کند.
شاید برخی معتقد باشند این ناهنجاری های اخلاقی، نتیجه رفتارهای غیراخلاقی مسئولان است که موجب بی اعتقادی و بی اعتمادی مردم را فراهم آورده و به تعبیر آیت الله جوادی آملی: «ظاهر مردم باطن مسئولان است»، اما حتی اگر این طور نیز باشد، نمی توان روند فروپاشی اخلاقی در جامعه را به حال خود گذاشت تا زمانی تحولی باطنی در مسئولان پدیدار شود.
به ویژه آن که سقوط اخلاق در جامعه به تدریج ویژگی های فعالیت مثبت اجتماعی و تمایل به هزینه دادن و فداکاری فردی برای اصلاح جامعه را نیز کاهش می دهد؛ کما این که در سال های اخیر و بعد از حوادث سال ۱۳۸۸ به طرز محسوسی یاس و بی تفاوتی در میان مردم، نخبگان و روشنفکران افزایش داشته است و این میل که به جای فکر کردن به حال جامعه، به فکر زندگی و منافع خود باشیم، با روند روبه رشدی در حال توسعه است.
با این وصف، نباید در آینده انتظار روند اصلاح معجزه آسایی در حاکمیت و مدیریت جامعه را داشت.
در این میان شاید فردگرایی و توجه به منافع شخصی در جوامع توسعه یافته نظیر کشورهای غربی که حاکمیت قانون و حمایتهای اجتماعی از حقوق فردی تثبیت شده است، قابل تداوم باشد. اما این رفتار در ایران که هنوز نهادهای مدنی و قانونی با اختلالات و نواقص فراوانی مواجهند، به هیچ وجه قابل اتکا نیست. بنابراین رفتارهای نوین طبقه متوسط ایران مبنی بر بی تفاوتی نسبت به جامعه و توجه به منافع فردی، در درازمدت به قربانی شدن آنها در برابر منفعت طلبی سایرین و تجاوز به حقوقشان منجر می شود و در آن زمان، نمی توانند انتظار حمایت و رسیدگی مشابه جوامع توسعه یافته در حفظ حقوقشان داشته باشند و با بی تفاوت شدن جامعه، عملا حمایت مردمی و شهروندی را نیز از دست می دهند.
شرایط نوین شهروندان در جامعه ایران، روندی است که افراد نسبت به ظلم و بی عدالتی و یا نیاز و مشکلات همشهریان خود بی تفاوت شده اند و به صورت طبیعی در موقع تحت ظلم قرار گرفتن و یا نیاز آنها نیز دیگران بی تفاوتی پیشه خواهند کرد.
به نظر می رسد اگر شرایط جامعه ایران به همین شکل پیش برود، نوعی از هم گسیختگی و فروپاشی اجتماعی در پیش خواهد بود و طبیعتا مردمی که به یکدیگر رحم نمی کنند، نباید انتظار این را داشته باشند که حکومت به آنها رحم کند.
در مقابل، این احساس مسوولیت و حرکت به سمت پاکدستی و مسوولیت پذیری فرد فرد جامعه است که به تدریج به اصلاح جامعه می انجامد، امری که بدون هزینه هم امکان پذیر نیست.