اجازه ندهیم که عزیزان ما را دوباره شکنجه کنند!
جان معترضان، در معرض خطر جدی است و باید کاری کرد!
حکومت اسلامی به جای پاسخگویی به اعتراض های شجاعانه ی کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز و دیگر کارگران و زحمتکشان معترض، تعداد زیادی از آنها و همراهان شان را بازداشت و شکنجه و به شدت تهدید کرده است و با پرونده سازی برای هریک، اغلب آنها را به طور موقت و با وثیقه آزاد و در خفا شروع به سناریو سازی برای آنها کرده است تا شاید بتواند عزم کارگران را برای ادامه ی مبارزات شان بشکند.
سناریوی اعتراف گیری اجباری از اسماعیل بخشی و سپیده قلیان با نام »طراحی سوخته« نیز یکی از این سناریوهای نخ نماست که در تاریخ ۲۹ دی در تلویزیون رسوای دولتی، پخش شد و اعتراض های گسترده ای را نیز در میان فعالان به دنبال داشت.
دیکتاتوری اسلامی، از آغاز حکومت اش، این کثیف ترین شکنجه را در حق انسانهای مبارز در عرصه عمومی انجام داده است، بخصوص در دهه ی شصت، برخی از زندانیان را با شکنجه و تهدید به اعدام، مجبور به شکستن و تبری جستن از عقیده شان کرد تا بتواند جلوی ادامه ی مبارزات مردم را بگیرد. شاید آن زمان تا اندازهای هم موفق شد و با کشتن تعداد زیادی از زندانیان، به وحشیانه ترین شکل ممکن و اعتراف های اجباری و شوهای تلویزیونی، توانست برخی از فعالان را بشکند، برخی را به سکوت بکشاند و برخی را به اجبار راهی تبعید کند، هرچند همان زمان هم نتوانست به طور کامل موفق شود و ما در طی این سالها، شاهد مبارزات و ایستادگی ها بی شماری، زیر تیغ حکومت بودهایم، ولی این مبارزات کمتر از سوی دیگر جنبش ها حمایت می شد. ولی امروز شرایط بسیار متفاوت است و نه تنها فعالان سیاسی و اجتماعی، بلکه مردم عادی نیز به خیابان آمدهاند و اعتراض میکنند و حرکتها به هم پیوسته و همبسته می شود. از سوی دیگر حکومت به شدت دچار بحران های ساختاری شده و حتی برخی از خودی های شان از فروپاشی نظام حرف میزنند و همگی شان به شدت ترسیده اند، بنابراین، این اعتراف گیری ها دیگر تأثیری در ادامه ی مبارزات و عزم راسخ معترضان برای ایستادگی در برابر آزادی کشی ها و بیعدالتیهای حکومت ندارد. همین امروز شاهد بودیم که بازنشستگان با جسارت به خیابانها آمدند و شعار دادند « شکنجه، مستند، دیگر اثر ندارد» و بی تردید این اعتراض ها و همبستگی ها ادامه خواهد داشت. یا میبینیم که سپیده قلیان، شکنجه هایی که در زندان و پس از زندان بر سر او و اسماعیل بخشی آوردهاند را به طور خلاصه در فایلی ضبط کرده و پیش از بازداشت دوم برای رسانهها فرستاده است.
حکومتی که جرأت ندارد دادگاه های مبارزان را علنی برگزار کند و حق دفاع مستقل و آزادانه را از همه سلب کرده است، چگونه میتواند به مردم بباوراند که این اعتراف ها در فضایی عادلانه بیان شده و حقیقت دارد؟ حکومتی که جرأت ندارد اعلام کند که هزاران زندانی سیاسی را به وحشیانه ترین شکل ممکن بازداشت و شکنجه و سر به نیست کرده است، چگونه میتواند حتی مدافعان اش را قانع کند که عادل است؟ آن هم در شرایطی که ماهیت کثیف و فریب کارش برای همگان روشن شده است.
حکومت اسلامی گمان میکند که پس از چهل سال بی آبرویی، هنوز میتواند مردم را با این اعتراف گیری های اجباری و مسخره بفریبد یا به خانهها بفرستد. مردم از خود نمی پرسند که اگر این اعتراف ها واقعی است، چرا دادگاه ها را علنی برگزار نمی کنند؟ چرا متهم حق وکیل اختیاری و مستقل را ندارد؟ چرا وکلای ما را تهدید و بازداشت می کنند؟ چرا کانون وکلای مستقل نداریم؟ چرا حق آزادی بیان و اعتراض و اعتصاب و تشکل نداریم؟ چرا به اعتراض های ما حمله می کنند؟ چرا ما را بازداشت و تهدید می کنند؟ چرا موقع بازداشت به ما حمله کرده و توهین می کنند؟ چرا زندانیان را شکنجه می کنند؟ چرا زندانیان اعتصاب غذا می کنند؟ چرا دادگاه های عادلانه نداریم؟ چرا قوه ی قضاییه ی مستقل نداریم؟ و هزاران چرای دیگر.
حکومت اسلامی، به شدت از حرکتهای اعتراضی پیاپی و شجاعانه ی مردم ترسیده است و این ترفند نشانه ی دیگری از ترس و زبونی حکومتی است که میخواهد با ایجاد رعب و وحشت، عزم مبارزان را برای ادامه ی مبارزه بشکند، ولی دیگر مردم جان شان به لب رسیده است و دیدیم که اسماعیل بخشی و سپیده قلیان و عسل محمدی و خیلیهای دیگر از درون و بیرون از زندان ها، به صدا در آمدند که شکنجه شده اند.
اعتراف گیری از اسماعیل بخشی و سپیده قلیان و نمایش تلویزیونی آن و بازداشت مجدد آنها و برادر سپیده قلیان و آزار خانواده، شکنجه مجدد و تاییدی دیگر بر شکنجه ی آنها و سرکوب آشکار حق آزادی بیان و حق تشکل و اعتراض و اعتصاب است. به هوش باشیم که جان آنها و علی نجاتی و عسل محمدی و دیگر معترضان مرتبط با این پرونده، به شدت در معرض خطر است و باید برای پایان دادن به پرونده سازی و اذیت و آزار و شکنجه ی آنها و دیگر کارگران و همراهان شان کاری کنیم و خواهان آزادی بدون قید و شرط آنها شویم.
ما مادران پارک لاله، این چرخه ی آزادی کشی، سرکوب، خشونت، بازداشت، شکنجه و قتل های دولتی سازمان یافته در ایران و وضعیت بحرانی زندان ها و زندانیان را به شدت محکوم میکنیم و خواهان ۱) آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی، ۲) حذف شکنجه و لغو کامل قانون مجازات اعدام، ۳) محاکمه و مجازات آمران و عاملان تمام جنایت های صورت گرفته در جمهوری اسلامی در دادگاه های علنی و عادلانه و مردمی هستیم. ما اعتقاد عمیق داریم که این خواسته ها با اتحاد و همبستگی و مبارزات پیگیر ما دادخواهان به دست خواهد آمد و تردیدی نیست که برای رسیدن به این خواسته ها باید برای رسیدن به آزادی بیان و اندیشه، رفع هرگونه تبعیض، و جدایی دین ازحکومت نیز تلاش کنیم، زیرا علت اصلی این بی عدالتی ها را در ساختار حکومت و قوانین آزادی ستیز و تبعیض آمیز حکومت اسلامی می دانیم.
مادران پارک لاله ایران