سایت ملیون ایران

مشروعیت دیدار با دول خارجی؟

صرفنظر از محدودیت‌هایی که هر دولت بنا به مقتضیات سیاسی و یا قانونی برای دیدارها و مذاکرات خود با دول خارجی ایجاد می‌کند، اما مشروعیت دیدار و مذاکره دولت‌ها با دول دیگر، به طبیعت خود دولت مربوط می‌شود. هر دولتی بنا به طبیعت خود و بنا به تعریف دولت، حق دارد با دول دیگر دیدار و مذاکره داشته باشد. مشروعیت این حق از تعریف مفهوم دولت برمی‌آید. اما آیا افراد می‌توانند با دولت‌های خارجی و یا با نمایندگانی از دول خارجی، دیدار و مذاکره کنند؟ آیا چنین دیداری مشروعیت دارد؟ ناگفته پیداست که هر فرد حق دارد که به نمایندگی از شخص خود، با هر فردی در جهان انسانی روابط شخصی و انسانی داشته باشد. یک شهروند معمولی در هر کجای ایران می‌تواند و حق دارد، با هر فرد دیگر از جهان به حیث اینکه او هم یک فرد انسانی است، رابطه شخصی و دوستی ایجاد کند. عنوان و سمت و موقعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی طرفین، نمی‌تواند نافی این روابط باشد. مثال می‌زنم، یک شهروند معمولی ایرانی حق دارد با یک هنرمند بزرگ، با یک صاحب سرمایه و یا با یک سیاستمدار برجسته و مشهور، در هر کجای جهان روابط دوستی وشخصی داشته باشد. مشروعیت این حق ناشی از حیثیت محض روابط انسانی است. باز روشن‌‌تر مثال می‌زنم، هر شهروند ایرانی حق دارد که با یکی از دولتمردان جهان از هر دولتی، و لو یک دولت دشمن مانند اسرائیل و آمریکا، روابط دوستی و شخصی داشته باشد. اگر چه قابل درک است که روابط دوستی با چنین دولتمردانی نه کار ساده‌ای است، و نه اینکه می‌تواند بدون تبعات سیاسی باشد. دولتمردان در هر نقطه از جهان بسیار حسابگرتر و زیرک‌‌تر از آن هستند که بدون منافع سیاسی و اقتصادی، و بدون ملاحظات منافع دولت خود، تن به دیدارهای شخصی و دوستی‌های شخصی با شهروندان کشورهای دیگر بدهند. اما فرض می‌کنیم که یک دولتمرد سیاسی در دولت آمریکا، اسرائیل، اروپا و یا دول خاورمیانه‌ای وجود دارد که بدون این ملاحظات، می‌تواند چنین روابطی را ایجاد کند. با توجه به این فرض، از نظر آنچه که به حقوق انسانی مربوط می‌شود، هیچ عاملی نمی‌تواند مشروعیت چنین دیداری و دوستی‌ای را نقض کند. اما از نظر آنچه که امر سیاسی در واقعیت نشان می‌دهد، هر فرد اگر دارای چنین حقی است، اما حتی در روابط شخصی و دوستی‌های شخصی خود باید ملاحظات آنچه که در واقعیت سخت و ستبر سیاست و اقتصاد وجود دارد، را در نظر بگیرد. اجازه بدهید باز یک مثال ساده بزنم. هر فرد ایرانی حق دارد که با پمپئو وزیر خارجه آمریکا و حتی با ترامپ رابطه دوستی و شخصی داشته باشد، اما بنده اگر بودم، به خاطر واقعیت سخت و ستبر سیاست، و به خاطر همان ملاحظاتی که پیشتر شرح دادم، دست به چنین روابطی و چنین دوستی‌ای نمی‌دادم. اما فرض می‌گیریم که کسانی هستند که می‌توانند و زیرک‌تر از آن هستند که تسلیم چنین مقتضیات و ملاحظاتی در واقعیت سخت و ستبر سیاست شوند. روشن است و تردیدی نیست که دارای چنین حقی هستند. نه اینجانب و نه هیچ قانونی و نه هیچ کس در جهان نمی‌تواند منکر مشروعیت چنین حقی شود.

مشروعیت دفاع معنوی تا دفاع مادی؟

یک مقدمه هم اضافه کنم که هر دولتی در هر گوشه‌ای از جهان می‌تواند و حق دارد که نسبت به حقوق و منافع تمام شهروندان جهان مسئولیت معنوی بپذیرد. این نوع کمک‌ها حتی در نظامنامه حقوق بشر، و منشور سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته شده است. دولت‌ها حق دارند که از جنبش‌های رهایی‌بخش و از مبارزات ملی و آزادیخواهانه ملت‌ها در مقابل دولت‌هایشان، دفاع کنند. چنین دفاعی تا زمانی که به کمک مادی منجر نشده باشد، نه تنها مشروع، بلکه به لحاظ انسانی و حقوقی و اخلاقی، اجرای یک تعهد ارزشمند است. اما آنچه که این روابط را مخدودش می‌کند، روابط مادی و کمک‌های مادی است. کمک‌های مادی خواه به صورت مالی و خواه به صورت تسلیحاتی، منجر به وابسته شدنِ مبارزانی می‌شود که در جهت حقوق ملی، با دولت‌های متجاوز مبارزه می‌کنند. نقض استقلال و وابستگی، شروع تباه‌سازی کسانی و یا جنبش‌هایی است که در راه حقوق ملی مبارزه می‌کنند. در جاهای دیگر روند این انحطاط سازی و تباه‌سازی را شرح داده‌ام. حداقل این است که دولت کمک کننده، کوشش دارد و انتظار دارد، تا کمک شده نقش کارگزاریِ دفاع از منافع خود را در آن کشور ایفاء کند.

مشروعیت دیدارهای رسمی؟

بحث ما در اینجا دیدارهای رسمی است. دیدارهای رسمی تنها منحصر به روابط دولت‌ها و نمایندگان آنهاست. هر نوع دیدار سیاسی و یا اقتصادی با دولت‌ها نیز، دیدار رسمی محسوب می‌شود. دیدار غیررسمی به دیداری می‌گوئیم که بیرون از تشریفات رسمی دولت باشد. مثل همان دیدارهای شخصی و روابط شخصی که در سطور قبل توضیح دادیم. دیدار یک شهروند عادی با دولت‌ها، دیدار رسمی است. دیدار یک شهروند با یکی از نمایندگان دولت‌ها، هرگاه ماهیت سیاسی و اقتصادی پیدا کند، دیدار رسمی است. معتقدم، دیدار یک شهروند در هر موقعیت و مقامی با یک دولت خارجی، و یا با یکی از نمایندگان دولت‌های خارجی، دیداری غیرمشروع است، و از لحاظ حقوق ملی غیرقابل توجیه است. موقعیت و مقام هر شهروند نمی‌تواند توجیهی برای یک دیدار با یک دولت خارجی و یا نماینده یکی از دولت‌های خارجی باشد. به عنوان مثال، یک نویسنده برجسته و یا یک روزنامه نگار برجسته و یا یک هنرمند و یا یک صاحب سرمایه برجسته، نمی‌تواند به حیث برجسته بودن، با دول خارجی و یا نمایندگان آنها دیدار داشته باشند. اکنون خواننده حق دارد بپرسد که چرا یک ایرانی حق ندارد با دول خارجی و یا با نمایندگان دول خارجی دیدار داشته باشد؟

ا – هر دیداری بر اساس یک رشته از انتظارات از سوی طرفین صورت می‌گیرد. این انتظارات حتی در روابط شخصی و دیدارهای دوستانه وجود دارد. در روابط فامیلی هم وضع به همین قرار است. دیدارهای فامیلی نیز بر اساس یک رشته انتظارات از سوی طرفین صورت می‌گیرد. بدون انتظارات، هیچ دیداری وجود ندارد. دستکم ارضاء خاطر یکدیگر و میل به دوستی بیشتر، انتظاری است که در دیدارهای دوستی و فامیلی وجود دارد. اما در دیدارهای سیاسی چه انتظاری وجود دارد؟ دیدار یک شهروند عادی با یک مقام رسمی دولت خارجی، چه انتظار و انتظاراتی میان طرفین ایجاد می‌کند؟ قطعاً گرفتن کمک مادی و معنوی، بخشی از این انتظارات است. ما فرض می‌گیریم که شهروند عادی مورد نظر ما، در مقام یک نویسنده و یا در مقام یک روزنامه نگار، انتظار هیچ کمکی از دولت خارجی ندارد، و فرض می‌کنیم هیچ کمکی مادی‌ای هم رد و بدل نشده است؟ یک شهروند عادی، چه انتظار معنوی‌ای می‌تواند از یک دولت خارجی و یا نماینده یک دولت خارجی، داشته باشد؟ توضیح اینکه، دولت خارجی اگر خود را متعهد به آزادی و حقوق بشر بشمارد، دفاع آن دولت تنها در یک “رابطه یک طرفه” مشروع است. به عنوان مثال، اگر دولت ایران دولتی بود که در دفاع از آزادی و حقوق بشر شناخته می‌شد، حق داشت که از آزادی و حقوق ملت‌های ستمدیده و جنبش‌های رهایی‌بخش حمایت معنوی کند. اما اعضای آن ملت ستمدیده و یا جنبش‌هایی که از حقوق آن ملت نمایندگی می‌کنند، حق ندارند که با دولت ایران رابطه حتی معنوی داشته باشند. چرا؟ چون پیشتر توضیح دادم که هر نوع رابطه رسمی با یک دولت خارجی، و لو اینکه در قالب یک رابطه معنوی باشد، نامشروع است. اگر یک دولت به دفاع از آزادی و حقوق بشر شهره و یا تعهد نداشته باشد، مانند دولت ایران و یا دولت آمریکا، دفاع معنوی یک طرفه هم مشروع نیست. بنا به تجربه، اولویت اصلی و مهم دولت آمریکا در سیاست خارجی، حفط هژمونی خود در جهان است. حقوق بشر و دموکراسی ابزار حفظ این هژمونی است. نیازی به توضیح نیست که چگونه دولت‌های آمریکا در طول عمر سیاسی خود از بدترین دیکتاتوری‌ها دفاع می‌کردند و می‌کنند. اینکه جامعه آمریکا و حتی ساختار حقوقی نظام سیاسی آمریکا یکی از نیرومندترین سنت‌های دموکراسی‌ها در جهان است، تردیدی نیست. دولت‌هایی که در آمریکا به حکمرانی می‌رسند، تنها به واسطه ساخت حقوقی و دموکراتیک محدود می‌شوند، و الا همه آنها بنا به ماهیت و ساخت دولت، متجاوز دموکراسی و حقوق بشر هستند.

۲- از میان دولت‌هایی که در آمریکا در یکصدسال گذشته به حکمرانی رسیده‌اند، دولت ترامپ ناموجه‌‌ترین آنها در تجاوز به دموکراسی و حقوق بشر است. دولت ترامپ بازگشت افراطی و ناهنجار به وحشی‌‌ترین عصر حاکمیت نولیبرالیسم در آمریکاست. دولت اوباما با ارائه سیاست‌های تعدیل در اعطاء خدمات اجتماعی و اقتصادی، تا حد بسیاری از حاکیت نولیبرالیسم فاصله گرفت. برای اطلاع آن دسته از خوانندگانی که اطلاع دقیقی از نولیبرالیسم ندارند، یادآور این مهم خالی از فایده نیست که نولیبرالیسم با حاکم کردن مطلق بازار، با هرگونه مداخله‌ای از سوی دولت مخالف است. اقتصاد بازار تا آنجا تعین کننده است که نقش یک خدای مطلق را در جامعه ایفاء می‌کند.‌ هابرماس از این نوع لیبرالیسم به عنوان لیبرالیسم وحشی یاد می‌کند. از زمان روی کار آمدن دولت ریگان، جریان لیبرالیسم معتدل به لیبرالیسم افراطی تغییر جهت داد. دولت ترامپ تمام ویژگی‌های یک دولت فاشیستی را داراست. ویژگی‌هایی مانند، اقدامات ضدمهاجرت، مخالفت با مطبوعات و رسانه‌ها و مخالفت و دشمنی با محیط زیست. اگر این دولت در داخل نمی‌تواند حرکت‌های فاشیستی حادی انجام دهد، به دلیل همان ساختار حقوقی و دمکراتیکی است که ریشه‌های بسیار نیرومندی در نهادهای مدنی دارند. اما در سیاست خارجی چهره فاشیستی دولت ترامپ آشکارا و ‌بی‌پرده است.

با این وصف دولت ترامپ هیچ صلاحیتی حتی در ارائه کمک‌های معنوی به ایران و ایرانیان را ندارد. حتی اگر چنین صلاحیتی وجود می‌داشت، همچنان که پیشتر توضیح دادم، این کمک‌ها باید یک طرفه و بدون ایجاد روابط سیاسی صورت گیرند. به عبارتی، در صورت احراز صلاحیت، دولت آمریکا حق دارد که بطور یکجانبه از جنبش‌های رهایی‌بخش و از دموکراسی و حقوق بشر، در کشورهای ستمدیده دفاع کند. لیکن کمک مادی بطور روشن نامشروع است. زیرا بدون کارگزاری، سرسپردگی و نقض استقلال چنین کمک‌هایی وجود ندارد. انتظارات هر دو طرف، هم کمک‌گیرنده و هم کمک‌کننده، چیزی جز تداوم وابستگی و سرسپردگی نیست. کمک‌های مادی از سوی هر دولتی، فرآیند سرسپرده‌سازی است. ما فرض می‌گیریم که شهروند ایرانی بدون توقع چنین کمک‌هایی، با وزیر خارجه آمریکا دیدار کرده باشد. این دیدار به دلایلی که شرح دادم، نامشروع و غیرقابل توجیه است. مضاف بر آنکه،

۳- یک شهروند ایرانی یا هر شهروندی، به نیابت از چه کسی با نماینده یک دولت خارجی دیدار می‌کند؟ چه کسی و کدام ایرانی و در کجای ایران و با کدام تشخیص، این نمایندگی را به او اعطاء کرده است؟ هر شهروند ایرانی نه تنها حق دارد، بلکه مسئولیت دارد که به فراخور اندیشه و طرز فکر خود از حقوق و منافع مردم ایران دفاع کنند. اما دیدار رسمی با دول خارجی و با نمایدگان دول خارجی، نیاز به نمایندگی دارد. دستکم اینجانب بدون اتخاذ چنین نمایندگی‌ای، روابط با دولت‌های خارجی و یا با افرادی از آن دولت‌ها را نمی‌توانم درک کنم. دیدار رسمی با هر دولت و با نماینده‌ای از هر دولت، نیاز به مشروعیت دارد. در آغاز بحث نشان دادم که هر دولتی بنا به تعریف دولت، حق دارد که با دول دیگر روابط سیاسی و اقتصادی داشته باشد. اعضای دولت‌ها هم دارای چنین حقی هستند. این حق به آنها و روابط آنها مشروعیت می‌دهد. اما پرسش اینجاست که مشروعیت دیدارهای رسمی‌ای که شهروندان عادی در هر مقام و موقعیت برجسته‌ای که باشند و یا نباشند، با دول خارجی از کجا بدست می‌آید؟ بله اگر یک کشور در شرایط انقلاب باشد، بطوریکه جهان به شرایط انقلابی آن کشور اعتراف کند، رهبران انقلاب حق دارند که با نمایندگان دول خارجی دیدار و مذاکره داشته باشند. زیرا، انقلاب رهبران آن را در وضعیت بدیل و جانشینی قرار داده است. این روابط تا آنجا که از دید جامعه انقلاب کرده پنهان نباشد، کاملا مشروع است. اما جامعه‌ای که نه در شرایط انقلابی است، و نه کسی فلان شخص را به عنوان رهبر و یا یکی از اعضای رهبری انقلاب مورد پذیرش قرار داده است، هرگونه ارتباط با دول خارجی، به ویژه با دولت ناموجهی مانند دولت ترامپ، نامشروع است.

Ahmad_faal@yahoo.com

www.ahmadfaal.com

https://t.me/BayaneAzadi

از: گویا

خروج از نسخه موبایل