سایت ملیون ایران

نامه بابک دادبخش، از زندان رجایی شهر به رئیس قوه قضاییه؛ اتهامات واهی است

خبرگزاری هرانا – بابک دادبخش، شهروند ساکن تهران در آبان ۹۷ توسط پلیس امنیت تهران بازداشت و به وزارت اطلاعات تحویل داده شد. این زندانی در ایام بازداشت شرایط متفاوتی را در بازداشتگاه‌های مختلف از جمله ۲۰۹ اوین و فشافویه تهران سپری کرده و همچنین به دلیل مشکلات اعصاب و روان برای مدتی در آسایشگاه امین آباد که مختص بیماران روحی-روانی بوده نگهداری شده است. آقای دادبخش که به اتهامات سنگینی مانند فساد فی الارض و محاربه متهم شده، اواسط بهمن ماه سال گذشته به زندان رجایی شهر کرج منتقل شده است. این زندانی طی نامه ای سرگشاده خطاب به رئیس قوه قضاییه، ضمن تشریح شرایط زندگی و بازداشت خود، اتهامات مطروحه را واهی و ساختگی خوانده و خواهان رسیدگی این مقام قضایی به پرونده‌اش و پایان بی عدالتی شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بابک دادبخش، شهروند ساکن تهران که از آبان ماه سال گذشته در بازداشت به سر می برد با نگارش نامه‌ای سرگشاده خطاب به ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضاییه خواهان پایان بی عدالتی در ارتباط با پرونده خود شده و از وی خواسته است که به این پرونده دخالت کند.

متن کامل این نامه که جهت انتشار در اختیار هرانا قرار گرفته در ادامه می‌آید:

“از هیچ تا پرونده ترور رهبر و جاسوسی و محارب و برانداز شدن

ریاست محترم قوه قضاییه جناب آقای رییسی و متولیان مربوطه در امور عالیه قضایی

با سلام؛

احتراما اینجانب بابک دادبخش متهم پرونده به کلاسه ۹۷۰۹۹۸۰۲۷۶۴۰۰۳۱۴ که از طریق بازپرسی شعبه ۴ دادسرای ناحیه ۳۳ مقدسی در بازداشت می باشم با بذل توجه به شرایط خاص پرونده ام از آن مقام تقاضای دخالت و دستور مقتضی در خاتمه دادن به ناعدالتی و اعمال سلیقه شخصی غیر تخصصی افراد دخیل در پرونده‌ام را خواهانم.

من یک شهروند علاقمند به داشتن اسلحه و بی آزار می‌باشم که در ایام نزدیک به نوروز سال ۱۳۹۷ قبل از چهارشنبه سوری بر اثر سانحه آتش سوزی خانه ام، همسر و پسر معلول ۱۲ ساله ام را در مقابل چشمانم از دست دادم و بیماری چندین ساله اعصاب و روانم صدچندان تشدید شد و من که نه خانه‌ای برای اقامت داشتم و نه روحیه‌ای برای زندگی، تنها بازمانده خانواده‌ام دختر ۸ ساله ام را به عمه‌اش سپردم و به یک اتاق ۶ متری اجاره‌ای به مانند بی‌خانمان‌ها در یکی از حیاط‌های خانه‌های کارگری نزدیک محدوده بازار پناه بردم و چون خانه‌ام و دار و ندارم و همسر و فرزندم همگی نابود شده بودند تنها دو اسلحه مستهلک که مال من و دوستم بود و سالها زیر خاک مدفون بود را در آوردم که یکی از آنها فاقد لوله و خراب بود و برای تعمیر به خانه اجاره‌ای آوردم که شاید پس از تعمیر بتوانم بفروشم و سرمایه‌ای شود ولی یک روز صبح چهار نفر با لباس شخصی و بدون اجازه وارد حیاط خانه و اتاق من شدند و بدون نشان دادن حکم و کارت شناسایی و فقط با تهدید چند نفر معتاد، وسایل داخل اتاق‌های مجاور را به حیاط ریختند و گفتند دنبال مواد مخدر می‌گردند ولی در برابر اعتراض من، از من کارت شناسایی خواستند و من هم که مدت ۱۱سال بود در غیبت از مرخصی زندان بسر می‌بردم و ناگهان در عمل انجام شده قرار گرفته بودم و در اوج مصرف داروهای اعصاب و روان و بیماری روحی و روانی بخاطر فوت برادر و همسر و پسرم در فاصله کمتر از چهار ماه بسر می‌بردم و بفکر فرار از مهلکه افتادم و چهار نفر متعرض به حریم خانه را خطاب قرار دادم که اجازه دهند با داشتن اسلحه از حیاط فرار کنم که در حین فرار صدمه‌ای به آنها نزدم و فقط برای صدمه ندیدن خودم یک خشاب کلت کمری و یک بیسیم آن چهار نفر را برداشتم و فرار کردم و پس از آن با فاصله کمتر از چند دقیقه با کلانتری ۱۱۶ مولوی تماس گرفتم که خشاب و بیسیم را پس دهم ولی کلانتری مولوی اظهار بی اطلاعی نمود و گفت مامورین مرتبط با کلانتری مولوی نمی باشند که مجبور شدم خشاب و بیسیم را ۵۰۰ متر پایین تر از محل فرارم لای بوته‌زار کنار خیابان بگذارم و به پلیس ۱۱۰ اطلاع دهم و از دور نظاره‌گر شوم که مامورین به سراغ وسایل می‌آیند که البته آمده و بردند و پس از آن مشخص شد که آن چهار نفر مامور محدوده بازار نبوده بلکه بصورت غیر قانونی و بدون داشتن دستور و حکم از محدوده نازی‌آباد بصورت خودمختار وارد محدوده دروازه غار برای تیغ زنی و اخاذی رایج بین انواع مامورین محدوده‌های بازار شده‌اند که مامورین برای پیدا کردن خرجی مازاد خود چه جایی بهتر از منطقه‌ خلاف‌خیز و محله هرندی به خانه‌های مشکوک به خلاف وارد شده و یا کشفیات می‌برند و یا اخاذی می‌کنند یا چون اکثر افراد این محدوده که در حیاط‌های مجردی گذران زندگی می‌کنند مشکلاتی دارند تخلف رقم زده شده توسط انواع و اقسام مامورین را از هرجا و به هر نحو که آمده باشند به گوش کسی نمی‌رسانند و تسلیم تخلف هستند و پس از این ماجرا بر اثر نداشتن جا چند روز در گرم خانه معتادان خوابیدم و اسلحه دوم را نیز در آوردم که با اسلحه فاقد لوله که جوش داده بودم خاک کنم که غافلگیر شده و فرار کردم و اسلحه ها به همراه مقداری فشنگ و وسایل سوخته پلاستیکی ترقه که در آتش سوزی سوخته بدست مامورین افتاد و پس از آن جایی برای ماندن نداشتم و منتظر بودم به طریقی دستگیر شوم که در خانه خواهرم دستگیر شدم و برای خلاصی از ۱۱سال فراری بودن و ابزار معیوبی که داشتم داوطلبانه یک کلت شکسته معیوب را به همراه مقداری فشنگ تاریخ مصرف گذشته ۴۶ ساله تولید سال ۱۳۵۲ تحویل دادم (که البته مدعیاتم در مورد معیوب بودن اسلحه ها از طریق کارشناس اسلحه شناسی صنایع دفاع در پرونده قید شده است) به امید اینکه با پایان فرار پس از تحمل حبس به آغوش خانواده‌ام و دختر ۸ ساله‌ام که بدون مادر و برادر و پدر بزرگ می‌شود بازگردم و گذشته را جبران کنم.

حال در حالیکه اتهام من بعنوان یک دوستدار داشتن اسلحه و اسلحه‌باز که پنج بار سابقه نگهداری اسلحه و تعمیر آنرا دارد و تا بحال به کسی صدمه نزده و بدون آگاهی از مامور بودن مامورین، مرتکب تمرد از مامورین لباس شخصی شده چگونه به انواع اتهامات فوق واهی و کذب مطلق و وحشتناک خارج از تصور و خنده‌آور مثل برنامه‌ریزی برای ترور رهبر در نماز عید سعید فطر تا برنامه ریزی برای حمله به حزب الله و حضور در محدوده بازار در سال ۹۴ که بمب‌گذاری شده و ارتباط با شبکه ها و افراد معاند و مخالف نظام در داخل و خارج از کشور، ارتباط با هواداران بابک خرمدین و حضور در قلعه بابک، ارتباط با شبکه های جاسوسی کشورهای متخاصم من‌جمله موساد و سیا و ام آی سیکس، اجتماع و تبانی بر علیه امنیت کشور، داشتن ترقه‌های چهارشنبه سوری، تردد در محدوده سبزه میدان و بازار طلافروشان، داشتن کوله پشتی که در آن پول بوده، داشتن ۱۰۰ شیشه خالی مشروب، برنامه‌ریزی برای ربودن علی دایی وقتی مربی تیم سایپا بوده و محاربه و مفسد فی الارض و غیره متهم شده‌ام.

خلاصه کلام علیرغم توصیه ریاست پلیس امنیت جناب سرهنگ موسوی و ریاست عملیات جناب آقای حیدریان، فردی که خود را مستقل می‌دانست اصرار داشت که همه همکارانش احمق و ساده لوح هستند و این پرونده سیاسی و جاسوسی و تروریستی است و حال با فریب بازپرس شعبه ۴ دادسرای ناحیه ۳۳ مقدسی برای انتقام گیری خلع سلاح مامورین پلیس امنیت در دروازه غار، وی با بچه حزب الهی خواندن خود، کاری را که در تخصص وزارت اطلاعات می‌باشد در دست گرفته و با القا فوق امنیتی بودن پرونده به بازپرسی و اینکه یک تیم تروریستی زبده، آماده فراری دادن من هستند پرونده را به عمق مرحله تروریستی و جاسوسی بودن برده و شروع به پرونده‌سازی و شاهد سازی و سند سازی دروغین و شاکی تراشی نموده که در اساس علیرغم خلاف بودن اعمالش حتی به اندازه سر سوزن اتهاماتش سندیت ندارد و با اتکا به شکنجه‌های غیر انسانی در مورد بنده که منجر به دو مرحله خودکشی در بازداشتگاه پلیس امنیت گردید و به بیمارستان اعزام شدم بازپرس کوتاه نیامده و حداقل پرونده را در اختیار نهادهای اطلاعاتی و امنیتی متخصص کشور قرار نمی‌دهد که راست از دروغ و حقیقت از باطل تمیز داده شود.

همه اینها در حالی است که من تا به حال ۴۹ نامه برای متولیان قضایی جهت رسیدگی به وضعیت شکنجه‌ها و پرونده‌سازی به مراجع ذیربط ارسال نموده‌ام و ۷ نامه در مورخه ۷ اسفند ۹۷ به نهاد رهبری و ریاست قوه قضاییه و دادستانی کل کشور و ریاست جمهوری و وزیر اطلاعات و دادسرای ناحیه ۳۳ مقدسی و بازپرس شعبه ۴ همان دادسرا برای ارجاع پرونده‌ام به وزارت اطلاعات و نهاد بی طرف متخصص در مسایل امنیتی فرستاده‌ام.

حال با بذل توجه به استیصال در رساندن صدای فریادم و عدم دسترسی به راه ارتباطی در زندان رحایی شهر و نبود سیستم پستی در این زندان مجبور به استفاده از فضای مجازی برای رساندن صدایم به گوش شما متولیان شدم امیدوارم در مقام ریاست قوه قضاییه رسیدگی فرمایید.

متهم به دهها اتهام واهی

بابک دادبخش/ اردیبهشت ۹۸/ زندان رجایی شهر کرج”

در ارتباط با نویسنده این نامه گفتنی است بابک دادبخش، شهروند ساکن تهران در آبان ۹۷ توسط پلیس امنیت تهران بازداشت و به وزارت اطلاعات تحویل داده شد. این زندانی در ایام بازداشت شرایط متفاوتی را در بازداشتگاه‌های مختلف از جمله ۲۰۹ اوین و فشافویه تهران سپری کرده است. او همچنین برای مدتی در آسایشگاه امین آباد که مختص بیماران روحی-روانی است نگهداری شده . وی نهایتا در ۲۷ بهمن ماه ۹۷ به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد اما به خاطر شرایط بسیار نامناسب جسمی و روحی ابتدا به بند بیماران روانی و صعب العلاج این زندان و مدتی بعد به سالن ۱۰ بند ۴ این زندان که به سالن زندانیان سیاسی معروف است منتقل شد. آقای دادبخش به اتهامات سنگینی مانند فساد فی الارض و محاربه متهم شده است.

گفته می‌شود که وضعیت سلامتی بابک دادبخش به شدت وخیم است و مسئولان زندان رجایی‌شهر نیز در زمینه رسیدگی پزشکی به وضعیت سلامتی روحی وی بی‌توجهی می‌کنند.

بابک دادبخش ۳۷ ساله، متولد و اهل اردبیل متاهل و دارای فرزند است پیش از این نیز در سالهای ۸۶ تا ۸۸ در زندان اوین به سر تحمل حبس کرده بود که با غیبت در زمان مرخصی کماکان با پرونده باز روبرو است.

خروج از نسخه موبایل