هاشمی رفسنجانی ، ناجی بحران ها و ماهرترین معمار جمهوری اسلامی ، کسیکه توانست براحتی آب خوردن ، قبای جانشینی خمینی و ولایت فقیهی را از تن آیت الله منتظری در آورده و بر تن سید علی خامنه ای بکند ، کسی که درچندین بحران کمر شکن و بزنگاه مرگ وزندگی ، اگر سیاست و تدبیر او نمی بود امروزه اثری از رژیم منحوسی بنام جمهوری اسلامی ایران وجود نمیداشت ، از لیست خودی های بیت رهبری برای احراز مقام ریاست جمهوری حذف شد و استبداد خونریز ولایت فقیهی و رهبر مطلق اش شخص سید علی خامنه ای ، آشکارا و با صدای بلند به مردم ایران وجهان اعلام داشتند که قصد هیچگونه سازش و عقب نشینی حتی در مقابل شخصیتی مانند رفسنجانی را ندارند تا چه رسد سازش و عقب نشینی در مقابل انباشت ۳۴ ساله مطالبات مردم ستمدیده ایران . حذف نام رفسنجانی از لیست بیت رهبری ، همچنین بمثابه نقطه پایانی است بر تلاش آندسته از قدرت جویان اصلاح طلب و هواداران خارجه نشین آنان که سالیان درازی است وعده رویاندن گل سرخ درباتلاق جمهوری اسلامی را در گوش مردم ایران زمزمه میکنند .
با حذف هاشمی رفسنجانی از گردونه بازی انتخاب بین بد و بدتر، سهم خواهی و جدال برسر قدرت در بین باندها و جناح های غارتگر جمهوری اسلامی که سالهاست در جریان است ، به پیروزی باندهای مخوف امنیتی – نظامی پیرامون خامنه ای که امروزه تمامی شریان های اقتصادی و سیاسی و نظامی و فرهنگی کشور را در چنگ دارند خاتمه یافت و از این پس نیرو و تکیه گاه اصلی سید علی خامنه ای ، برای حفظ مقام ولایت فقیهی خویش همین باندهای غارتگر و آدمکش اند که همانند گذشته ، با زبان کهریزک و زندان و شکنجه و اعدام با مردم سخن خواهند گفت و با نمایش اراذل و اوباش چماق بدست و هفت تیر به کمر در خیابانها . به حاشیه راندن ناخدای کشتی پوسیده حکومت اسلامی از صحنه خیمه شب بازی انتخابات در جمهوری اسلامی ، بیانگر این واقعیت است که خامنه ای به نقطه ای جنون شهوت قدرت رسیده است که برای حفظ قدرت نیمه خدائی خویش ، چاره ندارد مگر اینکه تمامی رذیلت های حکومت های فاسد و مستبد تاریخ را یکجا در معرض نمایش بگذارد . حماسه ای که خامنه ای امروزه از آن سخن میگوید ازجنس همان رستاخیزی است که محمد رضا شاه در سالهای پایانی عمر دیکتاتوری خود از آن سخن میگفت .
خامنه ای و باندهای نظامی – امنیتی پیرامون او ، بازی ۳۴ ساله ی “انتخابات رقابتی” بین اسلام گرایان را که به گونه ای تمامی جناحهای در قدرت و یا در حاشیه قدرت اعم از اصلاح طلب و ملی مذهبی و روشنفکر دینی و غیره و غیره همگی بر روی آن به اجماع رسیده بودند و در آن اجماع سهم ملت ایران را انتخاب بین بد و بدتر تعیین کرده بودند، اینک برهم زده اند و بازی جدیدی را که فقط گزینه انتخاب بیت رهبری برای جناح های اسلامگرا ، و حق انتخاب “بدتر” برای مردم ایران آغاز کرده اند . قرار دادن مُهره های دست دوم اصلاح طلب (محمدرضا عارف و حسن روحانی) که هیچگونه شانس پیروزی در مقابل نوکران اصلح خامنه ای که از پیش حکم انتخابشان بوسیله بیت رهبری امضاء گردیده و صندوق های تقلب نیز از پیش بنام آنان پر شده است ، فقط و فقط عملی است نمایشی برای فریب دادن مردم و تداعی نمودن بازی ۳۴ ساله انتخاب بین بد و بدتر . بازی ۳۴ ساله ای که اینک خامنه ای و شورای نگهبان اش با رد صلاحیت رفسنجانی ، نقطه پایانی برآن نهاده اند . تأیید صلاحیت مُهره های دست دوم اصلاح طلب یک عوافریبی است برای کشاندن ساده لوحانی به پای صندوق های تقلب و بعد هم جار وجنجال تبلیغاتی پیرامون “انتخابات آزاد” براه انداختن در داخل و خارج . ستاد مرکزی اصلاح طلبان اگر کمترین درایت و صداقتی در کارش باشد دراین شرایط خطیر که خامنه ای و باندهای امنیتی – نظامی ، کشور و مردم ایران را بسمت نابودی سوق میدهند میبایستی به عنوان اعتراض به اعمال غیر قانونی شورای نگهبان در رد صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری ، شرکت آقایان معین و روحانی را که برای فریب افکار عمومی ، صلاحیت شان تأیید شده است ، مشروط به تأیید صلاحیت دهها نامزد انتخابات که شورای نگهبان بطور غیر قانونی آنانرا حذف کرده است بنماید . اصلاح طلبان اگر نمیخواهند در کنار توطئه های بیت رهبری و باندهای نظامی –امنیتی پیرامون خامنه ای قرار گیرند میبایستی که از شرکت در انتخابات مهندسی شده ای که برنده اش از پیش تعیین گردیده است اجتناب ورزند چرا که در این انتخابات ، رقابت بین همه ی بدتر و سر سپردگان بیت رهبری است ، و هر کاندید در این رقابت میبایستی که میزان غلظت سرسپردگی خود به رهبر و درجه جنایت کاری و شقاوت خود علیه مردم را به اثبات برساند .
آری ، اینک سئوال اساسی از آقایان و خانم های اصلاح طلب و حامیان خارجه نشین آنان که در ماهها و هفته های اخیر ، که پرونده ی کودتای انتخاباتی سال ۸۸ و خیزش های سبز برآمده از آن و رهبران زندانی اش را بایگانی کردند و با عجله گام های بلندی را به عقب برداشتند تا برسند به هاشمی رفسنجانی و آنگاه از درد ناچاری تمام تخم مرغ های خود را در سبد ایشان گذاشتند این است که حالا پس از حذف رفسنجانی چه خواهند کرد ؟ آیا با کاندیدای دست دوم خود که شکست او در خیمه شب بازی آینده قطعی است حاضرند که وارد بازی جدیدی که قرار است بین بدترها صورت پذیرد بشوند و تنور “انتخابات آزاد” خامنه ای را داغ کنند یا خیر؟ برای یافتن پاسخ این سئوال کافی است که کارنامه اصلاح طلبان را از ابتدا تا به امروز که در آن چیزی بجز عقب نشینی های پی درپی ، غیر ضروری و غیرهدفمند مشاهده نمیشود ، و اتفاقاً همان عقب نشینی های پی در پی اصلاح طلبان بوده است که به خامنه ای جسارت پیشروی گام به گام تا سرحد نیمه خدائی را داده است و آنچه را که امروز شاهدش میباشیم نتیجه محتوم همان سازش ها و عقب نشینی ها و چانه زنی ها در بالا و فراموش کردن پائینی ها است .
حرف آخر – لحظه ای سرنوشت ساز برای اصلاح طلبان فرا رسیده است ، یا طبق سنت دیرینه خویش این گام آخر را هم به عقب خواهند نشست و این بار دیگر یکی از بازیگران تأتر انتخاب بدتر که بیت رهبری و باندهای نظامی –امنیتی مجری آن هستند خواهند شد و لاجرم ریزش نهائی ته مانده ی هواداران خود را نظاره گر خواهند گردید و یا اینکه در آخرین گام ، در مقابل لجام گسیختگی خامنه ای و باندهای نظامی –امنیتی و خیمه شب بازی انتخاباتی آنان می ایستند و از حق شهروندی انتخاب شدن و انتخاب کردن برای همه ایرانیان ، صرفنظر از دین و مرام و مسلک و جنسیت و قوم و طایفه ای دفاع میکنند و بدین ترتیب از حمایت و پشتیبانی مردم ایران که در آتش فقر و تبیعض و بی عدالتی و استبداد میسوزند برخوردار میشوند . آقایان و خانم های اصلاح طلب ، نباید فراموش کنند که : کسانی که بنی صدر و بازرگان وسحابی و آیت الله منتظری و موسوی و کروبی و رفسنجانی و دهها پایه گذارو خدمتکارصادق جمهوری اسلامی را براحتی از گردونه قدرت حذف کردند و کسانی که با کودتای انتخاباتی سال ۸۸ آنهمه فجایع در ایران ببار آوردند ، کسانی که موسوی و کروبی و خانم رهنورد و دهها تن از چهره های شاخص اصلاح طلب را بجرم اعتراض به تقلب انتخاباتی سال ۸۸ به زنجیر کشیده اند ، بدانند که به سایر اصلاح طلبان نیز رحم نخواهند کرد که از قدیم گفته اند : آسیاب به نوبت است و تا وقتی که نهاد دین از نهاد دولت جدا نگردد ، هیولای حکومت اسلامی و ولایت مطلقه فقیه ، فرزندان خود را یکی پس از دیگری خواهد بلعید ، وقت تنگ است ، فساد وتباهی ناشی از ادغام دین و دولت ، به تمامی عرصه های زندگی اجتماعی و فردی ایرانیان تسری پیدا کرده است ، برای نجات ایران و ایرانی به جنبشی ملی و فراگیر و سرتاسری که زن و مرد و پیر وجوان را با گوهر اجرای مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر ، که قادر گردد انبوه ایرانیان جان بلب رسیده را بحرکت در آورده و نافرمانی مدنی را برای برچیدن بساط حکومت ولایت فقیه و تأسیس دولتی ملی و سکولار را در دستور کار خویش قرار دهد ، نیاز فوری و مبرم کنونی است برای خروج از بحران فراگیری که جمهوری اسلامی و ولایت فقیه مطلقه فقیه اش به ارمغان آورده اند و کشور و مردم را به فساد و تباهی کشانده اند.
بهروز ستوده
از: گویا