صحبت جنگ امریکا علیه ایران و مقاومت بیحاصل و بدون جهت و صداموار علی خامنهای و هیآت حاکمه ایران در برابر کنار آمدن با امریکا موضوع روز آنهائی است که طرفدار مردم ایران و ایران میباشند.
جنگ بدون تردید حاصلش از میان رفتن زیربنای اقتصادی ایران، آشفتگی و به فقر کامل بردن اکثریت مردم ایران، و بدون تردید نوعی تجزیه ایران خواهد بود. آشکار است که ولایت فقیهی در میان نمیماند ولی نابسامانی و آشفتگی و عربدهکشی قدرتهای باقی مانده جای آن را خواهد گرفت.
خامنهای و سپاه پاسداراناش، هرچند با اعمال تحریمها و کاهش درآمد ایران از نفت از دو میلیون و نیم بشکه به کمی بیشتر از سیصد هزار بشکه در روز به شکل واضحی در برابر امریکا در حالت دفاعی قرار گرفتهاند ولی برای اعمال تهدیدها علیه امریکا و موشک پراکنی که خود نوعی از تهدید است از پا نیافتادهاند. هدف گرفتن هواپیمای بدون خلبان(پهپاد) و در کنترل رادار امریکا و سرنگون ساختن آن توسط موشک سپاه پاسداران سبب دستور حمله نظامی دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا به سه مرکز رادارهای سپاه در ایران گردید که ده دقیقه پیش از اجراء آن را لغو کرد. این تصمیمگیری ترامپ نشان داد که حداقل امریکا یا به عبارتی پرزیدنت ترامپ در این زمان برنامه جنگ با ایران را ندارد. دلایل این کار بسیار است و مهمترین آنستکه ترامپ میداند که شروع هر جنگی در این زمان در خاورمیانه که شاهد سه جنگ پرضرر و بینتیجه برای امریکا بوده، از جمله سیزده سال است که در باتلاق جنگ با افغانستان مانده و میلیاردها دلار برایش مخارج داشته است. عراق بر خلاف میل اش در دست جمهوری اسلامی افتاده، ظهور داعش و جنگ پر مخارج دیگر با او و نیز جنگ در سوریه نه رمقی برای ادامه کار برایش گذاشته و نه صبر و تحملی برای یک جنگ جدید برای مردم امریکا.
پرزیدنت کارتر، رئیس جمهور سابق امریکا گفت امریکا بعد از جنگ جهانی دوم به جز چند سال همواره در جنگهائی که خود ایجاد نموده و همراه خسارات مالی فراوان بوده دست و پنجه نرم میکرده است. لذا ترامپ شروع جنگ در این زمان که آستانه انتخابات ریاست جمهوری در پیش امریکا میباشد را به زیان خود میبیند چون مطمئنآ مردم امریکا که از جنگ و کشته شدن امریکائیها در جنگ خسته و بیزار شدهاند به او رای نخواهند داد. و او اگر هم خیال جنگ داشته باشد آن را پس از احیاناً پیروزی در انتخابات آینده به کار خواهد گرفت. علاوه براین زیر بنای کار، بخش مالی امریکا میباشد و من در بیان آن از صحبتهای آقای دکتر رخشانی، استاد دانشگاه و دانشوری ملی، سود جستهام:
«پایههای سرمایه در امریکا هر کدام به شکلی منافعاش تآمین میشود یا احیاناً بخطر میافتد. و چیرگی هر کدام در فضای اقتصادی امریکا تعیین کننده جنگ یا صلح مورد نظر امریکا در منطقهای خاص میگردد. در توضیح این موارد، قسمت مالی (financial) که در عراق پس از خارج کردن نفت از دست دولت (نفت ملی عراق) و سپردن آن به کمپانیهای نفتی، در صنعت نفت عراق سرمایهگذاری بسیاری کرده است و در عمل بسیار سودآور بوده است و درآمد نفت عراق را از زمان پیش از صدام هم بالا تر برده است، حاضر به جنگ نیست چون آنچه را رشته است را جنگ پنبه خواهد کرد. بخش دیگر سرمایه در امریکا مجتمعهای صنعتی نظامی (Military Industrial Complex) هستند که اتحاد غیررسمی میان صنایع جنگی و دفاعی امریکا است، که یکی تسلیحات را میسازد و دیگری بکار میگیرد، منافع مشترکی دارند و برای پیشبرد کار خود در سیاست عمومی مملکت (Public Policy) اعمال نفوذ مینمایند. دوایت آیزنهاور رئیس جمهور سابق امریکا در سخنرائی پایانی دورهاش خطر «مجتمع صنعتی نظامی» برای امریکا را گوشزد کرد. آیزنهاور در سخنان بسیار دلیرانهای در دوران خود علاوه بر آن اظهار داشت: هر تفنگی که ساخته میشود، هر کشتی جنگی که راه اندازی میشود، هر راکتی که پرتاب میشود در نهایت نشان دهندهی سرقت از مردمی است که در فقر هستند و به ایشان غذا داده نمیشود. یا آنهائی که سردشان هست و به ایشان لباس داده نمیشود. این دنیائی که مسلح شده تنها پول خرج نمیکند بلکه عرق کارگران خود، نبوغ دانشمندان خود و امید کودکان خود را صرف مینماید.»
و بالاخره بخش دیگری از سرمایه که در فن آوری مانند کامپیوتر، تلویزیون و امثال آن بکار میرود مخالف جنگ است چون استفاده مالی این بخش از سرمایه در جنگ مورد تهدید قرار میگیرد. و در حال حاضر بنظر میرسد که بخش «مالی» سرمایه که مخارج بسیاری در منطقه نموده است موفق به جلوگیری از جنگ شده باشد. البته باید یاد آور شد که طولانیترین جنگ امریکا بعد از جنگ جهانی در افغانستان انجام گرفت و نتایج زیانآور و سرسام آور مالی آن امریکا را مجبور ساخته است با «طالبان» در کنار میز صلح به نشیند، همان طالبانی که بدلیل آن امریکا در ابتدا جنگ را آغاز نمود و بارها امریکا و متفقین اش در جنگ اعلام کرده بودند که در جنگ با طالبان موفق خواهند بود. یا باطلاق جنگ در سوریه و حضور نظامی داعش در منطقه که حتی بعد از فرار ایشان در زیر فشارهای سنگین نیروی هوائی امریکا و سربازان تربیت شده عراقی هنوز تهدیدی در منطقه بشمار میروند. لذا برای امریکا فکر جنگ جدیدی در منطقه دور از عقل است. لذا ترامپ برای حفظ سرمایه در امریکا لازم است که فکر جنگ جدیدی را از سر برون کند. بخصوص که بر مخالفت مردم امریکا علیه اینگونه جنگها روز بهروز افزوده میشود و در هر گوشهای از مملکت به شکلی به گوش میرسد.
در جمهوری اسلامی از طرف دیگر مقاومت سرسختانه رهبر و سپاه در برابر امریکا، که یادآور رفتار صدام و مقاومت او در برابر امریکا است، ادامه دارد. امریکا درآمد نفت را کمتر از چهار صد بشکه در روز کرده است که هشتاد و پنج در صد کمتر از سال پیش است. برای ایشان و سایر حکومتیان تنها آب باریکه برای زنده ماندن حکومتشان برسد کافیست. روحانی رئیس جمهورشان میگوید مردم بهتر از گذشته در برابر دشمن مقاومت نشان دادهاند. گوئی از سفره نهار و شامشان بیخبر است. دست و پای دلاری ایشان را بستهاند و لذا کمکهای به سوریه، حزبالله و حماس و غیره به تعویق افتاده است. مردم که هیچ زمانی مد نظر ایشان نبودهاند. علی خامنهای «رهبر» مثل کشتیگیران به خیال خود با امریکا به فن سگک نشسته است، حواسش نیست که امریکا هم با اضافه کردن روز بهروز تحریمها و جلوگیری از فروش نفت ایران در جهان همین فن را علیه جمهوری اسلامی بکار برده است. آنقدر روی حکومت فشار میآورد تا تسلیم شود. لازم نیست سرباز بفرستد یا از نیروهای آتش خود برای تسلیم سپاه پاسداران استفاده نماید. تنها با تحریمها میتواند جمهوری اسلامی را در کمترین درآمد نگهدارد و بزانو بیاورد!
خامنهای و حکومتیان میدانند که حریف امریکا نیستند. و میدانند که جنگ با امریکا اگر وضع سختتری را هم برای امریکا در خاورمیانه بهوجود آورد راه فراری برای جمهوری اسلامی بوجود نمیآورد. جنگ با امریکا یعنی با واژه فارسی «داغون شدن» ایران. علی خامنهای با استفاده از این دوران ریاست جمهوری ترامپ که به دلیل مخالفت مردم امریکا با جنگ دستش برای جنگ بسته است، هر روز دست خالی برای امریکا عرض اندام میکند.
نخستوزیر ژاپن را هم در عمل دست خالی فرستاد رفت و درحالیکه به شین زو آبه نخست وزیر ژاپن میگفت من با ترامپ حرفی ندارم و حرفهایم را بشما میزنم. خوب شین زوآبه هم به نوعی فرستاده یا مورد تآئید ترامپ بود و حرفهای باو یعنی حرفهای به ترامپ. اینجور به نظر میرسید که میخواهد به شکل دیگری سر صحبت را با امریکا باز کند. که در عمل خلاف آن از کار بیرون آمد. خامنهای حساب نمیکند که هرچه بیشتر بگذرد راه حل به نفع جمهوری اسلامی مشکلتر میشود.
اگر این حکومت پشتیبانی مردم را داشت و مجبور نبود برای حفظ حکومتش در منطقه به ماجراجوئیهای گرانقیمت به پردازد: خرج جنگ در سوریه را به پردازد، سالی ۷۰۰ ملیون دلار برای روی پا ماندن حزب الله لبنان به حسن نصرالله بدهد. و خرج سایر دستجات تروریستی را هم در منطقه بدهد تا برای بههم ریختن اوضاع وقتی لازم بداند بکار گرفته شوند. اگر چنین بود و پشتیبانی مردم را داشت امروز با همه مردم و کشورهای جهان دوست بود و کسی خیال حمله به ایران را هم در سر نمیپروراند.
چمدانهای چندین ملیون دلار را که بابت برجام گرفتند و به ایران آوردند را خرج پایگاه سپاه به سرپرستی سردار قاسم سلیمانی در سوریه و حفظ بشار اسد، حضور در عراق و طلاکاری گنبد امام حسین و امیرالمؤمنین، طلاکاری زیارتگاه زینب در سوریه، پرداختهای کلان به حزبالله لبنان، هوتیها و دستجات دیگر تروریستی در منطقه نمودند. بنا به اخبار خودشان یک بیمارستان ۴۰۰ تختخوابی در سوریه ساختند در حالیکه بسیاری از شهرهای ایران بیمارستان ندارند. و البته پورسانت فراوان واسطههای خودی و سردارهای جنگی بر این مبالغ میافزاید. اگر چیزی برای مردم ایران تخصیص داده شده بود را مردم میدیدند و وضع فقر مردم مانند امروز نبود. و امروزه کمبود دلار در دست دولت پشتیبانان او در منطقه را به دنبال پشتیبانانی که در جیبشان دلار برای مخارج ایشان است میبرد. آنها را به سوی دولتهای دیگر ازجمله عربستان سعودی، دشمن جمهوری اسلامی روانه کرده است.
دراین گیر و دار محاکمات جدید و کم سابقه ایشان از دزدان «غیرخودی» تماشائی است. رئیس بانک سرمایه صد و هشتاد ملیون دلار برای خودش از بانک تقاضای قرض نموده و خودش آن را تصویب کرده و از محل همان مبلغ چندین خانه و عمارت میخرد و همان مستغلات را بصورت «سپرده» برای بانک در میآورد! چون دزد خودی نبوده در این وانفسای بیپولی دولت او را محاکمه و محکوم به بیست سال زندان نمود. همکار دیگر او که به موقع فرارکرده بود در افریقای جنوبی توسط پلیس بینالمللی دستگیر میشود. این امر معنی دزد خودی و ناخودی را نشان میدهد. چون رئیس بانک مرکزی که سه میلیارد دلار را در حسابی در کانادا برای خود واریز کرده بود و همهجا علنی شد و جلوی خانهاش در کانادا هم ایرانیان علیه او تظاهرات نمودند راحت در سایه سه میلیارد دلار استراحت کرده است. دولت ایران به پلیس بین المللی خبر نداد که او را جلب نمایند. چون از دزدان خودی بود و با حکومتیان در کل کار شرکت داشت!
دشمنی بیجا با اسرائیل و هر روز تهدید اسرائیل از سوی رهبر، سپاه، امامان جمعه، که ایشان را نابود میکنیم. شعارهائی که تنها به نفع ناتایاهو، و دست اندرکاران جنگ طلب ایشان بوده است. چه مردم اسرائیل که یک بار بیچارگی توسط نازیها و هیتلر را چشیدهاند تحمل «نابودی» دیگر را ندارند و ناتایاهو این شعارها را برای اسرائیلیها بازگو میکند و زمینه شعارهای جنگ علیه ایران و پشتیبانی مردم وحشت زده اسرائیل از خود را فراهم میسازد. در اینکه اسرائیل علیه مردم فلسطین جنایاتی صورت داده و میدهد حرفی نیست ولی خود فلسطینیها حتی حماس هم دنبال ایجاد صلح و کنار آمدن با اسرائیلاند. تنها دایه مهربانتر از مادر یعنی جمهوری اسلامی است که دست از شعار نابودی اسرائیل برنمیدارد. عربستان و سایر کشورهای عربی دست دوستی با اسرائیل دادهاند و علیه ایران باهم متحد شدهاند تنها «خرقه ماست که در خانه خمار بماند». مگر جمهوری اسلامی با کره شمالی رابطه ندارند، یا مگر با عربستان سعودی حتی در حال نوعی جنگ رابطه ندارند. آنها چه گونه حکومتهائی هستند که میشود با ایشان رابطه داشت و با اسرائیل نمیشود رابطه داشت. و اگر این رابطه سالهای پیش برقرار میشد امروز اسرائیل پشتیبان ایشان بود نه آنکه به تحریک با دیگران برای جنگ با ایران بکوشد و تجزیهطلبان ایران را آمادگی نظامی دهد و پشتیبانی نماید.
از جمله آنچه امروزه مکرر مشاهده میکنیم امامان جمعه از شهرهای مختلفاند که در مقوله سیاست داخلی و خارجی مزخرفاتی میگویند. از جمله چندی پیش یکی از ایشان گویا امام جمعه تهران بود با نهایت گستاخی صحبت این را میکرد که ایران یعنی چی، ایرانی معنی ندارد، سخنان مطهری را بازگو میکرد که با فردوسی به جنگ در آمده بود، اینکه ما مسلمانیم نام مملکت باید مملکت «ولائی» باشد. بیشعورهای دیگری مکرر خط و نشان علیه امریکا میکشند و امریکا رارتهدید میکنند. همه خود را سوار مردم میبینند و دستور العمل صادر میکنند. تنها مردم را با زور و چماق و تفنگ بهدستان سپاه خفه نگه داشتهاند.
دنباله جنگ با امریکا رهبر و اندرز دهندگانش فکر میکنند تا بهنظر ایشان امریکا دنبال جنگ واقعی نیست سر بدوانند. چون مردم هیچ گاه در نظرشان نیست هر چقدرهم در آمد نفت کم شود تحمل میکنند. روحانی چندین بار گفت درآمد نفتی ما هرگز به «صفر» نخواهد رسید. معلوم نیست حساب مملکت و مخارج مملکت را با چه مقدار نزدیک به صفر میخواهد به پردازد؟ جیبهایشان پراست و فکر مردم نیستند. و مهمتر از همه برای ایشان چند پاره شدن مملکت و فلاکت مردم مسآلهشان نیست. فقط خودشان و نظامشان باقی بماند.
در حالیکه تمام فشارها بر ایران تنها بر دوشهای مردم هموار میشود. حتی وقتی سپاه را تحریم کنند چه، تمام معاملات در واردات و صادرات از طریق سپاه انجام میشوند. چه ذخایر بانکی همهشان درخارج به قول خودشان توپ است.
واینکه ازامریکا و ترامپ که تنها دنبال معامله میباشد وازدوازده شرط تنها اتمی نشدن ایران را شرط نموده است آیا انتظاری میتوان داشت؟ و آیا آنها که به ترامپ در آزادی بخشیدن بایران چشم دوخته بودند و یا چشم دوختهاند چشمشان باز نشده است؟
واقعیت آن است که تنها در فضای صلح و نه جنگ میتوان کاری انجام داد.
واقعیت دیگر آن است که رهبر و حکومتیان و دولت و مجلسیانشان دستشان پیش مردم باز است و مردم به ایشان اعتمادی ندارند. و حرکت به سوی آزادی در مملکت رفته رفته بیشتر و بیشتر میشود، در حالیکه رهبری و حکومتشان روز به روز از اعتبار بیشتر میافتد و در برابر مردم ضعیفتر خواهد شد.
محسن قائممقام – نیویورک
اول جولای ۲۰۱۹
از: ایران امروز