سایت ملیون ایران

چرایی و انگیزه‌های اعتراف پورمحمدی به “قتل‌های زنجیره‌ای” پس از بیش از ۲۰ سال!

کوروش گلنام

نگاهی کوتاه به پیشینه قتل ها

۱ ـ آنچه پس از برملا شدن شماری قتل‌های پی در پی در سال ۱۳۷۷ بنام “قتل‌های زنجیره ای” شهرت یافت، تنها نوک کوه یخ بود زیرا همآنگونه که همه آگاه هستیم، کشتن و دست زدن به هر جنایتی، هم برای استوار کردن پایه‌های حکومت و هم ایجاد ترس و وحشت فراگیردر جامعه، که همواره به آن نیاز داشته و دارند، همزاد حکومت اسلامی بوده و از همآن نخستین سال‌ها، آدمکشی‌ها چه در درون و چه در بیرون از ایران، آغاز شد و چه بسیار بیگناهان که در رویدادهای گوناگون ساختگی چون تصادف اتوموبیل، سقوط هواپیما، صحنه سازی‌های خودکشی، کشتن به شیوه هایِ مرموز دیگر چون خفگی، با ضربه‌های چاقو یا در تیراندازی هایی به بهانه سرقت، تزریق پتاسیم و… قربانی شدند.

۲ ـ در کنار روندِ آدمکشی‌ها و سرکوب‌ها و ایجاد هراسِ پایدار در جامعه، درگیری‌های جناحی در حکومت نیز یک روند همیشگی بوده است که نیاز به تفسیر ندارد. ولی با همه اختلاف‌ها و گروه بندی‌ها بر سر قدرت، همه در کشتار‌ها، خورد و بُرد و غارت و تقسیم مقام‌ها و “حفظِ نظامِ مقدس” که آن‌ها را به آب و نانی رویایی رسانده، شریک و همراه بوده‌اند.

اعتراف پورمحمدی چرا پس از بیش از ۲۰ سال!؟

الف ـ به این نکته توجه کنیم که این اعتراف نخستین کسی را که رسوا می کند،” رهبر معظم است“. چرا؟ زیرا درست خلاف گفته های آن روزگار خامنه ای است که همه نیرویش را بکار برد تا با دروغ پردازی آن را کارِ “نیروهایِ نفوذی” و “دشمن” بنمایاند. آخوند علی خامنه‌ای در ۲۴ آذرماه ۱۳۷۷، طی سخنرانی اظهار داشت:

” قتل‌ها چه مستقیم چه غیرمستقیم به وسیله “استکبار” انجام شده‌است”! او در دنباله این دروغ پردازی ها گفت: “قتل شهروندان، هرکسی که باشد، جنایتی است بر خلاف امنیت ملی[خامنه ای و امنیت ملی!]. همچنانکه قبلاً نیز به دستگاه‌های دولتی از جمله وزارت کشور، وزارت اطلاعات و دستگاه قضائی گفته شده است، این دستگاه‌ها باید به طور جدی، قتل‌های یک ماه اخیر[تنها همین یک ماه را؟] را پیگیری کنند و تردیدی نیست که در این پیگیری، دخالت مستقیم یا غیرمستقیم دشمن در این حوادث آشکار خواهد شد.”به نقل از کیهان شریعتمداری. داده ها درمیان دو نشانه[ ] از من است.

البته زمانی که کار بیخ پیدا کرد و مقام معظم دید انکارِ جنایت وسیله حکومت سببِ رسوایی بیشتر است، اصطلاح “نیروهای خودسر” را اختراغ نمود و قتل های افشا شده را کار نیروهای خودسر و نفوذی نامید. این اصطلاح، راهی تازه برای جنایت ها گشود تا هر کشتار و جنایتی افشا و رسوایی بپا شد، تنی چند از نیروهای خودی گاه نه چندان مهم را بنام “خود سر” گرفتار و “ذبحِ اسلامی” نموده و پایان کار را اعلام کنند(همآن بلایی که سر سعید اسلامی تبهکار و زمانی نور چشمی آقا و چند تن دیگر از تبهکاران مجری فرمانِ کشتار ها آوردند.)

ب ـ چگونه چنین شده است که اینک پس از گذشت دو دهه، پورمحمدی، خود متهم به جنایت، دست به چنین افشاگری زده و پذیرش انجام قتل ها وسیله حکومت را می پذیرد که بیش از همه رهبر مقدس را افشا و رسوا می کند؟

بی گمان تنگناهایِ سخت حکومت، ترس نه از حتا جنگ که از شورش مردم و برافتادن حکومت، شدیدتر شدن درگیری های درونی و جناحی، کوشش برای تصفیه ها، دیگری را مسئول تبهکاری ها و جنایت ها نشان دادن، آگاهی از نفرت مردم از کل حکومت به ویژه آخوند خامنه ای در این کارِ هدفمند، بی اثر نبوده است.

پ ـ ولی مهم تر از همه دو نکته دیگر است که شوربختانه در تفسیر های گوناگون به آن پرداخته نشده(یا نگارنده ندیده است) به ویژه اگر از سوی روزنامه نگار و نویسنده پیشینه داری چون آقای فرج سرکوهی انجام گرفته باشد. این موردها نه تنها مورد توجه ایشان قرار نگرفته است که ازانتشار این خبر از سوی رسانه های گوناگون در مقاله منتشر شده خود در وبسایت “اخبار روز” با عنوانِ: “قورت دادن” ـ بلعیدن ـ و” ذوق زدگی” در برخوردها،” یاد شده است که برخورد مناسبی نیست زیرا همه وبسایت ها آن را به عنوان خبری مهم نقل کرده اند و این معنایش “بلعیدن” و “ذوق زدگی” نیست. مقاله ایشان در لینک زیر:

www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=94141

البته آقای سرکوهی به درستی نوشته اند که همه می دانستند که قتل ها کار حکومت بوده است و پورمحمدی در حقیقت مطلب مهم و ناگفته ای بیان نکرده است. ایشان به درستی به این نکته هم پرداخته است که پورمحمدی کوشش کرده است که قتل ها را به گردن “اصلاح طلبانِ حکومتی” بیاندازد که این نکته هم درست است. می توان در ویدئوهای شکنجه عاملان قتل ها به ویژه همسر سعید امامی( اسلامی) که در قتل ها نیز دست نداشت، به روشنی متوجه شد که بازجویان چه پافشاری زیادی دارند که در بازجویی ها تکرار کنند که خاتمی گفته است تا نهایت مرگ بزنیم و اقرار بگیریم. می شود کاملن متوجه شد که ظبط این جلسه های بازجویی با آن شیوه های کثیف و نفرت انگیز، هدفمند و چند منظوره بوده است که یکی از آن ها درز دادن به بیرون و انتشار ویدئوهای شیوه های وحشتناک بازجویی و شکنجه بنامِ جناحِ رقیب و شخص خاتمی بوده است.

ولی آن دو نکته مهم کدامند:

۱ ـ اعتراف یک مقام پبشینه دار امنیتی ـ اطلاعاتیِ حکومت به شکلی رسمی در پذیرش انجام قتل و کشتار وسیله حکومت، می‌تواند در دادگاه به عنوان یک “سند” مهم ارائه شود؛

۲ـ چهل سال حکومت آخوندها باید به ما آموخته باشد که سردمداران حکومت هیچ موضع گیری ای را بدون هدف های چند گانه انجام نمی دهند. از دید من یک هدف پنهان و بسیار مهم دیگر در این اعتراف “اخطار” است به مخالفان که بدانید ما اگر خود را در خطر نابودی ببینیم، همآن گونه که در سال ۱۳۷۷ و پیش از آن انجام داده ایم و حتا دیگر از بیان آن هم ترسی نداریم و امروز به روشنی اعتراف می کنیم، بازهم چنین آدمکشی هایی می کنیم. به همین سبب است که مردم، همه ما کوشندگان در درون و بیرون از کشور به ویژه جوانان می باید از این ۱۴ تن دلاوری که خواستار استعفای خامنه ای و برچیده شدن کل نظام شده اند تا نهایت پشتیبانی و با آنان همراهی کنیم.

خامنه ای مسئول نخستینِ هر اتفاقی است که برای این ۱۴ تن، پشتیبانان آنان و دیگر زندانیان سیاسی رُخ دهد.

شاید تفسیر بیان شده در بالا برای شماری شگفت انگیز باشد ولی نگاهی به پبش زمینه های آن، می تواند موضوع را روشن تر کند:

این سیاست ریشه در کجا دارد؟

۱ـ فرمان ضد انسانی خامنه‌ای به بسیج و نیروهای سرکوبگر زیرعنوان “آتش باختیار” می‌بایست برای همه روشن کرده باشد که آخوند خامنه‌ای پیش لرزه‌های زلزله ویران کننده ولایت خونریزش را در همآن زمان حس کرده است. به این بخش کوتاه از سخنرانی او در ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ که در ظاهر برای تشکل‌های دانشجویی ولی در حقیقت برای همه نیروهای سرکوبگر است، توجه کنید:

” من به همه آن هسته‌های فکری و عملی جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتباً می‌گویم: هر کدام کار کنید مستقل و به قول میدان جنگ، آتش به اختیار …”

شاید در تاریخ هیچ کشوری رهبری یافت نشود که از سر درماندگی، آگاهی از نفرت مردم به خود و حکومت اش و ترس از خیزش نهایی مردم و گرفتار شدن و محاکمه، پیش دستی نموده و به روشنی به این نیروهای وابسته و خود باخته بگوید هر زمان احساس خطر کردید، در حقیقت برایِ ولایتِ من، آن گونه که می خواهید، بگیرید، بزنید، بکشید و نابود کنید. فرمان با خود شما است! همین یک موضوع کافی است تا آخوند علی خامنه ای را به عنوان جنایتکار بر علیه بشریت در دادگاهی بین المللی محاکمه کرد.

۲ ـ همه شاهد هستیم هر چه وضع حکومت لرزان تر و آینده و ماندگاری‌اش بیشتر زیر پرسش رفته است، گذشته از فشارهای اقتصادی کمر شکن که نتیجه بی کفایتی‌های خامنه‌ای و حکومت است، فشارهای روانی ـ فیزیکی بر مردم هر روز دامنه بیشتری یافته است. امروز مسئله حجاب را با شدت هر چه بیشتر پیش آورده‌اند، در خیابان‌ها به مردم به ویژه زنان یورش برده و آشکارا هتاکی کرده و کتک می‌زنند، شمار زیادی را به زندان انداخته‌اند و برای ایجاد هراس در میان کوشندگان، جوان نازنین ۲۱ ساله علیرضا شیرمحمد علی را با برنامه ریزی در زندان وسیله دو شرور به قتل رساندند. اینکه نگارنده می‌گوید “با برنامه ریزی”، بدین سبب است که این نخستین بار نیست که در زندان بر علیه زندانیان سیاسی و برای از میان برداشتن آنها توطئه کرده‌اند. بی گمان آن دو قاتل را هم با دادن وعده تخفیف در حکم، فریب داده‌اند. چنانچه پیش ازاین اشاره رفت، چون گذشته، از این جنایت نیز هدف چند گانه داشته و با یک تیر چند نشان زده اند:

ـ آن جوان نازنینِ تسلیم ناپذیر را از میان بردند؛

ـ این دو شرور، که یکی بیش از آن حکم اعدام و دیگری حبس دراز مدت داشت، را هم اعدام می نمایند و از شر آنان نیز آسوده می شوند؛

ـ و هدف روشنِ دیگر از دید آن ها، دامن زدنِ بیشتر به جو ترس و هراس در میانِ کوشندگان، زندانیانِ سیاسی، خانواده های آنان و در میدانی گسترده تر در همه جامعه است.

آخوند پورمحمدی بی انگیزه دست به این اعتراف نزده است. در هر دانه ریش هر یک از این آخوندهایِ حکومتی، شیطانی لانه کرده است. مردم ما ولی هشیار تر و آبدیده تر از آن هستند که با این ترفندهای افشا شده و رسوا، از مبارزهِ خود برای به زیر کشیدن آخوند خامنه ای و حکومت خونریز و منفورِ ولایی او دست بردارند.

از: گویا

خروج از نسخه موبایل