سایت ملیون ایران

تحریم‌ها و موج جدید مهاجرت نخبگان

نریمان باورصاد امیدیان

پژوهشگر و مدرس علوم سیاسی

پس از خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریم‌ها علیه ایران، اقتصاددان‌ها، جامعه‌شناس‌ها و تحلیلگرهای مسائل سیاسی به آثار مخرب این تحریم‌ها بر جامعه و حکومت ایران بسیار پرداخته‌اند. افکار عمومی نیز با نگرانی، اخبار تحریم‌ها را دنبال می‌کند و به دنبال افزایش ضریب اطمینان و حفظ زندگی در این شرایط است. ترس از دست دادن آرامش زندگی نه تنها در بخش اقتصادی، بلکه با افزایش نارضایتی‌ها و انتقادها به حکومت، در بخش سیاسی نیز بیش از پیش احساس می‌شود. یکی از نخستین راه‌های افزایش اطمینان به بهبود یا حفظ  زندگی عادی، مهاجرت به کشوری با شرایط امن است.

در چند سال اخیر، آمارها از ورود ایران به موج جدید مهاجرت‌ها خبر می‌دهد که با تحریم‌ها، نارضایتی‌ها و به تبع آن افزایش خفقان داخلی، تشدید شده است. به گفته حسین عبده‌، اقتصاد‌دان و مشاور وزیر راه و شهرسازی، ۱/۵ میلیون ایرانی در سال ۱۳۹۶ در صف مهاجرت به کانادا و استرالیا بودند.

با توجه به این‌‌که یکی از شرایط مهاجرت به استرالیا و کانادا دانش زبانی بسیار بالا و تخصص حرفه‌ای و علمی است، این آمارها تصویری کلی از افرادی که در صف این نوع مهاجرت‌ها قرار دارند ترسیم می‌کند. با سقوط شدید ارزش ریال ایران در فاصله سال‌های ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷، می‌توان تخمین زد که بسیاری از افراد با سرمایه‌های کوچک‌تر نیز راهی کشورهای منطقه شده‌اند، که آن‌ها را نیز باید به این تعداد اضافه کرد. در شرایط اقتصادی فعلی، بسیاری از افراد بدون سرمایه نیز با تخصص علمی‌ و شغلی و دانش زبانی بالا، به کشورهای اروپایی مهاجرت می‌کنند. بنابر اعلام مرکز آمار ایران، در سال ۱۳۹۳، ۱۱۰ هزار نفر با مدرک دکتری در ایران بیکار بودند و تعداد بیکاران تحصیلکرده ۱۰ برابر بیکاران دیپلم و زیر‌دیپلم است، یعنی عمده افراد متخصصی که بالقوه انگیزه بالایی برای مهاجرت دارند از نخبگان علمی جامعه‌اند. اگر به این دسته برخی فعالان مدنی، سیاسی یا فضای مجازی را نیز اضافه کنیم، که این روزها به دلیل رشد نارضایتی عمومی و انتقادهای فراوان به عملکرد نظام، برخورد حکومت با آن‌ها شدت گرفته است و با انواع تهدیدها و شکنجه‌ها روبه‌رو می‌شوند، می‌بینیم که در حال حاضر، گروه بزرگی از مهاجران موج جدید از دگراندیشان سیاسی، اندیشمندان و اساتید دانشگاه، نخبگان علمی و رهبران فکری‌اند.

صندوق بین‌المللی پول در گزارشی در سال ۲۰۰۹ اعلام کرد ایران از لحاظ مهاجرت نخبگان، میان ۹۱ کشور در حال توسعه یا توسعه‌نیافته جهان در مقام نخست ایستاده و این در حالی است که برخی مسئولان حتی پدیده فرار مغزها از ایران را انکار می‌کنند. صندوق بین‌المللی پول بیکاری، سطح پایین درآمد استادان و نخبگان و بی‌ثباتی سیاسی و اجتماعی را از دلایل مهاجرت ایرانیان می‌داند. با این‌که منابع بین‌المللی گزارش داده‌اند ایران با خروج سالانه ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار متخصص تحصیلکرده رتبه اول فرار مغزها را دارد، اما برای مثال، سورنا ستاری، معاون علمی و فناوری ریاست جمهوری ایران و رییس بنیاد ملی نخبگان، در سال ۱۳۹۶ اعلام کرد: «عدد فرار مغزها عددهایی که گفته می‌شود نیست. در ابتدای انقلاب، ما ۵۷ هزار دانشجو در آمریکا داشتیم که الان این تعداد به ۱۲ هزار دانشجو رسیده است.» البته جالب است که سختگیری کشورهایی مانند آمریکا در دادن ویزای دانشجویی پس از روی کار آمدن ترامپ و کاهش بی‌سابقه ارزش پول ملی ایران و در نتیجه کم شدن توان مالی ایرانی‌ها در پرداخت شهریه‌ها در آمارهای منابع رسمی جمهوری اسلامی ایران از کاهش تعداد دانشجوهای ایرانی در آمریکا در نظر گرفته نمی‌شود.

نخبگان فکری جامعه، چه آن‌ها که سطح تحصیلی بالایی دارند و به دلیل شرایط اقتصادی و اجتماعی فعلی نتوانسته‌اند یا نخواسته‌اند وارد سیستم عقیدتی نظام شوند و چه دگراندیشان سیاسی که بخش عمده‌ای از آن‌ها فعالان مدنی و روزنامه‌نگارهای منتقدند، دقیقا گروهی‌اند که به دلیل توانمندی بالا در جهت‌دهی به افکار عمومی و بازگویی مطالبات مردمی، مغضوب سیستم و تهدید‌کننده بقای حکومت‌اند.

جالب این‌جاست که در تمام گزارش‌های ضد‌و‌نقیض از موج جدید مهاجرت ایرانی‌ها، نه برنامه‌ای برای حفظ نخبگان غیر‌خودی دارند و نه خروج سرمایه‌های انسانی آن هم در این سطح بالای تحصیلی یا اجتماعی، که در توسعه سیاسی نقش مهمی دارند، مسئولان را نگران می‌کند. حتی با نقل آمارهای نهادهای بین‌المللی مخالفت و موج مهاجرت دگراندیشان و نخبگان رسما انکار می‌شود. اگر کمی موشکافانه به قضیه نگاه کنیم، با شناخت سیستم سیاسی ایران که در آن دستیابی به هر سطحی از توسعه سیاسی اجتماعی ساختار قدرت حاکم را به مخاطره می‌اندازد، تا حدودی به پاسخ این مساله می‌رسیم.

آنچه در رشد سیاسی و رسیدن به توسعه پایدار در جامعه موثر است چگونگی مشارکت مردمی است. توسعه به‌مثابه سیستمی است که عناصر اصلى آن مردم، منابع و سرزمین است. ترکیب مطلوب این عناصر بر مبنای مشارکت مردمی و در قالب یک ساختار و فضای سیاسی مناسب و متعادل به معنای دستیابى به توسعه خواهد بود.

مشارکت مردمی فقط با افزایش آگاهی سیاسی اجتماعی و با رهبری نخبگان و اندیشمندان شکل می‌گیرد. تنگ شدن عرصه بر دگراندیشان، نخبگان علمی  و متخصص‌ها آن‌ها را وادار به ترک وطن می‌کند و فضای داخلی را برای یکسان‌سازی و یکپارچه‌سازی فکری آماده می‌کند؛ چرا که توسعه سیاسی بدون تحولات عمیق اجتماعی و به هم خوردن ساختار قدرت‌های تمامیت‌خواه امکان‌پذیر نیست و بنابراین، یکی از آفت‌های اصلی برای نظام‌های تمامیت‌خواهی مانند ایران، دستیابی به توسعه پایدار سیاسی و اجتماعی است.

از این دیدگاه، باید گفت که شاید افزایش فشار به گروه‌های اثرگذار بر افکار عمومی به‌نوعی انتقام و حتی فرصت‌سازی نظام برای حفظ خود در دوران تحریم است تا با خروج منتقدان و نخبگان و دور کردن آن‌ها از حلقه‌های ارتباطی‌ـ‌اجتماعی، خود را از تهدید مطالبه‌گری و تقویت مشارکت مردمی برهاند. آنچه در دوران تحریم برای جمهوری اسلامی ایران نگران‌کننده است کاهش عواید فروش نفت و اثر منفی آن بر دستیابی به اهداف نظام و تغذیه نیروهای سپاه پاسداران و گروه‌های شبه‌نظامی منطقه است، نه از دست دادن سرمایه‌های انسانی که اتفاقا بخش بزرگی از گروه‌های ناراضی را تشکیل می‌دهند. با افزایش فشارها بر دگراندیشان، نخبگان و تحصیلکرده‌ها و خروج آن‌ها از کشور، رهبری فکری جامعه به دست طرفداران یا حتی منتقدان معتمد نظام می‌افتد و بیشتر تحت کنترل حکومت قرار می‌گیرد و جامعه را به سمت یکسان‌سازی فکری و عقیدتی پیش می‌برد. در چنین شرایطی، با کم شدن تضادها، مطالبات مردمی و کاهش جریان‌های پرسشگر در جامعه، فضا برای حفظ نظام امن‌تر می‌شود و درست به همین دلیل است که جمهوری اسلامی ایران نه تنها برنامه‌ای ندارد سرمایه‌های عظیم انسانی را جذب و تشویق به ماندن کند، بلکه با اعمال فشار و خشونت بیشتر بر این گروه، عملا به رشد روند مهاجرت آن‌ها دامن می‌زند.

از: ایران اینترنشنال

خروج از نسخه موبایل