سایت ملیون ایران

اپوزیسیون و شمشیر دولبه ی رسانه های همگانی

حسن بهگر

در خبرها آمده بود که بنابر یک نظریه، اعتراض های مسالمت آمیزی که تعداد شرکت‎کنندگان در آن‎ها به سه و نیم درصد از جمعیت کل رسیده، هرگز در ایجاد تغییر با شکست مواجه نشده‎اند و برای نمونه پیروزی های ۱۹۸۶ علیه مارکوس و تظاهرات ۲۰۰۳ گرجستان علیه ادوارد شوارنادزه را مثال زده بودند. حکومت مارکوس همچون حکومت شاه حکومتی اتوریتر بود و در مورد گرجستان باید گفت که کمر دیکتاتوری توتالیتر شکسته بود و دیگر مانند زمان استالین و برژنف توان سرکوب سابق را نداشت. هرچند در این زمینه ها نمی توان خیلی تکیه به عدد و رقم کرد، این گفته قابل تعمق است که جمعیتی فعال و غیر مسلح در مقیاس سه و نیم درصد به میدان بیایند می توانند اوضاع را تغییر بدهد. این برای خود شاخصی و نقطه ی امیدی است.

امروز رسانه های همگانی نقش مؤثری در اطلاع رسانی و متشکل کردن دارند و هر کاری بکنیم باید به واسطه ی همین ها بکنیم.

در پایان سال ۲۰۱۱ انقلاب تونس، مصر و لیبی رخ داد. یکی از ویژگی های آن نقش رسانه های همگانی در این انقلاب بود. تاثیر اینترنت بر افکار عمومی، پشتیبانی جهانی، انتشار سریع اخبار موجب شد که مردم بدون ترس وارد تظاهرات خیابانی بشوند.

خودسوزی یک جوان تحصیل کرده در تونس که گاری او توسط شهرداری ضبط شده بود، انعکاس وسیعی در فیس بوک و رسانه های دیگر پیدا کرد و پیامد آن با خودسوزی های مشابه در مصر و الجزایر خیلی زود نمایان شد و جرقه ی اعتراضات را زد و تبدیل به شعله های آتش تظاهرات بی امان شد. اکنون می دانیم که اینترنت و رسانه های همگانی قادر است تعامل بین فعالان سیاسی را سرعت ببخشد و به سازماندهی و هماهنگی آنها یاری رساند.

حسنش را گفتیم جا دارد عیبش را هم پنهان نکنیم که نکات منفی نیز دارد از آن جمله انبوه خبرهای نامنظم و احتمالاً دروغین نیز می تواند گمراه کننده باشد و اسباب گیجی مخاطب را فراهم کند. حکومت تونس با رسانه های خود مخاطبانی میان مردم نداشت و رسانه های اجتماعی که به مردم اطلاع رسانی می کردند، توانستند در مدت کوتاهی نقطه ی پایان بر حکومت ۲۳ ساله «بن علی» بگذارند. در تونس با جمعیتی حدود ۱۰ میلیون نفر، یک میلیون و خرده ای به اینترنت دسترسی داشتند ولی کاربران شبانه روز در خبررسانی کار کردند و مردم به میدان کشیدند.

در ایران گسترش اینترنت رسانه های ج ا را به چالش کشید و تلویزیون های دولتی را بی اثر و تقریباً بی مخاطب نموده است. قدرت این شبکه اجتماعی در سال ۸۸ که به جنبش سبز معروف گشت، نمایان شد و مردم را میلیونی به میدان آورد اما رهبری ناکارآمد و مخلص به امام و انقلاب و شعارهای نامربوط این جنبش را به هرز برد.*

نقش رسانه ها نه تنها در اطلاع رسانی و متشکل کردن و تحولات اجتماعی بلکه در تغییر رفتارهای روزانه ما انکار ناپذیر است. ما اکنون نه تنها برای آگاهی های فرهنگی و تاریخی و علمی بلکه حتا برای خرید و فروش و تهیه ی مایحتاج روزانه به رسانه های همگانی وابسته هستیم. هرچقدر به یک رسانه نیازمند باشیم وابستگی ما بدان بیشتر خواهد بود. در سیستم ارتباطی جدید امکان ارتباط با دورترین نقاط در کمترین زمان ممکن امکان پذیر است و خبرها به سرعت در گردش است. ارسال ای میل و اس ام اس و ارتباط و گفتگو و اتاق های فکر و غیره امکاناتی را فراهم کرده است که به راحتی برای حکومت ها قابل ردگیری و کنترل نیست.

با اینترنت می توان صحنه های خشونت رژیم را به جهانیان نشان داد. گاهی اوقات رژیم با قطع اینترنت می خواهد از این کار جلوگیری کند، مانند انقلاب مصر که قطع اینترنت به افزایش تمایل مردم به رفتن میدان التحریر کمک کرد.

ارتباط حکومتگران و مردم سهولت پیدا کرده است و می توان مستقیم پیام رد و بدل کرد. امروز ترامپ که رابطه ی خوبی با خبرنگاران و روزنامه نگاران ندارد با تویتر با دنیا در ارتباط است. این فرصت خوبی برای حکومت هم هست که از افکار عمومی باخبر شود چون برای مردم نیز امکان اظهار نظر فراهم آمده است. اکنون مردم از شبکه های اطلاع رسانی به عنوان یک بلندگو استفاده می کنند اما اینکه حکومت به آن گوش بدهد امر دیگری است. ج. ا. به جای پاسخ نخست می خواهد این بلندگو را خفه سازد و اگر در این کار موفق نشد به این فکر می افتد که چگونه می تواند این صدا را بی آبرو و بی اعتبار نماید.

شبکه های اجتماعی صرفنظر از تولید انبوهی مطالب چرند، موجب ظهور نویسندگان جدیدی شده است و در میان آن الیت وروشنفکرانی را می توان یافت که اکنون به هیچ حزب و گروهی وابسته نیستند ولی همان ها می توانند مدیران خوبی برای اداره امور باشند.

حکومت های دیکتاتوری احزاب پوشالی خود را می سازند تا خود را دموکرات جلوه دهند. زمان شاه هم همینطور بود و جمهوری اسلامی هم پا در همین راه گذاشت و گروه های سیاسی واقعی همواره در این دو رژیم غیرقانونی بودند و صدایشان بجایی نمی رسید و اگر اعلامیه هم می دادند کمتر خوانده می شد. امروز حکومت نمی تواند صدای کسی را خفه کند.

این شبکه های عمومی ممکن  است موجب پیدایش گروه های پوپولیستی نیز بشود یعنی رسانه ها اسبابی می شوند تا عوام را وسیله قرار دهند چنانکه چندی پیش شاهد بودم گروه محمد حسینی مجری سابق صدا و سیما بنام « ری استارت » توانست عده ای را جلب کند و به آتش زدن مساجد تشویق نماید. بعد هم یازده نفر در خراسان به جرم آتش زدن مسجد به زندان های طولانی محکوم شدند.

 این نشانه ها را در جامعه نباید کم اهمیت شمرد، به ویژه آن که جمهوری اسلامی خودش کرسی اول را در عوامفریبی داراست و هیچ بعید نیست که با همین وسیله به میدان بیاید. برخی از گروه های سلطنت طلب از این شیوه ها استفاده کردند و به جایی نرسیدند. گروه های پوپولیستی مرکزیت قوی ندارند ولی اغلب از یکجا دستور می گیرند ولی افراد سر خود عمل می کنند و در مدیا کمتر قابل کنترل هستند.

پرسش اینست که چرا سازمان های سیاسی ما نتوانسته اند از این فرصت استفاده کرده و رشد پیدا کنند. بدیهی است در اینجا منظور اصلاح طلبان نیستند که از آزادی و امکانات رانت داخل و پشتیبانی مدیای آمریکا و اروپا برخوردارند. می دانیم که احزاب برپایه انگیزه هایی که ایجاد می کنند بین مردم جا باز می کنند و باید به رهبری قابل و فن آوری مجهز باشند و بر منابع مالی خوبی تکیه داشته باشند. سازمان های سیاسی مستقل اگر به مرحله سازمان یابی اولیه خود برسند برای مراحل بعدی یعنی ارتباط با مردم و استفاده ی گسترده از اهداف خود به مشکل برمی خورند چون از منبع مالی کافی برخوردار نیستند و صدای آنها در میان بوق و کرنای تبلیغات قوی شنیده نمی شود.

 پر واضح است که احزابی که قدرت مالی بیشتری دارند می توانند ابتکار بیشتری بخرج بدهند و متخصصانی را برای رفع مشکلات خوداستخدام کنند و به قول معروف هر چقدر پول بدهی همانقدر آش می خوری و اما اینکه مخاطبان در میان این جنگل تبلیغات حزب مورد علاقه خود را پیداکنند آسان نیست.

دیجتالی شدن یک انقلاب در جهان ارتباطات است و مزایا و معایب خود را دارد و من امید به مردم ایران و کارآیی آنان دارم چنانکه برای نمونه در تلگرام فقط ۴۰ میلیون کاربرداریم، امید به تشخیص درست مردم دارم ​.

چهارشنبه ،   ۱۳ شهریور۱۳۹۸

Wednesday, September 4, 2019

————–

http://iranliberal.com/pdf/7.pdf

از: ایران لیبرال

خروج از نسخه موبایل