تعداد زیادی از کشتهشدگان اعتراضات آبان به گرانی بنزین، با شلیک تکتیرانداز به اندامهای حیاتی (سر و قلب) کشته شدهاند. این نوع هدف قرار دادن معترضین نمیتواند بدون طراحی و برنامهریزی نشده باشد. استقرار تکتیرانداز در شهرهای مختلف و بالای ساختمانهای مشرفبه محل اعتراضات و آتش به اختیار کردن آنها، مستلزم طی شدن پروسهای است که باید جزییاتش به تایید مقامات ارشد امنیتی رسیده باشد. البته که چنین برنامهریزی برای کشتار در نگاه اول غیرقابلباور به نظر میرسد چراکه حتی در برخورد با گروگانگیرهای مسلح نیز مراحل زیادی طی میشود تا درنهایت تکتیرانداز با کسب اجازه از فرمانده میدان، سر و یا قلب گروگانگیر را هدف قرار دهد.
اما این بار تکتیراندازهایی به کار گرفته شدند که انگار به هیچ پروتکل و قیدوبندی پایبند نبودند. گویا به آنها گفته شده بود مستقر شوید و فکر کنید وسط یک بازی ویدیویی هستید. فرقی هم بین زن و مرد و پیر و جوان و یا کسی که شعار میدهد و کسی که عابر است نگذارید. شلخته و درهم به انتخاب خودتان بزنید خون همهشان پای ما!
در جریان اعتراضات آبان ماه زنانی از ناحیه سر و گردن مورد اصابت گلوله تکتیراندازها قرار گرفتند که فقط نظارهگر و یا در حال کمک به مجروحان بودند؛ اما این نحوه سرکوب جنونآمیز برای چه بود؟ در سر آن تکتیرانداز که قربانیان خود را به این شکل انتخاب میکرده چه میگذشته؟ آیا واقعا آتش به اختیار عمل کرده یا مجری دستورات بوده است؟
در حال حاضر و تا قبل از به دادگاه کشاندن آمرین و عاملین این جنایات، صرفا با گمانهزنی میتوان پیش رفت. قبل از هر چیز لازم است بدانیم که در جریان سرکوب اعتراضات اخیر، فرماندهی میدان در اغلب شهرها به عهده سپاه گذاشته شده بود؛ یعنی سپاه پاسداران در شیوه و شدت برخورد با معترضین تصمیمگیرنده اول و آخر و همهکاره بود. از نگاه برنامهریزان اصلی سرکوب، سپردن کار به دست پلیس و استفاده از روشهای متداول در برخورد با معترضین درحالیکه شدت و دامنه اعتراضات گسترده و بیسابقه است، ریسک عدم موفقیت را بالا میبرده است. باید نیرویی جدید با اختیاراتی بیسابقه به میدان بیاید و چه نیرویی بهتر از سپاه و یگانهای ویژهای که برای چنین ماموریتهایی از نظر روانی و نیز از لحاظ ایدئولوژیک تربیتشده و آماده هستند.
سرکوبگران متوجه بودند مدتی است زنان به خاطر حاشیه امنیت نسبی که در اعتراضات دارند شروع به میدانداری کردهاند. در برنامههای صداوسیما نیز به این واقعیت اشاره شد که زنان صحنهگردان و معرکهگیران اصلی حرکتهای اعتراضی یا به قول خودشان آشوبها شدهاند. حالا سرکوبگران باید پیام روشنی به جامعه بدهند و خط قرمزی بر روی این حاشیه امنیت نسبی بکشند. پیام هم این است: «شما را میکشیم. صرفنظر از اینکه زن هستید یا مرد، کودک هستید یا کهنسال، پیر هستید یا جوان همهتان را میکشیم. حتی نیاز نیست ثابت شود شما در اعتراضها شرکت داشتید یا نه. همینکه در روزهای اعتراضهای خیابانی شما هم در خیابان هستید برای ما دلیل لازم و کافی ست که به سمتتان شلیک کنیم. ما هیچوقت حکومتنظامی اعلام نمیکنیم. خودتان در جریان هر اعتراضی باید بدانید حکومتنظامی ست و از خانه بیرون نیایید.»
البته که رساندن این پیام بهوسیله گلولههای جنگی است اما این پیام نمیتواند علنی و به شکلی باشد که از زوایای مختلف توسط مردم دوربین به دست فیلمبرداری شود. شلیکها باید حسابشده و از خفا انجام شود. اینجاست که تکتیراندازهای آموزشدیده و مغزشویی شده سپاه نقش کلیدی دارند. کسانی که از محل استقرار مخفی خود به شکلی شلیک کنند که خوراک به دوربینهای همیشه روشن معترضان ندهند. اینچنین است که پیام ارسال میشود و هیچ سندی هم به دست رسانهها داده نمیشود. دیوار حاشا همیشه بلند است. چه کسی گفته کشتار در این سطح و به این شکل کار نیروهای امنیتی بوده؟ همین چند روز پیش سردار شمخانی مدعی شد که ۸۵ درصد کشتهها با اسلحه غیرسازمانی کشته شدهاند. عجیب اینکه حکومت هنوز آمار کشتهها را اعلام نکرده ولی دقیق میداند که چند درصد از کشتهشدهها با چه گلولههایی کشته شدهاند.
این روش انحصاری سپاه برای مقابله با مردم و تسلط بر خیابانهای شهر است. «النصر بالرعب».
نشانه این تغییر روش در سرکوب اعتراضات خیابانی هم سرها و قلبهای متلاشیشده آنهایی ست که بدون توجه به سن و سال و جنسیت از طرف تکتیراندازهای سپاه انتخاب و بهنوعی اعدام خیابانی شدهاند. معترضینی که هرکدام فقط یک گلوله خوردهاند. گلولهای که فقط و فقط برای کشتن شلیک شده تا پیام سرکوبگران بی کموکاست منتقل شود.
از: ایران وایر