«یکی همکارهای خالم تو هواپیما بود. با بچه و همسر باردارش. موقعی که میخواست یک ماه قبل بیاد ایران خاله بهش گفته بود یه چیزایی میبری برای خواهرزادهام؟ گفته بود چمدونهام پره دفعه بعد ولی هرچی بخواهید میبرم. دفعه بعدی وجود نداره. کشته شدند.»
پیغام را در اینستاگرامم میخوانم و روی نامش مکث میکنم: «اسمش رزگار بود. رزگار رحیمی»
تصویرش مقابلم جان میگیرد. با لبخند رو به دوربین ایستاده. فرزند خردسالش را گرم در بر گرفته، همسرش شانهبهشانه او چانهاش را تکیه داده به دست نرم و لطیف پسرش و دستهایشان جایی کنار پای کودک در هم گره خورده است.
«رزگار رحیمی»، به همراه همسرش «فریده غلامی» و فرزندش «ژیوان» سه ساله مسافر هواپیمای بویینگ ۷۳۷ اوکراینی بودند. در راه بازگشت به خانه و در تدارک به دنیا آمدن عضو جدید خانواده که بنا بود دو ماه دیگر پا به این جهان بگذارد. کودکی که به خاطر آنچه مقامات نامش را «خطای انسانی» میگذارند هرگز زاده نشد.
رزگار رحیمی، متولد پنجم شهریور ۱۳۶۰ از ورودیهای سال ۱۳۷۹ دانشکده برق دانشگاه «علم و صنعت» تهران بود. همسرش فریده ورودی ۱۳۸۱ در رشته طراحی صنعتی همین دانشگاه بود. رزگار و فریده ۷ سال قبل با بورس تحصیلی که رزگار گرفته بود برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا به کانادا مهاجرت کردند. او بهتازگی موفق شده بود تحصیلاتش در مقطع دکترا را به پایان رسانده و مشغول به تدریس در دانشگاه شود.
وقتی خبر سقوط هواپیما به شبکههای اجتماعی رسید کاربری در اکانت توییترش نوشت: «توی هواپیمای #بوئینگ۷۳۷ یکی از پسرخالههای پدرم بوده که میخواسته بره کانادا اونجا زندگی کنن ماهم که شهر #سقز هستیم استرس شدیدی بر طایفه حاکم شده هم خودش هم زن و بچهش جزو برنامهنویسهای ارشد یه شرکت بودن چقدر دردناکه دعا میکنیم که به پرواز نرسیده باشن.»
از بخت بد اما آنها به پرواز رسیده بودند.
چند ساعت بعد همین کاربر با انتشار تصویری از خودش در کنار رزگار و فرزند کوچکش نوشت: «#رزگار_رحیمی #ژیوان_رحیمی پدر و پسر در بغل، چقدر خندیدیم. چقدر رقص کوردی. دو هفته پیش نامزدی بود. کلی منو راهنمایی کرد. همه داریم دیونه میشیم. ابتدایی تا دبیرستان نمونه، دانشگاه رتبه برتر کشور، استاد دانشگاه و… فریده غلامی همسرش دکترای علم و دکترای محبت. پاشو همگی داریم دیونه میشیم.»
کاربر دیگری که با نام «عباد روحی» در توییتر فعالیت میکند پس از شنیدن خبر سقوط هواپیما تصویری از روزگار دوری منتشر کرده و نوشته بود: «آخرین عکس دوره دبیرستان از اولین گروه فارغالتحصیلان دبیرستان وابسته به دانشگاه کردستان خرداد ۱۳۷۸. رزگار رحیمی نفر پنجم نشسته از راست. بغضی به عظمت این ستم نابخشودنی گلویم را گرفته.»
«کاوه قریشی»، از کاربران شناختهشده توییتر هم از رفاقت و دوستی خودش با رزگار نوشته است. از اینکه او همواره در دوران تحصیل سرآمد همسالان خودش بود: «رزگار رحیمی فامیل و همبازی کودکی ما بود. از همان اول شاگرد ممتاز بود. تازه دکترا گرفته و مدتی بود در دانشگاه تدریس میکرد. ماه گذشته بعد از چند سال از کانادا به کردستان برگشته بود. دیشب به همراه همسرش فریده غلامی و فرزندش ژیوان رحیمی (۳ ساله) در حادثه هواپیمای اوکراینی جان باختند.»
در یادداشتی که همکاران و شاگردان رزگار رحیمی در وبسایت کالج محل تدریسش منتشر کردهاند آمده است: «دکتر رزگار رحیمی همیشه بهعنوان یکی از بهترین معلمان صدسال اخیر در این موسسه در خاطر ما ماندگار خواهد بود. احساس دوستی که از نگاهش به ما همکاران و شاگردانش منتقل میشد در یادمان خواهد ماند. او انسان متواضعی بود که با جدیت بیمانندی کارش را انجام میداد و این درست چیزی بود که ما از او در خاطر نگه میداریم.»
حالا حساب کاربری لینکدین رزگار رحیمی برای همیشه بسته و خاموش است. آنچه از او به یادگار مانده در قالب تصویر و یاد و خاطره در میان آدمهایی که او را به نحوی میشناسند دستبهدست میشود. مثل تصویری از یک مهمانی خانوادگی که احتمالا در سقز زادگاهش برپا شده بود. سفرهای روی زمین پهن است و خانواده بزرگی که برای دیدار با عزیزشان از پس هفت سال هجرت گرد هم آمده بودند دورتادور آن نشستهاند. همه با چهرههای شادمان، با نگاههای روشن به دوربین نگاه میکنند. توی آن عکس هم رزگار به پهنای چهرهاش لبخند میزند.
***
«مهران ابطحی»، یکی دیگر از قربانیان شلیک موشک به هواپیمای مسافربری خط هوایی اوکراین است. متولد و بزرگ شده در اصفهان. او فارغالتحصیل مقطع دکترای عمران از دانشگاهی در کشور هلند بود و اکتبر سال ۲۰۱۹ به گروه تحقیقات پس از دکترا در گروه مهندسی عمران UBC دانشگاه بریتیش کلمبیا پیوسته بود.
مهران ابطحی دو ماه قبل در TEDx Talk در دانشگاه هلسینکی درباره یافتههای علمی تازه خود سخنرانی کرده بود و در تلاش بود تا یافتههایش را در یک نشریه علمی و تخصصی منتشر کند.
اما زندگی مهران ابطحی تنها در تخصص و نبوغش خلاصه نمیشود. بنا بر آنچه در صفحه فیسبوک این مرد جوان منتشر شده است او به سیاق بسیاری از زنان و مردانی که میشناسیم شیفته فوتبال بوده، با «علیرضا جهانبخش»، بازیکن تیم ملی فوتبال ایران عکس دارد و برای پیروزیهای فوتبالی کشور فرانسه شادمان بوده. پاییز را بسیار دوست میداشته و عشق در زندگیاش جاری بوده است.
در یکی از پستهای فیسبوکش عکسی از پاییز ونکوور منتشر کرده و نوشته است: «نه بهار، نه تابستان، نه زمستان، هیچکدام زیبایی که در چهره پاییز دیدم ندارند.»
مهران آنچنانکه در فیسبوکش نوشته است سه سال قبل در سال ۲۰۱۶ با همسرش بهنوش نامزد کرد. هنوز موفق نشده بود او را به ونکوور ببرد و بهنوش که دکتر داروساز است در اصفهان زندگی میکرد. مهران در یکی از پستهای عمومیاش تصویری از او منتشر کرده و از او چنین یاد کرده است: «همسرم، همه چیز من!»
او از تعطیلات کریسمس استفاده کرده بود تا به دیدار همسرش بیاید و به او مژده بدهد حالا که توانسته در دانشگاه بریتیش کلمبیا مشغول به کار تحقیق شود حتما عمر جدایی آنها کوتاه خواهد شد.
***
نوشته است: «#معصومه_قوی و خواهرش #مهدیه_قوی هم توی اون #هواپیمای_لعنتی بودن، معصومه ۲۹ ساله بود و مهدیه فقط ۲۰ سال داشت، معصومه فقط ۳ روز از نامزدیاش میگذشت، فقط ۳ روز بود حلقه به انگشت داشت… نامزدش روبرومه و سه شبه داره دیوونه میشه، خانوادش هنوز شوکه هستن کمک کنین شنیده بشه صداشون.»
«معصومه قوی»، ۲۹ ساله دانشجوی مهندسی در دانشگاه Dalhousie برای تعطیلات کریسمس و دیدار با خانواده عازم ایران شد. در بازگشت خواهر ۲۰ سالهاش مهدیه که بنا بود پس از تعطیلات ژانویه تحصیلات خود را در دانشگاه Saint Mary آغاز کند همراه او بود. دو خواهر تصویری خندان از خود به اشتراک گذاشتهاند که ساعاتی پیش از پرواز و در میانه آرزوهای خوب خانواده و بستگانشان گرفته شده است.
یکی از دوستان معصومه میگوید: «معصومه از اینکه خواهر کوچکترش موفق شده بود برای ادامه تحصیل پذیرش بگیرد و با او به کانادا بیاید سر از پا نمیشناخت.»
معصومه قوی بهتازگی شغل پارهوقتی در یک موسسه پیدا کرده بود و به گفته دوستانش سرشار از امیدواری بود تا بتواند مهارتها و دانشی که در طی سالهای تحصیل آموخته بود را به کار بگیرد.
«محمد امیننیا»، نامزد معصومه است. حال پریشانش را از استوریهایی که در اینستاگرامش منتشر کرده میشود فهمید. در یکی از این استوریها نوشته: «اون موشک من رو هم کشت. من رو هم توی آمار تلفات اعلام کنید.»
آنها سه روز پیش از واقعه مراسم نامزدی خود را برگزار کرده بودند.
محمد امیننیا خشم دارد. مثل بسیاری از ما وقتی شنیدیم هواپیما نه به دلیل نقص فنی که با شلیک موشک سامانه پدافند هوایی و آنچنانکه مقامات مسئول جمهوری اسلامی پس از چهار روز اعلام کردند به دلیل «خطای انسانی» ساقط شده است. او در یکی از استوریهای اینستاگرامش این خشم را فریاد زده است: «الان از شبکه خبر زنگ زدن که میخوایم بیایم مصاحبه کنیم. میگم این چهار روز کجا بودید؟ الان که فهمیدیم خودتون کشتید میخواین بیاین یه مشت حرف تقطیع شده بکشید بیرون که اینم کار آمریکا بوده؟ وقاحت تا کجا؟ معصومه جان نمیگذارم خونت پایمال بشه!»
نامزد معصومه قوی که بعد از وصالی کوتاهمدت باید طعم تلخ فراقی تا ابد را بچشد از همهکسانی که دستی بر آتش رسانه دارند خواسته است به هر نحو که میتوانند صدای بازماندگان باشند. بازماندگانی که حالا خبر میرسد توسط نهادهای امنیتی و حکومتی تهدید شدهاند اگر با رسانههای فارسیزبان خارج از کشور به هر نحوی مصاحبه کنند پیکر عزیزانشان و آنچه از آنها باقی مانده است را نخواهند دید.
از: ایران وایر