۱ ـ کسانی پنداشته بودند که آخوند خامنهای با پیشینه و دستانی خونین، شاید آخر عمرِ خود و حکومت ولایی و منفورش، از ضربه هایِ پی در پی که خورده است و رسواییها که ببار آورده است تکانی خورده، از ترس گرفتاری و محاکمه، میخواهد حتا یک گامِ درست بردارد تا شاید اندکی از بیزاری و نفرتِ مردم از خود بکاهد. از کشتارِ مردمِ بیگناه در خیزش آبان ماه، رسوایی در گرفتنِ”انتقام سخت” و زدن هواپیمایِ مسافر بری برایِ رد گم کردن، از این همه نابسامانی و گرفتاری که با ندانم کاری، خودبزرگ بینی و سماجت کودکانه در توهم هایِ پایان ناپذیر خود برایِ مردم به وجود آورده است پوزش خواهی کند یا اشتباهی را بپذیرد ولی چنین امری در وجود این آخوند که من بر این باورم روانی و بیمار است و همه خویِ انسانیِ خود را از دست داده است، ناشدنی است. پیش بینی هایِ دیگری هم شده بود که من نمیخواهم به آنها بپردازم برای نمونه اینکه اصلِ گفتههایش بر انتخابات خواهد بود و… که چنین نبود و نشد.
۲ ـ همه ماجرا و سخنرانی در نماز جمعه پایهاش بر چند چیز استوار بود:
الف ـ نابودی سلیمانی و آن “انتقام سخت” که به رسوایی بزرگی برای شخص خامنهای، دولت پنهان و سرداران (دلیر در کشتنِ مردمِ میهن خود و آتش افروزی در منطقه) تبدیل گشت و ایجاد هیجانِ و امید قلابی در همین اندک هواداران که با هزینه گزاف گرد آورده بودند؛
ب ـ انگ و تهمت به مردم سوگوار تظاهر کننده در پی زدنِ هواپیمایِ مسافر بری و کشتن ۱۷۶ انسان، که نگارنده گفته است و خواهد گفت که با برنامه و عمدی بوده است و اگر اروپاییها نخواهند سازش کنند وسیله کارشناسان خود به سادگی میتوانند آن را ثابت کنند؛ کاستن از بازتابِ گسترده جهانیِ این جنایت که رسوایی دیگری بود برای حکومت که سه روز آن را انکار و زدن وسیله موشک را ناشدنی اعلام میداشت و سر انجام مجبور به اعتراف و پذیرش آن با عنوانِ دروغینِ “خطایِ انسانی” شد که نخست وزیر اوکرایین به روشنی گفته است در این باره شک دارد و “عمدی” بودن آن را بررسی خواهد کرد.
پ ـ دادن روحیه به “اُمتِ” در هم شکسته و سرگشته با توجه به مخالفت هایِ شدید با حکومت اسلامی و دستهایش در عراق و لبنان که به ریزش در باورمندان و مزدورانِ حکومت در این دو کشور و در منطقه دامن زده است.
ت ـ روحیه دادن به وابستگان و سرکوبگران درونِ ایران که ریزش در نیروهایشان انکار ناپذیر است و موجبِ نگرانی او و دولت پنهان شده است. همه نمونه هایِ ریزش را در دنیایِ مجازی دیدهایم. نمیشود دقیق دانست که ریزشها در میان وابستگان، درون بسیج و رده هایِ پایینی و میانی سپاه به چه میزان است ولی نشانهها خبر از این ریزش میدهد.
سخنِ آخِر
ضربه هایی که حکومت پی در پی و در اندک مدت خورد با چنین بی آبرویی و رسوایی در جهان، چنان بوده است که روحیه “اُمت حزب الله” خراب و نیاز بود همه توان را بکار برد و جمعیتی را گرد آورد تا خامنهای این بار بسیار بی رمق، همآن یاوه هایی که سی سال است گفته است را تکرار کند. در خطبه دوم متنِ دراز، بی مایه، تکراری، کسل کننده و شعاری را برای روحیه بخشیدن به گروهایِ ترور و آدمکشی در عراق، لبنان، یمن و سوریه به عربی خواند. سخنرانی و جمعِ شعار گویی که گرد آورده بودند در یک واژه تنها یک نمایش بی رونق و بیهوده بود که نه تنها سودی به آنها نرساند که نشانِ روشنی از سر درگمی، بی برنامگی و ترک هایی ژرف در ساختار حکومت بود (رفتار روحانی قابلِ توجه بود).
دیگر انکار شدنی نیست که مردم در یک سو و تبهکاران در سویی دیگر قرار گرفته و درهای بزرگ میان آنها قرار دارد که به هیچ شکلی پُر شدنی نیست.
***
نگارنده امیدوار است پیش از رسیدن فاجعه هایِ بیش تر و بزرگ تر، خامنهای به زیر کشیده شده و این نظام فاسد، تبهکار، ریاکار و دروغ گو متلاشی شود.
یکبار دیگر باید به بسیجیان، نیروهایِ سپاه و سرکوب هُشدار داد که اندکی به وضعِ موجود اندیشیده و پیرامون خود را خوب ارزیابی کنند، وجدانی اگر دارند فلاکت و گرفتاری بیشترین شمار مردم میهنِ خود را ببینند، خطری که با وجودِ این حکومتِ بی خرد میهن ما را تهدید میکند، ببینند و به سوی مردم بر گشته و در راه رهایی و آزادی با آنان هم سو شوند. بیاد داشته باشند فردا دیر است و هیچ بهانهای مورد پذیرش قرار نخواهد گرفت.
از: گویا