سایت ملیون ایران

هادی خرسندی: میز بیلیارد باید اسلامی شود!

پدرم می‌گفت در ورزش، سعی کن داور را بزنی

در سلسله مصاحبه‌های «بیله دیگ – بیله چغندر»، خواهر ثاریه گشت‌الاسلام، خبرنگار مخصوص گشت ثارالله، با قلم سحرآمیز، سردار شورالاسلام، رئیس روابط عمومی سازمان تولید امامزاده در سپاه را به چالش می‌کشد. اینک بخش ششم:

بسم الله الرحمن الرحیم. متأسفانه کمردرد زایدالوصف سردار شورالاسلام مصاحبه این هفته را با آخ و ناله کرده، زیرا پریروز که پیش رهبری بوده‌اند، زیادی به مقام معظم رهبری احترام گذاشته‌اند.

– … آخ … والله خواهر ثاریه، از بس که همقطاران زیادی دولّا می‌شوند آدم اگر از آن‌ها کم بیاورد، دردسرهای بعدی دارد. البته سرباز و سردار و سپاهی و نظامی و ژنرال همیشه باید صاف خبردار بایستد، ولی ما لشکر اسلام انگار باید اول به رکوع و سجود برویم. البته مقام معظم رهبری ظاهراً این چیزها عین خیالشان نیست. ولی شنیده‌ام بعداً عکس‌ها را گونیا می‌گذارد، درجه خمیدگی را اندازه می‌گیرد. درجه که کم باشد، درجه کم می‌شود.

– یعنی چی؟

– یعنی درجه خمیدگی روی درجه نظامی آدم تأثیر می‌گذارد.

– حد شرعی- نظامی خم شدن پیش مقام معظم چقدر است؟

 – تا جایی که کلاه سرهنگ و سپهبد و ژنرال از سرش نیفتد. آخ … آخ کمرم …

– شما که میدانید باید دولّا شوید، چرا قبلاً ورزش نمی کنید؟

– آخ … ناله … وَر … زِش … اَل …بَت …تِه … (گرفت) … خوب است ولی الان در سپاه، ورزش احتیاط دارد. یعنی از وقتی ورزشکاران ما هی می‌روند به خارج پناهنده می‌شوند، روی کسانی که در سپاه ورزش … می …. کنند … حَسّ … سا … سیت … هست … اوخ … برای یک نرمش ساده، اول باید پاسپورتمان را به حراست سپاه تحویل بدهیم. … آخ … وگرنه من از جوانی ورزشکار بودم.

– در چه ورزشی جنابعالی همیشه افتخار داشتید؟

– در داورزنی! داور را می‌زدم. «سردار، دستت رسید، داور را بزن!» خدابیامرز آقام همیشه می‌گفت.

– پدرتان خدابیامرز بود؟ … ببخشید … پدرتان هم ورزشکار بود؟

– نخیر، ولی خدا بیامرز وارد بود. می‌گفت داور را نزنی، باخته‌ای! … می‌گفت داور را بزن، بعد گُل بگیر برو بیمارستان عیادتش … اون‌وقت مطبوعات از تو قهرمان می‌سازند … زیر عکست تیتر می‌زنند: ورزشکار جوانمرد به عیادت داور مصدوم رفت!

– جالب است.

– خدابیامرز می‌گفت، خبرت می‌ره صفحه اول روزنامه‌ها. مصاحبه، پشت مصاحبه. اون‌وقت داور هم احساساتی می‌شه. باهاش مصاحبه می‌کنن، بغض می‌کنه، با همون هیکل باندپیچی شده توی تخت بیمارستان نیم خیز می‌شه می‌گه: “قهرمان حق داشت. تقصیر خودم بود. اونجا رو بیخودی فُل گرفتم، یا در اون لحظه نباید سوت می‌زدم.” … آقام می‌گفت مردم ما احساساتی و فراموشکارند.

– پدرتان چکاره بودند؟

– کار نمی‌کرد. با فقر بزرگ شده بود، ولی وضعش توپ بود. مادرم می‌گه اوایل حوزه بوده … زمان شاه خیلی با ساواک مبارزه میک رده. ساواک مثل سگ از بابام می‌ترسیده و بهش مقرری می‌داده …

– ایشون روحانی …؟

– آخ …

دوباره آخ سردار در می‌آید. چند تا پاراگراف را بی آخ رفته بودیم ولی انگار اینجا سردار گرامی «آخ لازم» شدند. می‌گویم:

– راستی خبر دارید که یک حجت الاسلام شده رییس هیئت بولینگ و بیلیارد و بوکس خراسان رضوی؟

– خبر دارم، ولی این کارها عبث است. عکس‌ها را دیدم، ایشان روحانی قوی و قلچماقی است. ولی خُب به جای اینکه وقتش را اینطوری تلف کند، بهتر است برود ترامپ را بکشد. الان سه میلیون دلار نماینده کهنوج گذاشته. کم پولی نیست. به امام زمون من اگر کمرم این‌جوری نشده بود، می‌رفتم می‌کشتمش، برمی‌گشتم، پولو می‌گرفتم.

گفتم: «ولی سردار گرامی، کسی که ترامپ را می‌کشد باید به خاطر فیوضات الهی و حرمت خون شهیدان و اعتلای پرچم بزرگ اسلام که خون‌بهای راست‌قامتان تاریخ و اشعه نور حق بر باطل و تجلّی بانی انقلاب و استعلام مقام معظم رهبری و احساس وظیفه دینی و ناسیونالیستی می‌باشد او را بکشد، نه به خاطر دلار، زیرا …

سردار شورالاسلام انگار از این «ضدّحال» و حرف اینجانبه خوششان نیامده، آن حرف را قطع نموده و پس از آخ و ناله زایدالوصف، در یک حالت دفاع پدافندی گفتند:

– منظور من هم همین است، منتها کمر درد مانع شد … آخ … اشهد ان لا اله الالله … و شهید نظر می‌کند به وجه الله … چرا که بسم الله القاصم الجبارین … و بدانند آن‌ها که دست انتقام امت الله از آستین بقیه الله … حی علی خیرالعمل … و ما جان برکفانیم، لا اُطلبُ الدلار … و ٍ قَتَلل من الایمان … و منتقم القاسم السلیمانی … آخ!

سردار خیلی فعالیت نمودند که حرفی را که زده بودند پس گرفته و با آیه مایه و عربی و ایجاد رعب و وحشت انتقامی، آن حرف دلاری قبلی را ماستمالی و «کان لم یکون مالی» نموده، ولی به علت عدم موفقیت با مهربانی زایدالوضعی گفتند:

– اصلاً اونجاشو قلم بگیر. اصلاً موضوع نماینده کهنوج و دلار و جایزه و اونی که من گفتم خط بزن. سخنرانی خودت را هم خط بزن. اصلاً از بیخ حجت الاسلام و بیلیارد و این‌ها را هم خط بزن. من از از سر می‌گم.

پس از خط زدن اینجانبه، سردار ابراز شعف نموده و گفتند:

– به نظر من در بازی بیلیارد اول باید تجدید نظر کرد بعد براش هیئت و رئیس تراشید. بیلیارد را باید اول اسلامی کرد. سوراخ‌های میز بیلیارد شش تاست که به احترام پنج تن آل عبا، باید پنج تا بشه. در عوض تعداد شار‌ها، یعنی توپ‌ها باید چهارده تا بشه به حرمت چهارده معصوم. چوب بیلیارد باید اندازه‌اش دقیقاً بشه قد نیزه عبدیل ابن قیلویلی در جنگی که حضرت زره یزیدو سوراخ کرد. سرش هم اگه دوشاخه بشه دیگه چه بهتر.

در اینجا سردار با لحن زایدلوصفی گفتند:

– تنها شاخص اسلامی بیلیارد در حال حاضر سبزی ماهوت میز آن است که باید جلوی هر کدام از سوراخ‌ها بنویسند: «هَل یَستوی الذین یَعلمون والذین لا یَعلمون؟»

یعنی چی سردار؟

– آیه ۹ از سوره زمر. یعنی آیا مساوی هستند آن‌هایی که می‌دانند و آنان که نمی‌دانند؟ اینجا تفسیرش می‌شه آیا آن‌هایی که بیلیارد بلدند و آن‌هایی که بیلیارد بلد نیستند، یک اندازه امتیاز می‌آورند؟

در اینجا سردار گرامی به اینجانبه گفتند بپرسم روزها وقتشان به چی میگذرد؟

– سردار، این روزها بیشتر وقت‌تان به چه کاری می‌گذرد؟

– سئوال خوبی بود خواهر ثاریه. والله من چهارچنگولی مانده‌ام حیران که چطوری آمریکا هواپیمای اوکراین را زد، انداخت تقصیر ما. شما آن فیلم موشک خوردن طیاره را دیدی؟

– بله سردار.

– موشک از کدام طرف میاد؟

– از این‌طرف …

– آفرین … از طرف آمریکا … سه روز من با یکی از روحانیون هوافضای حوزه، صد بار این ویدیو را تماشا کردیم. هر دو تا موشک از اون‌طرف میاد. از سمت آمریکا. مخصوصاً موشک دوم. یعنی شما گوشی موبایل را از هر طرف بچرخانید، مسیر موشک عوض نمی‌شه.

– سردار، فکر نمی‌کنید اگر جعبه سیاه را به کشور سوم بدهیم…

– آره. جعبه سیاه را فعلاً توش نخود سیاه پر کردیم که بفرستیم برای ترامپ … آخه بهش بگو نفله، ما اگه بخوایم هواپیما بزنیم از تو می‌ترسیم؟ ما چهل پنجاه تا روزنامه‌نویس و نویسنده رو سوار اتوبوس کردیم گفتیم مفتی می‌بریمتون ارمنستان. از کسی ترس و واهمه داشتیم؟ قرار بوده راننده الاغ لب دره از اتوبوس بپّره پایین و ولش کنه بره ته دره. آخه بگو راننده احمق، وقتی می‌پری پایین، ترمز دستی رو چرا می‌کشی بیشعور؟ خاک بر اون سرت. خوب شد هواپیمای اوکراینو ندادیم دست تو. بی حمیّت.

– سردار، ناراحت نباشید، دردتون تشدید می‌شه. اینجور راننده‌های بی‌اهمیت عوامل صهیونیزم بین‌المللی و استکبار جهانی هستند و بیشترشون مشوق بی‌حجابی هم هستند. ما در گشت ثارالله یک خانمی رو که سگ توی ماشینش داشت، پیاده کردیم و بازجویی کردیم. توله سگش واق واق می‌کرد، خانمه هم که خودش حجاب نداشت، ترمز دستی رو هم نکشیده بود، ماشینش همینطوری رفت رفت خورد به صندوق صدقات کنار پیاده رو…

– مگه جوب نبود کنار خیابون؟

– آهان، بعله، جوب هم بود. به نظرم از جوب هم رد شد خورد. چون‌که این‌ها به قول مقام معظم رهبری ایرانی نیستند. ایرانی آن‌هایی هستند که در کرمان برای تشییع جنازه سردار سلیمانی زیر دست و پا له می‌شوند. و معجزه هم آنجا اتفاق افتاده است، زیرا در حالی آن هشتاد نفر در تشییع جنازه کشته شدند که اصلاً جنازه ای نیز در آنجا نبود و در تهران بود. این است جذبه شورانگیز شهامت‌خیز سردار سلیمانی که جنازه اش هم از فرسنگ‌ها مسافت عمل می‌کند.

سردار شورالاسلام خیلی از این شمع روزنامه نگاری اینجانبه و سخنان شورانگیزم تحت تأثیر قرار گرفته، به طوری که گفتند: «خواهر، اگر زیرشلواری پام نبود از پشت میز پا می‌شدم می‌آمدم آن‌طرف، پیشانی‌ات را می‌بوسیدم… یا زهرا.» (دنباله در هفته بعد)

از: ایندیپندنت 

 

خروج از نسخه موبایل