شرایط کنونی جامعه ایران مجموعه در هم تنیده ای از تهدیدها و فرصت ها است. عوامل ناشناخته و حرکت هایی که در زیر پوست شهرها جریان دارد، بیم ها و امیدهایی را برانگیخته است. ساخت قدرت مطلقه و اصرار بخش مسلط قدرت در تداوم فضای بسته سیاسی با اتکا به قوه قهریه، شناخت حرکت ها و سمت و سوی مورد نظر گروه های مختلف جامعه را دشوار ساخته است.
همچنین ناکارآمدی نظام و گسترش ابرچالش ها و مشکلات جامعه را به سمت گسترش تلاطم ها و درگیری ها نیز کشانده است. در واقع ترکیب اقتدارطلبی و عملکرد غیراثربخش باعث آشفتگی در جامعه شده است. البته مقاومت بخشی از جامعه که به دنبال پایان بحران دولت از طریق استقرار دولت دموکراتیک مدرن توسعه گرا است، وجه مثبت ماجرا را تشکیل می دهد که تاکید پررنگی در رعایت حقوق شهروندی دارد. اما نشانه ها و علائمی نیز مشاهده می شود که حرکت های مخربی نیز در جریان است که خروجی آن برای کشور مضر خواهد بود.
یکی از این حرکت ها شکل گیری جنبش فاشیستی از جنس راست و غیرمذهبی است. البته وقوع آن قطعی نیست، اما نشانههایی را می توان یافت که شکل گیری محتمل آن را باید جدی گرفت و تهدیدات آن به قدری زیاد است که نیازمند توجه ویژه و حساسیت بالا است.
در ادامه به عوامل مساعد کننده جنبش فاشیستی راست در ایران امروز پرداخته می شود. پیش از آن باید توجه داشت که یکی از ویژگی های بخش مسلط قدرت با میدان داری نهاد ولایت فقیه، فاشیسم است. به عبارت دقیق تر جامعه ایران ۴۱ سال است که با فاشیسم مذهبی در قدرت سیاسی درگیر است و پیش از آن هم برای دهه ها گرفتار جنبش فاشیسم مذهبی بوده است. فاشیسم غیرمذهبی نیز بخصوص در اواخر سلطنت رضا شاه و اوایل سلطنت محمدرضا شاه نیز حضور ملموسی در جامعه ایران داشت. در جریان جنگ جهانی دوم نازیسم آلمانی طرفداران پرشوری در ایران داشت.
بنابراین فاشیسم در ایران معاصر در دو قرائت مذهبی و لائیک سابقه دارد منتهی هیچوقت نیروی بزرگ و فراگیری نشده است. از سوی دیگر در سالیان گذشته جنبش های فاشیستی دست راستی در کشورهای غربی فعال شده اند. رشد نئونازی ها در آلمان و همچنین فرانسه که از دید «زییف اشترنهل» در قرن نوزدهم پایه گذار تولد گفتمان و جریان سیاسی فاشیسم بوده است اگرچه هیچوقت دولت فاشیست نداشته است. در آمریکا نیز سازماندهی و سامان دهی جدید راست افراطی در قالب جنبش الت رایت( Alternative right) در آمریکا دیگر موجی است که بازگشت فاشیسم غیرمذهبی در دنیا را تقویت کرده است. این روند جهانی نیز به نوبه خود جدی گرفتن ظهور جنبش فاشیستی را بایسته می سازد.
تعریف از فاشیسم یکی از سخت ترین حوزه های پژوهش در جامعه شناسی سیاسی و علوم سیاسی است و هنوز تعریف جامعی در این خصوص وجود ندارد. همچنین فاشیسم نیز شقوق و اشکال متفاوتی دارد. به عنوان نمونه تفاوت های مشهودی بین فاشیسم ایتالیا با اسپانیا و آلمان وجود دارد که برای مقاطعی قدرت سیاسی را در دست گرفتند.
فاشیسم در هسته اصلی خود بر بستر ناسیونالیسم افراطی و تهاجمی متولد شده و به لحاظ تاریخی هم محصول بحران در لیبرالیسم و کمونیسم در قرن بیستم است. ویژگی های فاشیسم در یک رویکرد کلی در مقولاتی مانند راست اقتدار طلب، ضد سرمایه داری بزرگ ، ضد دمکراسی، گذشته گرایی، ضدسوسیالیسم، ضدیت با سنت عقلی و روشنفکری، تقدیس دولت، سنت گرایی، بسیج توده ای، عمل گرایی، قدرت ستایی، نابرابری، نژاد پرستی، اطاعت و انضباط فردی، وحدت طبقاتی قابل دسته بندی است.
اما آنچه زمینه را برای شکل گیری جنبش فاشیستی مساعد می سازد ، وضعیت بحرانی و آنومیک جوامعی است که در میانه سنت و مدرنیته هستند ویا گفتمان حاکم حکمرانی با چالش های جدی مواجه شده است. در واقع همبستگی جامعه دچار اخلال شده و بخش های زیادی از جمعیت حالت ذره وار و توده ای پیدا کرده اند، در این شرایط این نیروها جذب گفتمان های فراگیر فاشیستی می شوند که با تجلیل از روح ملت وحدت بین مردم و رهبر کاریزما و پیشوا را بشارت می داده اند. در جنبش فاشیستی رهبر از جنس ویژه ای است که توانایی های خارق العاده دارد از این منظر جنبش فاشیستی یه حرکت اقتدارگرایانه منجر می شود که به لحاظ روانی تیپ شخصیت اقتدارطلب سلطه طلب و سلطه پذیر را ترویج می کند.
با این توضیحات عوامل مساعد جنبش فاشیستی در شرایط امروز جامعه ایران را می توان بشرح زیر دسته بندی کرد:
رشد نسبی جنبش های فاشیستی دست راستی در غرب و افول نسبی دمکراسی در دنیا عوامل جهانی مشوق در ایران هستند.
از زاویه دلایل داخلی ،نخست از هم گسیختگی اجتماعی و آسیب های جدی به همبستگی ساختاری و ارزشی در جامعه ایران است که باعث شده بخش های قابل اعتنایی از جامعه دچار بی هنجاری و جامعه گریزی بشوند. . جمعیت تخمینی ۱۱ تا ۱۸ میلیونی حاشیه نشینان موید این گروه از جمعیت ایران است. فرایند های اجتماعی شدن علاوه بر این گروه نیز با اختلالات جدی مواجه شده است. کاهش چشمگیر سطح دانش نظری و اطلاعات سیاسی و فرهنگی حتی در بخش های تحصیل کرده جامعه که پیامد گسترش سطحی نگری و نزدیک بینی است، نیز به نوبه خود موانع پیش روی شکل گیری های جنبش های فاشیستی و یا پوپولیستی مبتنی بر تهییج و هیجان سالاری را تضعیف کرده است. پدیده هایی چون فساد گسترده، کوچک شدن مستمر اقتصاد ایران، گسترش فقر و توالی فاجعه ها و سرکوب مطالبات انباشته شده نیز پرخاشگری، تندخویی و خشونت را در جامعه افزایش داده است. بررسی جرائم و تخلفات در جامعه به نحو محسوسی رشد خشونت های اجتماعی وفردی را نشان می دهد. از سوی دیگر در فضای مجازی نیز خشونت کلامی از سوی برخی جریان های سیاسی بیداد کرده و نگرانی هایی را پدید آورده است. طرح گفتمان هایی که نهاد سلطنت را به عنوان ویژگی ذاتی فرهنگ سیاسی ایران معرفی می کند و شخص رضا پهلوی را به اعتبار این نهاد دارای توان ویژه در حفظ همبستگی اجتماعی و وحدت مردم ایران معرفی می کند و عملا با نفی تنوع و تکثر مردم ایران ، یک فرد را در جایگاه رهبر و یا شاهزاده وحدت دهنده مردم بشمار می آورد، نیز به نوبه خود آگاهانه و یا ناآگاهانه فضا را برای شکل گیری جنبش فاشیستی مساعد می سازد. در گفتمان این جریان نژاد پرستی با تاکید بسیار بر عرب ستیزی، نخبه گرایی ، رهبرپروری، مذهب ستیزی، سنت گرایی سیاسی با تاکید بر وجوه باستانی، ناسیونالیسم افراطی و تهاجمی و پیوند ملت و شاه برجستگی زیادی دارد. در کنار این تمایلات و سمتگیری ها برخی گروه های سیاسی مدعی حمایت از رهبری فردی رضا پهلوی در دوران گذار نیز در تلاش هستند تا نماینده سیاسی این نیروی اجتماعی بشوند. در تمامی تجارب جهانی فاشیسم، وجود نخبگان سیاسی که بر موج جنبش فاشیسمی سوار شده و یا به آن دامن زده اند، نقش انکارناپذیری در تشکیل دولت های فاشیستی داشته اند.
بنابراین با توجه به نکات پیش گفته رشد موضعگیری های فاشیستی غیرمذهبی و ارتقاء آنها به سطح جنبش فاشیستی یکی از مخاطرات اصلی دوران گذار در ایران است که ریسک بازسازی استبداد را افزایش می دهد. البته مخاطرات دوران گذار محدود به این رویکرد نمی شود، توتالیتریسم چپ، شبه دمکراسی ، جنبش های تجزیه طلب، گرایش های خشونت طلب، الیگارشی مافیایی با میدان داری سپاهیان دارای قدرت و ثروت دیگر مواردی هستند که هریک نیز محتاج توجه ویژه و تمهیداتی برای بازدارندگی هستند. حساسیت در این خصوص و نظریه پردازی برای خنثی سازی آنها از همین الان باید شروع شودو موکول کردن آنها به آینده پرمخاطره است.
از: زیتون