سایت ملیون ایران

‘جعل بالرّعب’؛ پرونده باز هواپیمای اوکراینی

گاهی نهاد قدرت، هزینه ناهمسویی با یک روایت جعلی را به میزانی بالا می برد که بخش مهمی از فعالان عرصه عمومی، جرات ناهمسویی با این روایت را از دست می دهند. رویه ای که می توان آن را “جعل بالرعب” نامید

انتشار فایل صوتی مکالمات برج مراقبت فرودگاه تهران با خلبان یک پرواز خط هوایی آسمان، که از مطلع شدن برج مراقبت از شلیک موشک به هواپیمای اوکراینی حکایت داشت، بخشی جدید از روایت‌های رسمی در مورد این واقعه را زیرسوال برد.

دستگاه های حکومتی ایران، در پی سه روز فشار برای تثبیت یک روایت جعلی، و تنها پس از پی‌گیری کشورهای دیگری که اتباع آنها کشته شده بودند، به سقوط هواپیما بر اثر شلیک موشک اعتراف کردند. اما همین دستگاه ها، علت نادرستی روایت اولیه خود را اطلاع دیرهنگام از اصابت موشک دانستند که با انتشار فایل صوتی جدید، این ادعا به طور مستند زیر سوال رفت.

مهمتر آنکه این بار هم، مانند مقطع اعتراف به ساقط شدن هواپیما با موشک، افشای ناگفته های جدید نخستین بار از سوی منابع خارجی (یک خبرگزاری اوکراینی) صورت گرفت و نه مقام ها یا رسانه های رسمی ایران.

در واکنش به افشاگری اخیر، مدیرکل سوانح سازمان هواپیمایی کشوری گفت فایل افشا شده از مجموعه اسنادی بوده که در اختیار اوکراینی‌ها قرار گرفته و تهدید کرد که دیگر “هیچ سندی” به آنها داده نخواهد شد. ظاهرا ترجمه اش می شد اینکه مقام های ایرانی، می خواسته اند ماجرای اطلاع برج مراقبت از علت سقوط هواپیما را تا اطلاع ثانوی پنهان نگه دارند.

چنین واکنشی به افشای اطلاعات جدید در مورد ساقط شدن هواپیمای اوکراینی، طبیعتا این سوال را در سطح افکار عمومی برجسته کرد که چه اطمینانی وجود دارد که آنچه تا این لحظه افشا شده، آمیخته با اطلاعات غلط نباشد؟

به بیان دیگر، اگر رویه مقام های رسمی آن باشد که تا وقتی نهادهای غیرایرانی اطلاعات جدیدی را افشا نکنند حقیقت را پهنان نگه دارند، از کجا معلوم که در مورد هواپیمای اوکراینی ناگفته های دیگری باقی نمانده باشد؟

از نصر بالرعب تا جعل بالرعب

فارغ از هر برداشتی از ماجرای ساقط شدن هواپیمای اوکراینی، ظاهرا اختلاف نظر چندانی وجود ندارد که این فاجعه، با تلفات سه رقمی آن، به نقطه عطفی در تاریخچه “جعل روایت” در جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد.

پنهان کردن اطلاعات حساس یا انتشار ادعاهای جعلی، البته به خودیِ خود پدیده جدید یا غیرمنتظره ای در ایران محسوب نمی شود. ولی این پنهانکاری، به طور معمول وقتی پای سپاه پاسداران در میان بوده ابعادی استثنایی داشته و متناسب با آن، هزینه های زیر سوال بردن سپاه نیز، احتمالا تنها با مخالفت با شخص رهبر قابل مقایسه بوده است.

نتیجه، ایجاد شرایطی بوده که در آن، ایجاد تردید در طیف وسیعی از موضوعات، از عملکرد اطلاعاتی نظامیان در کشور و حضور منطقه ای آنها گرفته تا فعالیت های اقتصادی فرماندهان و روایت هایشان از تاریخ جنگ، افراد را در معرض اتهام “خیانت” قرار داده است.

لازم به یادآوری نیست که ساقط شدن هواپیمای اوکراینی در زمانی صورت گرفت که فضای حکومت بر تقدیر از حمله موشکی سپاه به پایگاه های آمریکا در عراق تمرکز داشت و گویی همین فضا، حتی جرات اشاره رسانه های رسمی به نقش احتمالی نظامیان در سقوط هواپیمای مسافربری را از بین برده بود.

بسیاری از آنها در این مسیر، عملا نه تنها کوچک‌ترین دغدغه ای برای کشف واقعیت ماجرا نشان ندادند، که همسو با منتسبان سپاه، در متهم کردن کسانی که در روایت رسمی شک داشتند سنگ تمام گذاشتند.

شرایط توصیف شده، یک مطالعه موردی آموزنده از سازوکاری بود که مطابق آن، روایتِ صاحبان افکار عمومی از وقایع حساس، در فضای “رعب” شکل می گیرد.

در این فضا نهاد قدرت، هزینه مخالفت با یک روایت جعلی را به میزانی بالا می برد که بخش مهمی از فعالان عرصه عمومی، جرات ناهمسویی با این روایت را از دست می دهند.

رویه ای که می توان با وام گرفتن عبارت آشنای “نصر بالرعب” -به عنوان روشی برای پیروزی بر دشمنان حکومت با ترساندن آنها- آن را “جعل بالرعب” نامید.

انتخاب عامدانه نظام؟

“جعل بالرّعب” فرایندی مستمر است؛ به این معنی که حتی افشای یک فضاسازی مشخص، جلوی فضاسازی های بعدی را نمی‌گیرد.

مثلا حتی بعد از افشای کشته شدن ۱۷۶ نفر بر اثر شلیک موشک زمین به هوای سپاه، مساله اصلی حامیان این نیرو به “تقدیر” از فرمانده نیروی هوا-فضای سپاه تبدیل شد. عجیب آنکه میزان این تقدیر، حتی بیشتر از فردای حمله همین نیرو به پایگاه های آمریکا در عراق بود.

درادامه این وضعیت بود که در فضای رسمی، بیشترین انتقادات در موضوع هواپیمای اوکراینی، متوجه اهدافی غیر از فرماندهان ارشد سپاه -و طبیعتا غیر از فرمانده کل قوا- شد. در حالی که به نظر می رسد پنهان‌کاری حکومت، بیش از هرچیز برای “تحت الشعاع قرار نگرفتن” عملیات برون‌مرزی همین فرماندهان صورت گرفته بود.

تعجبی نداشته که در فضای موجود، علی رغم تمام افشاگری های صورت گرفته بر سر ماجرای ساقط شدن هواپیما، مهمترین سوالات در مورد مسئولیت این فاجعه، بازتاب ناچیزی در رسانه های رسمی داشته یا اساسا مطرح نشده است.

سوالاتی در این حد که آیا متوقف نشدن پروازهای مسافری، “انتخاب عامدانه نظام” در روز حمله موشکی سپاه بوده است؟ و اینکه کدام مقام های حکومتی پیش از حادثه تصمیم گرفته بودند که علی رغم عملیات سپاه، پرواز هواپیماهای مسافربری متوقف نشود؟

در مقابل اما در روزهای اخیر، بخش مهمی از توجه رسانه ها به موضوع سقوط هواپیمای اوکراینی، محدود به تناقض گویی مقاماتی از جنس “مدیرکل سوانح سازمان هواپیمایی کشوری” مانده است.

مقام هایی که البته برای حفظ صندلی خود، یا در هراس از رد نکردن خط قرمزهای نظام، حرف های ضد و نقیض می زنند و سوژه رسانه ها می شوند.

اما در نهایت، مجریان -آماتور- تصمیم هایی هستند که مسئولان ارشد حکومت می گیرند.

از: بی بی سی

 

خروج از نسخه موبایل