طبی به نام ” طب اسلامی” نداریم، دراین معنا که دین اسلام برای بهداشت و درمان سازوکارهائی برآمده ازآموزشها و روشهای این دین داشته و طب ویژهای را شکل و سامان داده است، واقعی نیست، جعلی ست، خدعه ست. آنچه در کتابهای دینی – اسلامی به عنوان ” طب” و ” پزشکی” جمع آوری شده برگرفته ازطب ایرانی، هندی، یونانی و مصری (عرب) است و ربطی به اسلام و مشتقاتاش ندارد. آنچه اسلام، به ویژه تشیع و” طب شیعه ” به طب سنتی و ایرانی افزوده خرافهها، موهومها، ” نسخههای زیان آور” و بد آموزی هائی ست که سالیانی ست سرزمین مان را آلوده و غیربهداشتی کرده است.
نه فقط شارلاتانهای مروج و کاسبکارطب قرانی – اسلامی، حتی آگاهان و مترجمان تاریخ طب به نادرستی و خطاکارانه در رواج این جعل و خدعه یاری رساندهاند. یک نمونه این است:
براون اما در همین خطابهها نادرستی و ناروائی این نوع تبلیغها راکه فرهنگ و تاریخ عرب را فرهنگ و تاریخ اسلامی جا میزنند و طب عرب و “طب مصری” و مخلوطی از طب یونانی، ایرانی، هندی، چینی و…را به نام ” طب اسلامی” و ” طب شیعی” جا میزنند را نشان داده است. براون گفته و نوشته است:
” …. چون از ” علم اسلامی” یا ” طب اسلامی” سخن گفتیم، منظورما آن اصول و نظرات علمی پزشکی است که درکتب بزبان عرب تدوین گشته است. گو اینکه در اصل اکثرمؤلفین آنها یونانی هستند و هندیان و ایرانیان و سریانیان نیز ضمائمی بر آن افزودهاند و فقط بخش اندکی زاییده و محصول اندیشه اعراب است…” (تاریخ طب اسلامی، ادوارد براون، ترجمه مسعود رجب نیا)
****
طب (پزشکی) از قدیمی ترین دانشهای بشری ست. درد، آسیبهای جسمانی و ناهنجاریهای عصبی و روانی همزاد و همراهِ پیدایش انسان بودند و چاره جوئی برای کاهش یا زدایش دردها و آسیبها آغاز شکل گیری یکی از نخستین دانشهای بشری بوده است. انسان ازآغاز پیدائیاش برای درمان دردها و آسیبها و اختلالها، و پیشگیری از بروز درد و آسیب و اختلال، با اتکا به سطح شناخت و آگاهیاش ازمواد، وسائل و امکان هائی که در دسترس داشت بهره گرفت. با پی بردن تجربی به خاصیتهای داروئی گیاهان، مواد معدنی و برخی حیوانها، به شناخت پیشگیری و درمان دردها و آسیبها و بیماریها دست یافت. انسان برای پیشگیری و درمان اختلال روانی و عصبی (روحی) نیز ازجادو وجادوگری کمک گرفت تا به یاری موهومها و خرافهها، و نیروهای طبیعی وماوراء طبیعی برخی بیماریهای روانی (روحی) و جسمانی را درمان کند. در واقع درآغاز پزشکی به عنوان یک پدیدۀ تجربی – جادوئی پا به حیات گذاشت.
تاریخ طب (پزشکی) سرآغازش به هزاران سال قبل از میلاد مسیح بر میگردد، که نه فقط در یک منطقه، که در مناطق مختلف جهان آن روزگاران با کمی تقدم و تآخرآغازشد. نخستین نسخه طبی و اسناد را متعلق به حدود سه هزار سال قبل از میلاد مسیح دانستهاند. سومریان، که نخستین تمدّن شهری را در منطقهٔ جنوب بینالنهرین، جنوب عراق امروزی برپا کرده بودند این نسخه و اسناد را از خود برجای گذاشتهاند. در این اسناد از طبیبی به نام ” لولو” در شهر” اور”، نخستین شهر شناخته شده جهان، نام بردهاند که به حرفه پزشکی اشتغال داشت. در این اسناد به نقش زنان درپیدائی و گسترش طب سومری اشاره میشود و شاید بهمین دلیل خدای پزشکی سومر، زن خدا یا الهه بود. طب سومری گسترش پیدا کرد و به بابل و آسور و برخی دیگر از نقاط جهان رسید. در کنار این طب، از طب مصری، هندی، چینی، یونانی، ایرانی نام برده شده است که هرکدام مکاتب متعدد برای امر پیشگیری و درمان اختلالها و بیماریهای جسمانی و روانی (روحی) را شامل میشدند. (مثل دو مکتب کوس و کنیدوس)
در مناطق مختلف جهان نیز توانائی و تخصص درمانی متفاوت بود، برای نمونه در مصر درعرصه جراحی طب پیشرفت چشمگیری کرده بود، در چین و هند نیز طب سوزنی، جراحی و داروسازی پیشرفت و رواج داشت. واژههای پزشکی را نیزاز ریشه هندواروپائی و ریشه بابلی دانستهاند. نقش” بقراط” (هیپوکرات) را که “پدرپزشکی” نامیدهاند نیز در تحول و دانش پزشکی مؤثر دانستهاند، به ویژه در رابطه با زدودن پارهای از موهومها و خرافهها از دانش پزشکی.
در ایران باستان نیز طب (پزشکی) چندین قرن پیش از زادروز مسیح، وجود داشت. این تاریخ گره میخورد با دوران پیش از ورود آریائیان به فلات ایران (که در میانۀ هزاره پیش از میلاد مسیح صورت گرفت). اساس طب ایرانی را اوستا، کتاب دینی زرتشتیان و یا ” دینکرت و بندهش” دانستهاند. دراوستا از پزشکی به نام ترانتوئه یا تریتا نام برده میشود که “اهورامزدا ۱۰ هزارگیاه شفا بخش در اختیار او قرار داده بود”. در شاهنامه پیدایش دانش و هنر پزشکی از کارهای بزرگ جمشید دانسته شده است.
نزدیکی ایرانیان با یونانیان و جنگهای ایران و یونان، پای پزشکی یونانی را به ایران باز کرد و طب یونانی برمکاتب پزشکی ایران (مکتب مزدیسنا و مکتب اکباتان” تاثیر گذاشت.
در دوران شاپوراول و دوم و انوشیروان گروهی از دانشمندان یونانی براثر مشکلها و اختلافهای مذهبی پدید آمده در آن دیارو روم شرقی به ایران مهاجرت کردند. پشتیبانی پادشاهان ساسانی ازاینان دانشگاه گندی شاپورو بیمارستانی در کنارآن را بوجود آورد. این دانشگاه (مکتب گندی شاپور) طبیبان بزرگی پرورش داد که برای نمونه میتوان ال بختیشوع را نام برد. بعد ازحمله اعراب به ایران در طول تاریخ سلطه اعراب و یا پیروان و همفکرانشان گفته شد طب ایران طب اسلامی شده است و نمایندگان و شارعان این طب را رازی و اهوازی وجرجانی و ابن سینا و…اعلام کردند، در حالیکه طب مورد نظر این دانشمندان و طبیبان برگرفته از طب ایرانی، یونانی، هندی و تا حدی عرب بود، و چون سلطه اعراب اجبار به نوشتن به عربی کرده بود اینان عربی مینوشتند، و عربی نوشتن به حساب اسلامی بودن گذاشته شد وطب ایرانی بتدریج طب اسلامی جا زده شد. اعراب شاید ازطب بومی و سنتیشان به طب ایرانی نکاتی افزودند ونیز نکاتی آموختند اما این رابطه و تبادل ربطی به اسلام نداشت. علی بن عباس اهوازی، پزشک پُر آوازه ایرانی (متوفی ۳۸۴ هجری) در” منشوراخلاقی جامعه حکیمان و طبیبان” تمامی توصیههایش با رجوع و اتکا به ” وصایا و اندرزهای” بقراط و دیگراطباء قدیم است و اشارهای به اسلام و شعبات آن و طب جعلی اسلامی ندارد.
تمامی ادیان درآموزشهای بهداشتی و درمانیشان از طب منطقهای و بومی (محلی) و سنتی و سایر دستاوردهای پزشکی استفاده کردهاند، در واقع ادیان و کارگزارانش طب بومی و سنتی را به عنوان ابزاری برای تبلیغ دین (و مذهب) خود و دستاوردی دینی معرفی میکردند.
آنچه امروز دینکاران، به ویژه اهل تشیع و آخوندها تحت عنوان طب مذهبی یا طب اسلامی و شیعه و ” تعالیم طبی پیامبر و ائمه اطهار” خواندهاند و به کار گرفتهاند ابزاری برای سوء استفاده مالی و تبلیغی ست، و آلوده کردن طب بومی و سنتی با انبوهی خرافه و فریب و دغل. نمونه این فریب کاران و دغلکاران دو شارلاتان شهره، ” حکیم دکتر حسین روازاده” (*) و ” حضرت آیت الله شیخ عباس تبریزیان” و مشابهان این دو موجود هستند، که تحت حمایت حکومت اسلامی کسب و کارشان رونقی حیرت انگیز گرفته است.
***
*شارعان معاصر طب اسلامی، مثل روازاده و تبریزیان و…. خطرناک ترین ویروس وبیماری مسری در جامعه ما هستند. گوش کنید به حرفهای یکی از این موجودات در رابطه با ” کرونا”:
https://www.youtube.com/watch?v=J1ZPmgrF9ig
از: گویا