از سیاه و سفید کردن رویدادها طرفی نخواهیم بست. بحث مخالفت یا موافقت با رییس جمهور منتخب مطرح نیست .بحث تغییر است .نظام و در راس آن ولی فقیه متوجه زمینه پیدا کردن انقلاب یا جنگ و فرو پاشی نظام شده است . با این همه چون نظام حاضر نیست یا نمی تواند از نگرش سوسیال فاشیستی خود دست بکشد، تغییر را در کمترین حد ممکن پذیرفته است. این را من در « کی برد کی باخت» تشریح کردم. اما در آنجا به نقش مردم اشاره ایی نکردم. مردم با هوش غریزی خود مجبور شدن رژیم به همین حداقل تغییر را به سبک خود جشن گرفتند. به سبک خود، یعنی به شیوهای که از دیدِ حاکمان ضد اسلامی انگاشته میشود. پس برنده بودن خامنهای در رابطه با اپوزیسیونِ درون حاکمیت مطرح است نه در رابطه با مردم،که هوشمندانه از تضادهای بالاییها استفاده می کنند. مردم شیفتهی روحانی و یا حتا موسوی نبوده و نیستند و به همین سبب فردا دچار یاس نخواهند شد. دچار یاس و نومیدی کسی میشود که بازی می خورَد. مردم اما بازی خودشان را میکنند. ابراز شادی که به خودی خود ابزاری غیر حکومتی و حتی ضد حکومتی است، این حقیقت را نشان داد. پس خامنهای تنها از اپوزیسیون سازشکار بِرده است چون او را بازی داده است و با دادن کمترین امتیاز او را در برابر وضعیت انفجاری امروز سپر بلا کرده است. یعنی در ترمیم وضعیت انفجاری ساختار جمهوری اسلامی به کمک او امید بسته است، غافل از این که مردم پیرو اپوزیسیون نیستند؛ همانگونه که در جنبش سبز نیز از اپوزیسیون پیروی نکردند. اکنون شاید حتا بتوان از جنبش مستقل مردم سخن گفت جنبش مستقلی که آستانهی فرا روییدن به یک جنبش ملی سراسری است. اگر امکان سازماندهی مانند گذشته – یعنی تا پیش از مجبور شدن ولی فقیه به پذیرفتن حداقلی از تغییر- ناممکن باشد، امید به تغییر – در اسرع وقت – چون حبابی خواهد ترکید. جنبش مستقل مردم، که عاملی اصلی بحران رژیم است، خوشبختانه تا کنون نه از ولی فقیه و نه از هیچکس دیگر رودست نخورده است، چون سرتاپای حاکمیت را به درستی میشناسد و بازی مستقل خودش را میکند. جنبشی که طرفدار تردید ناپذیر دموکراسی و مدرنیته است. نسل جوان ایرانی به حق میخواهد مانند نسل جوان در جامعهی آمریکایی و اروپایی زندگی کند. این خواست غیرقابل مقاومت است و راه گریزی از آن متصوَر نیست. این خواست حداکثر بر همهی خواستهای حداقل سایه میاندازد و تفکیک کامل آنها از یکدیگر در جهان امروز ناممکن است.
مِلاک حقانیتِ هر تغییر سیاسی و اجتماعی و میزان جدی بودن آن با میزان پیدا شدن امکان های جدید سازماندهی اجتماعی و سیاسی سنجیده میشود. بجای فضاسازیهای سیاه و سفید با استفاده از امکانهای اجتماعی جدید، یعنی با ایجاد و گسترش سازماندهی میتوان به امر «تغییر» چهرهای جدیتر بخشید. و این به عهدهی کنش اجتماعی و امر سازماندهی است که تکلیف داوری در مورد این شخص یا آن شخص را روشن میکند. بدون مشارکت در کنش اجتماعی و امر سازماندهی این گونه داوریها از عنصر ذهنی و عاطفی نیرومندی برخوردار است.
هدف مقدم در هر تغییر اجتماعی، مستقل از این که چگونه ایجادشده باشد، منسجم کردن انرژی های یله شده در فضا است. یعنی سازماندهیِ تواناییهای باالقوهای که بدون سازماندهی سرنوشتی جز به هرز رفتن ندارند. کار تشکیلاتی توقعات فوق مرحلهای را، بدون این که نفی کند، کنترل میکند. در مبارزات آزادیخواهانهی دوران ما، دیوار چینای بین کارِ مرحلهای و اهداف فوق مرحلهای وجود ندارد. حسن کار تشکیلاتی مسطح (extensiv) در این است که اشتغال تشکیلات با خودش را- که تنگنظری ایمانی بوجود میآورد- به اشتغال بیرونی فرامیرویاند. تنها چارهی کار، تلاش برای سازماندهی ملی است، اما سازماندهی عمودی در شرایط کنونی قابل فرا روییدن به سازماندهی ملی نیست. سازماندهی ملی یک سازماندهی مسطح و افقی است که به اندیشهی فرا ساختاری و ملی مجهز است. سازمانهای سیاسی پیشین یا سنتی میتوانند با استفاده از تجارب خود در امر سازماندهی ملی نقش جالب توجهی ایفا کنند. تمرکز نیرو بر امر سازماندهی این حسن را نیز دارد که از به هدر رفتن نیرو در فضای عاطفههای جوشان سازمان نیافته و بحثهای پراکنده جلوگیری خواهد کرد. راهِ تبدیل تشکیلات سنتی به تشکیلات مدرن افقی، فرعی شدن منافع تشکیلات خودی نسبت به امر سازماندهی ملی است. در این شیوهی کار، تبلیغ برای سازمان خودی در ترویج سازماندهی ملی گم یا کمرنگ میشود. با این شیوهی کار، تلفات تشکیلاتی کاهش مییابد و مسئلهای بنام بانک اطلاعات در تشکیلات موضوعیت خود را از دست میدهد. در جریان گسترش سازماندهی ملی، کنش اجتماعی ادامهی راه را نشان خواهد داد. به قول شاعر: خود راه بگویدت که چون باید رفت .
ناصر کاخساز
http://www.hadewasat.com/
از: گویا