با گذشت زمان دیکتاتورها جانی تر و دستخوش روانپریشی میگردند. استالین با سالخوردگی و تشدید بیماری خود به همه افراد بدگمان بود، کینه جو بود، در تنهایی خود دچار کابوس بود و جز دشمن کسی را نمیدید. بنظر بسیاری از متحصصان هیتلر در زندگی و بخصوص در دوران پایانی دستخوش هیستری «مگالومانی شیزوفرنی پارانویاکی» بوده است. برخی برآن بودند که هیتلر در نیمه چپ مغزش دارای حالت غیر عادی بوده که گاه به لرزش دستان او منجر میشده و بعلاوه «بی پولر» یا دوقطبی بوده است. هر دو شخصیت بیرحم بودند و دستخوش روانپریشی بودند. آنچه که در استالین و هیتلر مشترک بود بدگمانی مفرط و غضب و کینه ورزی و توهم ایدئولوژیکی بوده است، یکی رهبر پرولتاریای جهان بود و بسوی کمونیسم حرکت میکرد و دومی مدافع نژاد پاک و برتر بود و بسوی تمدن هزار ساله گام برمیداشت. رشد خشونتگری در دیکتاتورها با پریشانیهای روانی متعدد همراه بوده است و میان این خصوصیتها تاثیر متقابل وجود داشته است. بنظر میآید آیت الله خامنهای این دو ویژگی را در رفتار روانی خود نشان میدهد.
روانپریشی یا سایکوز بمعنای گسست از واقعیت است و بیان وضعیت روانی غیرعادی و غیرطبیعی است. روانپریشی دیوانگی نیست بلکه پاتولوژی روانی است. در دانش روانپزشکی روانپریشی برای توضیح حالت «از دست رفتن توانایی تشخیص واقعیت از خیال» بکار میرود. افزون برآن اشخاص روانپریش به بیماری مالیخولیایی دچار میشوند، دارای آشفتگی روانی در برابر واقعیت هستند و منظور گونهای بیماری عصبی است که با «اختلال قوای عضلانی و دماغی» همراه است. روانپریشی یا پسیکوز دربرگیرنده دستهای از اختلالات روانی است که در بستر آنها بیمار دچار علایمی مانند توهم و هذیان شود. توهم یا پریشان پنداری همچون درک اشتباه و نابجای یکی از حواس پنجگانه است. کسی در تنهایی حرف کسی را «می شنود» یا او را «می بیند»، این حالت نشانگر روانپریشی است. پدیدهای که وجود ندارد بصورت یک «درک واقعی» حس میشود. هذیان، عقیدهٔ کاذب «تحکیم» شده است. علیرغم وجود شواهد آشکار در نفی یک پدیده، واکنش هذیانی اصرار در «وجود» آن پدیده میکند.
بنابراین دو ویژگی مهم پسیکوز عبارتند: یکم، هذیان یعنی بیان غیرعمدی و ناآگاهانه درک نادرست از واقعیات محیط و جامعه میباشد. دوم، توهم یعنی دیدن یا شنیدن غیرعمدی چیزی که وجود نداشته و ندارد. پریشان گوئی و چرت و پرت گوئی و حرفهای غیر منطقی و پادرهوا گفتن نتیجه پسیکوز میباشد. متخصصان میگویند هر گاه این علایم در افراد منجر به بروز اختلال در کارکرد روانی شود میتوان نام اختلال و پریشانی روانی را بر آن گذاشت. زیگموند فروید تئوری پسیکوز را خصوصیت «شخصیت متناقض» درون آدمی تحلیل کرده و آنرا نوعی تضاد بین واقعیت و «منیت» درونی آدمی ارزیابی میکند و نیز آنرا نوعی «پارانویا» تعبیر میکند. فروید معتقد است که چنین فردی فقط به خود نگاه میکند و بخود توجه دارد و همچون یک رابطه سکسی «اتو-اروتیک» است. چنین فردی از جامعه و دیگران دورافتاده و دارای هیستری بوده و دارای نوسان بین «نورمال» و «پاتولوژی» میباشد. «واسیلی کپسام بلیس» تحلیل فروید را ادامه داده و پدیده را به نوعی پسیکوز «مانیا»، «مانیاک دپرسیو» یا پسیکوز توام با عقده و وسواس و افسردگی تعمیم میدهد که همراه با اختلالات در رفتار و «خلق و خوی» فرد میباشد. این فرد دستخوش خودشیدایی و خودبزرگ بینی و «خوش بینی» افراطی است. این «خوش بینی» حالت بیمارگونه دارد، دستخوش «شیفتگی به خود» است و این حالت در لحظات بدبینی و درماندگی خود را بروز میدهد. فرد درست در زمانی که در درماندگی است و دارای نوعی «سرماخوردگی روانی» است و حرفهای هذیانی دیگران را میپذیرد و فاقد درک درست از شرایط است، دارای سرگردانی روحی است و همه چیز را سیاه و سفید میبیند. این فرد که دارای خوش بینی افراطی است چه بسا خود را رهبر بزرگ و بی نظیر، پیامبری مذهبی، منتخب الهی، اندیشمندی برای راهنمایی و نجات بشریت بداند. این فرد از واقعیت دور افتاده و به هذیان خود باور دارد و معتقد است دیگران به دلیل «یکتایی» او قصد توطئه علیه او را دارند. از نظر برخی متخصصان این «مانیا» به دلیل استفاده برخی داروها یا «تومورهای مغزی» بوجود میاید. این نکته عرصه نظر دهی علمی متخصصان است ولی آنچه به تحلیل ما مربوط است همانا رفتار روانپریشانه شخصیتی مانند آیت الله خامنهای است. روانپریشی یکی از ابعاد شخصیت خامنهای را نشان میدهد.
جن قرآنی در روان خامنهای
یکی از ویژگیهای قرآن ریشه افسانهای دینی و اعتقادهای جادوگرانه آنست. در قرآن سورهای بنام «الجن» وجود دارد که در آن الله میگوید «جنیان» آیات را «استماع» میکنند و «جن و انس» بخشی از مردم را بدنبال خود میکشانند. در سوره «الانعام» قرآن میگوید «شیطانهای انس و جن» وجود داشته که حرفهای فریبنده دارند و نیز سوره «الرحمن» میگوید که جن و انس «نعمت های» الله را انکار میکنند. قرآن به جن و انس اعلام میکند که بنا بر اراده الله نمیتوانید از «اطراف زمین و آسمانها بیرون» بروید. قرآن در همین سوره بارها اعلام میکند که به خواست الهی زنان بهشتی وجود دارد و در بهشت نعمتهایی مانند زنان «حورالعین» و «حور» موجود است و «جن و انس» از همه این «نعمتها» محرومند. بنابراین قرآن برآنست که جن از جنس شیطان و آتش است و حتا جن میتواند رابطه جنسی داشته باشد. این اعتقاد قرآنی به جن، در کتاب مقدس اسلام، بیش از صد بار تکرار شده است. جن در قرآن یک پایه اساسی اعتقادی بشمار میاید و عدم اعتقاد به جن، اعتقاد به الله را لغو میکند.
حال این اعتقاد دینی چگونه قابل ارزیابی است؟ آنچه که قرآن اعلام میکند همان اعتقاد به هذیان و اوهام میباشد. کسانی که معتقدان به الله هستند این باور آرکائیک و جادوگرانه را با خود حمل میکنند و علیرغم عدم وجود جن و انس، آنها را بعنوان نیروی پر زور و واقعی میپذیرند. تمام دستگاه حوزوی و تمام پیروان این دین معتقد به جن هستند.
از نظر جامعه شناختی و آنتروپولوژی و دانش تجربی، نه الله وجود دارد و نه جن و انس و شیطان و حور موجودند. ولی در طول تاریخ، این باورهای خرافی در ذهنیت متوهم و دین زده مینشیند و به یک رفتار نیرومند اعتقادی نزد انسان تبدیل میشود. در جامعه خرافه الله و جن به اعتقادی محکم تبدیل میشوند و این اعتقاد به خرافه واقعیت میبخشد و خرافه را به «واقعیت» تبدیل میکند. باعتبار همین مکانیسم دینی ایدئولوژیک روانی، خامنهای عمل میکند و در قبال آمریکا موضعگیری میکند و استراتژی خود را در برابر آمریکا ابراز میکند. این موضع گیری نتیجه دو عامل یاد شده است: روانپریشی و قرآن گرایی ایدئولوژیک. آنچه که خامنهای در گفتههای خود مطرح میکند اتفاقی نیست بلکه ریشه در مکانیسم روانی و اعتقاد قرآنی او دارد.
آیتالله خامنهای در پیام سوم فروردین ۱۳۹۹، با اشاره به “دشمنی ها” با حکومت ایران گفت: «هم دشمنان جنّی هم دشمنان انسی وجود دارند و اینها به هم کمک هم میکنند، سیستمهای اطلاعاتی خیلی از کشورها علیه ما با همدیگر همکاری میکنند.». در اینجا از نظر خامنهای جن و انس که نیروهای شیطانی هستند به نیروهای واقعی تبدیل شده و در شرایط جهانی، با همکاری یکدیگر علیه ایران اقدام میکنند. منظور خامنهای از جن، سمبول سازی نیست بلکه «جن» برای او واقعی است و متحد آمریکاست و در واقعیت بشکل «ترامپ» نیز ظاهر میشود.
آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در نطق خود دولت آمریکا را به «ساخت ویروس کرونا» متهم کرده و میگوید: «گفته شده که یک بخش [ویروس کرونا] برای ایران بالخصوص تولید شده است. با استفاده از آشناییهای ژنتیک ایرانی که از وسایل مختلفی به دست آوردهاند، این بخش را برای ایران درست کردهاند». بنابراین نیروهای جنی و آمریکا ژنتیک ایرانی را برای حمله شناسایی کرده و گفتار خامنهای تاکید بر استراتژی حقیقی آمریکاست و این استراتژی ار نوع «جنی» است.
خامنهای پیش از این هم، به رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران دستور داده بود که با توجه به اینکه ممکن است شیوع کرونا یک «حمله بیولوژیک» باشد، یک رزمایش پدافند بیولوژیک برای مقابله با آن انجام شود. در بینش خامنهای اجنه سامان ده «حمله بیولوژیک» هستند. در گذشته نیز این آخوند فناتیک و متعصب حوزوی بارها این اعتقاد قرآنی به جن را مطرح نموده است و از جمله خامنهای در ۱۶ تیر ۹۳ چنین به مسئولان هشدار داده بود: «مراقب باشیم که دستگاه محاسباتى ما به وسیله شیطانهاى انس و جن دچار اختلال نشود… یکى از خطاهاى محاسباتى این است که انسان در چهارچوب عوامل محسوس و صرفاً مادّى محدود بماند.»
طبق نظر آقای خامنهای استراتژی آمریکا در مقابله با حکومت اسلامی نتیجه کار «جن و انس» میباشد و آمریکا فقط از طریق سیستم کامپیوتری استفاده نمیکند. آمریکا به توطئهای دست زده تا بنا بر تحلیل ایدئولوگهای شیعه مدافع حکومت، «نژاد مردم ایران» یا بزبان دیگر «نژاد مومنان شیعه» که نزدیک به «ژنتیک مردم ایتالیا» مورد هدف قرار گیرد. ذهنیت خامنهای با مفاهیم قرآنی و نیز با نیروهای غیبی و غیرمادی مانند جن مانوس است و این امر برابر یک اعتقاد دینی ایدئولوژیک محکم است. خامنهای فقط از سر عوامفریبی نیست که از حکومت خود بعنوان حکومت الله و امام معصوم وانمود میکند. او با ساختار ذهنی روانپریشی خود، با خودشیفتگی نارسیسیک خود و با جابجا کردن واقعیت، هذیان روان خود را بعنوان سیاست برای جامعه اعلام میکند. این ذهنیت فقط دروغپرداز نیست بلکه بطرز عمیق به مضامین قرآنی خود وفادار است. ذهنیت خامنهای محصول روانپریشی و انبوه خرافات شیعه گری و امام گرایی است. تمامیت بحران حکومتی و جدال با دنیای مدرن و بحران سازی با دیپلوماسی جهان در چند دهه اخیر، نتیجه همین خصوصیت آخوندیسم است.
اسلام هم بینش و هم استراتژی در جامعه
اعتقادهای حکومتی خامنهای بیانگر چیست؟ ما ایرانیان از شنیدن حرفهای خامنهای برخود میلرزیم و در عرصه ملی و جهانی احساس شرمندگی داریم. ولی واقعیت قدرت سیاسی در ایران ما چنین است و در راس ایران یک «ولی فقیه» قرار دارد که روانپریش است و دارای مرتجعترین بینشها در جهان است. بعلاوه این دین و مذهب شیعه، وسیله محکم تاکتیکی و استراتژیک در خدمت بازتولید نظام است. این بازتولید با ایدئولوژیهای کهنه و جادوگرانه و مقدس و با سلطه گری قهرآمیز و بالاخره با ازخودبیگانگی انسانها درجامعه میسر است. حال ویژگیهای این قدرت و راز بقای آن در چیست؟
یکم، نظر خامنهای متکی بر قرآن است و بیانگر توهم و هذیان دینی است. از بد حادثههای تاریخی، خامنهای سمبول ایدئولوژی اسلامی شیعه، در راس کشور ما قرار گرفته و این امر بیان یک آبروریزی و یک شکست تاریخی برای ماست. خامنهای میراث دار تجاوز اسلام به هویت ما و شکست فرهنگ خردمندانه زیر فشار قران و شیعه گری است. خمینی و خامنهای و همه آخوندیسم، تجلی زشت ترین بعد تاریخی ماست، زیرا آنها بیانگر سقوط همه جانبه هستند.
دوم، رفتار روانی خامنهای حکایتگر یک روانپریشی سایکوز است. تولید هذیان و توهم و پنداربافی در باره استراتژی آمریکا و نشاندن پندار خود بجای حقیقت و نفی واقعیت جهانی «کروناویروس» بیانگر نتیجه این اختلال عمیق روانپریشانه است. او یک دیکتاتور استراتژ و حیله گر و مرعوب کننده و بحران ساز است و همین استراتژی تا به امروز برای حکومت او کاری بوده است. او همه دجالان و فاسدان را زیر سلطه دارد و هر شخصیت متمایز کننده را حذف میکند و میکشد.
سوم، خامنهای به «تئوری توطئه» اعتقاد دارد. ساختار ذهنی اغلب روسای شیعه توطئه گر میباشد و بعلاوه امروز انزوای شدید جهانی ایران و طرد سیاسی حکومت اسلامی توسط تعداد زیادی از کشورهای جهان و محافل دیپلوماتیک جهان، که نتیجه نقش مخرب ولایت فقیه است، این نظریه را در ذهن حاکمان بشدت تقویت کرده که همه در حال توطئه علیه خامنهای و قدرتش و شیعه هستند. ضدیت تاریخی ایدئولوژیکی اسلامگرایان با امریکا و تقویت این تمایل ضدامریکایی توسط توده ایسم و اکثریتی ایسم و ایدئولوژی شوروی گرا و روس گرا و ناسیونالیسم تنگرنظر، پایه باور «توطئه غرب» را تشکیل میدهد. بحث بر سر نفی پدیده توطئه در جامعه انسانی و دنیای سیاست نیست. بحث بر سر «تئوری توطئه» است که همچون یک ایدئولوژی مخرب، اندیشه و دانش را مورد حمله سیستماتیک قرار میدهد.
چهارم، این ویژگیهای شخصیتی خامنهای، به او اجازه داد تا باعتبار قدرت مطلقه فردی، باعتبار حمایت باندهای نظامی و رانتخواران تبهکار شریک در چپاول، باعتبار رانت عظیم نفتی و رانت دینی آستانها و امامزادهها، باعتبار تطمیع تمام قدرت حوزوی و باعتبار باور خرافاتی شیعه در نزد توده، جایگاه مستحکم در سلسله مراتب قدرت سیاسی بوجود آورد. این موقعیت اجازه میدهد تا تمام ناکاراییهای فردی و تخریبهای وسیع او تا حدی پنهان بماند و قدرت مانور بزرگی برای او بوجود آید. در تمام خرابکاریهای ناشی از تصمیم خامنهای، همیشه «گناهکاران» دیگر هستند. قدرت سیاسی او روی دوش پست ترین لایههای نوکرمنش نظامی و تکنوکرات و آخوندی، استوار است. افزون بر آن، شگردهای عاشورایی و شهیدنمایی و نمایش تابوب کشی با رنگ «ناسیونالیسم ایرانی ضدخارجی» به رژیم اجازه میدهد تا حجم روانی نارضایتی را بکاهد و لایه هایی را خنثی نماید.
پنجم، جامعه شناسی گروهبندیهای اجتماعی در ایران چند نکته اساسی را نشان میدهد: حکومت دارای یک پایه اجتماعی بسیار محدود است ولی لایههای مرفه از وضع موجود تاحدودی دارای رضایت هستند. لایه هایی از طبقه متوسط جامعه فقیر تر شدهاند، آنها اغلب مخالف ولی پراکنده هستند و قدرت اکسیون یگانه را ندارند، زیرا از جهت سیاسی و فرهنگی دارای سردرگمی و پراکندگی هستند. اعتقادات دینی رایج در اجتماع بخش مهمی از جامعه کارگری و شهری و روستایی را منفعل نموده و فقدان تشکلات سندیکایی و سیاسی وضع را نابسامان ساخته است. ریزش ارزشهای اخلاقی و نفوذ فساد در لابلای روابط اجتماعی و نگرانیهای روزمره و ضعف آرمانخواهی دمکراتیک، توانایی اکسیون اجتماعی را محدود نموده است. انتقاد و نارضایتی و تمایل به خشم و عصیان علیه نظام دینی در جامعه وجود دارد و گاه به گاه خود را با شدت نشان میدهد. ولی اعتراض به اعتراض پایدار و سکولار تبدیل نمیشود و در شرایط کنونی، جامعه نمیتواند هزینه بالایی برای تغییر بپردازد.
وظیفه بزرگ ما
اپیدمی کروناویروس و تلفات فزاینده آن، مخفی کاری و بی لیاقتی و خرافه پرستی و ورشکستگی دستگاه دینی و سیاسی حاکم را بنمایش میگذارد. رشد این اپیدمی مرگبار نشان داد که خرافههای قرآن و شیعه گری مکانیسم حافظت از سلامتی انسان نیست بلکه فقط تسریع کننده پیشرفت مرگ هستند. شیعه گری و امامزادهها و آخوندهای قم منشا ترویج مرگ شدند. بخش نادان جامعه طعمه شارلاتانهای اسلامی بوده و خواهد بود. آنهایی که در این تجربه مرگبار تکان میخورند اگر با دانایی و خرد، از گنداب خفقان آور اسلامی واقعن فاصله نگیرند و گسست نکنند دوباره برده دین باقی مانده و پایه مشترک با حکومت را حفظ خواهند کرد.
امروز تردیدهای زیادی در میان مردم نسبت به امامزادهها و دعای آخوندها بوجود آمده است. ولی مطمئن باشیم که از افشای حوزههای قم و مشهد بعنوان ناقلان مرگ، از افشای شارلاتانهای طب اسلامی و از دعای امام سجاد آخوندها و نواندیشان، به رنسانس نمیرسیم. رنسانس یک روند تاریخی در ذهنیت و رفتار فرهنگی جامعه است. تکانهای کوچک جای رنسانس را نمیگیرد بخصوص آنکه دستگاه تبلیغاتی و پروپاگاند در دست حکومت است و آخوندهای ریز و درشت و جیره خواران قلم بدست از یکسو و از سوی دیگر روزنامه نگاران دینی و بی مایه و حاملان فرهنگ قرآنی و «پروپاگاند خودبخودی شیعه گری» در جامعه فراوانند.
در شرایط بحران و رسوایی آخوندهای دعاگو، عادات خرافی و اعتقادات فاسد، بطور مسلم ضربه میخورند. ولی گسست در کار جامعه نیست. سکولاریزاسیون پیش میرود ولی پایههای خرافی گری و اسارت دینی عمیق است. ما از کارفرهنگی رنسانس و روشنگری هنوز خیلی دوریم. تلاشهای ما در انتقاد به مذهب و قرآن و نقد ما به قدسیت گرایی باید ادامه یابد. (۱) در میان توده مردم، شیعه گرایی سنگین و مرموز است و نخبگان سیاسی و روشنفکری اسلام نواز و ماله کش و ترسو، فراواناند. علیرغم تخریب و تلفات ناشی از باور دین و افزایش بیماران کرونایی، هستند روزنامه نگارانی که در خارج و داخل نقد مذهب شیعه و نقد آخوندیسم را سانسور میکنند. رسانههای تلویزیونی خارج کشور را مورد توجه قرار دهید. روزنامه نگاران محافظه کار آنها در پی «اشخاص مودب» میباشند که به دین «توهین» نشود و بیشتر بلندگوها را به نواندیشان دینی و افراد «منطقی» یعنی مماشات طلبان با دین میسپارند. اسلام تولید کننده ازخودبیگانگی است و فرهنگ «دین خو» همه جامعه را فراگرفته است و مقاومت میکند. روانپریشی خامنهای و تعصب گرایی او جدا از یک واقعیت گسترده جامعه نیست. تلاش برای نفی قاطع نظام حکومتی دینی استبدادی موجود یک چالش بزرگ برای جامعه است و بموازات آن، کار فرهنگی و فلسفی در راستای یک مدرنیته فکری کار اساسی ماست.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه
———————————————————
۱- میتوانید به کتابهای جلال ایجادی: «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناختی قرآن» (نشر مهری) و نیز «جامعه شناسی آسیبها و دگرگونیهای جامعه ایران»، رجوع کنید.
از: گویا