سایت ملیون ایران

مهرداد خدیر: سلام سالومه! واقعاً خجالت نکشیدی؟

به بهانۀ توییت توهین آمیز مجری «من و تو» و سالروز تشکیل دولت دکتر مصدق ۸ نکته را مطرح کرده ایم…

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- توییت «سالومۀ سید‌نیا» مجری شبکۀ «من و تو» را که دیدم، تردید داشتم دربارۀ آن بنویسم یا نه.

اگر از کنار آن بگذریم با این همه وقاحت چه کنیم که یک فعال رسانه‌ای توییت بگذارد: «به نظر شما کی از همه خائن‌تر بوده: مصدق، محمد خاتمی، ظریف، کلاً مثلاً روشنفکرها» و اگر واکنش نشان دهیم این تصور درگیرد که قصد داریم ادبیات برخی رسانه‌های خاص داخلی را دربارۀ این شبکه تکرار کنیم هر چند که با این توییت احساس می‌کنم پر هم بیراه نمی‌گویند.

از سوی دیگر شاید گفته شود که شخصیت قابل‌اعتنایی نیست و توییت را هم با توییت باید پاسخ داد نه یک نظرسنجی را با یک تحلیل سیاسی و او که صادق زیباکلام یا اردشیر زاهدی نیست که این همه توجه نشان دهیم.

حدس می‌زنم و حق می‌دهم که از این منظر این نوشته نقد شود که چرا به او بها داده شده است. اما وقتی تتلو این همه مخاطب دارد و به هر صورت برای این مجری ویدیوهایی فرستاده می‌شود و روزنامه‌نگار هم با واقعیت‌ها سروکار دارد نمی‌توان به این واقعیت بی‌توجه بود که شماری از هم‌میهنان ما بینندۀ برنامه‌های اویند (البته بیشتر به خاطر وجوه سرگرمی و تفریحی این شبکه) و نسل جدید که چندان از تاریخ گذشته آگاهی ندارند تاریخ را از آیینۀ همین شبکه می‌بینند.

جدای مورد اخیر دو نکته دیگر هم سبب شد بر آن تردید فایق آیم و این نوشته را بنویسم تا از خانم سالومه صاف و پوست‌کنده وصریح و روشن بپرسم: خجالت نمی‌کشید؟!

آن دو مورد هم این است: چون یک روزنامۀ خاص هم دربارۀ مصدق و خاتمی و ظریف و ” کلاً مثلاً روشن‌فکران” همین نظر را دارد و کما بیش و دانسته یا ندانسته و عمدی یا سهوی آنها را به خیانت متهم می‌کند این نگرانی وجود ندارد که در راستای سیاست‌های آنان تفسیر شود تا خانم سالومه تصور یا القا کند با آنان نسبتی داریم که اتفاقا از خود او باید پرسید چرا سراغ همان چهره‌هایی رفته که از جانب آنان هم متهم می‌شوند؟!

مورد دوم اما این است که امروز ۱۳ اردیبهشت سالروز تشکیل دولت ملی دکتر محمد مصدق در سال ۱۳۳۰ است. پس از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ جمال امامی به تعارف و نه از روی جدیت پیشنهاد کرد خود مصدق نخست وزیر شود تا این قانون را اجرا کند و او هم پذیرفت و مجلس هم رأی داد و ۱۳ اردیبهشت ۱۳۳۰ نخستین روز تشکیل دولت ملی به ریاست دکتر محمد مصدق و آغاز یکی از متفاوت‌ترین و متمایزترین دوره‌های تمام تاریخ ایران است.

و اما چرا از خانم سالومه می‌پرسیم که خجالت نکشیدید؟!

۱. بدترین صفت برای سیاست‌مداران «خائن» است. به همین خاطر معمولا با احتیاط و در موارد بسیار معدود این انگ به کار می‌رود و حتی دربارۀ رجال بدنام هم با احتیاط به کار می رود چه رسد برای رجال شهره به خوش‌نامی.

مثلا سال هاست که با جسارت گذشته به محمد علی فروغی انگ خیانت نمی‌زنند چرا که روشن شده می‌خواسته ایران بیش از آن در اشغال نماند و از شکل کشور اشغال شده در جنگ دوم جهانی به درآید.

یا در فرانسه مانند گذشته به مارشال پتن نمی‌ویند خائن. حتی برخی تاریخ‌پژوهان معتقدند فتحعلیشاه قاجار هم چاره‌ای نداشت و همین که روسیه کل خاک ایران را به توبره نکشید باید خدا را شکر کنیم.

وقتی به مارشال پتن و فتحعلیشاه و فروغی نمی‌توان به سادگی انگ خیانت زد به مصدق و دیگران، می‌توان؟! یا می‌شود بفرمایند خیانت آقای ظریف چه بوده؟

مثل دلواپسان که معتقد نیستند چون فعالیت هسته‌ای را متوقف کرد زیرا من و تویی‌ها اصل جمهوری اسلامی را قبول ندارند چه رسد به قدرت اتمی آن را.

البته می‌توان حدس زد که با خاتمی و ظریف از این نظر مشکل دارند که به اعتقاد آنان باعث دوام نظام شدند در حالی که اگر اصلاح طلبان نبودند پرونده میکونوس یا تحریم‌ها کار را تمام کرده بود هر چند که داریم می‌بینیم آقای ترامپ چگونه کار مورد نظر آنان را تمام کرده است!

پس وقاحت و بی‌شرمی اصلی در این توییت در اتهام خیانت است. نه به خاطر مصدق و خاتمی و ظریف و روشنفکران. «نقد» با اتهامی چنین سنگین فرسنگ‌ها تفاوت دارد و نشان می دهد چقدر با اصول رسانه‌ای فاصله دارند.

۲٫ این شبکه بیش از هر چهرۀ سیاسی برای شاپور بختیار آخرین نخست وزیر رژیم گذشته تبلیغ کرده و هر سال به مناسبت های مختلف، تصویر مثبتی از او ترسیم می‌کند. اما اگر مصدق خائن بوده شاپور بختیار که یک عمر به مصدق بالیده و با نام او برای خود هویت سیاسی قایل بود و تصویر شاه را از دفتر خود در نخست وزیری برداشت و قاب عکس مصدق را بالای سر گذاشت، چه بوده است؟

او هم خائن بوده یا نه؟ اگر خائن بوده چرا این همه در ستایش او می‌گویند و برنامه می‌سازند و اگر نبوده چطور مصدقی را که ادعا می‌کرد پیشوای اوست می‌توانند خائن بخوانند؟ این پرسش را با منطق بختیارستایی «من و تو» مطرح می‌کنم.

۳٫ شبکۀ «من و تو» به عنوان رسانه‌ای سلطنت طلب شناخته می‌شود. از این رو می‌توان به این مجری و سفارش دهندگان به او یادآور شد محمد رضا شاه در ماه‌های آخر سراغ چهره‌های مصدقی چون دکتر کریم سنجابی و دکتر غلامحسین صدیقی و مهندس مهدی بازرگان رفته بود.

دو نفر اول به کاخ نیاوران دعوت شدند تا نخست وزیری را بپذیرند و قبول نکردند و گفتند دیر شده و وقت این کار همان تابستان ۵۶ بود که هویدا را برکنار کرد اما به جای انتخابات آزاد و یک چهرۀ ملی برای نخست وزیری جمشید آموزگار را نخست وزیر کرد که تکنوکرات بود نه سیاستمدار.

برای مهندس بازرگان هم تیمسار مقدم پیغام برد که اعلیحضرت به همان نتیجه‌ای رسیده‌اند که شما سال‌هاست می گویید. این که باید سلطنت کنند نه حکومت و بازرگان پاسخ داده بود: اعلیحضرت دیر به این نتیجه رسیده‌اند.

این شبکه همچنین رضا پهلوی را تبلیغ می‌کند و می توان یادآور شد که سال‌ها پیش او در مصاحبه با فردی بنام «منوچهر بیبیان» به دکتر مصدق ادای احترام کرد و گفت برای او به عنوان یک رجل مشروطه‌خواه نمی تواند احترام قایل نباشد. خانم مجری هم طبعاً به عنوان «خادم» نمی‌تواند نظر «مخدوم» را نادیده بگیرد.

۴. دشمن‌ترین چهره در مقابل مصدق، سید ضیاءالدین طباطبایی بود. هم او اما در آخرین مصاحبه با صدرالدین الهی گفته است:

«فرق بسیار قایلم بین دکتر مصدق و قوام‌السلطنه. چون مصدق با شخص من دشمنی ندارد ولی قوام با شخص من دشمنی می‌ورزید. دکتر مصدق با‌ تقوا زندگی کرده هر چند من این تقوا را به حال او مفید ولی به حال ملت ایران مضر می‌دانم اما هرگز نمی‌توانم بگویم که او را باید از یاد برد.»

وقتی هم که مصدق درگذشت سراسیمه نزد شاه رفت و از او خواست مجلس ترحیمی در مسجد مدرسه سپهسالار از طرف دولت برگزار شود و البته شاه نپذیرفت.

وقتی سید ضیاء جرأت نمی‌کند اتهامی به مصدق وارد کند سالومۀ سیدنیا کیست و چگونه جرأت می‌کند؟

۵٫ مصدق نخست وزیر سال های ۳۰ تا ۳۲ و شاهزاده قاجار و نمایندۀ مجلس شورای ملی اما چه شباهتی با سید محمد خاتمی یا محمد جواد ظریف و روشنفکران دارند که نام هایشان را کنار هم نمی آورد و به همه انگ خیانت می‌زند؟

جز این که مصدق با رأی مردم نمایندۀ اول تهران در مجلس شورای ملی شد و خاتمی با مجموع ۴۲ میلیون رأی دو بار رییس جمهوری ایران و جواد ظریف هم در زمرۀ سیاست‌مداران محبوب به حساب می‌آید یا می‌آمد اما اگر ترامپ زیر برجام زده آیا ظریف مقصر است؟

خاتمی و ظریف را می‌گذاریم به حساب این که در چارچوب جمهوری اسلامی تعریف می‌شوند. روشنفکران را هم به حساب عقاید چپ یا سابقۀ ضدیت با سلطنت.

مصدق که شازده قاجار و نخست وزیر مشروطه بوده دیگر چرا؟ خیانت او چه بوده؟ این که نفت را ملی کرده؟! یا شیلات را ملی کرده؟ یا از انتخابات آزاد دفاع کرده؟ یا رفته لاهه و واشنگتن از حق ملت ایران دفاع کرده؟ یا به کشاورز قبل از اصلاحات ارضی حقوق مالکانه داده؟ یا برای کارمندان در شرق تهران زمین اختصاص داده؟ یا طرح صدی پنج برای توسعه مدارس را اجرا کرده؟ یا یک ریال حقوق دریافت نکرده؟یا تا آخر در همین خاک مانده؟ یا تا انقلاب شد یک میلیون نفر به احمد آباد رفتند و پس از ۱۱ سال ادای احترام کردند؟

دربارۀ برجام هم ترامپ از منظر آمریکا می‌گوید سرمان کلاه رفت. نکند دربارۀ مصدق هم از منظر دولت انگلستان، قضاوت می‌کنند؟ آیا اقامت و فعالیت در لندن به این معنی است که مانند انگلیسی‌ها به قضایا نگاه کنند؟ یا دوست دارند مصداق طعنه‌های اخیر اردشیر زاهدی داماد شاه شناخته شوند؟

۶٫ ۱۰ سال پیش و اوایل راه اندازی تلویزیون فارسی بی بی سی از مخاطبان خواستند ۵ چهره برتر ایران در طول تاریخ را نام ببرند و توضیح دادند شخصیت های سیاسی یا علمی یا فرهنگی یا هنری که هر جای جهان بتوان از آنان نام برد و به عنوان یک ایرانی به آنها بالید و مرحله به مرحله اسامی غربال و محدود می شدند.

جالب است که نام نادرشاه افشار هم بالا آمده بود اما یکی از داوران پرسید آیا در هند می‌توانید در ستایش نادر داد سخن دهید و انتظار داشته باشید هندی ها هم تأیید کنند؟ نام نادرشاه افشار با این استدلال حذف شد و در نهایت این ۵ نفر باقی ماندند: زرتشت، ابوعلی سینا، کورش، فردوسی و مصدق.

۷٫ این توییت را می‌توان به حساب خامی مجری یا تلاش برای دریافت دستمزد بیشتر از مدیران اسمی یا واقعی شبکه دانست و جدی نگرفت. اما به نظر می‌رسد قضیه به این سادگی ها نباشد و اصرار دارند با ترسیم یک دوگانه هر گزینه سوم اعم از ملی و اصلاحی و چپ را نفی و طرد و تخریب کنند هر چند درواقع آب به آسیای اقتدارگرایان داخلی می‌ریزند و به یکدست شدن بیشتر انجامیده است.

۸٫ سالومۀ سیدنیا متولد سال ۵۶ است و چند روز دیگر ۴۳ ساله می‌شود و به این اعتبار هنوز پیر به حساب نمی‌آید اما اگر پشت این توییت را صحنه‌گردانان باتجربه تری بدانیم آن‌گاه این شعر مشهور استاد محمدرضا شفیعی کدکنی را می‌توان به یاد آورد که در کوچه باغ های نیشابور سروده است.

اگرچه مخاطب آن مانند شعر مشهور اخوان، الزاماً مصدق نیست اما این خاطره را شنیده‌ایم که غروب ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و وقتی خبر سقوط مصدق را شنید در همان خیابان و روی پلکانی چقدر گریسته است:

تو در نماز عشق، چه خواندی
که این شحنه‌های پیر
از مرده‌ات، هنوز
پرهیز می‌کنند؟

خروج از نسخه موبایل