سایت ملیون ایران

از حقوقی که نداریم؛ نگاهی دوباره به قوانین تبعیض‌آمیز

شیوا نظرآهاری

فعال حقوق بشر و روزنامه‌نگار

در بخش اول این نوشته به قانون ارث، دیه، خروج از کشور و حق حضانت و ولایت پرداختم. بخش دوم(link is external) این یادداشت را با دستمزد کمتر زنان در قبال کار برابر ادامه دادم  که مساله‌‏ای جهانی است اما آنچه شرایط زنان در ایران را با همتایانشان در دیگر نقاط دنیا متفاوت می‌کند نبودِ حمایت قانونی است.

بخش پایانی این مطلب نیز به حق سقط جنین، حق طلاق و خوانندگی زنان اختصاص دارد. هرچند در مورد حق طلاق در این سال‌ها زیاد گفته و نوشته شده است و خوانندگی زنان هم در سال‌‏های اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، اما حق سقط جنین در ایران هنوز آنقدر مورد غفلت قرار گرفته است که حتی در میان مطالبات جنبش زنان هم چندان پررنگ نیست.

 

سقط جنین

شاید برای شما جالب باشد که بدانید در سال ۱۹۷۷میلادی در ایران سقط جنین قانونی شده بود و دسترسی به وسایل پیشگیری از بارداری بسیار راحت انجام می‌شد، البته مانند هر قانون مترقی‌ای در ایران، بعدا در دولت شریف امامی سقط جنین تحت تاثیر فشارهای جامعه و روحانیون دوباره غیرقانونی شد. 

در حال حاضر در ایران سقط جنین ممنوع است مگر در صورتی که جان مادر در خطر باشد و سن جنین زیر چهارماه باشد. بنابر قانون مجازات اسلامی، اگر فردی اقدام به سقط عمدی جنین خود کند محکوم به پرداخت دیه به پدر جنین خواهد بود اما مجازات کسانی که این عمل را انجام می‌دهند، مانند پزشکان می‌تواند تا پنج سال حبس هم باشد. با این‎حال هر سال بر شمار سقط جنین غیرقانونی اضافه می‌شود، مساله‎ای که به دلیل زیرزمینی بودن و در موارد بسیاری عدم همراهی خانواده و جامعه با زن، می‌تواند برای او خطرات جانی در پی داشته باشد. دکتر محمدباقر لاریجانی معاون آموزشی وزیر بهداشت در سال ۹۶ آمار سقط جنین غیرقانونی را «بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار» در سال اعلام کرد و رئیس انجمن جنین‌شناسی هم چندی پیش گفت که روزانه حداقل هزار جنین در ایران سقط می‌شوند که تنها ده درصد آن قانونی است.

جنبش سقط جنین یکی از قدیمی‌ترین جنبش‌ها در تاریخ مبارزات زنان است که اکنون در بسیاری از کشورها به نتیجه رسیده و در نقاط دیگری از جهان، زنان همچنان تلاش می‌کنند تا حق دسترسی آزاد به امکانات پزشکی برای پایان دادن به حاملگی را بدست آورند. در ایران اما این حوزه کمتر دیده‌‌ شده؛ به‌طوری که نه جنبش زنان به سمت آن قدمی برداشته، نه هنوز جامعه آمادگی مواجهه با آن را دارد و نه در میان سایر حقوق نداشته زنان، حق چندان مهمی به نظر می‌رسد. اغلب زنان ترجیح می‌دهند با چند واسطه، پزشکی که این کار را انجام دهد پیدا کنند، یک روز نزد او بروند و کار را تمام کنند. در این میان برخی از پزشکان هم با توجه به اینکه معمولا سقط جنین توسط زن به‌طور مخفیانه انجام می‌شود، خارج از چارچوب رفتار حرفه‌ای با بیمار، او را مورد سرزنش قرار می‌دهند و رفتارهای تحقیرآمیز با زنی دارند که در این زمان بیش از همیشه نیازمند پشتیبانی و حمایت است. 

 

خوانندگی

در ایران زنان حق تک‌خوانی ندارند. خواندن زنان پس از انقلاب ممنوع شد و شکل خواندن زنان همراه با مردان هنوز مساله‌ای پرچالش است. ظهر روزی را به یاد می‌آوردم که دوست خوش‌صدای خواننده‌ام که تئاتری بر روی صحنه داشت، با چشم‌های ورم‌کرده و سرخ به خانه‌مان آمد، از اداره نظارت یا حراست یا نمی‌دانم کجا تماس گرفته و گفته بودند نمایش دیگر نمی‌تواند اجرا شود مگر اینکه گروهی همخوان نیز با او حضور داشته باشند. آن روز اجرا لغو شد و دوستم میان هق‌هق گریه‌ای که تمام آن عصر بند نمی‌آمد، ناچار شد به این درخواست تن دهد. فکر کنید که شما سال‌ها آواز خوانده‌اید، تعلیم دیده‌اید، و حالا درست روی صحنه باید افراد دیگری باشند که صدایتان را همراهی کنند. نمی‌گذارند صدایتان به تنهایی شنیده شود. در این سال‌ها آنقدر زنان مختلفی که خواندن کارشان بوده و می‌توانسته محل کسبشان شود، دیده‌ام، آنقدر در کنارشان حسرت و افسوس خورده‌ام که موضوع برای خودم به امری قابل پیگیری و قابل اعتراض تبدیل شده، برای ما و جامعه اما هنوز نخواندن زن‌ها چیز مهمی نیست. حالا هم که اندک اندک این‌طرف و آن‌طرف صداهای ممنوعه شنیده می‌شوند، دیگر کسی یادش نمی‌آید که زنان هنوز ممنوع از خواندن‌ هستند و گروه‎‌های معروف موسیقی برای مجوز گرفتن و کنسرت داشتن، خواننده‌های زن‌شان را خط می‌زنند. هرچند که صدای زنان مانند خاطره، راهش را از هزار راه تنگ و تاریک پیدا کند و به گوش ما برسد.

 

 

حق طلاق

ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی ایران می‌گوید مرد هر زمان که بخواهد می‌تواند با پرداخت حق و حقوق زن مانند مهریه و نفقه و اجرت المثل، زن خود را طلاق دهد. اگرچه در سال ۱۳۵۳ اصلاحیه قانون خانواده سعی بر محدود کردن حق طلاق از طرف مردان داشت اما پس از انقلاب، این قانون دوباره به حالت اول برگشت. در این حال طبق مواد ۱۱۲۹ و ۱۱۳۰ طلاق به درخواست زن باید شرایط زیر را دارا باشد: عجز شوهر از دادن نفقه، عسر و حرج مصرحه در ماده ۱۱۳۰، غیبت شوهر بیش از ۴ سال، وکالت زن در طلاق و توافق زوجین.

این قانون که همواره مورد توجه فعالان حقوق زنان قرار داشته و به کمک کمپین یک میلیون امضا نیز بیشتر در سطح افکار عمومی مطرح شد، در سال ۹۱ مورد اصلاحاتی قرار گرفت که نه تنها به نفع زنان نشد بلکه طبق ماده ۱۱ آن علاوه بر اینکه حق مرد در طلاق مقید و مشروط نشده بلکه تعدد زوجات و ثبت ازدواج موقت را نیز قانونی کرده است.

حتما هر کدام از ما در فامیل و دوست و آشنا زنانی را دیده‌ایم که به هر دری می‎زنند موفق به گرفتن طلاق نمی‌شوند، زنانی که گاه سال‌‏ها قربانی این قانون مردسالارند و ناچار می‌شوند در وضعیتی میان زمین و آسمان باقی بمانند. در اصلاحیه‏‌های قانون حمایت از خانواده هرچند که هربار تلاش شده است تا اختیارات مرد برای طلاق تعدیل شود و درخواست طلاق را محدود به شروطی کند اما در نهایت در صورت اصرار مرد بر طلاق و برآوردن حقوق مالی زن، دادگاه رای طلاق را صادر خواهد کرد درحالی که در مورد زن، مساله اینگونه نیست. 

آنچه برشمردیم مروری بر قانون‎‌های تبعیض‌آمیز علیه زنان در ایران است، قوانینی که خیال تغییر ندارند و چند نسل از فعالان زن در ایران برای تغییر آن تلاش کرده، زندانی شده و هنوز راه به جایی نبرده‌اند. اما قانون تبعیض‌آمیز تنها بخشی از مشکلات زنان است. در ایران گاه عرف و سنت از قانون نیز پیشی می‌گیرد و تبعیض را به همه جوانب زندگی زنان می‌کشاند. هرچند که اگر حمایت درستی از طرف قانون وجود داشته باشد، بسیاری از باورها و سنت‌ها نیز در گذر زمان تغییر خواهند کرد، اما حالا که قانون و احکام دینی تلاشی در این راستا نمی‌کنند، در بسیاری از حوزه‌‏ها شاهد قوانین من‌درآوردی و اعمال سلیقه‌هایی هستیم که زنان را هرچه بیشتر محدود می‌کنند. همه این‌ها باعث می‌شود تا زندگی روزمره اجتماعی برای یک زن در جامعه ایران بسیار بسیار سخت‌تر و محدودتر از همتایان مردش باشد و طبعا امکان پیشرفت و موفقیت او نیز کمتر باشد، همین مساله به خودی خودی تبعیض سیستماتیک میان مرد و زن را هر روز عمیق‌تر کرده و نابرابری جنسیتی را افزایش خواهد داد.

به طور مثال بسیاری از دانشجویانی که در خوابگاه‌های دانشجویی ساکن هستند، همیشه نسبت به ساعت رفت‌و‌آمد خوابگاه‌های دخترانه گله کرده‌اند. دختران دانشجو باید پیش از ساعت ۹ شب در خوابگاه حاضر باشند وگرنه با تهدید تعلیق و مطلع کردن خانواده مواجه می‌شوند، این وضعیت در خانه هم حاکم است، درحالی که پسران خانواده این آزادی را دارند که از محیط خانه بیرون بروند، با دوستانشان سفر کنند و شب را بیرون از خانه بگذرانند، در بسیاری از خانواده‌ها دخترها از تمام این حقوق محرومند. آنها برای هر بار خارج شدن از منزل نیاز به دلیل محکمی دارند، سفر بدون خانواده امری محال است و بیرون ماندن تا دیروقت یا شب به خانه نیامدن در حکم فاجعه تلقی می‌شود. در ایران خانواده مهم‎ترین و بزرگ‌‏ترین حامی سیاست‌های تبعیض‌آمیز جمهوری اسلامی است و در امور روزمره زندگی که ممکن است چندان چالشی با قوانین نداشته باشید، خانواده‏‌ها به عنوان ناظرانی سخت‌‏گیر، از حکومت نیز پیشی می‌گیرند تا حتی در خصوصی‎ترین جنبه‏‌های زندگی‏ نیز سایه این تبعیض را حس کنید.

وضعیت شهرها و امکانات شهری برای زنان هم بخش دیگری از تبعیض است. در حالی که زنان به دلیل قانون پوشش اجباری و عدم امنیت روانی در خیابان‌‏ها، امکان حضور در فضاهای باز برای ورزش و تفریح آزادانه را ندارند، باشگاه‌های ورزشی معدود زنانه در شهرهای بزرگ معمولا تا ساعت ۸ یا ۹ شب دایرند، اغلب این باشگاه‌‌ها ساعت‌‏های روزانه خود را به زنان اختصاص می‌دهند و این مساله عملا قشر زنان کارمند را از مشتریان باشگاه‌ها حذف می‌کند. برخی از دیگر امکانات تفریحی مانند سالن‏‌های بولینگ و بیلیارد هم بسته به سلیقه مسئول و اداره‌کننده محل، برای زنان ممنوع است. 

با این‌همه محدودیت و تبعیض، زنان در ایران باز توانسته‎‌اند قد علم کنند، این مساله احتمالا عجیب است که چطور ما هر روز میان تمام این ممنوعیت‌‏ها زندگی می‌کنیم، چطور نادیده گرفته می‌شویم، چطور هر روز در خیابان از آزارهای جنسی و مزاحمت‌های خیابانی و گشت ارشاد جان سالم به در می‌بریم و باز می‌توانیم روح و روان‌مان را برای فردای بهتر آماده کنیم. این رمز مبارزه زنان است، نه فقط در ایران که در تمام جهان، زنان صدها سال علیه تبعیض جنسیتی مبارزه کرده‌اند، صدها سال نادیده گرفته شده‌اند اما لحظه‌ای از تلاش برای آینده بهتر دست برنداشته‏‌اند چراکه امید به آینده رساترین اعتراض آنها بوده است.

از: ایران اینترنشنال 

خروج از نسخه موبایل