سایت ملیون ایران

در معنی و مفهوم خردمندی؛ شاخص‌هایی برای خردمندی – دو

mazdaklimakeshi@yahoo.se

در نوشته اول در باره برخی شاخص‌ها برای خردمندی پرداختم و در این نوشته سعی می‌کنم ‎تعریفی همه‌جانبه‌تری از ‏خردمندی بدهم.‏

خردمندی تاریخا از عصر باستان تا کنون این مفهوم را می‌رسانده که انسان به دانشی دست یابد که بتواند زندگی خود و ‏پیرامون خود را بر اساس ارزش‌های بشری بهبود ببخشد. در فرهنگ و ادبیات ما به وفور از خرد و خرد مندی گفته می‌‏شود. این هم روشن است که هر چه انسان بیشتر به خرد روی آورد زندگی‌اش بهتر و بهتر شد. خردمندی به مانند هر ایده و ‏مفهومی در دوره‌های مختلف دچار تحول گردید و جایگاه ویژه‌ای پیدا نمود و به دانشی درونی‌شده در افراد و جوامع بشری ‏تبدیل گردید. همه حرف این است که دانش‌های تخصصی و ارزش‌های عام بشری بدست آمده چه نقشی می‌توانند در اجتماع ‏و کشور ما بازی نمایند. این که چندی نفری خود را خردمند، فرهیخته و خبره بدانند خود بخود ارزشی برای جامعه نمی‌‏آفریند. متاسفانه این همان آفتی است که در جامعه ایرانی شایع است، افراد و گروه‌های خود را بهتر و لایق‌تر از دیگران می‌‏دانند و برای تحمیل خود بر کشور و مردم به هر وسیله‌ای دست می‌یازند. فهم بهتر خردمندی گام اول در کشور ماست و ‏گام دوم تعمیق آن و امروزی کردن امر خردمندی است. یک نشانه در زمینه نیاز ما به خردمندی را می‌توانیم به گونه‌ای ‏روزمره پیرامون خودمان بینیم، تعدادی که می‌خواهند به دیگران یاد بدهند صد برابر کسانی هستند که می‌خواهند یاد ‏بگیرند. ما نیاز به یادگیری همه آن مسائلی داریم که نمی‌دانیم و دریافت این که نادانسته‌های ما کدام است و راه فراگیری آن ‏مهم‌ترین مسئله امروز ماست.‏

خردمندی آن دانشی است که زندگی انسان را آسان‌تر می‌سازد و کمک می‌کند که فرد جامعه خود را بهتر بفهمد و در ساختن ‏زندگی خود و جامعه خود مفید واقع گردد. خردمندی با احترام به ارزش‌هائی چون صلح، برابری انسان‌ها، عدالت، تقسیم ‏عادلانه ثروت، احترام به محیط زیست، رعایت حقوق حیوانات و ساختن یک جامعه خوب و عادلانه نیز می‌تواند‎ معنی پیدا ‏کند. دانش خردمندی کمک می‌کند که انسان خود را از قیودی مانند جنسیت، مذهب، قومیت، طبقه و ملیت و ‏نژاد آزاد سازد. خردمندی همچنین نشانی برای ارزش‌هایی چون آزادی و استقلال فردی نیز است. یک انسان خردمند ‏مدرن با فرهنگ و دارای تولرانس و یک انسان خوب است. فرد و یا جمعی که طرفدار جنگ، برتری نژادی، قومی و ‏سرکوب و تحقیر انسان‌های دیگر هستند هر چند هم باسواد، تحصیل کرده باشند خردمند به حساب نمی‌آیند، نمونه برجسته ‏این امر فاشیست‌های آلمانی هستند که بسیار هم تحصیل کرده بودند و ظاهرا هم برای فرهنگ مدرن ارزش قائل بودند و ‏نمونه دیگر آن روحانیون حاکم بر ایران هستند که القاب حجت‌الاسلام، آیت‌الله، معلم اخلاق و عالم را بدوش می‌کشند اما به ‏هیچ یک از ارزش‌های بشری پایبند نیستند. آن‌ها انسان‌ها را صرفا بر اساس مذهب‌شان می‌سنجند، برای زنان کمتر از ‏مردان و برای شیعیان بیشتر از سنی‌ها، مسیحی‌ها، بهائی‌ها، زرتشتی‌ها ارزش قائل هستند. آن‌ها سرکوب و کشتار مخالفین ‏را با عناوینی چون ضدیت با اسلام و توهین به ائمه اطهار و تا حتی به خمینی و خامنه‌ای توجیه می‌کنند. آن‌ها سادات را با ‏توجیه سیره پیغمبر بودن برتر از دیگران و یا بهتر بگوئیم ایرانیان می‌دانند. این مسئله به معنی برتری نژادی می‌تواند به ‏حساب بیاید. همچنین زبان عربی را برتر از زبان فارسی و دیگر زبان‌ها می‌دانند. در حکومت این جماعت رهبر، رئیس ‏جمهور، رئیس مجلس، رئیس قوه قضائیه همگی باید شیعه و مرد باشند و تا کنون بوده‌اند. با این توصیف اکثریت مردم ‏ایران از دخالت در سرنوشت خود محروم می‌شوند.

در فرهنگ، ادب و علوم و تمدن ایرانی به امر خردمندی توجه زیادی داده شده است. در لغتنامه دهخدا خردمندی مترادف ‏دانایی، فرزانگی، فضل، هوشمندی و هشیاری است و متضاد آن حماقت و سفاهت است. این تعریف لغوی برای توضیح ‏امر خردمندی به هیچ وجه کفایت نمی‌کند و تلاش من این است که این پدیده برای خودش شخصیت مستقلی در ایران امروز ‏پیدا نماید و به ما کمک کند که به فهم مشترکی از امر خردمندی برسیم. در آثار ادبی پیشینیان و اشعار بسیاری از شاعران و ‏همچنین گفتارهای دانشمندان ما چون رازی، خیام، فردوسی و … به خردمندی توجه زیادی داده شده است. در شعر زیر ‏شاعر حماسه‌سرای میهن ما فردوسی به امر خردمندی امروزی نزدیکی‌هایی دارد و بیشتر از معنی لغوی لغتنامه دهخدا به ‏مفهموم خردمندی نزدیک است. ‏

هر آن کس که او شاد شد از خرد
جهان را به کردار بد نسپرد
بداند بد و نیک، مرد خرد
بکوشد به داد و بپیچد ز بد

خردمندی از جمله فهم مشترک از مسائل و خطراتی است که یک جامعه یا جهان را تهدید می‌کند. همچنین خردمندی آن نیست ‏که ما در زمینه‌های بسیار علم و دانش داریم. مسئله مهم‌تر این است که چه میزان به آن‌چه می‌دانیم عمل می‌کنیم. به ‏عنوان مثال اگر مصرف‌گرائی برای محیط زیست خوب نیست و به آن آگاهی هم داریم اما به آن عمل نمی‌کنیم، خردمند ‏نیستیم.

پرداختن به امر خردمندی در شرایط جهانی که افراط‌گرائی ناسیونالیستی از یک طرف و افراط‌گرائی مذهبی از طرف دیگر ‏دموکراسی در جهان را به خطر انداخته و جهان دچار یک خلاء شده ‎اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. خردمندی که از جمله فهم ‏مشترک جامعه در سطح ملی و جهانی است هم دچار نقصان شده است. فضای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور ما بیش از ‏هر جای دیگر دنیا در شرایط استبداد و دیکتاتوری حاکم، دچار خلاء بزرگی شده و فضای‌های خالی برای رشد انواع متحجرین ‏و پوپولیست‌ها به مانند مداحان، طرفداران طب اسلامی، پوپولیست‌های بی‌سوادی چون دارو دسته احمدی‌نژاد، بی‌فرهنگ‌هایی چون تتلو زیر نام هنرمند ایجاد شده است. این فضای خالی بر اثر حضور عقب مانده‌ترین لایه‌های اجتماعی در حکومت ‏و نقش دستگاه دین در حکومت بوجود آمده است‎. جهل‌پروری، دروغ‌گوئی، چاپلوسی، ضدیت با علم و دانش بشری و ‏کلا هر آن چه نیاز خرد و خردمندی برای فهم شرایط جامعه ایرانی و جهانی است برتری یافته است. تخصیص بودجه‌های ‏میلیاردی به نهادها مذهبی و عدم توجه به علم و ادب بیداد می‌کند. جوانان ما که در اساس دانش و تربیت خود را توسط ‏معلمین می‌آموزند به دو جهت از اموختن امر خردمندی محروم شده‌اند. بسیاری از معلمین و اساتید از دانشگاه‌ها اخراج ‏شدند و از طرف دیگر محتوی کتب درسی از دانش‌های عصر مدرن تهی گشته است.

خردمندی همچنین آن دانش و تجربه ‏قابل اتکائی است که با هم در ایجاد آن نقش ایفا می‌نمائیم. متاسفانه گفتگوی ما خیلی تند، بی‌پایه، یک طرفه و برای اقناع ‏طرف مقابل است. ما ایرانی‌ها به همراه هم و در باره جامعه خود نمی‌آموزیم، ما هر یک از منابعی متاثر می‌شویم که جاپائی ‏در فرهنگ و زیست مردم ما و آخرین دست‌آورهای بشری ندارد. در چنین شرایطی خردمندی جای خود را به ایدیولوژی‌های افراطی اسلامیسم، ناسیونالیسم باستانی، وابسته‌گرائی به این یا آن کشور خارجی می‌دهد. برای بخش‌هایی هرچند ‏کوچک روسیه و چین و ماچین ایده‌آل می‌شود، برای گروه دیگر چسبیدن به آمریکا ایده‌آل می‌شود و گروه سومی با هدف ‏بازگشت به ۱۴۰۰ سال قبل، هموطنان خود را به زندان می‌افکنند و در خیابان‌ها کشتار می‌کنند.

در حال حاضر دنیا ‏در حال یک دگردیسی بزرگ است و ما ایرانیان در یک خلاء فهم مشکلات کشور خود و مسائل جهان معاصر جهان بسر می‌‏بریم. سئوال می‌شود چرا ما شکست می‌خوریم، چرا ما متحد نمی‌شویم، چرا در کارجمعی دچار مشکل هستیم و چرا پس از ‏‏۱۰۰ سال از انقلاب مشروطیت هنوز هم به دموکراسی نرسیده‌ایم. برای پاسخ به این همه پرسش باید دریابیم که راه ما ‏رهیافت به یک خرد جمعی و پاسخ مشترک جمعی برای کشور نبوده است و هر گروهی برای تحمیل خود بر دیگران کوشیده ‏است. فضای اندیشه خردمندی در کشور خالی است و آن چه را که نمی‌دانیم آن قدر زیاد است که توانائی برای حل مشکلات ‏عظیم کشور را نداریم. تعداد افراد و گروه‌هائی که واقعیات کشور را نمی‌بینند و نمی‌دانند صد‌ها برابر بیشتر از آن‌هائی ‏است که می‌بینند و اندکی هم می‌دانند.

در این فضای خالی ما نیاز به خردمندی و فهم مشترک از آن چه در ایران و جهان می‌گذرد داریم. به همین خاطر تعریف ‏خردمندی در این شرایط در سال ۱۳۹۹ یا ۲۰۲۰ از اهیمت دوچندان خصوصا برای ما ایرانی‌ها پیدا می‌کند. سورکر ‏سورلین (Sörlin) پروفسور در تاریخ اندیشه بشری ‏(s.24)‎‏ می‌گوید، من فکر نمی‌کنم که ارزش‌ها جدای از دانش‌ها هستند. ‏دانسته‌های ما شخصیت‌مان را شکل می‌دهد و آن چه را که ما به آن می‌اندیشیم و چیزی که ما بدان فکر می‌کنیم به دانش ما شکل می‌دهد.‏‎ ‎

آن چه در بخش اول از خردمندی گفتم باید اضافه کنم که خردمندی بدون کسب دانش و علم ممکن نیست. اما همزمان باید گفت ‏که صرف داشتن دانش در عرصه‌های مختلف به معنی خردمندی نیست. برای خردمندی ملزومات بسیاری لازم است که ‏بخشا آن را توضیح داده‌ام اما توضیحات بیشتر برای روشن‌تر شدن همه جوانب آن لازم است سورکر سورلین (Sörlin) پروفسور در ‏تاریخ اندیشه بشری ‏(s.16)‎ می‌نویسد: “‎خردمندی یک امر جمعی است نه صرفا شخصی و ما در شرایط وِیژه کنونی ‏بیش از هر زمان دیگری نیاز به دانش مشترک داریم.‎ ‎همچنین باید گوشزد نمود که معنای خردمندی همواره دچار تحول می‌‏شود.”

اگر خوب بنگریم می‌بینیم که برای مبارزه با ویروس کرونا ما صرفا نیاز به دانش پزشکی نداشتیم و اساسا واکسنی برای این ‏کار وجود نداشت. ما نیاز به دانش عمومی‌تری در باره چگونه زندگی کردن داشتیم. دانشی که همگی به همراه هم در به‌وجود ‏آوردن آن داریم نقش ایفا می‌کنیم هر چند نقش پزشکان و متخصصین اساسی است. ابر بحران کرونا ما را به فهم خردمندی ‏بیشتر نزدیک می‌سازد. و تلاش من هم همین است که به تعریف روشن‌تری از خردمندی برسیم. همین مسئله تقابل دست‌‏جمعی ما در سطح محلی، ملی و جهانی به ما یک مسئله دیگری را هم نشان می‌دهد که خردمندی از جمله به معنی فراگیری ‏جمعی بشر نیز هست. ما به همراه یکدیگر یاد می‌گیریم که چگونه محل کار، زندگی، شهر، کشور و جهان خود را بفهمیم و ‏بیاموزیم که چگونه جهان خود را در مقابل این ویروس ایمن بسازیم تا پژوهشگران فرصت یابند که واکسنی برای این ‏ویروس پیدا نمایند.

آموختن نادانسته‌ها و فهم و دریافت مشترک یک هنر است و در مسئله مقابله با کرونا می‌بینیم که همه دانش بشری تا امروز ‏در کشورهای مختلف به آزمایش گذاشته می‌شود و کشورهای مختلف راه‌های مختلفی را بر می‌گزینند و در نهایت جمع‌بندی ‏این تجربه‌هاست که به ما می‌آموزد که چه راه‌هائی بهتر، مفیدتر، کم هزینه‌تر بوده است. همین متد را باید برای دیگر ‏پرسش‌های نادانسته به کار بگیریم تا بتوانیم به پاسخی مشترک برسیم. در ایران ما باید ببینیم پرسش‌ها و نادانسته‌ها کدامند و ‏همگی روی آن‌ها کار کنیم و راه‌های مختلف را آزمایش و سپس بر رسی کنیم و در پایان بهترین نتایج را به عنوان راه ‏مشترک بر گزینیم.‏

سیستم آموزشی ما به همان گونه که نوشتم پاسخگوی نیاز‌های ما نیست و متاسفانه نمی‌تواند مشکل ما را حل کند اما اگر هم ‏یک سیستم بهتر می‌داشتیم به مفهوم این نبود که مشکل فهم خردمندی به سادگی برای ما حل می‌شد. فهم خردمندی صرفا ‏داشتن اطلاعات عمومی یا تحصیل در یک رشته دانشگاهی نیست زیرا در دوران ما دانشجویان در ‏زمینه‌ای مشخصی تخصص کسب می‌کنند که نمی‌تواند رابطه مستقیمی با خردمندی داشته باشند. به همین خاطر است که ‏سون اریک لیدمن (Lidman) ‏از اساتید برجسته سوئد در زمینه تاریخ اندیشه بشری سیستم آموزشی سوئد را با آن که بر ‏مبانی فلسفه علمی و دموکراتیک هم بنا شده مورد پرسش قرار می‌دهد و معتقد است که افراد سوادشان در رشته معینی بالا می‌‏رود اما اگر نیک بنگریم خردمندی در بین تحصیل‌کرده‌ها افزایش نمی‌یابد. او معتقد است که برای خردمندی چهار شرط ‏لازم است. شرط اول این است‎ که دریابیم که خردمندی چیز بیشتری از مرزهای دروس دانشگاهی است و یا بهتر بگوئیم ‏وسیع‌تر از دانش‌های تئوریک و پراکتیک موجود داشنگاهی است، شرط دوم این است که خردمندی یک دانش در باره تمام ‏زندگی است و محدود به زمان و دوره مشخصی از زندگی نیست. شرط سوم این است که یک آزادی برای انتخاب آن چه که ‏لازم است وجود دارد و فرد و جامعه خود را به دانش‌های ضرور مجهز می‌کند و هر فردی باید بتواند، بنویسد، حساب کند ‏و مطالعه کند و این کار امری درونی باشد نه این که از بیرون چیزی بر فرد و جامعه تحمیل شود. شرط چهارم این است که ‏خردمندی را هم امری جمعی و هم فردی بدانیم و خلاصه کردن مسئله خردمندی به این که تعداد محدودی در جامعه خردمند ‏هستند اکتفا نکنیم.

همان طور که قبل از این گفتم خردمندی این نیست که ما در باره مسئله‌ای دانش داریم. خردمندی این است که شخص از آن ‏دانش در خدمت به جامعه استفاده نماید. مثال کرونا یکی از آن‌هاست که هم تک تک ما‌ها و هم جامعه ما و هم جامعه جهانی ‏که باید هم خود رعایت کنیم و هم به توصیه‌های پزشکان و متخصصین عمل کنیم و هم در سازماندهی جامعه در شرایط ابر ‏بحران کرونا توجه داشته باشیم. مثال دیگر در باره آلودی محیط زیست در عرصه ملی و جهانی است. خیلی‌ها شاید در این ‏زمینه دانش دارند اما برای ایجاد تغییر تلاش نمی‌کنند. خیلی از متخصصین، رهبران کشورها و احزاب سیاسی به چشم سر می‌بینند که جهان در خطر است اما به خاطر مصالح شخصی، گروهی، ناسیونالیستی دست به کاری نمی‌زنند و در مقابل ‏نابودی طبیعت سکوت می‌کنند. هر چند در چند دهه گذشته کمتر کسی به این مسئله توجه داشت اما اکنون بسیاری به این فهم ‏مشترک رسیده‌اند و برای تغییر آن دست به کار شده‌اند و قراردادهای توکیو و پاریس از جمله نشانه‌های آن است.

در این ‏زمینه یک مثال خوب گرتا تونبرگ است. این جوان ۱۶ ساله هم در باره محیط زیست دانش دارد و او همزمان از آن دانش در ‏خدمت به تغییر محیط زیست استفاده می‌کند. دانش او در این زمینه شاید چندان زیاد نیست اما او همواره ما را به پژوهش‌های پژوهشگران توجه می‌دهد. ما باید توجه همه را به این مسئله جلب کنیم که این کافی نیست که شما ادعا داشته باشید که ‏مسائل زیادی را می‌فهمید بلکه مهم این است که از این دانش خود در خدمت به بهبود زندگی مردم و محیط زیست بکار ‏بگیرید. پس خردمندی فقط حرف زدن و به رخ کشیدن دانش خود به دیگران نیست. در مقابل گرتا رهبران برخی از کشورها ‏به طور مثال ترامپ در آمریکاست که با آن که می‌داند اوضاع محیط زیست جهانی خطرناک شده است به خاطر مصالح آنی ‏کنسرن‌هایی که پول انتخاب شدن او را داده‌اند از پیمان محیط زیستی پاریس بیرون می‌رود و این گونه تبلیغ می‌کند که در ‏باره محیط زیست اغراق شده است. این نمونه ضد خردمندی در دنیای معاصر است و پوپولیسم در نگاه ترامپ به محیط ‏زیست بیداد می‌کند.

یک مسئله مهم دیگر جمع‌بندی از آموزش‌های و تجارب گذشته است که جامعه ایرانی برداشت مشترکی از وقایع تاریخی ‏گذشته خود ندارد. برای ما حتما لازم است که بر سر اساسی‌ترین مسائلی که به منافع ملی و میهنی ما بر می‌گردد فهم ‏مشترکی داشته باشیم. جان دیوی پداگوک بر جسته آمریکائی و جهان می‌نویسید (‏‎(Dewey, 1997, s. 177).‎‏ دانش‌ها و ‏تجارب، از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد. امروزی‌ها بدون فهم تجربه‌های گذشته، با دشواری‌های بیشتری روبه‌رو می‌‏شوند و بدون آموزش این تجارت و انتقال درست آن به نسل امروز به گونه‌ای که جوانان بتوانند آن را بخشی از تجربه خود ‏بدانند ادامه کاری جامعه را دچار مشکل می‌سازد، چون جوانان بدون درس‌آموزی درست از گذشته، دچار بحران ‏فهم جامعه و کشور خود خواهند شد. در این زمینه بزرگ‌ترها باید برای بهتر شدن وضع کشور مسئولیت‌پذیر باشند و به ‏وظیفه خود عمل نمایند.

به جرات باید بگویم ما ایرانی‌ها بیش از از هر کشوری به دانش خردمندی نیاز داریم، چون حکومت ما بر ضد هر آن چه ‏خردمندی است عمل می‌نماید. تا اینجا سعی من بر این بود که به مفهوم خردمندی نزدیک‌تر شویم اما از آن جا که ‏خردمندی میدان وسیع‌تری را در بر می‌گیرد و از جمله یک ایده سیاسی نیز هست و به زندگی روزمره ما ایرانی‌ها بر می‌‏گردد برای ورود مشخص‌تر به زندگی انسان ایرانی و نادانسته‌های ما باید بیشتر پرداخته شود. من در ادامه به مسائل ‏دیگری که برای فهم، توضیح و فراگیری مشترک ما مربوط است خواهم پرداخت.

ادامه دارد

بخش نخست مقاله: شاخص‌هایی برای خردمندی

از: ایران امروز

خروج از نسخه موبایل