سایت ملیون ایران

گفت‌وگوی نشریه اندیشه پویا با دکتر حسین موسویان به مناسبت ۲۵ امین سالگرد درگذشت دکتر کریم سنجابی؛ دکتر سنجابی در سیاست مخالف هر نوع وابستگی بود

پاسخ باید عرض کنم که از همان صدر جبهه ملی ایران و زمان تشکیل دولت ملی مصدق یعنی در هنگامی که در سال های آخر دبستان بودم با نام آقای دکتر کریم سنجابی به عنوان یکی از سران جبهه ملی و یاران دکتر مصدق آشنا شدم. در سال ۱۳۳۰ و هنگام به وجود آمدن دولت ملی مصدق، من هم مثل همه ی نو جوانان علاقه مند به نهضت ملی شخصیت هایی مثل دکتر کریم سنجابی، الهیار صالح، مهندس کاظم حسیبی، دکتر علی شایگان، دکتر حسین فاطمی، دکتر مهدی آذر، مهندس احمد رضوی، دکتر عبدالله معظمی، محمود نریمان حسین مکی، دکتر مظفر بقایی را به عنوان رهبران جبهه ملی و نزدیک ترین یاران مصدق می شناختم. اما آشنایی حضوری و تشکیلاتی من با آقای دکتر سنجابی به سال ۱۳۳۹ و تشکیل مجدد جبهه ملی و تاسیس باشگاه آن در خیابان فخرآباد خانه ۱۴۳ بر می گردد. در آن زمان من دانش آموز سال آخر دبیرستان بودم و در سازمان جوانان جبهه ملی عضویت داشتم. سال بعد یعنی در مهر۱۳۴۰ من وارد دانشگاه تهران شدم و دوران دانشجویی را شروع کردم. با ورود به دانشگاه مسئولیت تشکیلات سال اول پزشکی به بنده محول شد و عضو کمیته دانشجویان وابسته به جبهه ملی در دانشکده پزشکی شدم. در آن زمان آقای دکتر سنجابی عضو هیات اجرائی و مسئول کل تشکیلات جبهه ملی بودند و بنابراین من در چارچوب کار تشکیلاتی در ارتباط با ایشان قرار گرفتم. و در بعضی از جلسات دانشجویی که در منزل ایشان تشکیل می شد حضور پیدا می کردم. منزل آقای دکتر سنجابی در آن هنگام در دروازه شمیران و پایین تر از چهار راه پل چوبی قرار داشت. در روزهای جمعه گاهی گردشهای دسته جمعی دانشجویان پزشکی عضو جبهه ملی را در باغ آقای کریم آبادی در کرج برگزار می کردیم که آقای دکتر سنجابی در برخی موارد در آن پیک نیک های دانشجویی شرکت می کردند.

پاسخ من در سال ۵۶ و آغاز مبارزات در دوران انقلاب هنوز چندان فعال نشده بودم و بیشتر در حاشیه قرار داشتم به این علت که من در آن زمان سال آخر دوره رزیدنتی را طی می کردم و پس از دو بار اخراج از دوره تخصص که به علت سوابق سیاسی، قبل از آن برای من پیش آمده بود و هر دفعه تقریبا دو سال عقب افتاده بودم و حالا در سال ۵۶ که مشغول گذراندن ماه های آخر این دوره بودم، نمی خواستم وقفه مجددی برایم پیدا شود. ولی سال بعد یعنی از حدود شهریور ۵۷ که دوره رزیدنتی پایان یافته بود، به متن تحرکات و مبارزات جبهه ملی وارد شدم. در ماه های قبل از پیروزی انقلاب، منزل آقای دکتر سنجابی که در نیاوران خیابان جمشیدیه خیابان بیستم قرار داشت، کانون اصلی فعالیت جبهه ملی ایران بود. هر روز علاوه بر اعضاء و طرفداران جبهه ملی، قشرهای مختلف مردم به ویژه بازاریان و اصناف و کارمندان ادارات و بانک ها که در حال اعتصاب به سر می بردند به صورت دستجاتی متشکل به منزل دکتر سنجابی می آمدند حتی از شهرستان ها با اتوبوس و مینی بوس می آمدند، بطوریکه فضای بزرگ دو طبقه ساختمان و حتی فضای وسیع حیاط منزل ایشان، مملو از جمعیت می شد. در آن زمان اکثر مردم دکتر سنجابی را بالقوه نخست وزیر انقلاب تلقی می کردند. در آن ایام ما از بین کسانی که به منزل دکتر سنجابی مراجعه می کردند و داوطلب فعالیت و عضویت در جبهه ملی بودند نام و شماره تلفن یاداشت می کردیم و به یک مرکز تشکیلات موقت که در میدان بهجت آباد فراهم شده بود می فرستادیم تا با آن متقاضیان تماس گرفته و آن ها را به کمیته های تشکیلاتی جبهه ملی دعوت نمایند.

پاسخ بله، نامه ی سه امضایی آقایان دکتر سنجابی، دکتر بختیار و داریوش فروهر به شاه در تاریخ ۲۲ خرداد ۵۶ منتشر شد. در امضای زیر نامه بین این آقایان و آقای مهندس بازرگان و دوستان ایشان اختلاف سلیقه به وجود آمد. آقایان سنجابی، بختیار و فروهر اعتقاد داشتند که این نامه با تعداد امضای محدود خطاب به شاه نوشته شود و عقیده داشتند علاوه بر امضای سه نفری خودشان امضای آقای مهندس بازرگان و آقای دکتر یدالله سحابی هم زیر آن باشد. ولی آقای مهندس بازرگان و دوستان ایشان معتقد به تعداد زیاد امضاء از دوستان خودشان بودند. آقایان دکتر سنجابی دکتر بختیار و فروهر به آن ها می گویند که اگر قرار بر تعداد زیاد امضاء باشد در بین اعضای جبهه ملی هم افراد واجد صلاحیت فراوانند که در صورت تعدد امضاء، امضای آنان هم باید باشد. بالاخره آقای مهندس بازرگان از امضای نامه خودداری کردند و آقایان دکتر سنجابی، دکتر بختیار و فروهر تصمیم گرفتند خودشان سه نفر، نامه را برای شاه ارسال نموده و منتشر کنند.

پاسخ تشکیل کمیته طرفداران آزادی و حقوق بشر مربوط به دیماه ۱۳۵۶ است. در این کمیته آقایان دکتر سنجابی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، فتح الله بنی صدر، دکتر لاهیجی، احمد صدر حاج سید جوادی، علی اصغر حاج سید جوادی وشاید اشخاص دیگری که الان من به خاطر ندارم شرکت داشتند. البته در آن شرایط کشور، برای شروع کار این کمیته ریسک زیادی وجود داشت و امکان تهاجم به برپا کنندگان آن زیاد بود. آقای دکتر سنجابی به عنوان رئیس این کمیته انتخاب شده بود و جلسات آن در منزل ایشان برگزار می شد. بیانیه ها و مصاحبه های مطبوعاتی که همه در مورد اعتراض به شرایط استبدادی و عدم رعایت حقوق بشر توسط رژیم شاه بود، توسط دکتر سنجابی مطرح می شد و مصاحبه ها به انجام می رسید. ولی به هر حال کمیته جا افتاد و حکومت شاه هم نتوانست عکس العمل شدیدی نسبت به آن نشان دهد. بعد از یک طرف زمزمه ی تغییر رئیس این کمیته توسط برخی مطرح شد و از طرف دیگر، در یک جلسه، یک فرد آمریکایی به نام آقای ویلیام باتلر، بدون اطلاع آقای دکتر سنجابی به جلسه کمیته دعوت شده بود، که این دو مسئله سبب اعتراض دکتر سنجابی و خروج او از این جمعیت گردید.

پاسخ تشکیل دولت ابتدا به آقای دکتر صدیقی و بعد به آقای دکتر سنجابی پیشنهاد شد هر یک شرایطی را برای قبول نخست وزیری در مقابل شاه قرار دادند که شاه شرایط آنان را نپذیرفت. وبعد شاه با دکتر بختیار وارد مذاکره شد. به هر حال درخواست شاه از ملیون خیلی دیر هنگام بود و در زمانی بود که دیگر شانسی برای تداوم رژیم سلطنتی باقی نمانده بود. اگر شاه بعد از برکناری هویدا از ملیون دعوت به عمل می آورد و شرایط دموکراتیک آنان را می پذیرفت و به رعایت قانون اساسی و حقوق و آزادی های ملت تن درمیداد، امکان داشت حوادث به گونه ای دیگر سیر نماید. البته عدم هماهنگی و عدم اتحاد این شخصیت های ملی و سایر شخصیت های پیرامونی هم نکته ای در خور توجه است که اگر هنگام مراجعه شاه به آنان، یک وحدت عمل وجود می داشت شاید، ممکن بود اوضاع به شکلی دیگر رقم بخورد.

پاسخ آقایان دکتر سنجابی و داریوش فروهر در آن زمان به این باور رسیده بودند که طوفان سهمگین انقلاب دیگر ایستایی ندارد و قابل کنترل نیست و نمی خواستند آقای دکتر غلامحسین صدیقی، آن شخصیت والا و برجسته ی ملی و همکار صدیق دکتر مصدق درگیر این درماندگی رژیم شاه، در روزهای آخر آن بشود.

پاسخ به نظر من نخست وزیری هر یک از این سه شخصیت ملی و وطن خواه به تنهایی در آن برهه نمی توانست نتیجه ی چندان متفاوتی در بر داشته باشد. ولی اگر هر سه متحد با هم و با سایر ملیون به ویژه با مهندس بازرگان همراه هم حرکت می کردند می توانستند با عبور از سلطنت و با رای ملت، یک جمهوری متعارف در کشور برقرار نمایند.

پاسخ دکتر سنجابی در آن اعلامیه سه ماده ای این جمله را داشت ” رژیم سلطنتی کنونی ایران فاقد پایگاه قانونی و شرعی است ” ولی صراحتا از جمهوری نام نبرده بود و تاکید کرده بود که نظام اینده ایران باید بر اساس موازین دموکراسی و با مراجعه به رای آزاد ملت شکل بگیرد که متاسفانه این گونه نشد و بدون تاسیس مجلس موسسان، قانون اساسی فعلی در مجلس خبرگان ساخته و پرداخته شد. و حالا که از انقلاب نتایج مطلوبی به دست نیامده، عده ای بدون در نظر گرفتن خلف وعده ها و انحرافات پیش آمده از اهداف انقلاب، بی جهت به دکتر سنجابی می تازند. در حالیکه اگر ایرادی باشد به همه ی ما ملت ایران و همه ی سازمان های سیاسی و تمام جوامع مدنی وارد است. اما به باور من مسبب اصلی این حرکت دسته جمعی ملت ایران، اعمال و رفتار مستبدانه و غیر قانونی و اعتنا نکردن رژیم سابق به حقوق ملت است. دکتر سنجابی مرد شرافتمند و وطن خواهی بود که هدفی جز برقراری آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی در این سرزمین نداشت.

پاسخ اول به این نکته اشاره کنم که برخی افراد در نوشته های خود شروع وزارت دکتر سنجابی در دولت موقت را به گونه ای غیر واقعی نوشته اند. و گفته اند که دکتر سنجابی در آن برهه برای معالجه به خارج از کشور رفته بوده و مطالب نادرست دیگری گفته اند. بنده تاکید می کنم که از ابتدای کار دولت موقت، آقای دکتر سنجابی به عنوان وزیر خارجه معرفی گردید و فردای پیروزی انقلاب هم در محل وزارت امور خارجه حضور یافت. من و یکی دونفر دیگر از اعضای جبهه ملی ایران، ایشان را از منزل تا ساختمان وزارت امور خارجه همراهی کردیم. ایشان مورد استقبال کارمندان وزارت خارجه قرار گرفت و در ابتدای ورود، در سالن اجتماعاتی که به نام دکتر حسین فاطمی تابلو خورده بود و به تصویر بزرگی از دکتر فاطمی مزین بود، توسط نماینده ی کارمندان وزارت خارجه سخنرانی خوشامدگویی انجام شد و دکتر سنجابی پس از سخنرانی کوتاهی که در تشکر از کارمندان ایراد کرد، به اتاق وزیر رفت و پشت میز وزارت خارجه قرار گرفت. به یاد دارم که ۲-۳ روز بعد از پیروزی انقلاب، در ساعات عصر در منزل آقای دکتر سنجابی بودم. خانم ایشان دکتر را که در سالن نشسته بود به پای تلفن صدا زد و گفت که سفیر انگلیس پشت تلفن است و می خواهد با شما صحبت کند. دکتر سنجابی به همسرش گفت به او بگویید دکتر سنجابی در این ساعت و در منزلش با سفیر انگلیس صحبت نمی کند فردا صبح به وزارت خانه زنگ بزنند. با دیدن این صحنه من متوجه شدم که دکتر سنجابی تا چه اندازه نسبت به ارتباط با خارجیان پرهیز و حساسیت دارد. دکتر سنجابی خیلی زود دریافت که دست هایی از ماوراء دولت، کارگردان امور هستند و از بالای سر دولت حرکت می کنند ویک وزیر به عنوان مقام مسئول در دولت و در حوزه ی وزارت خانه خود نمی تواند نقش موثری ایفاء نماید. حدودا بعد از مراسم ۱۴ اسفند ۵۷ و برگزاری مراسم عظیم و پرشکوه بزرگداشت مصدق در احمد آباد، دکتر سنجابی استعفای خود را مطرح کرد. استعفاء پذیرفته نشد. دکتر سنجابی تحت عنوان تب نا شناخته خود را در بیمارستان ایرانمهر بستری نمود تا به وزارت خانه نرود. چند روز مانده به عید نوروز ۵۸، آقای سید احمد خمینی با دکتر سنجابی ملاقات و از طرف آیت الله خمینی از ایشان خواست که فعلا استعفاء را تا ۱۲ فروردین مسکوت بگذارند و تا انجام همه پرسی صبر کنند و بعد از آن هر طور مایلند عمل نمایند. دکتر سنجابی هم این درخواست را پذیرفت و بعد از همه پرسی در تاریخ ۲۶ فروردین ۵۸ استعفای خود را رسما علنی کرد و در متن استعفانامه خود چنین نوشت « جناب آقای مهندس بازرگان نخست وزیر ! نظر به این که در اوضاع و احوال کنونی پیشرفت امور میسر نیست و با توجه به مسئولیت مشترک وزیران در کلیه امور کشور، ادامه خدمت برای اینجانب غیر مقدور است لذا بدینوسیله استعفای خود را اعلام می دارم. ارادتمند دکتر کریم سنجابی، ۲۶ فروردین ماه ۱۳۵۸ ». دو روز بعد یعنی روز ۲۸ فروردین، دکتر سنجابی در مصاحبه مطبوعاتی که در حضور جمع کثیری از مردم در مرکز تشکیلات جبهه ملی ایران برگزار شد گفت « استعفای من نه در اعتراض به دولت که اعتراض به بی دولتی است »

پاسخ آقای دکتر صدیقی و آقای اصغر پارسا آمدن به شورای مرکزی جبهه ملی ایران را به بعد از استعفای آقای دکتر سنجابی از دولت موکول و مشروط کرده بودند. لذا بعد از استعفای دکتر سنجابی هر دو به شورا پیوستند. در شورا آقای دکتر صدیقی این مسئله را مطرح کردند که در جبهه ملی ایران به جای سمت دبیر کل که در آن ایام، رسانه ها به عنوان سمت آقای دکتر سنجابی به کار می بردند باید یک هیات رهبری ایجاد شود، که این پیشنهاد در شورا تصویب شد و شورای مرکزی یک هیات رهبری پنج نفری متشکل از آقایان دکتر صدیقی، دکتر سنجابی، ادیب برومند، اصغر پارسا و ابراهیم کریم آبادی انتخاب کرد. اما همان طور که اشاره کردید آن کدورت قبلی مربوط به روزهای انقلاب همچنان باقی مانده بود و از طرفی نسبت به یکی دو نفر از چند نفری که آقای دکتر صدیقی به شورا آوردند مخالفت هایی وجود داشت و در مقابل آقای دکتر صدیقی هم با عضویت یکی دو نفر از افراد مورد نظر آقای دکتر سنجابی مخالف بودند. به هر حال سازش آن ها دوامی پیدا نکرد و آقای دکتر صدیقی به اتفاق چهار پنج نفر دیگر شورا را ترک کردند ولی هیچگاه در مقابل جبهه ملی قرار نگرفتند و بعدا که فعالیت جبهه ملی گسترش یافت و روزنامه رسمی پیام جبهه ملی منتشر شد آن چند نفر خیلی خوشحال بودند و اظهار رضایت می کردند. آقای ابراهیم کریم آبادی روزی به آقای دکتر آذر در حضور بنده گفت که اگر ما می دانستیم با رفتن ما جبهه ملی به این شکل شکوفا می شود، زود تر این کار را می کردیم. به هر حال اینکه سئوال کردید من حق را به کدام یک از این بزرگان می دادم باید عرض کنم که من به هر دو بزرگوار ارادت داشته و دارم و هر دو آن ها را انسان های فرهیخته و آزادیخواه و میهن دوست و از یاران راستین و صدیق دکتر محمد مصدق می شناسم. و اختلاف نظر آن ها را ناشی از سرخوردگی از حوادث نا مناسب بعد از انقلاب می دانم.

 

 

خروج از نسخه موبایل