گفته شده است فضای توییتر فارسی فضایی پرتنش و سرشار از خشونت کلامی، درگیری و اتهام زنی ست. درست گفتهاند. این واقعیتی ست که نمیتوان منکر آن شد. اگر محیط اینستاگرام شبیه یک «مهمانی تولد» و محیط فیسبوک شبیه یک «دورهمی در کافه» باشد؛ توییتر فارسی شبیه «میدان جنگ» است. کاربران توییتر عموما کاربرانی با دغدغه های سیاسی و اجتماعی هستند. قریب به اتفاق رهبران جهان، چهره های سرشناس سیاسی، فعالین مدنی و همینطور اهالی رسانه، از توییتر برای اطلاعرسانی و بیان افکار و نظراتشان استفاده میکنند. همین نشان دهنده جایگاه مهم توییتر در بین شبکه های اجتماعی ست. در چنین فضایی وجود تنش و اصطکاک بین کاربران با عقاید و گرایشهای سیاسی مختلف، طبیعی و ناگزیر است.
اما با این حال درگیریها در توییتر فارسی فراتر از آن چیزی ست که آن را بتوان عادی قلمداد کرد. اگر در توییتر فارسی دو جبهه اصلی «موافقین جمهوری اسلامی» و «مخالفین جمهوری اسلامی» داشته باشیم، عمده این تنش و درگیری نه بین این دو جبهه، که در یکی از جبهه ها، یعنی درست در سمت مخالفین نظام اتفاق میافتد. اینطور که به نظر میرسد در حالی که در جبهه طرفداران نظام آرامش و اتحادی نسبی برقرار است اما بخشی از مخالفین نظام در این سو، دائما با هم دست به یقه و در حال افشاگری و انگ زنی به یکدیگر هستند. چرا اینگونه است؟
پاسخ ساده است. جمهوری اسلامی با شعار «تفرقه بینداز و حکومت کن» با ساخت هزاران اکانت در پوشش مخالفین جمهوری اسلامی، به طور مستمر و هدفمند این فضا را مسموم و پرتنش نگاه میدارد.
البته بی شک اختلاف سلیقه ها، رقابتها، سوء تفاهمات و حتی حسادتها و منافع شخصی و گروهی هم بین مخالفین جمهوری اسلامی وجود دارد. این مساله چیزی نیست که بشود آن را کتمان کرد و جمهوری اسلامی هم دقیقا از همین پتانسیل دارد استفاده میکند و با تعمیق و تشدید اختلافات اهداف خود را پیش میبرد. دستگاه امنیتی با استفاده از عوامل خود با تمام قدرت بر جرقه ها و شعله های اختلاف در بین اپوزسیون میدمد تا آتشی مهیب و پر دود درست کند. جمهوری اسلامی با نفوذ بین مخالفین سعی دارد فضایی آکنده از سوء ظن و بدگمانی درست کند تا مخالفین نظام و فعالین مدنی و رسانه ای را همیشه درگیر با خود نگاه دارد.
هزاران سرباز ارتش سایبری با ساختن اکانتهای فیک در پوشش مخالفین نظام و پرچم شیر و خورشید و شعارهای تند ضد حکومتی و مانند آن، پیاده نظام اجرای این پروژه اند. پیش قراولان این لشکرسایبری، اما چند اکانت پر فالوئر در توییتر و برخی اشخاص حقیقی و در بیشتر مواقع «صادراتی» جمهوری اسلامی هستند. اینها در ظاهر دشمنان قسم خورده جمهوری اسلامی اند، اما در واقع بازوی جمهوری اسلامی برای پیشبرد پروژه های امنیتی در جنگ نرم با مخالفین نظام هستند.
جلب اعتماد و نزدیک شدن به چهره های سرشناس در بین مخالفین و کسب اطلاعات و گاه حتی شناسایی مخالفان و اجرای پروژه های دیس اینفورمیشن (ضد اطلاعات) هدف اصلی پیشقراولان جنگ نرم در تمام عرصه ها از جمله در توییتر است. این هدف انقدر اهمیت دارد که دستگاه امنیتی برای برجسته کردن و اعتبار دادن به این افراد در میان اپوزسیون آنها را گاه با رانت اطلاعاتی خود هم تغذیه میکند. افشاگری های کنترل شده علیه نظام، بخشی از پروسه اپوزسیون سازی جمهوری اسلامی ست. این عوامل نفوذی بعد از جلب اعتماد و جذب فالوئر، در کنار دنبال کردن اهداف ذکر شده، وظیفه تخریب رسانه های آزاد، روزنامه نگاران و فعالین مدنی تاثیرگذار و حتی زندانیان سیاسی و عقیدتی داخل ایران و مزدور و فریبکار خواندنشان، را هم بر عهده دارند.
– فلان زندانی سیاسی مهره خود رژیم است. فریب نخورید!
– فلان رسانه مزدور جمهوری اسلامی ست. رسوایشان کنید!
– فلان فعال مدنی با فلان مقام سیاسی عکس دارد پس اصلاحاتچی ست!
– فلان روزنامه نگار، شیاد و دروغگو و چنین و چنان است!
اما این شمشیری دولبه است. یعنی خاص سایبری ها نیست. کاربران دغدغه مند در توییتر هم در مواجهه با کسانی که گمان میکنند در خدمت دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی در لباس روزنامه نگار، تحلیگر و یا حتی اپوزسیون هستند، هشدار میدهند، سوال میکنند، به چالش میکشند و حتی رسوا میکنند. اما نه با اتهام زنی به دلایل واهی!
یک عکس مربوط به گذشته، یک انگشت رنگی سبز یا بنفش، یک موضعگیری نادرست، یک اشتباه ساده در متن خبر ، یک گزارش شبهه دار و یا حتی یک ریتوییت و اظهارنظر غیر دقیق و یا حتی نادرست در فضای مجازی و مسائلی مانند آن، نمیتواند و نباید دستمایه ندیده گرفتن کل فعالیت یک شخص یا رسانه و زدن انگ مزدوری به پیشانی اش باشد. کاربر عادی، آگاه و دغدغه مند هیچگاه چنین نمیکند. اینجا مرزی وجود دارد که گذشتن از آن ورود به جبهه سایبری هاست. در جایی که ما ایستادهایم همه تلاشها باید برای همگرایی بیشتر و رفع سوء تفاهمات و گفتگو و نزدیکی بین جبهه مخالفان جمهوری اسلامی و البته رسانه های آزاد باشد. به خاطر اختلاف دیدگاه ها و سلایق سیاسی البته این مساله سخت است اما نشدنی نیست. در این میان آنکه در لباس اپوزسیون و با ژست مبارزه با جمهوری اسلامی، دائم بر طبل اختلاف بیشتر و نفرت پراکنی و اتهام زنی میکوبد و به هر بهانه ای انگشت اتهامش به سمت فعالان مدنی و رسانه های آزاد دراز است، هرچه باشد خودی نیست. یا سایبری و سرباز جنگ نرم است و یا در حالت خوشبینانه کسی ست که سایبری ها در جنگ روانی خود و با فضاسازی موفق شده اند او را همراه خود کنند.
این به معنای این نیست که رسانه ها و مخالفین نظام عیب و ایرادی ندارند و یا تحلیلگر و روزنامه نگار و یا رسانه وابسته به جمهوری اسلامی وجود ندارد. بسیاری از کاربران دلسوز در توییتر در مورد این رسانه ها و افراد وابسته، با سند و مدرک نوشته اند و نشان داده اند اینها با پنهان شدن پشت شعارهایی مثل «نه به تحریم» و «نه به جنگ» همواره حامی آشکار منافع جمهوری اسلامی بوده اند. حالا دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی از همین الگو میخواهد علیه خود مخالفین استفاده کند. منتهی چون در بخش استدلال، دستشان خالی ست ناچارند یا سند سازی کنند و یا انقدر شخم بزنند که کوچکترین ابهام و یا اشتباهی بیرون بیاید و همان را به عنوان «سند مزدور بودن» فلان شخص یا رسانه، با سر و صدای زیاد علم عثمان کنند.
نداشتن آشنایی با ساز و کار فعالیت سایبری ها و صرفا هیجانی و احساسی رفتار کردن در توییتر علاوه بر اینکه به نفوذ بیشتر و جاگیر شدن این سلولهای سرطانی در توییتر و مسموم تر شدن این فضا کمک میکند، ممکن است در عمل هرکدام از کاربران توییتر را که با نیت مبارزه با جمهوری اسلامی در این فضا حضور دارند، ناخواسته تبدیل به یک سرباز سایبری برای پیش بردن پروژه های امنیتی جمهوری اسلامی کند. آن روز دیگر باید فاتحه توییتر فارسی را خواند. فضایی که جمهوری اسلامی هیچگاه قادر به بستن آن نخواهد شد، اما میتواند چنان مسمومش کند که در عمل به عاملی برای پروپاگاندای رژیم و به ضد خود تبدیل شود.
از: ایران وایر