سایت ملیون ایران

مهران رفیعی: صدها نوید

در نشیبِ یک شبِ بی بامداد
در حصاری خالی از آیینِ داد
باد پاییزی وزید
برگ و گل از شاخه چید
سوگِ سرو و اشک بید
جیغِ جغدان پر طنین
مرده خواران در کمین
*
جان ستانی سر تکاند
زیرِ لب چیزی بخواند:
” خط ِ حیدر بی خطاست
حُکم او حُکم خداست
او ز مُلکِ کبریاست
کشتنِ شاکی رواست
مومنان، آن گردنِ امشب کجاست؟ ”
*
چوبِ داری شد بپا
حلقه ِ مرگی رها
آیه و حمد و ثنا
این چنین با نام داد
پهلوانی جان بداد
بارِ دیگر این زمان
تیرِ آرش از کمان
بر جهید از خاوران
*
مرغ حق ناگه بخواند
بید مجنون قطره‌ی اشکی چکاند
ماه ِ گریان نقره‌های غم فشاند
*
باد پاییزی وزید
ابرِ غم از هم درید
قوس ِ مه نقشِی ز یک لشکر بدید
جملگی از شاخه و برگان بید
رستم و گرزِ گران، کاوه و آهنگران
بابک و گردآفرید
پتکِ کاوه در کفِ صدها نوید
بیتِ حیدر ناپدید
*

از: گویا
خروج از نسخه موبایل