سایت ملیون ایران

کولبری به جای کودکی

فرامین کوتاه‌مدت مسئولان و وعده پایان دادن به رنج کولبری تنها با ایجاد اشتغال پایدار است که می‌تواند رنگ واقعیت به خود بگیرد

مانی هاشمی در راه کولبری به‌شدت مجروح شد– عکس از همشهری آنلاین

پدیده کولبری کودکان تنها پس از حادثه‌ای که برای «مانی هاشمی» اتفاق افتاد به رسانه‌ها راه نیافت. کودکانی که جهت کاهش بار فشار اقتصادی بر خانواده خود به کوه و کمر زده چند سالی می‌شود که هر از گاه میان خبرها ظاهر می‌شوند. حضوری که متاسفانه با خبر جراحت یا مرگ آنان همراه است. به تعبیری تنها پس از وقوع حادثه است که از آن‌ها یاد می‌شود.

مانی هاشمی دانش‌آموز ۱۴ ساله آخرین این قربانیان است که با چهار بسته ۲۵ کیلویی لوبیا قصد داشت تا با گذر از راه سخت کوهستان بتواند گوشی هوشمندی تهیه کند. دستگاهی که نیاز این روزهای آموزش و پرورش است و مانی برای عقب نماندن از درس و مشق و اتصال به «شبکه شاد» به آن محتاج بود. «هاشمی» در راه رسیدن به رویای شاد بود که در کمین ماموران افتاد و از کوه پرت شد. طبق گفته مادرش که همراه پسر کولبری می‌کند، مانی دو سال است که به این کار وارد شده است. یعنی از دوازده سالگی. کاهش سن کولبری به عدد ۱۳ رسیده است و ازدیاد کودکان کاری که کولبری می‌کنند امری نگران‌کننده و ناخوشایند و به دور از کرامت انسانی است که نه ضوابط بین‌المللی و نه قوانین داخلی، آن را برنمی‌تابد.

زنگ کولبری دانش‌آموزان

«کولبران» به افرادی گفته می‌شود که برای امرار معاش مجبور به حمل اجناس در نقطه صفر مرزی هستند. کیسه‌ها و کارتن‌های کوچک و بزرگ از مسیرهای پر پیچ و خم و صعب‌العبور بر دوش حمل می‌شود تا در نهایت سودی اندک نصیب آن‌ها شود. نان‎آوری از این راه مدت‌هاست که سن و سال نمی‌شناسد. کوچک و بزرگ و پیر و جوان از سرناچاری این مشقت را بر خود می‌خرند و جان خود را در گرو نان می‌گذارند. تمام آن‌ها کولبر نامیده می‌شوند و تنها در صورت بروز حادثه است که کولبران از یکدیگر تفکیک می‌شوند. در تمام اخبار منتشر شده درباره سقوط اخیر کودک کردستانی از کوه، علاوه بر صغر سن، مسئله تحصیل وی بود که باعث شد تا وضعیت کولبران یک‌بار دیگر در رسانه‌ها بازتاب پیدا کند. این بار نیاز کودک به آموزش و تحمل خطر خرید وسایل آموزشی و بازگشت به مدرسه بود که «مانی هاشمی» را روانه کوه کرد.

مطابق اصل سی‌ام قانون‌اساسی، «دولت موظف است وسایل آموزش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد» براساس پیمان جهانی حقوق کودک که جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۳۷۲ به آن پیوسته است آموزش از حقوق ابتدایی کودکان است و دولت‌ها موظف به تامین آن هستند. شرایط همه‌گیری کرونا و مصائب جانبی آن در آغاز سال تحصیلی باعث شد تا خانواده‌های بی‌بضاعت برای آموزش فرزندان خود با پیش‌شرط دشواری روبه‌رو شوند. دسترسی محصلان به آموزش از راه دور نیازمند وسایلی شد که هر کسی یارای تهیه آن را ندارد. چنین بود که کولبر-محصلانی نظیر مانی هاشمی به بدنه این آسیب اضافه شدند تا عبارت کولبری که خود به تنهایی برای سرافکندگی یک اجتماع کافی به نظر می‌رسد تراژدی دیگری بدان بیفزاید. تراژدی که در آن کودکی برای تهیه وسایل آموزشی خود باید به همراه خانواده راهی کوه شود تا شرمندگی این سقوط اخلاقی دولتمردان و حاکمان و همین طور شهروندان مسؤول را متوجه خود کند. در این راه به نظر می‌رسد آن چه پیش از مانی هاشمی سقوط کرده باشد کرامت انسانی است.

خانواده فقیرتر شده است

سال گذشته بود که مرگ برادران خسروی بر اثر سرما توجه رسانه‌ها را به مساله کولبری در سنین پایین به خود جلب کرد. امری که بیش از هر چیز گویای فراگیر شدن شغل کولبری است که دیگر سن و سال نمی‌شناسد. عمومیت یافتن این ارتزاق به سبب وضعیت بد اقتصادی حاکم بر کشور دانسته می‌شود. وضعیتی که سبب شده کودک خود آستین بالازده و به کمک وضعیت معیشت خانواده بشتابد. عدم توسعه و بیکاری فزاینده در مناطق مرزی سه استان کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی و همچنین نبود سرمایه‌گذاری و از بین رفتن کشاورزی و دامداری به فقر منطقه دامن زده و سبب شده که مردم این مناطق برای گذران زندگی مجبور به کولبری شوند. امری رایج در استان‌های منزوی مرزی که مشابه‌اش در استان‌های سیستان و بلوچستان و هرمزگان نیز دیده می‌شود. مردمانی به آخر خط رسیده که هیچ راه دیگری پیش روی خود نمی‌بینند و کالا بر دوش از میان ملهکه می‌گذرند تا زنده بمانند و زندگی کنند. مهلکه‌ای که وضعیت امنیتی رایج در این مناطق باعث شده تا مخاطرات این نان‌آوری گاه به قیمت جان کولبران تمام شود. از وجوه دردناک این وضعیت ضدانسانی، جثه‌های کوچکی که کودکی خود را زیر کیسه‌های بزرگ جای می‌گذارند تا خانواده را از گردنه مصائب اقتصادی به سلامت بگذرانند.

پایان کولبری، رویا یا واقعیت

جلال محمودزاده نماینده مهاباد در مجلس از کشته و زخمی شدن ۱۶۶ کولبر طی یک سال گذشته خبر داده است. علی‌رغم اعتراض‌ها به کشتار کولبران، همچنان نیروهای مرزی در مواجه با آن‌ها دست به شلیک مستقیم می‌زنند. نشر اخبار شلیک به کولبران در این سالیان در رسانه‌ها اندک‌اندک به امری روزمره بدل شده است. علی‌رغم دستورها و انواع وعده و وعید مسؤولان دولت و نمایندگان در خصوص رسیدگی به حال کولبران، تا به امروز باری از روی دوش این افراد کاسته نشده است. به هنگام بروز واقعه فرامینی صادر می‌شود و بعد چند روز زیر اخباری دیگر دفن می‌شوند. بسیاری یخ زدن «فرهاد خسروی» و مرگ دردناک او را سرآغاز تحولات در رفع معضلات مرزنشینان می‌دانستند. انتظاری که با شلیک‌های مستقیم و ازدیاد تعداد کولبران و ورود بیشتر زنان و کودکان به این معبر رو به نومیدی گذاشته است. وعده سامان بخشیدن به وضعیت کولبران با ایجاد بیمه کولبری و یا ایجاد شرکت تعاونی و حتی معابر قانونی برای کولبری هیچ کدام به سرانجام نرسیده و اقدامی برای بهبود وضعیت این افراد صورت نگرفته است. فرامین کوتاه‌مدت مسئولان و وعده پایان دادن به رنج کولبری تنها با ایجاد اشتغال پایدار در مناطق مذکور است که می‌تواند رنگ واقعیت به خود بگیرد.

بی‌توجهی به آن چه «سیاست‌های فقرزادیی» نامیده می‌شود تفکری است که سال‌ها مردمان مناطق مرزی را در آرزوی داشتن اقتصادی شکوفا و شغلی پایدار نگه داشته و «ساماندهی کولبران» را به رویایی دور از دست بدل کرده است. امری که براساس اصل ۴۳ قانون اساسی از حقوق اولیه شهروندان محسوب می‌شود و داشتن آن باعث حفظ سلامت و امنیت خاطر ساکنان این منطقه می‌شود و البته بی‌تفاوتی به آن همچنان کولبری را تنها امر ممکن برای بقا می‌داند و باعث می‌شود تا کودکان نیز به دامان آن بغلتند.

از: ایندیپندنت 

خروج از نسخه موبایل