سایت ملیون ایران

مهران رفیعی: سروِ توس

در غمِ دوست

سروِ توس

چه خوانم ترا ای نیِ خوش نگار؟

که شیرین دهانی و خسرو تبار

هنر جان گرفت از نواهای تو

هر آوایِ تو خوشتر از هر هَزار

ز ذوق و ز حُسنت ندانم شُمار

نه از صوتِ نابت بدانم عیار

فریب و فسون رسم و راهت نبود

نه عکسی به ماه و نه تصویرِ مار

برفتند سست تان به همراه باد

تو ماندی به میدان، به رخشت سوار

بنامم ترا سرمد و سروِ توس

که از مام و مردم نکردی فرار

چه زیبا نوشتی تو بر لوحِ مهر

به دلها امید و به جان ها قرار

فریبا کشیدی تو بر بومِ نای

سحر را چو فریادِ مرغِ بهار

شرف را نداد ی به بادِ فنا

سپر سینه کردی، سرت را نثار

کنون از چه گویم در این شامِ تار

از درون یا چشمه هایِ ژاله بار؟

روز و شب گویم بدین قلبِ حزین

با دلِ خونین لبِ خندان بیار

با بهارِ دلکشت ای سروِ توس

رختِ ماتم از تنِ میهن درآر

از: گویا
خروج از نسخه موبایل