علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، در سخنرانی ۱۳ آبان، بهروشنی از جمهوری آذربایجان در بحران درگیری این کشور با ارمنستان در منطقه قرهباغ حمایت کرد.
تاکنون، دستکم به صورت رسمی، معروف بود که ایران در مناقشه سی ساله میانه باکو و ایروان، از آن جا که با هر دو طرف رابطهای تقریباً یکسان دارد، جانب میانه را میگیرد و مستقیماً از کشوری در مقابل کشور دیگر حمایت نمیکند.
حتی در ابتدای دور جدید خشونتها در قرهباغ، مقامهای ایرانی هر دو طرف را بهطور یکسان به پایان دادن به جنگ فرامیخواندند و موضع جمهوری اسلامی را «حفظ بیطرفی و دعوت به حلوفصل مسائل از طریق شیوههای دیپلماتیک» اعلام میکردند.
ایران از یک سو، به دلایل اقتصادی و فرهنگی و به ویژه نزدیکی و همزبانی مردم شمال غربی ایران، به رابطه با آذربایجان نیاز دارد و از سوی دیگر، باز هم به دلایل اقتصادی و نیز فشار بر دولت آذربایجان و کنترل روابط تهران-باکو در مواقع ضرورت، به رابطه با ارمنستان محتاج است.
اما بهمرور و هرچه این جنگ جلوتر رفت، ضمن بیشتر شدن اقدامات ایران، از تلاشهای دیپلماتیک گرفته تا تحرکات نظامی سپاه پاسداران در درون مرزهای ایران، موضع تهران در قبال جنگ قرهباغ روشنتر و اظهارات مقامهای عالیرتبه جمهوری اسلامی در این باره نیز صریحتر شد.
به میدان آمدن خامنهای، پس از شکست طرح ایران
رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی تلویزیونی خود در روز ۱۳ آبان آشکارا گفت: «همه سرزمینهای آذربایجان که بهوسیله ارمنستان تصرف شده، باید آزاد بشود.»
او عقبنشینی نیروهای ارمنستان از منطقه قرهباغ و واگذاری کنترل این منطقه به دست آذربایجان را «یکی از شرایط اصلی کار» یا همان توافق صلح عنوان کرد و گفت باکو را در این زمینه «دارای حق» است.
خامنهای همچنین تأکید کرد که «دو طرف به مرزهای بینالمللی کشورها تعدی و تجاوز نکنند و مرزهای بینالمللی بایستی محفوظ باشد.»
گرچه بیش از یک ماه پس از آغاز جنگ اخیر قرهباغ، این اولین بار است که خامنهای بهعنوان تعیینکننده اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی، موضع صریح ایران در این جنگ را مشخص میکند، اما پیشتر بیانیه مشترک چهار نماینده و امامجمعه مناطق ترکزبان شمال غربی ایران در حمایت از باکو در جنگ قرهباغ، مسلماً بدون هماهنگی با دفتر رهبر جمهوری اسلامی نبوده است.
همچنین قبل از این که خامنهای حمایت بیپرده خود از آذربایجان را اعلام کند، عباس عراقچی، نفر دوم وزارت خارجه جمهوری اسلامی، در سفر به چهار کشور آذربایجان، ارمنستان، روسیه و ترکیه، درباره «طرح» ایران برای پایان دادن به جنگ قرهباغ با مقامهای این چهار کشور مذاکره کرده بود.
وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران هرگز بهتمامی طرح خود را علنی نکرد، اما از اظهارات مقامهای دیپلماتیک ایران از جمله خود محمدجواد ظریف و عباس عراقچی برمیآمد که در طرح ایران عقبنشینی نیروهای ارمنستان از قرهباغ در نظر گرفته شده است.
همچنین از اظهارات مقامهای جمهوری اسلامی مشخص بود که قائل به میانجیگری کشورهای غربی به ویژه آمریکا و فرانسه در مسئله قرهباغ نیستند و در میان سه رهبر گروه مینسک سازمان همکاری و امنیت اروپا، که تنها مرجع مشروع بینالمللی برای پایان دادن به مناقشه قرهباغ است، روسیه را به رسمیت میشناسند و برخلاف نظر آمریکا، خواهان اضافه شدن ترکیه به روند صلح قرهباغ هستند.
این طرح ایران چندان مورد استقبال مقامهای روسیه و ارمنستان قرار نگرفت و به نظر میرسد تلاشهای دیپلماتیک و نسبتاً پنهانتر ایران با شکست مواجه شد.
به همین دلیل جمهوری اسلامی از آن پس صریحتر موضع گرفت تا به این شیوه، برای پیشبرد طرح خود، فشار بینالمللیاش را افزایش دهد؛ تغییر رفتاری که با استقبال مقامهای باکو مواجه شده است.
عباس موسوی، سفیر جمهوری اسلامی ایران در باکو روز سهشنبه در حساب توئیتر خود از تماس تلفنی خلف خلفاف، معاون وزیر خارجه جمهوری آذربایجان، خبر داد که در آن «مراتب قدردانی دولت و ملت جمهوری آذربایجان را از این بیانات مهم و عادلانه [سخنرانی خامنهای] اعلام و بر دوستی و برادری دو کشور همسایه تأکید کرد».
علاوه بر این، وزارت خارجه جمهوری آذربایجان روز ۱۴ آبان در بیانیهای رسماً از موضعگیری خامنهای و تلاشهای وزارت خارجه ایران در زمینه مناقشه قرهباغ استقبال کرد.
انگیزه و دلایل خامنهای از حمایت صریح از آذربایجان
اما چرا جمهوری اسلامی در مناقشه قرهباغ، هزینه عدول از سیاست «بیطرفی» را به جان خرید و در کنار یکی از طرفین دعوا ایستاد؟
با توجه به اینکه روسیه اصلیترین شریک و حامی ایران در جدالهای بینالمللی با غرب، روابط خوبی با ایروان دارد و تلاش نکرده صریحاً به نفع یکی از طرفین مناقشه قرهباغ موضعگیری کند، چه چیزی موجب شد تهران مثل مسکو رفتار نکند و رفتار محتاطانه خود در این باره را کنار بگذارد؟
گرچه از نظر بینالمللی، منطقه قرهباغ جزو خاک آذربایجان به شمار میرود، اما به نظر نمیرسد که بهویژه اظهارات خامنهای در این زمینه بر اساس پایبندی جمهوری اسلامی به قوانین بینالمللی باشد.
جمهوری اسلامی در تاریخ چهار دهه خود نشان داده که برای سیاستگذارانش، قوانین بینالمللی در قیاس با معیارهای ایدئولوژیک حکومت، از اهمیت کمتری برخوردار است.
بنابراین در موقعیت کنونی، اهداف جمهوری اسلامی در حمایت علنی از جمهوری آذربایجان را باید فراتر از مسئله احترام به مرزهای بینالمللی ارزیابی کرد.
یکی از دلایل سیاسی و دیپلماتیکی که به نظر میرسد تهران را به این مسیر جدید کشانده، نزدیکی باکو به اسرائیل و دیگر رقیبان منطقهای ایران از جمله ترکیه، قطر و عربستان سعودی است.
ترکیه از همان ابتدا با حمایت آشکار خود از آذربایجان، هم در جهت بلندپروازیهای منطقهای رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه، و حفظ منافع خود در آذربایجان عمل کرد و هم نظر مثبت آذریها (و شاید آذریهای ایران هم) را به خود جلب کرد.
ضمن آنکه در جدال آذریهای مسلمان و اهالی مسیحی قرهباغ، اردوغان که مایل است جا پای سلاطین مسلمان عثمانی بگذارد، به این شیوه جایگاه رهبری مذهبی خود را نیز تقویت کرد.
این تمایل برای تقویت نقش رهبری مذهبی جهان اسلام در اردوغان، خود را در مسئله رهبری اعتراضات از سوی اردوغان علیه انتشار کاریکاتورهای پیامبر اسلام در فرانسه نیز میتوان مشاهده کرد.
بدون شک، ویژگی این دور از درگیریهای قرهباغ، حمایت آشکار ترکیه از آذربایجان بوده است. بنابراین، شاید جمهوری اسلامی ایران در نظر گرفت که اگر او نیز در حمایت از آذربایجان زودتر نجنبد، دستکم از ترکیه عقب خواهد افتاد.
تأکید بر «اسلامی» بودن آذربایجان و «مذهبی» بودن جنگ قرهباغ
سادهانگاری است اگر همه انگیزههای جمهوری اسلامی در حمایت صریح از آذربایجان در مناقشه قرهباغ را منحصر به شرایط کنونی درگیریها کنیم.
موضوع نگاه تهران به بحران قرهباغ و همچنین روابط ایران با جمهوری آذربایجان را که تقریباً همسن و همعصر با دوران رهبری علی خامنهای است، باید در سابقه تحولات و اظهارنظرهای این سی سال نیز جستوجو کرد.
خامنهای از همان روزهای نخست رسیدن به رهبری جمهوری اسلامی، بر رابطه «معنوی» ایران با کشورهایی مثل آذربایجان تأکید داشت، اما نگاه و توجهش بیشتر به بخشی از مردم آذربایجان بوده و نه دولت باکو.
رهبر تازه به مسند نشسته جمهوری اسلامی در پنجم تیر سال ۱۳۶۸، یعنی چند روز پس از مرگ روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، به سفر اکبر هاشمی رفسنجانی در زمان ریاستش بر مجلس شورای اسلامی به باکو اشاره کرد و رابطه ایران با آذربایجان را رابطهای خواند که «خدا به وجود آورده» است.
سایت رهبر جمهوری اسلامی در توضیح این اشاره خامنهای نوشت: «اکبر هاشمى رفسنجانى، رئیس مجلس شوراى اسلامى، در سفر به جمهورى آذربایجان شوروى و شرکت در نمازجمعه باکو، مورد استقبال گسترده مردم و بخصوص جوانان این شهر قرار گرفت.»
سایت اینترنتی خامنهای اضافه کرد که «اکثر مردم باکو» که بهخاطر درگذشت خمینى «لباس سیاه به تن کرده بودند و از شدت احساسات میگریستند، با دادن شعارهایى به زبانهاى فارسى و آذرى به هیئت ایرانى تسلیت میگفتند.»
چند ماه بعد، خامنهای در دیدار با رهبر جنبش توحید اسلامی لبنان در بهمن ۱۳۶۸، به روابط شیعیان آذربایجان با ایران اشاره کرد و تجربه شخصی خودش در این زمینه را مثال زد: «ما علمایی اهل همین ایروان و نخجوان و باکو و لنکران و اینها داشتیم که - دوستان ما بودند، دوستان پدرم.»
خامنهای دو سال بعد، زمانی که حیدر علیاف، پدر الهام علیاف، رئیس شورای عالی جمهوری خودمختار نخجوان بود، در دیدار با او در تهران از «پیوند» جمهوری آذربایجان با اسلام سخن گفت و تأکید کرد: «ما از الحاق جمهوری آذربایجان به پیکر امت اسلامی بسیار خرسندیم.»
او چند سال بعد، باز هم در دیدار با حیدر علیاف، که آن موقع دیگر رئیسجمهور آذربایجان شده بود، تأکید کرد: «مردم جمهوری آذربایجان به رغم تحمل هفتاد سال حکومت کمونیستی هرگز عادات و آداب فرهنگی و اعتقادی خود را از یاد نبردند و دین مقدس اسلام را در قلبهای خود زنده نگه داشتند.»
در مورد مناقشه قرهباغ نیز خامنهای از همان ابتدا این مسئله را نه یک بحران ارضی و دیپلماتیک که یک جنگ مذهبی دیده است.
رهبر جمهوری اسلامی در اوایل دهه هفتاد، در سفری به تبریز، گفت: «در منطقه قرهباغ، دولت ارمنستان و ارامنه آن منطقه به مسلمانان ستم میکنند. ما این حرکاتی را که اخیراً ارامنه در منطقه قرهباغ به پشتیبانی دولت ارمنستان انجام میدهند، این حرکات را ما محکوم میکنیم.»
او همچنین در همان سالها از «کشتار مسلمانان» در قره باغ سخن گفت و وضعیت قرهباغ را در کنار مناطقی چون «تاجیکستان و کشمیر» به عنوان «مواردی از مصائب جهان اسلام» معرفی کرد.
ناخرسندی مقامهای آذربایجان از نقش جمهوری اسلامی
درست است که حمایتهای رهبر جمهوری اسلامی از آذربایجان در مناقشه قرهباغ یک امتیاز مثبت برای باکو در این زمینه است، اما مقامهای جمهوری آذربایجان در سالهای رهبری خامنهای، چندان از تلاش جمهوری اسلامی برای حمایت از مسلمانان آذربایجان خرسند نبودهاند.
حتی اگر در زمینه آزادی بیان و آزادیهای سیاسی و شفافیت اقتصادی به دولت باکو انتقادهایی وحود داشته باشد، نمیتوان تلاش دولت جمهوری آذربایجان را در دهههای اخیر برای ساختن کشوری نوگرا و مسالمتجو با جامعه جهانی نادیده گرفت.
جمهوری آذربایجان به کمک درآمدهای حاصل از صادرات انرژی در دهههای اخیر سعی کرده خود را از کشوری همسطح با دیگر جمهوریهای استقلالیافته از شوروی به یکی از اعضای شورای اروپا تبدیل کند.
همچنین درحالیکه ترکیه در این سالها با اتحادیه اروپا دچار مشکلاتی بوده، اما آذربایجان به فکر نزدیکتر کردن رابطه خود با اتحادیه اروپا بوده است؛ برگزاری مسابقات آواز یوروویژن و مسابقات فوتبال اروپایی و همچنین جذب گردشگران غربی و اروپایی نمونهای از تلاش باکو برای پیوستن به اروپاست.
در کل، جمهوری آذربایجان نسبت به دولت جمهوری اسلامی ایران یک نظام سکولار و طرفدار غرب شمرده میشود. به همین دلیل، دولت باکو به خوبی میداند که آیتاللههای ایران همواره با تلاشهایشان برای حفظ و گسترش نفوذ خود در آذربایجان، درصدد ایجاد اخلال در این روند بودهاند.
به همین دلیل، الهام علیاف در سالهای اخیر در روابطش با ایران محتاطتر شده است. او در شانزدهمین دوره اجلاس کشورهای عضو جنبش عدم تعهد که شهریور ۱۳۹۱ در تهران برگزار شد، شخصاً حضور نیافت و فقط وزیر امور خارجه آذربایجان را به تهران فرستاد.
در آن زمان، جمهوری آذربایجان حکومت جمهوری اسلامی را به انجام حمله سایبری به تعدادی از سایتهای رسمی اینترنتی آذربایجان متهم کرد. بر اساس گزارش مقامهای آذری، هکرهای جمهوری اسلامی به پانزده سایت دولتی جمهوری آذربایجان حمله کردند و بر روی بعضی از آنها پیامهای ضد اسرائیلی قرار دادند.
پیش از آن، فیروزآبادی، رئیس وقت ستاد مشترک نیروهای مسلح جمهور اسلامی ایران، به الهام علیاف درباره «عاقبت سیاهی» که در انتظار اوست، هشدار داده بود.
حتی در آن سالها، رسانهها از وقوع درگیری بین نیروهای مرزی جمهوری اسلامی و جمهوری آذربایجان خبر دادند و باکو اعلام کرد که جلوی ورود یک باند مسلح را گرفته است.
همزمان دادگاهی در جمهوری آذربایجان، ۲۲ نفر را به اتهام جاسوسی برای سپاه پاسداران به ۱۰ تا ۱۵ سال زندان محکوم کرد و یک نماینده صداوسیمای جمهوری اسلامی از آذربایجان اخراج شد.
دخالت دیگر روحانیان شیعه و تبلیغات علیه رهبر مذهبی آذربایجان
نگرانی باکو از گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در جمهوری آذربایجان فقط به نفوذ سیاسی و شخص رهبر جمهوری اسلامی منحصر نمیشود.
ماجرای صدور فتوای ارتداد رافق تقی، روزنامهنگار اهل جمهوری آذربایجان، نمونهای گویا از نفوذ دیگر روحانیون شیعه ساکن ایران در آذربایجان است.
این فتوا از سوی مرتضی بنیفضل، نماینده آذربایجان شرقی در مجلس خبرگان رهبری و از مدرسین حوزه علمیه قم، و همچنین محمد فاضل لنکرانی، از مراجع تقلیدِ درگذشته، در آذر ۱۳۸۵ صادر شد که در نهایت به قتل فجیع این روزنامهنگار انجامید.
همچنین ده سال پیش، به غیر از احمد جنتی که رسماً مقامی حکومتی به شمار میرود، حسین نوری همدانی و ناصر مکارم شیرازی، دو مرجع تقلید قم، نیز به اعلام قانون ممنوعیت حجاب در مدارس آذربایجان واکنش شدیدی نشان دادند.
آن چه واضع است اینکه جمهوری اسلامی قصد دارد رهبری مذهبی مسلمانان آذربایجان را چه به صورت رسمی و چه به صورت غیررسمی اما بهطور کامل به دست بگیرد. به همین دلیل، رابطه چندان خوبی نیز با اللهشکور پاشازاده، رئیس اداره مسلمانان قفقاز، ندارد.
با وجود اینکه مقامهای دولتی ایران ازجمله حسن روحانی، رئیس جمهور، با این مقام بلندپایه مذهبی آذربایجان ملاقات کردهاند، اما سایت خبری مشرق، نزدیک به نیروهای امنیتیِ نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی، دیدار اخیر روحانی با پاشازاده را محکوم کرد.
مشرقنیوز سال گذشته در مطلبی با عنوان «دیدار تأملبرانگیز در باکو و توهینهای متعاقب آن» به همان شیوهای که برای مخالفان سیاسی داخل ایران پروندهسازی میشود، اللهشکور پاشازاده را «مأمور سرویس امنیتی اتحاد جماهیر شوروی (ک.گ.ب)» در جمهوری آذربایجان، پیش از استقلال این کشور خواند.
مشرقنیوز همچنین نوشت که او در این مأموریت از سال ۱۹۸۰، مسئولیت اداره مسلمانان قفقاز را برعهده گرفت تا «از برقراری ارتباط موثر شیعیان آذری با حوزههای علمیه و مراجع تقلید شیعی در ایران و عراق» جلوگیری کند و «سیاستهای دولت سکولار آذربایجان» را پیش ببرد.
سابقه سه دهه روابط تهران و باکو نشان میدهد که رهبر جمهوری اسلامی ایران همواره تلاش داشته اهمیت این روابط را از حد و حدود روابط دو کشور همسایه و دوست و همچنین همزبان با استانهای شمال غربی ایران فراتر ببرد.
خامنهای برخورد با آذربایجان را در چارچوب سیاست ایدئولوژیک جمهوری اسلامی برای حمایت از جنبشهای شیعی و گروههای شبهنظامی در منطقه قرار داده است. از این نظر، آذربایجان برای خامنهای، همان بحرین یا یمن و یا همان لبنان است.
آنچه برای رهبر جمهوری اسلامی اهمیت دارد، احترام به تمامیت ارضی «یک کشور» یا دفاع حقوق «یک ملت» مستقل نیست، بلکه پیشبرد «نفوذ مذهبی» و به دنبال آن، نفوذ سیاسی خود و دیگر روحانیون شیعه در جمهوری آذربایجان بهعنوان یک قدرت نرم برای جمهوری اسلامی ایران است.
از: رادیو فردا