مراجعه به مردم برای انتخاب سیاست و سیاستمدار یکی از ارکان نظان دموکراتیک است
به احتمال زیاد مهمترین نکته در فهم سیاسی، تشخیص درست بین شکل و محتوا است، زیرا گاه شکلها در بررسی ظاهری مثل هم هستند اما با کمی تحقیق عمیقتر معلوم میشود، محتواهای کاملا متفاوت و گاه متضاد دارند.
یکی از ترفندها و تردستیهای جمهوری اسلامی ایران همین بود که تا حدودی موفق شد محتوای دیکتاتوری و استبداد درونی و ساختاری خودش را با شکلهای ظاهری دموکراتیک بپوشاند. این از همان همهپرسی نظام جمهوری اسلامی در ایران که در روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ در سراسر ایران و خارج از کشور برگزار شد، شروع شد. برگزاری رفراندوم و همهپرسی میتواند شکل دموکراتیک اما محتوای غیردموکراتیک داشته باشد و این همهپرسی چنین بود. از نظر شکل هرچند تقلب گسترده صورت گرفت اما به هر حال اکثریت مردم ایران درست یا نادرست تغییر نظام از پادشاهی به جمهوری را میخواستند و نتیجه هم چنین شد با این حال محتوای دموکراتیک نداشت زیرا آیتالله خمینی صفت «اسلامی» را بهصورت غیردموکراتیک وارد نام نظام کرد. اول قرار بود همهپرسی برای «جمهوری دموکراتیک ایران» باشد اما با اصرار و فشار آیتالله خمینی و اعلام عمومی او که «جمهوری اسلامی نه یک کلمه زیاد نه یک کلمه کم» صفت «اسلامی» وارد و «دموکراتیک» خارج شد اما توهم دموکراتیک بودن «جمهوری اسلامی» باقی ماند. این توهم تا همین امروز ادامه دارد و واژه «اسلامی» چون خوره همه تاروپود کشور را گرفته و «دموکراتیک» حذف شده است. نظام دموکراتیک رکنهای مختلفی دارد و مراجعه به مردم برای انتخاب سیاستها و سیاستمدارها یکی از این ارکان است اما وقتی دیگر رکنها وجود ندارند این کار شکل دموکراتیک به کشور میدهد اما محتوای آن دموکراتیک نمیشود و تا وقتی قوه قضاییه مستقل وجود ندارد، این در حد شکل و صورت باقی میماند.
به تقریب هیچ چیز جامعه «دموکراتیک» با «شبهدموکراتیک» شبیه هم نیست. اما توهم این شباهت موجب میشود جامعه «شبهدموکراتیک» تداوم پیدا کند و روز به روز از محتوای دموکراتیک خود تهی شود و شیوههای استبدادی آن تقویت شود و مانند توده سرطانی تمام سطح جامعه را بگیرد. روزی که معمولا دیر شده است کل جامعه فرومیپاشد و نظامهای فریبکار که اقتصاد و فرهنگ و خلق و خوی مردم را به نابودی کشاندهاند و سالها مردمی را که برده قدرت بودهاند، شهروند مستقل جا زدهاند با خاطرهای تلخ میروند و از خود جز خسارت و تباهی هیچ به جای نمیگذارند و تنها جامعهای از شهروندانی که در این میان مال و جان و شرفشان رفته است باقی میماند که با تلاش و همدلی بسیار باید این جامعه از خط خارج شده دوباره به خط برگرداند.
در این که چه کسانی به حکومتهای شبهدموکراتیک کمک میکنند تا دموکراتیک جلوه کنند، حرف بسیار است اما یک وجه مهم آن همین است که آمار و اطلاعات آن را حقیقی بشمارند و با همسانسازی اتفاقات آن با کشورهای دموکراتیک در دوام و گسترش این توهم همکاری داشته باشند.
به هر حال فهم این تفاوت موجب میشود ما در هیچ مورد اتفاقی که در کشور دموکراتیک میافتد و اتفاقی که در کشوری شبهدموکراتیک میافتد، همسانسازی نکنیم، چه مثبت و چه منفی. برای مثال دو نمونه از اتفاقات اخیر میتوان آورد یکی ماجرای کرونا و دیگری انتخابات آمریکا.
بیماری جدیدی که همهگیر و جهانی شده است و عملا سراسر جهان را مبتلا کرده است، اولینبار در آذر ۱۳۹۸ (دسامبر ۲۰۱۹) در شهر ووهان از استان هوبئی کشور چین شناسایی شد و به دلیل ارتباط گسترده بین جمهوری اسلامی و چین خیلی زود به ایران رسید اما حکومت آن را پنهان کرد و کشتار مردم بر اثر بیماری شروع شد و هر چه هشدار دادند، انکار شد. انکار شد هم برای این که نظام انتخاباتیشان به هم نریزد و بتوانند مراسم ۲۲ بهمن و شبهانتخابات ۲ دی را برگزار کنند و هم این که میدانند فقط با حرف نمیشود مردم را خانهنشین کرد و باید کمک اقتصادی کرد و بابت درخواست از مردم باید به آنها کمک کرد که آن درخواستها را انجام دهند. حتی پس از این که ۱۱ مارس ۲۰۲۰ (۲۱ اسفند ۱۳۹۸)، سازمان بهداشت جهانی، بیماری کووید-۱۹ (COVID-19) را همهگیر و جهانگیر اعلام کرد، باز جمهوری اسلامی بهجای عمل کردن به دستورات سازمان بهداشت جهانی روش خود را ادامه داد و نمایشهای مضحک به راه انداخت بعد که مورد تمسخر قرار گرفتند، سخنگوی سپاه پاسداران گفت درباره وسیله که به عنوان دستگاه ویروسیاب فوری از راه دور نشان داده شده اطلاعات بیشتری ارائه خواهد شد و خواهان آن شد که درباره آن قضاوت «شتابزده» نشود اما نکته اصلی همین است که در کشورهای دموکراتیک از این اتفاقات نمیافتد که بخواهیم شتابزده قضاوت بکنیم یا نکنیم.
به هر حال اکنون وقتی میگوییم در کشور دموکراتیکی مانند کانادا شهر تورنتو را «وضعیت قرمز» اعلام میکنند، این هیچ شباهت محتوایی و حتی شکلی به اعلام «وضعیت قرمز» در جمهوری اسلامی ندارد.
در انتخابات اخیر آمریکا اتفاقاتی افتاد که شباهت شکلی با اتفاقاتی که در سال ۱۳۸۸ در ایران افتاد دارد. موضوع تقلب در انتخابات مطرح شد و تظاهرات خیابانی به سود دونالد ترامپ راه افتاد و حرفهای مشابهی در مورد رایگیری زده میشد اما این شباهتهای ظاهری هیچ شباهت محتوایی با ۸۸ ایران ندارند، زیرا دونالد ترامپ و هواداران او تاکنون خلاف حقوق دموکراتیک خود عمل نکردهاند و هر اتفاقی که افتاده است به نحوی جزیی از ساختار انتخاباتی ایالات متحده محسوب میشود. مردم آمریکا به مستقل بودن نظام قضایی کشور خود اعتماد دارند و در نهایت تکلیف این انتخابات در دادگاه روشن خواهد شد. در جمهوری اسلامی این تکلیفها در دادگاه مشخص نمیشود، بلکه در خیابان و با گلوله مشخص میشود. این بزرگترین تفاوت ماهوی بین کشور شبهدموکراتیکی مانند جمهوری اسلامی و کشورهای دموکراتیک است. سال گذشته مردم به گران شدن بنزین اعتراض کردند و این اعتراضات، به سرعت به اعتراض به کلیت نظام منجر شد. حکومت اینترنت را قطع کرد، مردم را به گلوله بست و حدود ۱۵۰۰ نفر را کشت و حالا میگوید: «کدام آبان»؟!
این توهم شباهت را حکومت ایجاد میکند، اما مردم نیز گرفتار آن میشوند، حتی مردمی که مهاجرت میکنند.
رهایی از حکومتهای شبهدموکراتیک بسیار دشوارتر از حکومتی غیردموکراتیک است و نخست نیاز به رهایی از ذهنیت و توهمی دارد که حکومت تا اعماق ذهن مردم کاشته است و زندگی در کشوری دموکراتیک هم این ذهنیت را تغییر نمیدهد، چرا که این ذهنیت و توهم همراه فرد است.
از: ایندیپندنت