چرا تروریسم اسلامی به کشتار یهودی و مسیحی دست میزند؟ البته میدانیم که این تروریسم همه شهروندان را در غرب مورد هدف قرار میدهد زیرا اسلامگرایان خواهان ایجاد بحران در جهان دمکراتیک، خواستار نابودی دمکراسی و تخریب تمدن غرب هستند. اسلامگرایان خواهان استقرار الگوی پیامبر اسلام و حکومت اسلامی هستند. برای دسترسی به این هدف آنها تمام شگردهای نظامی و سیاسی و ایدئولوژیکی و دینی را بکار میگیرند. در عرصه ایدئولوژیکی، پروپاگاند قرآنی آنها در همه جا پخش میشود و دروغگوئی و نیرنگ آنها در همه جا بکار گرفته میشود تا مومنان متعصب تر گشته و افراد فاقد فرهنگ و وهم زده بیشتری زیر کنترل قرار گیرند. در این کارزار فریبکارانه اسلامگرایان بخشی از روشنفکران فرصت طلب را همراه خود کرده و افراد اسلاموفیل و اسلامخواهان را به پشتیبانی خود جلب میکنند. در چنین بستر روانی اسلامگرا، روشنفکر و سیاستمدار ساده لوح و بی دانش و فرصت طلب مجذوب فضای اسلامی و مومنان میشوند.
همزمان با جوسازی دینی، جناح نظامی و تروریستی اسلامگرایان خود را سازماندهی کرده و همزمان با ماشین ایدئولوژیک و دروغپردازانه اسلامگرایان، ترور میکنند و بمنظور ایجاد وحشت در جامعه، آدمکشی را گسترش میدهند. در این آدمکشیها، بخشی از ترورها بطور مشخص یهودیان و مسیحیان را مورد هدف قرار میدهد. ترورهای اخیر مسیحیان در کلیسا و یهودیان در فرانسه از این زاویه قابل بررسی است. بنابراین در این نوشته فقط رابطه قرآن با یهود و مسیحی مورد بررسی قرار میگیرد. آیا کشتار شهروند یهودی و مسیحی اتفاقی است؟ انگیزه ایدئولوژیکی و دینی این ترورها کجاست؟ این گونه ترورها دارای ریشههای قرآنی هستند و تروریستهای اسلامگرا منبع الهام نهایی خود را در قرآن میبینند.
سه عامل «مقدس» در ساختار اسلام
اسلام با بینشی انحصارطلبانه، خود را آخرین دین معرفی میکند، به جهانیان اعلام میدارد که هیچ دین دیگری پذیرفته نیست و فرمان اجباری میدهد که همگان باید به اسلام بپیوندند. قران در سوره ال عمران آیه ۸۵ اعلام میکند: هرکس غیر از اسلام دینی اختیار کند هرگز از وی پذیرفته نیست و او در آخرت از زیانکاران است.
منظور قرآن چیست؟ اگر ما به بستر تاریخی و دینی اسلام توجه کنیم، شکل گیری اسلام، در مبارزه علیه آئینهای ایرانی مانند زرتشت، در مبارزه علیه آئینهای بت پرستانه و در مبارزه با دین یهود و دین مسیحی و دینهای ترکیبی «یهودی-مسیحی»، انجام میپذیرد. این شکل گیری با سه ویژگی بزرگ مشخص میگردد:
یکم، عامل جنگ و خشونت. غزوات متعدد پیامبر اسلام و فرماندهان او علیه مخالفان دینی- سیاسی و قومی محمد. این غزوات با هدف سرکوب نظامی و تصرف قلمرو و جمع آوری ثروت مادی بود. محمد در مجموع ۹۵ «غزوه» و «سریه» ساماندهی و فرماندهی کرد. بعنوان نمونه جنگهای خیبر و جنگ بنی قریظه و فدک علیه یهودیان بود. غزوه خندق میان طرفداران محمد و مخالفان عرب و یهودی پیامبر بود. غزوات بدر و احد جدالی میان طرفداران محمد از یکسو و از سوی دیگر سایر قریشیان و اهل مکه بود. غزوات فتح مکه و جنین و نبوک مبارزه نظامی محمد و طرفدارانش علیه مخالفان دینی و قومی و سیاسی بود. در این کارزار نظامی، ترور مخالفان امری جاری و عادی است و همه یاران محمد مهارت دارند و آن را وظیفه خود میدانند.
دوم، عامل کلام الله و انحصار دینی. مبارزه دینی و ایدئولوژیکی برای تثبت قطعی اسلام و طرد هر فرقه و دین دیگر. قرآن ادیان دیگر را باطل اعلام میکند تا شرایط برای جداسازی مومنان از دیگران مشخص شود. بعنوان نمونه قرآن دین موسی را تجلیل میکند، اعلام میکند که احکام یهودیت در کتاب آمده و یهودیان را با شدت تمام طرد میکند. قرآن اعلام میکند که آخرین دین ابراهیمی است. در آیه ۴ سوره ال عمران مطرح میشود که تورات و انجیل پیش از این فرستاده شد و پس از آن، کتاب «فرقان» جدا کننده «حق و باطل» آمد و کفر بر پایه این کتاب یعنی قرآن تعیین میشود.
سوم، عامل امت سازی. خواست اسلام جداسازی و غلبه بر دیگران است. در این دین، تنها مومنان به امت بندگان الله تبدیل میشوند. این امت فقط الله را میپرستد و معتقد به توحید اوست. الله غیرمومنان را در این دنیا سرزنش مینماید، خواهان تنبیه آنها میباشد، حکم قتل آنها را صادر میکند و به آنها در آخرت وعده دوزخ میدهد. امت امر «اطیعواالله و الرسول» (۳۳ ال عمران) را وظیفه خود دانسته و فقط فرمان الله و رسول را اجرا میکند.
این سه عامل یاد شده عناصر ساختاری اولیه اسلام را فراهم میسازند. این سه عامل هویت دهنده اسلام بوده، حافظه جمعی مومنان از این دین را مهیا نموده است. الگوی دینی و تاریخ افسانهای و واقعی بعدی بر این اساس تنظیم میگردد و به جریان میافتد.
با چنین ویژگی روانشناختی و ایدئولوژیکی قرآن اعلام میکند از غیرهمدینان خود دوست صمیمی نگیرید، زن به مشرکان ندهید (۲۲۱ البقره) علیه منافقین به جنگ ادامه دهید و منافقین را بکشید زیرا افراد مشرک و ملحد و مرتد و کافر و منافق و یهود و نصارا گناهکارانند و به جهنم محکوم هستند. در این دین و برپایه آیات، کشتار یهود و مسیحی «مقدس» میباشد
فرمان کشتار در مورد یهود
اولین نشانههای مخالفت و تنش با یهودیان در قرآن در سال دوم هجرت آغاز میشود در حالی که جدال علیه مسیحیان پررنگ نیست. در قرآن به قبایل سهگانه یهود در زمان محمد یعنی بنینضیر، بنیقینقاع و بنیقریظه اشاره دارد. محمد اسلام را ادامه یهودیت و مسیحیت معرفی میکرد و انتظار داشت تا با یهودیان جبهه مشترکی علیه «شرک» قریشیان و دیگر اعراب تشکیل دهد. یهودیان یثرب به محمد بی اعتماد هستند و برای حفظ خود تلاش میکنند. به تدریج در آیهها نشانههای انتقادی حادتر به یهودیان نمایان میشود. یهودیان به خاطر رباخواری و به اتهام دستکاری در تورات و در مورد خطاهای گذشته مورد شماتت قرار میگیرند. قرآن از یهودیان انتقاد میکند و بر علیه آنها یک کارزار دینی و سیاسی بپا میکند:
(ای بنی اسرائیل) و به آنچه نازل کردهام و کتاب شما را تصدیق میکند ایمان بیاورید، و از نخستین کسانی که انکارش میکنند مباشید و آیات مرا به بهای اندک مفروشید و از من بیمناک باشید. (سوره بقره آیه ۴۱). قرآن در آیه ۶۵ سوره بقره از تبدیلشدن گروهی از یهودیان به بوزینه حکایت میکند. و باز میگوید: «آری، خداوند بعلّت کفرشان، بر دلهای آنها مهر زده؛ که جز عده کمی از آنها ایمان نمیآورند» (سوره نسا ایه ۱۵۵). استراتژی محمد به شکست میخورد و ملایمتهای اولیه به یهود ستیزی و جنگ تبدیل شده و قرآن انها را در گروه کافران و مشرک قرار میدهد. قرآن میگوید: «یهود گفتند که دست خدا بستهاست. دستهای خودشان بسته باد! و بدین سخن که گفتند ملعون گشتند. دستهای خدا گشادهاست به هر سان که بخواهد روزی میدهد و آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل شدهاست، به طغیان و کفر بیشترشان خواهد افزود ما تا روز قیامت میانشان دشمنی و کینه افکندهایم هر گاه که آتش جنگ را افروختند خدا خاموشش ساخت و آنان در روی زمین به فساد میکوشند، و خدا مفسدان را دوست ندارد» (سوره مائده آیه ۶۴).
در سوره مائده و ایه ۸۲ میاید: «لتجدن اَ شَدّ النّاس عَداوهً للّذین امنوا الیهود والّذین أشرکوُا»؛ «به طور مسلم یهود و مشرکان را دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت.»
در این آیه خداوند یهود و مشرکان را در یک صف قرار داده است. یکی از موانع توسعه طلبی اسلام محمد همانا قبیلههای یهودی بودند. استراتژی محمد تفکیک نمودن یهودیان از دین یهود است و اعلام اینکه دین قرآن همانا ادامه دینهای ابراهیمی است و بنابراین یهودیان راه دیگری جز پیوستن به اسلام ندارند. برخی از یهودیان به محمد میپیوندند ولی شماری بسیار نمیآیند. نپیوستن یهودیان به دین محمد نشانه «خیانت» آنهاست. بدین وسیله بنا به حکم قرآنی، یهودیانی که «سرسخت ترین دشمن» مومنان بودند ولی به ظاهر خود را دوست مومنان نشان میدادند، نمیتوانند مورد اعتماد باشند. الله راجع به این «دوستی» هشدار میدهد: «ها أنتُم اولاءِ تُحبّونَهُم ولا یحِبّونکم و اذا لقوکم قالوا آمَنّا و إذا خَلَو عَضّوا علیکم الأ نامِلَ مِنَ الغَیظ قُل موُتوُابِغیضِکم؛ شماای مسلمانان! آنان را (یهودیان) از روی هم جواری یا خویشاوندی و یا به علل دیگر دوست میدارید غافل از این که آنها شما را دوست نمیدارند، در حالی که شما به تمام کتاب هایی که از طرف الله نازل شده ایمان دارید، ولی آنان به کتاب آسمانی شما ایمان ندارند.» قران سپس میگوید اینگونه دستهها منافق هستند. چون «هرگاه با شما ملاقات کنند، میگویند: ما ایمان داریم و آیین شما را تصدیق میکنند، ولی چون تنها شوند از شدت عداوت و خشم سرانگشتان خود را به دندان میگیرند.ای پیامبر! بگو با همین خشمی که دارید بمیرید» (ال عمران ایه ۱۱۹).
سوره بنی اسرائیل آیه ۴ تاکید میکند کار بنی اسرائیل فساد و خون ریزی است، قرآن پیوسته کینه و انتقام ورزی علیه یهودیان را تازه نگه میدارد. جنگ علیه یهودی و سربریدن ۹۰۰ نفر از بنی قُریظه (قبیله یهودی ساکن مدینه) توسط افرادی مانند علی ابن ابیطالب به فرمان محمد (تاریخ طبری)، ونیز ترور «کعب بن اشرف» به دستور پیامبر نمونه هایی از کینه جوئی و خشونت و ترور علیه یهودیان است.
نصارا و یهود در گمراهی یکسانند
قرآن به یهودیان اعلام میکند که شما به موسی پشت کردید و فاقد مشروعیت هستید. این اتهام متکی بر افسانه یهودیت بوده و برای محمد این امر یک وسیله نیرومند تبلیغاتی در راستای سلطه طلبی و خشونت علیه یهودیان است. قرآن اعلام میدارد قوم یهود از موسی بریده است و ایمان را به کفر مبدل گردانده است. (۱۰۸ البقره) قران میگوید یهودیان نصارا را منحرف میدانند و مسیحیان (نصارا) دین یهود را بر حق نمیدانند حال آنکه، بنظر قرآن، «هر دو گروه یکسانند» و از کتاب آسمانی الله بی بهرهاند. «الیهود» و «النصارا» براه پیامبر و الله نمیآیند و در دنیا و اخرت خطاکارانند و راه شرک و کفر میروند.
ایه ۳۰ سوره التوبه چنین میگوید: وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ۖ ذَٰلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ ۖ یُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۚ أَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ
و یهود گفتند: عُزَیر پسر خداست و نصاری گفتند: مسیح پسر خداست. این سخنی است که اینها بر زبان میرانند با گفتار و کیش کافران مشرک پیشین نزدیکی و مشابهت دارند، الله آنها را هلاک و نابود کند. چرا که انها به الله نسبت دروغ بستند.
از دیدگاه قرآن کافر آن کسی است که توحید و الله و پیامبر او را نفی کرده و خود ادعا و باور دیگری دارد. مشرک اهل شرک است و به الله محمد شک نموده و حکم پیامبر را طرد میکند. قرآن دارای تمایل انحصاری بوده و پلورالیسم دینی را هرگز نمیپذیرد و بنابراین حکم در باره رقبای یهودی همانا محکومیت آنهاست و چنین حکمی در باره نصارای مسیحی نیز بجاست. هر دو گروه یهودی و نصارا نسبت به الله و قرآن و پیامبر رفتار شرک آمیز و کافرانه دارند. الله فرمان جهاد علیه مشرک و کافر و منافق میدهد و این حکم در باره یهود و نصارا «واجب» است زیرا آنان مانند سایر کافران هستند.
ای پیغمبر با کافران و منافقان جهاد و مبارزه کن و بر آنها سخت بگیر، مسکن انها دوزخ است (توبه آیه ۷۳) و باز میآید که مومنان در راه خدا جهاد کنند و دشمنان دین را به قتل رسانند. مسئولیت مومن در «یقاتلون فی سبیل الله» مشخص میشود. مومنان با اقدام جنگی و ترور همه کافران را باید از میان بردارند. باید توجه کرد که دین اسلام از دوران ادعای پیامبری با قدرت و انرژی خواهان از بین بردن هر گروه رقیب است و یهود و نصارا در مقابل آن قراردارند. در این شرایط اجتماعی و تاریخی، جدال یهودیان و نصارا برای حفظ خود بود، آنها با برآمد اسلام و غزوات محمد در زندگی مادی و دینی خود تهدید شده بودند و تمام استراتژی آنها دفاع از خود بود. تاکتیکهای تدافعی و تعرضی این گروههای دینی متناسب با تناسب قوای موجود و سیاست محمد و جنگجویان حریص او بود. اسلامگرایان میگویند اکثر و یا تمام غزوات پیامبر «دفاعی» بوده بنابراین مشروعیت داشته است. اسلام دین جنگ و خشونت برای گسترش سلطه است و بنابراین چه غزوه دفاعی و چه غزوه تعرضی، هدف اسلام توسعه طلبی قلمرو است. همانگونه که در روند بعدی شاهد هستم تمام حجاز به کنترل طرفداران محمد درآمده و شاهنشاهی ایران و بیزانس به استعمار عرب درمی آید. افزون بر آن، ما در آیههای قرآن شاهدیم که سلطه گری با اعلام عدم پذیرش دیگر دینها مشخص میشود و فرمان الهی برای جهاد و دوزخ صادر میگردد و همه گروههای دینی و قبیلهای و سیاسی دیگر بعنوان گمراه و کافر معرفی میگردند.
یهود و مسیحی مشرک هستند و در کار الله و قیامت نهایی شرک میورزند و آیه ۲۹ سوره توبه در باره آنها میگوید:
قَاتِلُوا الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّىٰ یُعْطُوا الْجِزْیَهَ عَنْ یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ
(ای اهل ایمان) با هر که از اهل کتاب (یهود و نصاری) که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند قتال و کارزار کنید تا آنگاه که با دست خود با ذلت و تواضع جزیه دهند.
با کسانی از اهل کتاب که نه به الله و نه به روز جزا آنچنان که در قرآن آمده ایمان دارند و نه احکام الله و رسولش را اجرا میکنند و نه آیین حق را میپذیرند، پیکار کنید تا زمانی که جزیه یا مالیات اسلامی بدهند. جزیه همان باجگیری طرفداران محمد بود و غیر از مومنان، تمام اقوام دیگر در منطقه حجاز و سپس همه غیر مومنان در خلافت عربی اسلامی استعماری باید جزیه میپرداختند. از نگاه قرآن، دو راه وجود داشت: خواری و بندگی و باج دادن و یا اجرای حکم قتل افراد نامسلمان.
در قرآن سوره ال عمران آیه ۱۹۹ بطور ضمنی یهودیت و نصارا جزو «اهل کتاب» اعلام میشوند و نیز در همین سوره و در سوره بقره و مائده گفته میشود که یهود و نصارا اگر پیام اسلام را قبول کنند پاداش خواهند داشت و رستگار خواهند شد. برای اسلام، اینکه این دو گروه از جانب قرآن اهل کتاب معرفی شوند کافی نیست تا آنها با دین خود در صلح زندگی کنند. از آن میان، کسانی که کتاب خود را رها کرده و به قرآن میگروند و مومن اسلامی میشوند پاداش «الله مهربان» را خواهند داشت، ولی دیگران کافر باقی میمانند. پس صالحان و دارندگان پاداش کسانیاند که به دین اسلام بگروند و بقیه اهل جهنم هستند.
قرآن و جنایت مقدس
محمد پس از اعلام «بعثت»، خود جنگ و ستیز را علیه همه گروههای مخالف آغاز میکند. قرآن میگوید در برابر پیامبر و الله سرسختی نکنید و بدانید که قریشی مخالف، یهودیان، مسیحیان، مجوسیان، صابئیان، و دیگران کافر و مشرک بودهاند و در قیامت مورد داوری قرار میگیرند (سوره الحج آیه ۱۷). گاه از «کافر امی» و «کافر اهل کتاب» نیز گفته میشود ولی بهر ترتیب این دو گروه کافر هستند. در حقیقت قرآن نابردبار است و هرگز نمیتواند وجود دین دیگر را تحمل کند. دین اسلام توتالیتر است و با توجه به ویژگی سیاسی ساختاری آن نمیتواند پلورالیسم دینی و سیاسی را بپذیرد. قرآن کشمکشها و جدالهای خشونت بار را آبیاری میکند و قضاوت قهرآمیز الهی را علیه مخالفان صادر میکند.
آیه پنجم سوره توبه میگوید: «فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوایییلَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ فَخَلُّوا سَبیلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ (۵) پس چون ماههاىِ حرام سپرى شد، مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهى به کمین آنان بنشینید پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند، راه برایشان گشاده گردانید، زیرا خدا آمرزنده مهربان است.
الله فقط برای مومنان مهربان است ولی نسبت به مخالفین اسلام بیرحم است. به بیان دیگر الگوی سلطه گری محمد پیامبر اسلام از همان ابتدا نفی دیگر دینی را میطلبد. دین اسلام اجباری است. در آیه ۸۵ سوره ال عمران میآید دینی غیر از اسلام پذیرفتنی نیست. با این وجود شماری از ایدئولوگهای اسلامی به آیه ۲۵۶ سوره بقره توسل جسته و ادعا دارند که اجباری در دین نیست. برای فهم این آیه نه تنها به کل آیه، بلکه به آیههای پیش و پس از آن باید توجه شود. اسلامگرایان آگاهانه به سه واژه ابتدایی «لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» چسبیده و آنها را از بقیه همان آیه ۲۵۶ و از بقیه آیهها و از سوره و از کل قرآن جدا میکنند. این اقدام جعل در آیه بوده و آنها با پوشاندن نکتههای پیش و پس این سه واژه، قصد فریب دارند و میخواهند بدروغ دین قرآن را بردبار نشان دهند. حال آنکه عدم اعتقاد به اسلام، جز کفر و سرکشی نیست. آیه ۲۵۷ اعلام میکند آنان که راه کفر گزیدند یار ایشان شیاطین و دیوهایند.
حال توجه کنید همه اسلامگرایان از این آبشخور قرآنی و خشونت نهفته در آن سیراب میشوند. غزوات و ترورهای پیامبرانه به باور مقدسی تبدیل شده که در سیاست جمهوری اسلامی و در سیاست القاعده و داعش و همه تروریستهای اسلامی کنونی، منجر به کشتار و ترور میشود. آنچه که در قرآن در باره یهود و مسیحی آمده است یک انگیزه نیرومند برای کشتار یهودی و مسیحی بشمار میآید. فرد تروریست در روان خود و در ناخودآگاه خویش به این باور است که در حال انجام یک وظیفه مقدس میباشد. در این روان، جنایت به وظیفه مقدس تبدیل میشود.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه
از: گویا