سایت ملیون ایران

حق مسّلم


ما که در بلوای دین، بردوش ، پرچم داشتیم
یاعلی گویان هوای ابنِ مُلجم داشتیم

دست در اوقاف و سر در سفرۀ سهم امام
تاجِ سلطانی به فرقِ شیخنا کم داشتیم

از خدا دم میزدیم اما ز شیطان بیشتر
بارِ کین‌های کُهن بر دل ز آدم داشتیم

رهروان راهِ بوسفیان و حجّاج و شُریح
دشمنی‌های عرب با کشور جم داشتیم

حّقِ انسانیت از ایرانیان کردیم سلب
زان که بر ابزارِ دین، حقّ مُسلـّم داشتیم

شیخ فضل الله نوری رهنمامان بود و خوش
چشم و گوشِ دل بر آن «گاو مجّسم» داشتیم

بهرِ ترویجِ ستم ، روزی که از ماه آمدیم
حُکمِ جباّر و کلید هردو عالم داشتیم

جهل را بر دانش و بیداد را بر عدل و داد
کین به مِهر و وَحش بر انسان مُقدّم داشتیم

پشت بر آیاتِ رحمت ، تکیه بر احکامِ رُعب
بر کلامِ «اُقتلوا» ایمانِ محکم داشتیم

آنچه کز نامردمی‌ها در تصور می‌گذشت
بیش و کم در شبکلاهِ دین ، فراهم داشتیم

باطنی ظالم تر از چنگیز و حجاج و نرون
ظاهری در جلدِ ابراهیمِ ادهم داشتیم

در رهِ ویرانی ی ایران و بسط ِ جور و جهل
پا به پای قاتلان ، گامی مُصمّم داشتیم

تا زبیخ و بُن براندازیم نسلِ عشق را
لشگری جرّار و خونریز و مُنظّم داشتیم

هرگز از انسانیتمان غم به دل راهی نیافت
گر غمیمان بود ، از اسلامیت غم داشتیم

کینۀ صدساله‌ مان برسینه، نیشی داشت صعب
شُکر، کز خونِ جوانان ، نوش و مرهم داشتیم

مرجعِ روحانیت بودیم و «منصوب خدا»
تکیه بر ظلم و نصیب از اسمِ اعظم داشتیم

م. سحر
۳۰/۷/۲۰۱۳
http://msahar.blogspot. fr/
…………………………………………………..
یادداشت :این شعر با دیدن دوبیت زیر از شاعر جوانی به نام محمد رضا طاهری سروده شد
……………………………..
عشق را در قلبمان با کینه توام داشتیم
از علی گفتیم و در خود ابن ملجم داشتیم
نانمان چون با کباب دین و تقوا چرب شد
رستگاری را برای خود مسلّم داشتیم

خروج از نسخه موبایل