سایت ملیون ایران

ریحانه طباطبایی: احمدی‌نژاد بازمی‌گردد

ریحانه طباطبایی

فضای مجازی سرشار از احساس امید نسبت به روزهای پس از رفتن محمود احمدی‌نژاد است. چنان از رفتن او می‌گویند و از پایان رسیدن دوره‌اش می‌نویسند که گویا با تمام‌شدن روزهای او گرانی، فقر، تورم، بیکاری، تحریم و غیره همه‌وهمه باهم از بین می‌روند و بسیاری از مشکلاتی که تاکنون با آن دست به گریبان بوده‌ایم، دیگر نخواهند بود؛ درحالی‌که اینچنین نبوده و احمدی‌نژاد عامل همه مشکلات ما نیست. تمامی اتفاقاتی که در این سال‌ها افتاده از قبیل تحریم‌ها، تورم، بیکاری، تعطیلی روزنامه‌ها و غیره را از چشم او می‌بینیم در حالی‌که باید به این بخش از داستان هم توجه کرد که احمدی‌نژاد می‌توانست هیچ‌وقت رییس‌جمهوری نشود و مدیریت غلطش را بر کشور تحمیل نکند. در سال ۸۴ عده‌ای از او به هر قیمتی و در مقابل هرکسی حمایت کردند. جریان تندرویی که یک زمان خود را به راست سنتی یا همان اصولگراها متصل کرده بود خواست که احمدی‌نژاد رییس‌جمهوری شود تا بتواند انحصارگرایی مطلوبش را در کشور حاکم کند و مابقی نیروهای این جریان را نیز به دنبال خود بکشاند. به هرحال آن‌ها خوب نحوه مدیریت شهردار سابق تهران را می‌دانستند، نحوه مدیریتش را هم دیده بودند، چیزی برای ندانستن نبود، همه‌چیز آشکار بود؛ فقط‌وفقط برای آن‌که اصلاح‌طلبان و حتی اکبر هاشمی‌رفسنجانی رای نیاورد از او حمایت کردند.

اما این روزها، آن عده بیشتر از همه تمام بدبختی‌ها را برگردن احمدی‌نژاد می‌اندازند و او را عامل تمامی سیاهی‌ها معرفی می‌کنند و پیش از همه سنگ روحانی را به سینه می‌کوبند. در تمام این سال‌ها خصوصا تا یک سال پیش که هنوز دوره احمدی‌نژاد تمام نشده بود، چه در مجلس و چه در هرجای دیگر، چشم‌بسته از تمام سیاست‌های او حمایت کرده و برایش کف زدند و سوت کشیدند. اگر اقتصاددانی از سیاست‌های اقتصادی دولت انتقاد کرد، حامیان سابق احمدی‌نژاد زود‌تر و تند‌تر از رییس دولت واکنش نشان دادند، اگر روزنامه‌نگاری نقدی نوشت بازهم آنان بودند که جلو‌تر از خود احمدی‌نژاد جلوی انتقاد بعدی را گرفتند. حالا آن‌ها از همه جلو زده‌اند، حتی از منتقدان احمدی‌نژاد هم جلو‌تر هستند. تمامی مسئولیت‌هایی که برگردن خودشان است را فراموش کرده‌اند و انگشت اتهام فقط به سوی یک‌نفر دراز کرده‌اند. جریان تندرویی که یک روز احمدی‌نژاد را رییس‌جمهوری کرد حالا به سرسخت‌ترین منتقدش تبدیل شده است، البته این جریان همان‌طور که هشت سال پیش بسیاری را مجبور به پیروی از خود کرد این روزها نیز مجددا پرچمدار جریان اصولگرایی شده و بر طبل مطالبات خود از رییس‌جمهوری منتخب می‌کوبد؛ در حالی‌که به‌خوبی مشاهده کرد مردم به تفکرش رای «نه» دادند اما بی‌توجه سعی می‌کند تا برای حسن روحانی هم بحران‌سازی کند و خط‌ونشان بکشد.

در آن سوی ماجرا هم جریان اصلاح‌طلبی قرار داشت، آن‌ها در سال ۸۴ می‌توانستند با رفتار سیاسی مناسبت‌تر مانع از ریاست‌جمهوری او شوند. اگر در سال ۸۴ چون سال ۹۲ روی یک‌نفر اجماع می‌کردند و سه نفر به نفع یک‌نفر کنار می‌رفتند مطمئنا با توجه به جمع آرای نامزدهای اصلاح‌طلبان آن‌ها در دور اول پیروز انتخابات می‌شدند یا به دور دوم می‌رفتند و آنجا پیروز بودند و همچنین کسانی که تحریمی خوانده می‌شوند نیز در پیروزی او سهم دارند. آن‌ها هم با رای ندادنشان به فردی که بهتر می‌توانست کشور را اداره کند در واقع میدان را خالی کردند و سبب شدند تا آرای جریان تحول‌خواه کاهش پیدا کند. پس احمدی‌نژاد به‌تنهایی مسئول همه این اتفاق‌ها نیست و دلیلی ندارد از رفتن یک‌نفر آن‌قدر خوشحال شویم در حالی‌که گروه‌ها، جریان‌ها و افراد زیادی نه‌تنها در به قدرت رسیدن او نقش داشتند که در تمامی این سال‌ها همراه و همدمش بودند و چشم روی بی‌قانونی‌هایش بستند. اما این هم باز تمام داستان نیست. این سکه روی دیگری هم دارد. در تمام طول تاریخ عادت کرده‌ایم همیشه تمام ایرادات و تقصیرها را گردن یک‌نفر بیندازیم و از خود سلب مسئولیت کنیم. بارها از قانون‌گریزی احمدی‌نژاد گفته‌ایم؛ در حالی‌که خود قانون‌گریزتر از او هستیم، بارز‌ترین نمونه‌اش هم رانندگی‌مان در شهر است. ما بی‌توجه به تمامی علایم رانندگی پارک می‌کنیم، دور می‌زنیم، بوق می‌زنیم و می‌رانیم.

از دروغگویی‌ها در عذابیم در حالی‌که خیلی ساده برای ۱۰ دقیقه دیر رسیدن سرکار دروغ می‌گوییم. کم نیستند نمونه‌های مشترک بین ما و او، پس رفتن او خوشحالی ندارد چون هر لحظه امکان بازگشتش هست. در واقع با رفتن او هیچ چیز عوض و هیچ‌چیز درست نمی‌شود. هیچ‌وقت با رفتن یک‌نفر، تفکرات حاکم بر جامعه عوض نمی‌شود که اگر این طور بود اکنون عراق و لیبی و مصر باید مهد دموکراسی می‌بودند. هرچند در این هشت سال قانون‌گریزی، بی‌اخلاقی و دروغ‌گویی بیش از هر زمان دیگری رواج یافته اما فراموش نکنیم که احمدی‌نژاد یک فرد است اما تفکرها و راه و روش او محصول جامعه ماست که هنوز هم حضوری قوی در جامعه دارد و فقط کافی است تا شرایط دوباره برایش مهیا شود که در این صورت خیلی راحت به قدرت بازگردد. در واقع روزی می‌توان از رفتن احمدی‌نژاد خوشحال بود که این تفکر از بین رفته باشد. تفکر انحصارگرایی، قانون‌گریزی، نقد‌ناپذیری، خود محور پنداری، دروغ‌گویی، خودبزرگ‌بینی و پرخاشگری باید از جامعه ما رخت بربندد و جایگزین پیدا کند وگرنه هیچ چیز تغییر نکرده و همه‌چیز سر جای خودش است و فقط اسم‌ها عوض می‌شود.
از: بهار

خروج از نسخه موبایل