سایت ملیون ایران

کشف حجاب رضا شاه و حجاب اجباری ولایت فقیه

کشف حجاب در زمان رضاشاه پهلوی

من تعجب می کنم که چرا ما مردم ایران پس از این همه جنایاتی که بر سر زن‌ها آمده و تا به حال حدودا چندین قرن از آن می گذرد هنوز که هنوز است به عمق فاجعه پی نمی بریم.

من نگارنده سعی می کنم از کشف حجاب توسط رضا شاه به این ور به آن بپردازم و بی عدالتی هایی که تا به حال در حق زنان شده پرده بردارم.

 اولا کشف حجاب به معنی فقط لباس زن‌ها نبود که باید عوض می شد.می بایستی قبل از کشف حجاب هم زن‌ها آموزش فرهنگی می دیدند و هم مردها. دوم مسئله سنتی و مذهب و ناسیونالیست افراطی در جامعه ما خیلی قوی و اکثریت افراد جامعه نمی توانستند به راحتی خود را با فرهنگ جدید کشف حجاب که ریشه غربی داشت آشنا و خود را هماهنگ کنند. سوم زمان زیادی می برد که تا کم کم مردم افکار و عادتهای کهنه را کنار بگذارند و افکار و عادتهای جدید را جایگزین آن کنند و این کار یک شبه نبود. چهارم می بایستی برای هر نوع تغییر فرهنگی و اجتماعی جدید بین زن ها و شوهرهایشان هماهنگی هایی بوجود می آمد که هر دو تمایل به چنین تغییر جدید داشته باشند. پنجما با چهارتا مسئول دولتی و خانواده آنها دست به چنین کاری زدن بستر سازی نمی تواند برای جامعه سنتی کرد، چون فاصله طبقاتی بین اکثریت جامعه سنتی و چهار تا مسئول رد بالای رژیم رضا شاه خیلی زیاد بود. ششم افرادی که دست به چنین کاری زدند عجولانه و بدون حساب و کتاب دست به این کار زدند و با چهارتا روانشناس و جامعه شناس آگاه این موضوع مهم را در میان نگذاشتند و یا اصلا کسی را نداشتند که سواد این کار را داشته باشد که بخواهند این موضوع را با آنها در میان بگذارند. هفتم این موضوع کمک کرد که فاصله زیادی بین بسیاری از زن ها و شوهر هایشان بیفتد، چون اگر تغییری می بایستی بوجود می آمد می بایستی هم زن و هم شوهر با رضایت هم تغییر و تحول پیدا می کردند و نه فقط به زنان منحصر می شد. عقب ماندگی فقط تنها محدود به زنان نمی شد، مردان هم عقب افتاده بودند. هشتم این روند کشف حجاب بین بعضی از قشر روشنفکر جامعه که تمایل به کشف حجاب داشتند و اکثریت مردم، یعنی قشر سنتی جامعه که تمایل به کشف حجاب نداشتند فاصله انداخت. نهم کشف حجاب کمک کرد به افراد مذهبی افراطی که از این اختلاف و دو پارگی در جامعه نهایت سوء استفاده را بکنند و مردم را از مدرنیته بترسانند و مردم ترسیدند‌ و عقب نشینی کردند و جبهه مذهبی بیشتر تقویت شد. دهم با این عقب گرد اکثریت جامعه به مذهب قرون وسطیی و درجا زدن باعث شد که عقل مردم رشد نکند و مردم در سرنوشت خود و سرنوشت جامعه نتوانند شریک شوند و نتوانند جلوی زیادی خواهی و دزدی های اشراف و دار و دسته حکومت رضا شاه را بگیرند و آنها هر طور می خواستند مردم را می چاپیدند و می بردند. یازدهم کشف حجاب و فاصله زیاد بین روشنفکر و جامعه و فاصله بین طبقات مختلف کمک کرد که قانون غنی بر فقیر غلب گردد و فاصله طبقاتی هر روز بیشتر و بیشتر مردم چاپیده و مردم خیلی بیشتر از این رژیم متنفر می شدند. دوازدهم کشورهای خارجی، بخصوص انگلیس که خودشان دستی در این کشف حجاب داشتند با کمک مذهبی ها به این دو دستگی ها در جامعه دامن می زدند و این رژیم رضاشاهی را انحصاری کرده و به خود وابسته که نمی توانست بدون اجازه انگلیس آب بخورد. سیزدهم این را نباید فراموش کرد که رضا شاه با کودتای انگلیسی روی کار آمد و پایگاه مردمی نداشت و هر کاری که می کرد، اول از اربابان خارجی اجازه می گرفت و بعد چون پایگاه توده ای نداشت مردم هم از تعصب مذهبی و ناسیونالیستی نمی توانستند فاصله بگیرند و سواد هم نداشتند، پس بنابراین رضا شاه بی عقل از خارج که دستور می گرفت با زور می خواست که آن را در جامعه جا بیندازد. چهاردهم‌ انگلیس و خارجی ها هر گز نمی خواستند که از نظر علمی مردم ایران پیشرفت کنند، چون اگر پیشرفت می کردند انگلیس و خارجی ها دیگر نمی توانستند مثل چند قرن گذشته بر گرده مردم ایران سوار باشند، پس بنابراین یک سیستم ناقص صنعتی را به ایران آن زمان قالب کردند و با کشف حجاب افراد سنتی و افرادی که گرایش به سیستم ناقص صنعتی داشتند را به جان هم انداختند که تا بین آنها تفاهم بوجود نیاید و پیشرفتی حاصل نشود و همیشه بر رضا شاه و دار و دسته انحصارگرای او غلبه داشته باشند و با هم بچاپند و ببرند و بخورند. پانزدهم همان سیستم ناقص صنعتی نتوانست که پای مردم را بکشاند به تحرک و پیشرفت، چون از طرفی مردم راکد و بی سواد و از طرفی به برکت تعصب مذهبی و ترس از بی دینی شدن و کشف حجاب تمایل چندانی به این سیستم صنعتی نداشتند و از طرفی دیگر این سیستم ناقص و جوابگوی همه نبود و فقط برای یک عده ای معدود خوب بود که خودشان را بالا بکشند و گفتند کون لغ افراد جامعه و شروع کردند به چاپیدن. انگلیس که رضا شاه را سر کار آورده بود و کمک کرده بود که این بحران شکل بگیرد وقتی دید که بیشتر نمی تواند به این وضع ادامه بدهد و مردم ایران در آستانه انقلاب هستند فوری رضا شاه را فراری دارد.

کپی برداری در زمان رضا شاه از غرب

هر نوع تغییری در جامعه باید به جامعه شناسی جامعه به روانشناسی جامعه به فرهنگ و آداب و رسوم جامعه به میزان سواد و پیشرفت علمی و صنعتی جامعه،  به زمانی که مردم در آن قرار دارند و در آن زندگی می کنند هماهنگی کافی داشته باشد و با کشورهای دیگر هماهنگی های نسبی بوجود بیاورد. کدام تغییر ما، کدام پیشرفت ما در زمان رضا شاه به انگلیس و کشورهای خارجی می خورد، اگر می خورد که آنها و با آنها هماهنگ بود همه چیز را به ما دیکته نمی کردند. به این نمی گویند تغییر بنیادی در سطح جامعه. به این می گویند کپی برداری از کشورهای دیگر، بخصوص کشورهای غربی. زیر بار و سر سپردگی رفتن و بی حجابی در ایران فقط تقلید از غرب بود و فرق می کرد با بی حجابی در غرب. بی حجابی در غرب هماهنگی کامل داشت با تغییرات فرهنگی و اجتماعی و صنعتی و کسی را با زور بی حجاب نکرده بودند و این بی حجابی در آن کشورها به مرور و چندین قرن هماهنگ با انقلاب صنعتی و پیشرفت صنعتی و علمی و انقلابات فرهنگی و اجتماعی هماهنگ بود که هم تاثیراتی روی زن‌ها داشت و هم تاثیراتی روی مرد ها و آنها از همه این نظرها از ما جلوتر بودند،

وضعیت مردم و جوانان در زمان محمد رضا شاه

بعد از رضا شاه، حتی در زمان پسرش محمد رضا شاه که تا حدودی وضع بهتر از رضا شاه بود همه چیز ما وابسته و تقلیدی از غرب بود از بی حجابی گرفته تا تبلیغات صنعتی و علمی، حتی صنعتی که به ما چند برابر فروخته بودند ما را بیش از حدوابسته کرده بود. غافل از اینکه ما در تمام این زمینه ها از غرب خیلی عقب و از محمد رضا شاه گرفته تا مردم عادی همه خود محور، خود بین،  سطحی و سطحی نگر بودیم،

ناسیونالیست آریامهری‌ که خودش را بیش از حد آریایی می دانست

و از احساسات ناسیونالیستی سوء استفاده و ناسیونالیستهای درباری برایش بار عام می دادند و همچنین با سوء استفاده از مذهب شیعه شخص خودش را سایه خدا می دانست و آخوند های درباری هم برای او و رژیمش سنگ تمام می گذاشتند و او را سایه خدا می دانستند تا شاه خود شیفته بین احساسگرایی کور ناسیونالیستی و احساسگرایی کور مذهبی گیر بیفتد و زیاد سراغ عقل گرایی و علم و نظم و قانون نرود و خودش به تنهایی ببرد و بدوزد و دنبال افراد عاقل و کاردان نگردد و اربابان انگلیسی و اسرائیلی هم همین را می خواستندکه عقل شاه و رژیمش درست کار نکند و گرفتار احساسکور ناسیونالیستی و مذهبی باشند و این دو گرایش احساسکور در ذهن شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتش داران یک عقل مشنگ ساخته و پرداخته زیر سلطه خودشان درست کنند و این دو احساس کور ناسیونالیستی و مذهبی در ذهن شاه هر چه می خواستند خورد این عقل مشنگ شاهنشاه آریامهر می دادند، در نتیجه از عقل سلیم خبری نبود و اگر کسان دیگری عقل داشتند جرأت نمی کردند و آنها را کنترل می کردند که حرفی بزنند. به همین خاطر عوامل داخلی و خارجی و خود شاه مانع از این می شدند که عقلگرایی و علوم و صنعت در ایران رشد بکند و به عناوین مختلف با اوامل نفوزی که در ایران و در آمریکا و کشورهای اروپایی داشتند در راه پیشرفت ایران سنگ اندازی می کردند و مانع از پیشرفت و رشد عقل و علم جوانان مردم شدند. نتیجه اینکه علم و صنعت ما بیش از حد وابسته به غرب و انحصاری و محمد رضا هم مثل پدرش با کودتا و با کمک غرب به حکومت رسیده بود و پایگاه توده ای نداشت و فقط یک عده ای این وسط همه کاره و پول مردم را برای خود و اربابان غربی، انگلیسی و اسرائیلی پارو می کردند و فرهنگ بی حجابی هم تقلیدی از غرب و هماهنگی چندانی با ساختار اجتماعی و فرهنگی ایران نداشت و کمک کرد که فرهنگ بی حجابی فقط ظاهری من در بیاری از بی حجابی در غرب باشد و بد فهمی و عقب ماندگی کمک کرد که فرهنگ بی حجابی به فرهنگ کم و بیش بد حجابی و در مواردی هم حتی متمایل به فحشا شود که کم کم توی چشم می زد و در چهارچوب تبلیغات و مد و سکس خلاصه و اقشار جامعه، بخصوص جوانان و نو جوانان را دست خوش فرایند رو به رشد خود کرد. رژیم محمد رضا شاه هم برای سرگرم کردن جوان‌ها به این نوع بی حجابی و سکس در تلویزیون و سینما و روزنامه ها و مجلات دامن می زد. حکومت انحصارگر شاه با کمک سواک‌ و عوامل داخلی و خارجی فشار همه جانبه بر مردم وارد می کردکه مردم، بخصوص جوانان خفقان بگیرند و نبودن دست آورد برای رشد عقل سلیم و احساس سالم جوانان مردم جوانان را مجبور کرد که از روی نا علاجی به کتابهای دکتر علی شریعتی و یا کتابهای چپیها روی بیاورند که بیشتر این کتابها شعار گونه و فقط آرمانگرایی را تقویت می کردند و بیشتر بار احساسی داشتند و برای رشد عقلی جوان‌ها باری نداشتند. سیستم بدن انسان، بخصوص بچه ها، نوجوانان و جوانان طوری است که احتیاج به رشد عقلی و رشد احساسی دارد و این دو،  یعنی عقل سلیم و احساس سالم در برخورد درست و بجا با محیطهای طبیعی و اجتماعی حاصل می شوند. اگر شرایط برای رشد عقل و احساس در جامعه فراهم نباشد رشد بچه ها،  نوجوانان و جوانان ناقص صورت می گیرد و این سیستم عقلگرایی ناقص شاهنشاهی برای رشد عقلی جوانان چیزی نداشت و عقل که در ذهن درست رشد نکند. احساس هم درست رشد نمی کند، چون یاور عقلی ندارد. به همین خاطر در زمان شاه نوجوانان و جوانان خسته و مردم وجوانان بی عقل و ذهنگرا و گرفتار انزوا و به احساسکور سرخورده پناه آورده بودند و این اواخر رژیم شاه دیگر سکس و مینی ژوپ‌ و بد حجابی هم جوانان را ارضاء نمی کرد.انگلیس، اسرائیل و شرق و غرب با کمک مذهبیون درباری و مذهبیون چهار آتیشه مثل خمینی و دار و دسته اش از بی عقلی و احساسی برخورد کردن مردم نهایت سوء استفاده را کردند و به مردم گفتند بروید روضه خوانی و برای امام حسین اشک بریزید. سید الشهدا اجر شما را می دهد و از نظر روحی آرام می گیری و دلتان سبک می شود و مردم و جوانان از بی حجابی و تبلیغات چنین و چنانی سکسی خسته و کار درستی هم نداشتند که انجام بدهند تا کمی عقل آنها رشد کند. آنها رو می آوردند به حسینیه، مسجد، روضه خوانی و سینه زنی، زنجیر زنی که تا از نظر روحی و احساسی قدری خودشان را تسکین بدهند و هر روز بی عقل تر و احساسی تر و با مراسم مذهبی احساسات خود را تقویت و گرایشهای مذهبی آنها بیشتر و کتابهای شریعتی و مذهبی برای آنها گل می کردند و آخوند و خمینی ودار و دسته اش برای مردم و بخصوص جوان‌ها قبله عالم شده بودند. مردم بی عقل با احساسکور مذهبی به رژیم و عقلگرایی و صنعت ناقصش پشت کردند و گفتند اگر پیشرفت این است ما این پیشرفت را نمی خواهیم و شاپور بختیار را خیلی دیر آوردند و با آمدن شاپو ر بختیار و آتش زدن سینما رگس آبادان توسط آخوند ها مردم آرین تیر خلاص را به رژیم پهلوی. زدند و رژیم شاه سرنگون و همین دخترانی که در زمان شاه بی حجاب شده بودند از بی حجابی و سکس خسته و روی آوردند به چادر‌ و چاقچور و حجاب اجباری را خودشان به سر خودشان کردند که در شأن آنها نبود.

 انگلیسی که در زمان رضا شاه خودش پشت کشف حجاب اجباری بود. این دفعه با اسرائیل در زمان محمد رضا شاه زمینه را طوری فراهم کردند که حجاب اجباری را خود زن‌ها قبول بکنند، مردها و خانواده ها هم آن را تأیید کردند و مردان خودشان یک من و یک کپه ریش گذاشتند،

 چرا احساس کور؟

چون بشر درذهنش هم به عقل و هم به احساس نیاز دارد. در ذهن انسان اگر در کنار احساس عقل ضعیف باشد. این احساس در برخورد با واقعیات و موضوعات مختلف اجتماعی و محیط طبیعی فقط برخورد احساسی می کند و در ذهن فرد عقلی نیست که این احساس را کنترل و این احساس در برخورد با واقعیات یاور عقلی ندارد و در ذهن انسان به احساسکور تبدیل می شود و این احساسکور در ذهن مردم از عقل بدش می آید، چون عقل در کارش فضولی می کند و در شرایط سخت و تصمیمگیری ها برای موضوعات پیچیده و واقعیات مختلف اجتماعی و محیط طبیعی به آن نهیب می زند،  ولی این احساسکور از عقل فضول خوشش نمی آید، چون مانع جکومت مطلق احساسکور در ذهن فرد و افراد می شود، ولی از افراد مذهبی و از احساسکور مذهبی در ذهن آنهاخوشش می آید، چون هم جنس و مثل خودش می باشند. اخساس کور مذهبی از خودش کور تر است. برای مثال احساسکور در ذهن مردم، احساسکور مذهبی در ذهن آخوندها، بخصوص خمینی که از همه افراطی تر می بود را به مردم، بخصوص جوان‌ها معرفی می کرد و احساسکور در ذهن مردم به مردم می گفت که از مذهب و خمینی و دار و دسته اش خوشتان بیاید. عقل را برای چه می خواهید، علم را برای چه می خواهید. مگر این رژیم شاه نبود که می خواست که عقل شما را رشد بدهد و شما را صاحب علم و صنعت کند، پس کو به این رژیم و عقلش پشت کنید همه اینها که این رژیم می گوید دروغ است. مگر نمی بینید که با این بی حجابی و سکس دارند دختران و خواهران و زن‌های شما را خراب می کنند، پس به حسینیه و مسجد و روضه خوانی بروید تا ایمانتان درست شود. ایمان که درست شد خدا به شما رو می کند و همه چیز این دنیا و آن دنیایتان درست می شود. اینها همه را احساسکور در ذهن مردم به مردم بی عقل خسته از رژیم دیکته می کرد، چرا؟ چون احساسکور بر ذهن مردم غلبه و بر ذهن مردم حکومت مطلقه دارد و به عقل ضعیف مردم اجازه نمی داد که در تصمیمگیری ها مزاحمش شود، به حکومت مطلق هزار و چهار صد ساله در ذهن مردم عادت کرده بود و این را احساسکور در ذهن مردم می دانست که اگر احساسکور مذهبی خمینی در ایران به قدرت برسد خود احساسکور در ذهن مردم، یعنی خودش نیز به قدرت می رسد.

وضعیت زنان و مردان بعد از انقلاب

بعد از انقلاب حکومت احساسکور، بخصوص احساسکور مذهبی نه فقط در ذهن مذهبیون و مردم حکومت مطلقه خود را شروع کرد، بلکه در تمام امور شخصی و خصوصی فردی و خانواده ها و مردم در جامعه رخنه کرد، حتی تا حکومت قدرت سیاسی، اقتصادی و مناسبات فرهنگی و اجتماعی رخنه کرد و در هر زمان که عقل مردم و جوانان در ذهنشان می خواست خودی از خود نشان بدهد در تمام زمینه ها احساسکور مذهبی قدر قدرت افراطی بی رحمانه با عقل مردم و جوانان جنگید و با تحدید وحشت،  جنگ هشت ساله، کشتار دهه شصت و هفتاد، کشتار سال‌های ۸۸- ۹۶-۹۸، شکنجه، زندان، اعدامها، کرونا جلو رفت تا جلوی پیشرفت عقل و علم مردم را بگیرد و اربابان شرق، غرب، اسرائیل و انگلیس هم به این رژیم پوسیده مذهبی خداگونه ولایت فقیه بی عقل و احساسکور مذهبی اش کمک کردند و مانع از رشد عقلی و پیشرفت مردم شدند.

.

حجاب اجباری در ولایت فقیه

با حجاب اجباری جلوی زن‌ها را هم گرفتند تا حتی یک کمی آزادی نسبی نداشته باشند، یعنی احساس زنانه هم باید به هر شکل ممکن کور می شد،  فرمان از بالا که در راستای نیات پلید مذهبی آخوندیسم احساس زنانه باید کور شود و تابع احساسکور مذهبی شود و این زن‌ها توسط برادران، پدران و شوهران مذهبی افراطی خودشان و مأموران امر به معروف و نهی از منکر باید شدیدا کنترل شوند که تا احساس زنانه آنها تابع احساسکور مذهبی و زیر سلطه آن رود. به همین خاطر و برای کنترل بیشتر زن‌ها و سرکوب احساس آنها از صدر اسلام تا کنون حقوق زن‌ها و دیه و ارثیه و شهادت آنها در دادگاه تا به حال نصف مردان بوده است. اگر زن‌ها بخواهند که از چهارچوب احساس کور مذهبی خارج شوند و به احساس زنانه خودشان مراجعه کنند این مذهبی ها با اسید پاشی به بدن و صورت آنها احساس این زن‌ها را کور و یا اندام تناسلی زن را به مقدار زیادی بر می دارند ( ختنه کردن)تا احساس زنانه و شهوت زنانه به مقدار زیادی از بین برود و این یعنی ترشحات درون بدن زن ناقص و زن دچار بیماری های روحی و جسمی می شود و تا آخر عمر زجر می کشد. یا جریان صیغه را برایش راه می اندازند که تا او با مردان مختلف نزدیکی کند و به مرور احساسش را از دست بدهد و عاطفه و عشق و دوست داشتن را فراموش کند، نمونه بارز خانه های عفاف که همان فحشای زمان شاه است که خیلی بیشتر گسترش پیدا کرده و تحت کنترل احساسکور مذهبی در آمده که مثلا آیه و یا دعایی می خوانند برای محرم شدن، یعنی به مرور بی عفت کردن و بی احساس کردن زن‌ها و نه فقط احساسکور مذهبی بر احساس زنانه حاکم است، بلکه به مرور و کنترل شونده توسط مذهبی ها برای درآمد زایی برای آخوند جماعت و مذهبیون خیلی خوب است،  به عبارت دیگر احساس ظریف زنانه مدام می رود زیر سلطه احساس کور مذهبی ها و خرد و خمیر می شود. مؤرد دیگر که از همه بد تر است این است که با ارضاء جنسی مرد مذهبی و همخوابی با زن لذت جنسی به مرد مذهبی دست می دهد که این لذت او را بیش از حد شیفته خود می کند که خدا او را برتر از زن آفریده است و به این ترتیب بر اثر این لذت و خود شیفتگی احساسکور مذهبی او در ذهنش تقویت می شود و این احساسکور مذهبی در ذهن این مذهبی ها به درجه خدایی می رسد. به همین خاطر است که مذهبی ها می گویند که خدا زن را آفریده برای ارضاء مردها و منظورشان بیشتر مردان مذهبی، بخصوص آخوند ها هستند.

حال ممکن است این سؤال مطرح شود که مذهبی ها با احساسکور مذهبی که دارند از عقل بدشان می آید، پس چرا احساس زنانه را قبول ندارند مگر احساس زنانه با احساسکور مذهبی هر دو ریشه احساسی ندارند، پس این اختلاف بین این دو از کجا ناشی می شود؟ درست است که هر دو احساس هستند، ولی درجه افراطی و تند و تیز بودن احساسکور مذهبی خیلی شدید است، چون در دشمنی با عقل و شکست عقل تقویت شده و خیلی خشن و تحمل احساس ظریف زنانه را ندارد و نمی تواند احساس زنانه همتراز خود بداند. زمانی احساس زنانه را قبول می کند که کهتر و کوچک تر از خودش و زیر سلطه خودش،  یعنی احساس زنانه زیر سلطه احساسکور مذهبی در ذهن یک مذهبی باشد و هر طور بخواهد از احساس ظریف زنانه سوء استفاده کند، مثلا احساس زنانه را می خواهد برای فقط ارضاء جنسی، یا فقط بچه آوردن، ولی در تصاحب بچه شریک نباشد و یا شریک کوچکتر باشد.، یا اینکه زن حقوق برابر با مرد نداشته باشد تا به نوعی زن و احساسش خرد و کوچک شود. همانطور که در بالا گفتم مذهبی ها بر این باورند که زن را خدا آفریده برای ارضاء مرد. یا مواقعی پیش می آیدکه اگر زن بچه پسر نزاید و دختر بزاید. زن مقصر است باید او و دخترش را کشت. الآن در ایران مد شده که پدر و یا برادر و یا شوهر سر زن و دختر و خواهرشان را به خاطر مسائل ناموسی می برند و در دادگاه هم زیاد به آنها گیر نمی دهند و یا در قدیم دختران را زنده به گور می کردند برای راضی نگه داشتن خدایان خود و به خاطر این قربانی دادن احساسکور مذهبی در ذهن مذهبیون قاتل آرامش پیدا می کرده است و این کار را قتل نمی دانسته اند، یعنی خدای درونی آنها می گفته که این دختران را قربانی کنید و این دختران بی گناه قربانی می شده اند به خاطر خدای درونی این مذهبی ها بوده و این خدای درونی آنها راضی می شده و این خود نشان دهنده این است که این احساسکور مذهبی در ذهن بشر چه قدر خطرناک است. اسید پاشیدن به صورت زنها‌. ارثه و دیه زن نصف مرد و هزار و یک تبعیض دیگر و همه اینها حکایت از این دارد که در ذهن مردان مذهبی عقلی وجود ندارد و احساسکور مذهبی در ذهن آنها حکومت مطلقه دارد و این مردان مذهبی را اسیر خود کرده و توسط این مردان مذهبی احساس ظریف زنانه می رود زیر سلطه احساس کور مذهبی و همانطور که در بالا گفتم با این احساس ظریف حساس زنانه هر طور بخواهد بازی می کند و آن را مثل خودش که احساسکور متعفن مذهبی است به لجن می کشد و اگر زن بخواهد خودش و احساس خرد شده اش را از زیر سلطه این مذهبیون و احساسکور مذهبی آنها بیرون بکشد. هزار تله و هزار جور بازی برایش در می آورد تا مرز سنگسار، زنده بگور شدن و قتل و غیره.

قدیم ها طلاق و مهریه و مهرم حلال و جانم آزاد را هم به حساب می آوردند، ولی در شرایط فعلی که این احساسکور مذهبیون ایران، بخصوص آخوندها بیداد می کند مهرم حلال و جانم آزاد دیگر وجود ندارد. مادر بیچاره نه فقط بچه هایش را از او می گیرند، بلکه اجازه طلاق هم ندارد و تا آخر عمر باید بسوزد و بسازد، در غیر این صورت جان خودش و خانواده پدری و مادری در خطر و معلوم هم نیست این وسط چه بلایی سر بچه هایش بیاید. این هم سلطه احساس کور مذهبی که بر ذهن مردان مذهبی حاکم و توسط این مردان خطرناک این احساس ظریف زنانه راهم به چالش می کشد و زیر سلطه خود می آورد. عقلگرایی کور و عقلگرایی کور ناقص مباحث مفصلی دارند و در اینجا به آن ها نمی پردازم. موفق باشید.

اکبر دهقانی ناژوانی

خروج از نسخه موبایل