مجتبی دهقانی نویسنده ارشد – حوزه سیاسی
علی خامنهای برای رساندن فرزندش به جایگاه رهبری تنها دو مانع بر سر راه دارد
« قبل از سحر با من تماس گرفته شد و گفتند که حاجآقا مجتبی است؛ تعجب کردم و وقتی گوشی را گرفتم ایشان خیلی آرام و ساده گفت که حاج قاسم در فرودگاه بغداد شهید شد؛ ما بهسرعت به سازمان صداوسیما آمدیم و قبل از اذان صبح همه معاونان سازمان را صدا زدم و اینجا جلسهای تشکیل دادیم و تصمیم گرفتیم که زینبوار شهادت او را برگزار کنیم و زینبوار مرثیه سردار سلیمانی را از آن لحظه تا الان برگزار کردیم.»
این روایت عبدالعلی علیعسکری است از سحرگاه روز ۱۳ دیماه ۱۳۹۸ و تماسی است که از مجتبی خامنهای دریافت کرده تا او را از مهمترین خبر ممکن آگاه و دستورالعملهای لازم را برای اعلام آن دیکته کند.
در اتفاقی دیگر، بر اساس خبری که به دست ایندیپندنت فارسی رسید، مجتبی خامنهای در روزهای گذشته با محمود احمدینژاد جلسهای سهساعته داشته و در آن جلسه در مورد انتخابات آتی ریاستجمهوری مذاکره کرده است. معاون دفتر علی خامنهای انجام این دیدار را تلویحاً تکذیب کرده ولی هنوز محمود احمدینژاد و افراد نزدیک به مجتبی خامنهای در این مورد واکنشی نشان ندادهاند.
اما مجتبی خامنهای چه جایگاهی در سیاست جمهوری اسلامی دارد که مقامهای رسمی خود را ملزم به اجرای دستوراتش میدانند و برای انتخابات باید با او جلسه برگزار کنند؟
آقازادهای که آقا است
داستان مجتبی خامنهای و آینده قدرت در ایران از یک سحرگاه دیگر آغاز شد. وقتی در سال ۱۳۸۴، مهدی کروبی خسته از روند اعلام آرای انتخابات ریاستجمهوری به خوابی کوتاه رفت، نتایج به ناگاه دگرگون شد و آرای محمود احمدینژاد از او پیشی گرفت. این سبقت آرا تا انتها حفظ شد و درنهایت انتخابات ریاستجمهوری بدون مهدی کروبی به دور دوم کشید و احمدینژاد به ریاستجمهوری رسید.
کروبی در روز ۲۹ خرداد ۱۳۸۴، خشمگین از این اتفاق، علاوه بر استعفا از همه سمتهایی که علی خامنهای به او داده بود نامهای هم به رهبر جمهوری اسلامی نوشت و برای نخستین بار از نقش مجتبی خامنهای در عرصه سیاسی ایران سخن گفت.
کروبی در این نامه به نقش مجتبی خامنهای در تغییر جهت دستگاه رهبری در حمایت از محمود احمدینژاد آن هم سه روز قبل از انتخابات و کنار گذاشته شدن دیگر گزینه که محمدباقر قالیباف بود سخن گفت.
در آن نامه بهروشنی درجه حمایت علی خامنهای از پسرش و دخالتهای او در امور سیاسی نیز افشا شده بود: «شنیدم که یکی از بزرگان به جنابعالی گفتهاند که «آقازاده حضرتعالی از فلان شخص حمایت میکند» و شما فرمودهاید «ایشان آقا است نه آقازاده» و به هر حال مشخص شد که آن حمایتها نظر شخصی آقا مجتبی بوده است. در عین حال کماکان خبرهایی در مورد فعالیت ایشان به نفع یکی از کاندیداها – که سه روز قبل از انتخابات ناگهان ستاره بخت او افول کرد و عنایتها به طرف فرد دیگر سرازیر شد – و حتی رفت و آمد به ستاد انتخاباتی آن کاندیدا منتشر شد.»
علی خامنهای به این نامه مهدی کروبی پاسخی مستقیمی نداد و شاید پاسخ غیرمستقیمش به آن نامه این بود که در سال ۱۳۸۸ که باز هم مهدی کروبی کاندیدا شده بود، صحنه به گونهای طراحی شد که آرای مهدی کروبی از مجموع آرای باطله آن انتخابات هم کمتر اعلام شود. پاسخی روشن به کروبی و دیگر سیاستمداران که هر کس با خامنهای و آل خامنهای درافتد قطعاً از عرصه سیاست جمهوری اسلامی برمیافتد.
مجتبی خامنهای؛ رئیس واقعی صداوسیما
نقش مجتبی خامنهای در عرصه سیاست جمهوری اسلامی تنها به انتخابات ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ محدود نیست. در سالهای گذشته در مورد نقش او در شکل دادن به سازمان اطلاعات سپاه، پیوندهایش با حسین طائب، رئیس کنونی این سازمان، اداره بنیادهای فرهنگی و مالی زیرنظر رهبر جمهوری اسلامی به نیابت از او سخن گفته شده است.
درباره نفوذ او در بزرگترین بنگاه رسانهای جمهوری اسلامی یعنی صداوسیما نیز تنها مستند موجود، خاطره علیعسکری، رئیس کنونی این سازمان از سحرگاه ۱۳ دیماه ۱۳۹۸ نیست.
پیش از این و در شهریور ۱۳۹۸، محمد سرافراز، رئیس سابق صداوسیما با انتشار کتابی به نام «روایت یک استعفا» به صورت سربسته گوشههای از نفوذ مجتبی خامنهای و حسین طائب در این سازمان و نقش آنها در برکناری خود را افشا کرد.
سرافراز در آن کتاب میگوید که پس از موافقت علی خامنهای با استعفایش دیداری با حسین طائب داشته به او میگوید: «من تشکر میکنم از شما و چون ممکن است آقایان را نبینم، از طرف من از آقای حسین محمدی (معاون دفتر علی خامنهای) و حاجآقا مجتبی (خامنهای) تشکر کنید؛ زیرا زمینه را فراهم کردید که من از صداوسیما بروم و این جای تشکر دارد و من راحت میشوم».
او میگوید که پیش از استعفا نیز طی چند دیدار با علی خامنهای به او تظلمخواهی کرده و در مورد اقدامات فرزند هشدار داده: «گفتم یک حکومت پنهانی در (درون) حکومت، که هم پول دارد، هم رسانه در داخل و خارج دارد و هم ابزار امنیتی دارد، علیه سازمان در حال برنامهریزی است.»
خامنهای به تظلمخواهی او پاسخی نمیدهد و نهایتاً سرافراز نیز مانند کروبی از عرصه قدرت حذف میشود.
به جز محمد سرافراز، شهرزاد میرقلیخان، بازرس ویژه جنجالی او نیز در کتابی با نام «قدرت قلم در برابر سلاحهای مرگبار» که در هفتههای گذشته منتشر کرده است، نقش یگانه مجتبی خامنهای را در اداره صداوسیما و پیوندهایش با سپاه قدس، خریدهای خارجی، قاچاق و سازمان اطلاعات سپاه شرح میدهد.
او در این کتاب ماجرای یک دیدار خود با مجتبی خامنهای را به تفصیل بیان کرده و گفته است که فرزند رهبر جمهوری اسلامی در آن دیدار چگونه نظرات خود درباره سیاست خارجی، گفتگوهای برجام و موضوعات مرتبط با سپاه را به عنوان سیاست رسمی جمهوری اسلامی معرفی میکرده است.
محمد سرافراز با انتشار متنی در حساب توییتری خود صحت موضوعات مطرحشده در کتاب را تائید کرده است.
فقط صداوسیما؟
دایره نفوذ مجتبی خامنهای به عنوان فرزند رهبر جمهوری اسلامی تنها به صداوسیما و رقابتهای انتخاباتی محدود نمیشود. شاید صداوسیما مشهورترین عرصه دخالت او باشد ولی قطعاً تنها عرصه نیست.
رهبر جمهوری اسلامی بر اساس جایگاهش کنترل بزرگترین بنگاههای اقتصادی کشور را از طریق بنیادها در دست دارد. بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام، قرارگاه سازندگی خاتمالانبیای سپاه، تولیت اماکن مذهبی، اوقاف و … سوددهترین فعالیتهای اقتصادی ایران را در اختیار دارند. همه این بنگاههای اقتصادی زیرنظر رهبر جمهوری اسلامی اداره میشوند.
برخلاف صداوسیما گرچه هنوز کسی به صراحت درباره نقش مجتبی خامنهای در اداره این بنگاهها افشاگری نکرده است ولی نفوذ نیروهای وابسته به او در مدیریت این بنگاههای اقتصادی نشان میدهد که یا او به نیابت از پدر و به صورت مستقیم کنترل شاهرگ اقتصادی کشور را در دست دارد و یا نقش او بهگونهای برجسته است که میتواند به صورت غیرمستقیم مهرههای نزدیک به خود را در آنجا قرار دهد. در هر صورت مجتبی چه نقش مستقیم و چه غیرمستقیم داشته باشد این نکته بدیهی است که او در صورت لزوم میتواند تعیینکنندهترین فرد در اداره بنگاهها و بنیادهایی باشد که به تنهایی ۶۰ درصد اقتصاد کشور را شکل میدهند.
مجتبی خامنهای به جز بخش اقتصادی در بخش امنیتی و نظامی نیز صاحب نفوذ گستردهای است.
با تشکیل سازمان اطلاعات سپاه در سال ۱۳۸۸، او هماکنون یک سازمان اطلاعات و امنیت سراسری را در اختیار دارد که در ۱۱ سال گذشته توانسته وزارت اطلاعات را تا حدود زیادی به حاشیه براند.
این به آن معنا نیست که علی خامنهای و فرزندش بر وزارت اطلاعات تسلط ندارند. تشکیل سازمان اطلاعات در درون نیروی نظامی و کنترل مطلق بر آن مزیتهایی بهمراتب گستردهتر از در اختیار داشتن وزارتخانهای دارد که میتواند با تغییر دولتها رویکردهای متفاوتی پیدا کند.
تجربه آزموده شده تمامی دیکتاتوریهای منطقه برای تسلط بلامنازع بر کشور نیز نشان داده که سازمان استخبارات درون نیروی نظامی به معنای تسلط همزمان بر سلاح و عرصه عمومی است. این سازمان برای سرکوب هر نوع مخالفتی و یا چینش مدیران و سامان دادن به سازمان بوروکراتیک حکومت قدرتی بهمراتب گستردهتر از یک وزارتخانه امنیتی منفصل از نیروی نظامی دارد.
بحرانی که فرا خواهد رسید
رهبر ۸۱ ساله جمهوری اسلامی هنوز جانشین رسمی ندارد و این سبب شده تا «بحران جانشینی» به فهرست بحرانهای پیش روی نظام اسلامی افزوده شود.
از «ولایتفقیه اصلح» به «ولایت موروثی فقیه» راه کوتاهی است که گویا جمهوری اسلامی در حال سبک و سنگین کردن برای پیمودن آن است. در مرکز این جابهجایی مفهومی قدرت، مجتبی خامنهای، فرزند علی خامنهای، رهبر کنونی جمهوری اسلامی قرار دارد.
جمهوری اسلامی یک بار دیگر نیز مشابه این راه را پیموده و برای آنکه موانع بر سر راه علی خامنهای برای نشستن در جایگاه رهبری برداشته شود، شرایط تصدی پست رهبری را از «ولایت مجتهد اصلح» به «ولایتفقیه غیرمجتهد» تنزل داده است.
مجتبی خامنهای فرزند و شاگرد کسی است که همواره گفته که عرصه سیاست و قدرت مانند کوهنوردی است؛ باید آهسته و پیوسته گام برداشت و موانع را یکییکی و با صبر و حوصله زدود.
برای رسیدن مجتبی به مقام جانشینی پدرش چند مانع وجود دارد. او سابقه مدیریت رسمی در کشور ندارد. افشای گوشههایی از نقش او در مدیریت بخشهای زیرمجموعه پدرش شاید با این هدف انجام میشود که او را «مدیر در پرده» معرفی کنند.
دومین مانع این است که جانشینی او مجادلهای داغ بر سر تبدیل ولایت به سلطنت و موروثی شدن قدرت ایجاد میکند. این موضوع در زمان تعیین دومین رهبر جمهوری اسلامی نیز مسئلهساز بود و نهایتاً سید احمد خمینی که نقشی مشابه مجتبی خامنهای برای پدرش ایفا میکرد تصمیم گرفت تا در پرده بماند و خامنهای به جلوی صحنه بیاید. شاید با این قول و قرار که خامنهای قدرت را نه به صورت یکه و یگانه که در شراکت با احمد خمینی و اکبر هاشمی رفسنجانی در دست خواهد گرفت.
هماکنون جمهوری اسلامی تنها یک گزینه برای جانشینی آماده کرده است؛ ابراهیم رئیسی، رئیس کنونی قوه قضائیه. اگر مانع مفهومی موروثی شدن قدرت مشکلساز باشد، مجتبی خامنهای میتواند مانند احمد خمینی به سراغ گزینه «رهبری در سایه» برود. به این صورت که ابراهیم رئیسی رهبر باشد ولی عملاً مجتبی گرداننده قدرت باشد.
اما مجتبی این درس را از پدرش آموخته که قدرت بلامنازع رهبری با «شراکت» جور در نمیآید و نهایتاً آنکه بر صندلی مینشیند، پس از تثبیت میتواند شرکا را با چرخش قلمی حذف کند؛ کاری که پدر خودش با شرکایش انجام داد.
در هر صورت جانشین شدن و یا نشدن مجتبی خامنهای و نقشش در روزگار پس از علی خامنهای موضوعی مناقشهبرانگیز در جمهوری اسلامی خواهد بود. این بحران به حدی بزرگ است که قطعاً فکر و ذکر رهبر جمهوری اسلامی را نیز به خود مشغول کرده است. حذفکنندهی خونسردِ شرکای قدرت به حکم گذر زمان، خود در جایگاهی قرار گرفته که باید فکری به حال عزیزترین فرزندش بکند تا او به سرنوشتی مشابه آنچه خودش برای احمد خمینی و اکبر هاشمی رفسنجانی رقم زد، دچار نشود. وقایعی که در آینده جمهوری اسلامی رخ خواهد داد، نشان میدهد که آیا رهبر کوهنورد جمهوری اسلامی موفق شده فرزندش را با خود به قله قدرت برساند و از گزند روزگار محفوظ دارد یا نه.
از: ایندیپندنت