سایت ملیون ایران

۴ دهه پس از تبعید خامنه‌‌ای؛ سیستان و بلوچستان محروم و محکوم

آیدا قجر

آذر ۱۳۵۶ بود که علی خامنه‌ای به ایران‌شهر تبعید شد. او در کتاب خاطراتش نوشته است که ضمن آشنایی با جوانان این منطقه، دایره ارتباطاتش را گسترش داده بود، به مناطق مختلف حاشیه‌ای می‌رفت و حتی در نماز جمعه، سخنرانی می‌کرد

از روز دوشنبه چهارم اسفند ۱۳۹۹ با شلیک نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به سوخت‌بران بلوچ در نقطه مرزی «آسکان» در شهرستان «سراوان»‌ که باعث کشته ‌شدن دست‌کم ۱۰ نفر و زخمی شدن شماری دیگر شد، بار دیگر مساله بلوچ‌ها و بلوچستان مطرح شده است.
در پی این واقعه، اینترنت در شهرستان‌ها و شهرهای مختلف استان سیستان و بلوچستان مختل و برای مدتی قطع شد.

به گفته کنش‌گران بلوچ، درگیری‌ها در این استان هنوز ادامه دارد و درباره تعداد کشته‌ها، زخمی‌ها و بازداشتی‌ها هنوز آمار مشخص و اطلاعات دقیقی به دست نیامده است.

در این میان، بسیاری محرومیت‌های بلوچستان را یادآور شده‌اند که شاخص‌های اجتماعی و اقتصادی آن بیان‌گر فاجعه‌ای انسانی است. اگرچه سال‌ها پیش، در دوران حکومت «محمدرضا پهلوی»، «علی خامنه‌ای»، رهبر جمهوری اسلامی به بلوچستان و شهر ایران‌شهر تبعید شده بود و پس از آن‌ بارها با اشاره به محرومیت‌های این منطقه، دم از آن زد که انقلاب ۱۳۵۷ تغییر بزرگی در زندگی مردمان این منطقه ایجاد کرده است اما چهار دهه پس از آن، بلوچستان هم‌چنان صدرنشین است در فقر، ترک تحصیل کودکان، کودک‌همسری و دیگر آسیب‌های اجتماعی. از سوی دیگر، سیطره امنیتی در این منطقه و گستردگی نفوذ سپاه پاسداران بیان‌گر رویکرد خامنه‌ای و جمهوری اسلامی به بلوچستان و بلوچ‌ها است.

***

آذر ۱۳۵۶ بود که علی خامنه‌ای به ایران‌شهر تبعید شد. او در کتاب خاطراتش نوشته است که ضمن آشنایی با جوانان این منطقه، دایره ارتباطاتش را گسترش داده بود، به مناطق مختلف حاشیه‌ای می‌رفت و حتی در نماز جمعه، سخنرانی می‌کرد. ویدیوهایی از حضور وی در ایران‌شهر وجود دارد که به روایت سایت رسمی او، قرار بود در مستندی با عنوان «امید جان‌های خسته» پخش شود. در تیزر این مستند، صدای خامنه‌ای پخش می‌شود: «من به عنوان طلبه غریب خیلی سخت بود که بتوانم ارتباط برقرار کنم. هرکسی در دوری از خانه و زندگی و یار خود احساس غربت می‌کند. اما من در سال ۵۶ و ۵۷ احساس غربت نکردم.»

تصاویر تیزر این مستند، کودکان را به تصویر کشیده‌اند که در محرومیت و فقر به سر می‌برند، کپرهایی که در زمینی خشک بنا شده‌اند و جاده‌ها که بیشتر به خرابه می‌مانند؛ تصاویری که اگر با فیلترهای دیجیتال نو شوند، انگار زندگی همین امروز بلوچ‌ها است با همان جاده‌ها، همان کودکان و همان کپرها. اما آیت‌الله خامنه‌ای طی سال‌های رهبری خود بر جمهوری اسلامی، بارها خلاف حقیقت بلوچستان اظهارنظر کرده است؛ به عنوان مثال، بهمن ۱۳۹۶ در دیدار با اعضای ستاد برگزاری «کنگره ملی شهدای استان سیستان و بلوچستان» گفته بود مردم بلوچ استعدادهای بسیاری دارند که در دوران پهلوی نادیده گرفته شده بود.
او به وضعیت بلوچ‌ها در دوران پهلوی و قاجار انتقاد می کرد و بر توجه مسوولان جمهوری اسلامی به این منطقه پس از انقلاب تاکید داشت: «بعد از انقلاب، روسای جمهور رفتند، مسوولین رفتند، همه رفتند، به همه این شهرها رفتند، حتی به روستاها رفتند. فاصله خیلی زیاد است. در آن دوره نسبت به مردم بی‌اعتنایی شد. […] وقتی انسان وارد این شهرها می‌شود، احساس می‌کند مردم نسبت به جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه دارای صمیمیت هستند.»

رهبر جمهوری اسلامی اسفند ۱۳۸۱ در دیدار با جوانان و دانشجویان این استان، بر پیشرفت وضعیت بلوچ‌ها پس از انقلاب ۱۳۵۷ هم تاکید کرد و گفت شاخص‌های رشد و توسعه در سیستان و بلوچستان پیشرفت کرده‌اند: «توجه مسوولان، ارتباط و پیوند و علقه مستحکم بین مردم و مس.ولان و کارهایی که انجام گرفته و فعالیت‌های فراوان که فهرستش بسیار طولانی است، به بعد از انقلاب برمی‌گردد.»

در نمونه‌ای دیگر، آبان ۱۳۷۰، در دیدار با روحانیون دفتر نمایندگی خود در امور اهل سنت گفته بود در شهرهای حاشیه‌ای بلوچستان، فقر به معنای تلخ و سیاه، مساله اساسی آن در دوران حکومت پهلوی بود: «نه جاده‌ای، نه آبی، نه برقی، نه در تابستان وسیله خنک‌کننده‌ای. مردم آن‌جا این‌طور محروم شدند. ما وقتی که می‌خواهیم یک ایرانی را به حقوق حقه خودش برسانیم، از او سوال نمی‌کنیم که مذهب یا حتی دین تو چیست. نه، مواطن ما است و از حقوق هم‌شهری‌گری با ما دارد استفاده می‌کند و در این مملکت زندگی می‌کند. چیزی باید بپردازد، کاری باید بکند و حقوقی هم دارد. حق امنیت، حق زندگی، حق تلاش، حق تحصیل و فرهنگ دارد.»

اما آیا واقعا چنین است؟ نمونه‌های این‌چنینی را در اظهارات علی خامنه‌ای درباره بلوچستان و یادآوری دوران تبعیدش بسیار می‌توان یافت. اما شاید اشاره به چند شاخص مهم اجتماعی و اقتصادی، بیان‌گر حقیقت زندگی مردم بلوچ در ایران باشد و اتفاقا تحمیل محرومیت و سلطه امنیتی بر زندگی آن‌ها.

«ایران‌وایر»‌ در گزارشی با تکیه بر آمارهای رسمی جمهوری اسلامی، شرح داده است که وقتی از فقر در بلوچستان و روی آوردن آن‌ها به سوخت‌بری صحبت به میان می‌آید، دقیقا چه شرایطی حاکم است؛ به عنوان مثال، سهم استان سیستان و بلوچستان در دوره زمانی ۱۳۷۹ تا ۱۳۹۶ از تولید ناخالص داخلی ایران، ناچیز و از ۰.۹ درصد تا ۱.۴ درصد در نوسان بوده و حتی به ۱.۵ درصد نیز نرسیده است. یا در نمونه‌ای دیگر، در سال ۱۳۹۸ میانگین درآمد خانوارهای شهری و روستایی این استان پایین‌ترین سطح در میان خانوارهای شهری و روستایی کل ایران بوده است. در پایان سال ۱۳۹۸ نرخ تورم متوسط ۳۴.۸ درصد بود اما همین نرخ برای استان سیستان و بلوچستان به ۳۷.۱ درصد می‌رسید.

به شاخص‌های دیگر هم می‌توان اشاره کرد. «نسیم آنلاین» در مرداد سال جاری طی گزارشی خبر داد که از ۲۰ منطقه دارای بالاترین نرخ فقر در ایران، ۱۴ منطقه مربوط به مناطق روستایی شهرستان‌های این استان است که نرخ فقر در آن بین ۷۵ تا ۹۰ درصد است.

در دی ماه سال جاری، خبرگزاری «ایلنا» در گزارشی اعلام کرد بنا به آمار، در این استان ۱۴۱ هزار کودک و نوجوان بازمانده از تحصیل وجود دارد و این آمار از سال ۱۳۹۲ مدام تکرار می‌شود.
کمبود نیروهای آموزش‌گر از دیگر مسایلی بود که در این گزارش مطرح شد.

مرداد ۱۳۹۸، «فاطمه فاضلی»، مدیرکل زنان و خانواده استان‌داری استان سیستان و بلوچستان در گفت‌وگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) گفته بود که کودکان در این استان سومین رتبه «کودک‌همسری» را در کل ایران دارا هستند.
در عین‌حال، دی ۱۳۹۷، «احمد عزتیان»، مدیر برنامه بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی 
خبر داده بود ۱۲هزار کودک در این استان به سوءتغذیه دچار هستند و این آمار سه برابر میانگین ایران است.

جدای از این شاخص‌ها که می‌توان نمونه‌های دیگر هم برای آن‌ها یافت، می‌شود به روایت‌های زندانیان عقیدتی تبعید شده به شهرهای بلوچستان هم اشاره کرد. سال گذشته، «ایران‌وایر» در گزارشی به روایت‌ این افراد پرداخت. فقدان مشارکت سیاسی و شرایط امنیتی و اجتماعی از جمله فصل مشترک این روایت‌ها بود. حضور پررنگ نیروهای امنیتی و نظامی در این مناطق، نداشتن امکانات اولیه مثل نبود آب لوله‌کشی، مدرسه، کار و حتی سرپناهی امن برای زندگی، نبود شغل و نبود کفش و لباس برای کودکان از جمله مواردی بودند که این افراد به آن اشاره کردند. در یک مثال مشخص، تفریح کودکان در این منطقه، وقتی که رودخانه‌ آب داشته باشد، شنا کردن است و در سه فصل دیگر سال که رودخانه بی‌آب است، با ماهی‌های مرده بازی می‌کنند.

در کنار چنین شرایطی، در سال‌های اخیر سپاه پاسداران مسوول اصلی امنیت مرزهای این منطقه بوده و با دیگر نیروهای نظامی و امنیتی، قرارگاهی مشترک در استان برپا کرده ‌است. «طرح رزاق» هم یکی از برنامه‌های اقتصادی در همین استان است. معیشت مردمان این منطقه در فقر و محرومیت و نبود شغل، به سوخت‌بری گره خورده است.

پیش‌تر، «انعام دهواری» زاده «سراوان» و از فعالان بلوچ در گفتوگو با «ایران‌وایر» توضیح داده بود که چه‌طور کودکان از تحصیل بازمی‌مانند و مردم به سوخت‌بری روی می‌آورند؛ اگرچه حکومت مرکزی ایران از این اقدام به عنوان «قاچاق» نام می‌برد.

طرح رزاق اما هدفش ایجاد جایگاه‌های رسمی فروش سوخت است و دولت می‌گوید جلوی قاچاق «ثروت ملی» را می‌گیرد و برای مرزنشینان سودآور است. اما «عبدالله عارف»، مدیر «کمپین فعالان بلوچ« نظر دیگری دارد. به گفته او، این طرح شامل ساکنانی می‌‌شود که تا شعاع ۲۰ کیلومتری مرز زندگی می‌کنند، در حالی‌که سوخت‌بری کسب و کار فراگیر این استان است: «در حقیقت سپاه پاسداران می‌خواهد فروش سوخت را به طور انحصاری در دست بگیرد و از این طریق تحریم‌های بین‌المللی را دور بزند و سوخت را به طور غیرقانونی به پاکستان بفروشد.»

این مساله مورد اعتراض برخی فعالان سیاسی داخل ایران نیز قرار گرفته است. در فایل صوتی که از «فائزه هاشمی»، فعال سیاسی در اختیار «ایران‌وایر» قرار گرفته است، او به صراحت میگوید بحران در سیستان و بلوچستان به دلیل دخالت بی‌جای حکومتی‌ها عمیق شده است و نگاهی انحصارطلبانه در حکومت وجود دارد: «]که[همه‌چیز باید مال ما باشد، مردم حقی ندارند؛ همه حقوق مال ما اداره‌کنندگان است.»

او هم‌چنین به طور تلویحی می‌گوید علی خامنه‌ای در جریان درگیری‌های اخیر است ولی دستوری مبنی بر توقف درگیری با مردم معترض صادر نمی‌کند: «این‌ها همه با هم هستند. با هم تصمیم گیری می‌کنند. همه شریک هستند. منافع ملی حقوق مردم و وضعیت معیشت و اقتصاد مردم در اولویت نیست. اولویت فقط حفظ قدرت و حفظ “من” است.»

با این خلاصه، به نظر می‌رسد جدای از رویکرد جمهوری اسلامی نسبت به بلوچستان از ابتدای انقلاب، در حال حاضر علی خامنه‌ای و امنیتی‌ترین نهاد زیر نظر او، یعنی سپاه پاسداران را می‌توان مسوول فاجعه‌ انسانی در این استان دانست. اگرچه می‌توان به سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی در زمان تبعید در ایران‌شهر بازگشت که گفته بود: «جامعه ما، مملکت ما، محیط ما، ما مردمی که مدعی هستیم شیعه‌ایم و پیرو علی، چه قدر به احکام علوی نزدیک است؟ چه قدر در او عدالت و آزادی بیان هست؟ چه قدر انسان متفکر و آگاه حق دارد بیاندیشد و اجازه دارد که بگوید؟ سخن از این است که مردم نارضایتی‌هایی دارند، اعتراض‌هایی می‌کنند، حرف‌هایی می‌زنند. بر همه مسلمانان لازم است که اگر خود معترض نیستند، بدانند معترضان چه می‌گویند.»

اما او که حالا از تبعید، به رهبری حکومت ایران رسیده است، نه گوشی برای شنیدن اعتراض‌ها دارد و نه چشمی برای دیدن کشتار مردم؛ جدای از اعتراضات عمومی مردمی در برهه‌های زمانی مختلف. تنها در ماه‌های گذشته با موج اعدام بلوچ‌ها مواجه بوده‌ایم و حالا هم سراوان و دیگر شهرهای بلوچستان که هنوز معلوم نیست چندین کشته، زخمی و بازداشتی داشته‌اند. علی خامنه‌ای انگار که تحمیل محرومیت و محکومیت بلوچ‌ها را به خوبی از تبعیدگر خود آموخته است.

از: ایران وایر 

خروج از نسخه موبایل