سایت ملیون ایران

کفه شیعه سکولار در رقابت با شیعه سیاسی، سنگین‌تر است؟

امیر سلطان‌زاده روزنامه نگار ایندیپندنت فارسی

آیت‌الله علی سیستانی تلاش کرده تا در مقابل «جمهوری اسلامی»، با معرفی نمونه‌ای غیرسیاسی از تشیع، از ادامه ریزش شیعیان جلوگیری کند

حاکمان جمهوری اسلامی نگران تقویت حوزه نجف در برابر حوزه قم هستند – عکس از شبکه اجتماعی

نزدیک به دوهفته از دیدار پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیک‌های جهان و آیت‌الله علی سیستانی، مرجع عالی شیعیان جهان می‌گذرد. فارغ از بازتاب بین‌المللی وسیع این ملاقات، فضای اجتماعی-سیاسی ایران نیز در مواجهه با این موضوع به شدت متأثر شده است. از یک سو، نزدیکان و منصوبان رهبر جمهوری اسلامی انتخاب آیت‌الله سیستانی به‌عنوان طرف گفتگو از سوی پاپ را اقدامی سیاسی دانستند، از سوی دیگر پیاده‌نظام رسانه‌ای حکومت تلاش کرد تا با بایکوت خبر این دیدار، آن را مسئله‌ای غیرمهم جلوه دهند.

پایه‌های سکولار در مکتب فقهی نجف

حوزه علمیه نجف برخلاف حوزه قم، قدمتی طولانی دارد و بنا به همین موضوع از اعتبار بسیاری نیز در میان طلاب و شیعیان برخوردار است. طی ۴۲ سال گذشته، اگرچه جمهوری اسلامی سعی کرده تا با هزینه بسیار بر روی حوزه قم و صرف بودجه‌های کلان برای آن اعتبار ایجاد کند، اما مجاورت حوزه نجف با مدفن امام نخست شیعیان باعث شده تا به لحاظ اعتبار، هیچ‌گاه نتواند این موضوع را جبران کند.

به طور سنتی، در حوزه نجف اعتقاد بر این است که حاکمیت سیاسی تنها حق امام معصوم است؛ بنابراین، هیچ فرد و گروهی حق تشکیل حکومت اسلامی را ندارد و تشکیل چنین حکومتی در زمان غیبت امام معصوم، «نامشروع» است. این تفکر بر این اساس است که چون انسان آزاد آفریده شده، هیچ‌کس جز خداوند و منصوبان او که معصومین هستند، حق ولایت ندارند. از این رو یک فرد عادی، حتی برفرض اگر مشهور به بی‌گناهی و عدالت باشد، حق غصب جایگاه معصوم را ندارد.

همچنین به طور تاریخی، حامیان این تفکر معتقدند سیاست را به هیچ وجه نمی‌توان از فساد مبرا کرد؛ بنابراین جز معصوم، کسی نمی‌تواند در برابر آلودگی‌های آن خویشتن‌دار باشد و دخالت روحانیون می‌تواند باعث فساد در روحانیت و تضعیف دین و جامعه دینی شود.

در ادامه همین دیدگاه، مکتب نجف و فقهای آن معتقدند که باید در راستای تأمین جامعه اسلامی، با حکومت مستقر، تعامل داشت. اما نباید خود را به سیاست آلوده کرد.
چرا حاکمان جمهوری اسلامی در برابر ملاقات یک مرجع شیعه ساکن نجف با پاپ، موضع گرفته‌اند؟

آیت‌الله علی سیستانی از مدت‌ها قبل با عنوان مرجعی که به عدم دخالت روحانیون در سیاست معتقد است، شناخته می‌شود. البته این دیدگاه با وی آغاز نشده و دارای تاریخی طولانی است. در سخنی از او نقل شده «از روحانیون عراق خواسته‌ام به هیچ وجه وارد مناصب دولتی نشوند و در صورت تمایل یا نیاز به ورود، لباس روحانیت را کنار گذاشته و از حوزوی بودن استعفا دهند.»

پیش از او نیز آیت‌الله خوئی، مرجع بزرگ شیعیان که در نجف سکنی داشت، به شدت از دخالت در سیاست پرهیز داشت و روحانیون را از این کار منع می‌کرد. در دورانی که روحانیون سعی داشتند تا به تبعیت از آیت‌الله روح‌الله خمینی، علیه محمدرضا شاه پهلوی فعالیت‌های سیاسی کنند، آیت‌الله خوئی هیچگاه علیه پادشاه پیشین ایران موضع نگرفت.

به عبارت بهتر، نجف به‌عنوان حوزه غیرسیاسی در برابر قم که پایگاه شیعه سیاسی است، شناخته می‌شود. برخی از ناظران، مکتب سیاسی قم را نمونه شیعی اخوان‌المسلمین می‌دانند. از این رو در تبلیغات رسانه‌ای جمهوری اسلامی به‌وضوح حمایت‌های صریح و تلویحی از افراد منتسب به اخوان‌المسلمین قابل مشاهده است.

از سوی دیگر علی سیستانی نماد و مرجع اصلی حوزه نجف شناخته می‌شود و برخلاف علی خامنه‌ای، بدون آنکه ساختار سیاسی را در اختیار داشته باشد و نیروهای مسلح را مدیریت کند، از چنان نفوذ کلامی برخوردار است که حرفش برای سیاستمداران عراقی حجت است. حتی بسیاری از شیعیان معتقد در ایران نیز که دل خوشی از حکومت فعلی ندارند، ترجیح می‌دهند آیت‌الله سیستانی را مرجع اعلم بنامند. در واقع این کار نوعی عمل سیاسی در برابر حاکمیت ایران محسوب می‌شود.

همچنین، به نظر می‌رسد ناراحتی حکام جمهوری اسلامی از دیدار پاپ با آیت‌الله سیستانی از آن روست که آنها معتقدند این ملاقات اعتبار و جایگاه مرجع شیعه ساکن عراق و حوزه نجف را افزایش می‌دهد. آن هم در زمانه‌ای که جمهوری اسلامی ایران به دلیل شکست‌های پیاپی سیاسی تضعیف شده، چنین دیداری می‌تواند باعث گرایش بیشتر شیعیان داخل ایران به تبعیت از مرجعیت و مکتب نجف شود.

در مقابل، از نمایندگان رهبر جمهوری اسلامی در نمازجمعه‌ها تا برخی از چهره‌های حوزه‌های علمیه، سعی کردند به طور غیرمستقیم، علی سیستانی را مورد هجمه قرار دهند. برای مثال، آیت‌الله علی‌اکبر رشاد، رئیس شورای حوزه‌های علمیه استان تهران در حالی که تلاش کرد این ملاقات را مسئله‌ای عادی جلوه دهد، پاپ را یک «اسقف تندرو علیه مسلمانان» خواند.

بااین‌حال به نظر می‌رسد، پروپاگاندای جمهوری اسلامی هنوز نتوانسته اثر عمیق این ملاقات بر افکارعمومی را کاهش دهد.

شکست پروژه اسلام سیاسی در جمهوری اسلامی

رهبر جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان تنها حکومت شیعه در جهان، مدت‌هاست که خود را رهبر شیعیان جهان می‌داند و حکومت ایران را وارث اسلام سیاسی دوران پیامبر اسلام معرفی می‌کند. اگرچه رهبران نظام پا را از این هم فراتر نهاده‌اند و عملاً اجازه دادند تا دستگاه‌های رسانه‌ای حکومت، شخص آیت‌الله علی خامنه‌ای را «رهبر مسلمانان جهان» بنامند.

در همین رابطه، علی خامنه‌ای در سخنرانی که به مناسبت بعثت پیامبر اسلام انجام داد، با مقایسه حکومت ایران با شرایط دوران پیامبر اسلام، جمهوری اسلامی را مصداق «اسلام سیاسی» دانست. رهبر جمهوری اسلامی مدعی شد که قرآن نیز موید اسلام سیاسی است. او گفت منظور از اسلام سیاسی، همین اسلامی است که توانسته با تشکیل حکومت نظام‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و غیره را به وجود بیاورد و یک هویت دینی برای یک ملت ایجاد بکند. وی تأکید کرد نباید اسلام را به اجرای احکام دینی و شریعت فروکاست.

خامنه‌ای در بخشی دیگر مجدداً با وام گرفتن از داستان‌های مذهبی، به طور تلویحی سعی در توجیه مشروعیت حکومت خود داشت. او در ادامه گفت که حکمرانی دینی مسئولت پیامبران است و گاهی خود پیامبران حاکمیت را در دست می‌گیرند و گاهی نیز به دیگران تفویض می‌کنند و کسانی را برای حکومت برمی‌گزینند.

وی در ادامه مدعی شد که روح‌الله خمینی با تشکیل جمهوری اسلامی، همان کاری را انجام داده که پیش‌تر پیامبران انجام داده‌اند. او اظهار داشت: «امام بزرگوار توانست همان خط بعثت را که در طول زمان کم‌رنگ بود، پررنگ کند و جامعیت اسلام را در عمل نشان بدهد و نشان بدهد که اسلام یک دین جامع است.»

این سخنان خامنه‌ای در حالی مطرح می‌شود که بسیاری از نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که جامعه ایران طی ۴۲ سال گذشته بیش از گذشته سکولار شده است. به‌عبارت‌دیگر مردم در مواجهه با تبلیغات وسیع نظام سیاسی حاکم، به‌جای آنکه به اجرای قوانین اسلامی در حوزه اجتماعی علاقه‌مند شوند، ترجیح می‌دهند که حکومتی سکولار در ایران بر سرکار بیاید.

در تأیید این موضوع، آیت‌الله مصباح یزدی، ایدئولوگ سابق جمهوری اسلامی که چندی پیش درگذشت، گفته بود: «تربیت‌ها و ارزش‌های دینی دارد کم‌کم رنگ می‌بازد، و جای آن آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، پیشرفت، تکنولوژی و این‌جور مسائل می‌نشیند. این خطری است که آینده انقلاب را تهدید می‌کند. آرام‌آرام جلو می‌آید، و یک‌مرتبه چشم باز می‌کنیم و می‌بینیم خدای ناکرده انقلاب از دست رفت.»

سخن پایانی
حکومت ۴۲ ساله جمهوری اسلامی این فرصت را ایجاد کرد تا حامیان شیعه سنتی بتوانند دلایل خود در نقد تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت را توجیه کنند. به جز منتقدان سکولار و سیاستمداران، علمای شیعه در حوزه‌های نجف، کربلا و لبنان نیز با انتقاد از نحوه حکمرانی در جمهوری اسلامی، اقدامات این حکومت را خطری جدی برای تشیع ارزیابی کنند.

در همین راستا، آیت‌الله علی سیستانی نیز با گرایش به‌نوعی سکولاریسم طی این سال‌ها تلاش کرده تا نمونه‌ای غیرسیاسی از تشیع را معرفی کند تا در دورانی که جمهوری اسلامی باعث ریزش شدید در جامعه شیعی شده، او بتواند دست‌کم سرعت ادامه این دومینو را کاهش دهد. البته نباید فراموش کرد که آیت‌الله سیستانی در ۹۰ سالگی به سر می‌برد. بااین‌حال به نظر می‌رسد مکتبی که او آن را تحکیم کرده، امکان بقای پس از او را نیز دارد. موضوعی که در مورد تئوری «ولایت‌فقیه» دارای ابهام بسیار است.

از: ایندیپندنت 

خروج از نسخه موبایل