سایت ملیون ایران

جلال ایجادی: نگارش قرآن در سه قرن خلافت عرب، یادآوری تاریخی برای نقد قرآن

ijadi

قرآن یک کتاب تاریخی است و مانند هر سند تاریخی مورد پژوهش است. هیچ قدسیتی در این زمینه وجود ندارد ولی متاسفانه در سنت ما نقد فرهنگی و دینی از اسلام و قرآن، جزو عرصه «ممنوعه» بود. این فضای ضدعلمی و خرافه آلود زیان آور بود. در سالهای اخیر نقدهایی در باره تاریخ و ادبیات انتشار یافت ولی در فرهنگ روشنفکری و سیاسی رایج نقد مستقیم قرآن ناروا تلقی می شد. تلاش برای شکستن این فضای سانسور و استبدادزده باید آغاز می شد. در دهه هشتاد خورشیدی من بسهم خود نوشته های فراوانی در باره ازخودبیگانگی و شیعه گری منتشر کردم و از ابتدای دهه نود خورشیدی اولین پژوهش های خود را در باره قرآن، با نام «قرآن، نه کلام خدا، نه الهام محمد، نوشته ای تاریخی و التقاطی» منتشر کردم. با طرح این نظریه و بررسی شکل گیری قرآن بعنوان یک پدیده تاریخی و سیاسی مبحث جدیدی در بررسی علمی و هرمنوتیک قرآن در ایران معاصر آغاز شد. در این تحلیل ها با نگرش غیر دینی و هرمنوتیک نشان داده شد که قرآن از آسمان نیامده و برعکس نسخه قرآنی امروز محصول چند قرن نگارش و تنظیم و دستکاری بوده و نویسندگان و کاتبان متعددی در این تولید شرکت داشته اند. برخلاف نظر اسلامگرایان گوناگون و بر خلاف نظر روشنفکران محافظه کار، تاکید بر این اصل بود که جامعه ما نیازمند مدرنیته است و یکی از عوامل کارساز در این راستا پیشبرد فعالیت تحقیقی علمی در باره قرآن و نقد قدسیت دینی است. البته بررسی قرآن و شیعه گری پیش از این زمان، در جریان بود و نوشته هایی انتشار یافت. ولی تحلیل هرمنوتیک قرآن در سنت دانشگاهی و روشنفکری ایرانی وجود نداشت. آنچه که نواندیشان دینی بنام «شناخت هرمنوتیک قرآن»، مطرح میکردند جز قرائت متفاوت اسلامگرا و دینی چیز دیگری نبود.(۱)

البته در تاریخ، در زمان پهلوی باید به یک کتاب با ارزش اشاره نمود. کتاب «سی و سه سال» از علی دشتی که بسال ۱۳۵۳ در بیروت انتشار یافت، نقش مهمی در نقد تاریخ نگاری رسمی اسلامی و نقد جسورانه قرآن ایفا نمود. علی دشتی با اتکا به نوشتارهای محققان غربی، یک تحقیق جدی را آغاز کرد و این بررسی انتقادی در ایران بیسابقه بود. ولی متاسفانه فرهنگ دینی حکومتی و فرهنگ اسلاموفیلی محیط روشنفکری و دانشگاهی و فشار روانی حوزوی، این نوع پژوهشگری را سرکوب کرده و به فراموشی سپرد. هیچ یک از نوشتارهای دانشگاهی ایران هرگز قادر نبود تا با بررسی جدی، قرآن را به موضوع علمی و آزمایشگاهی تبدیل کند و آن را از حالت مقدس خارج کند. استادان ایرانی با تفکری اسلام خواه قادر نبودند به نقد جدی این دین بپردازند. استادان ایرانی خود قربانی آسیب ازخودبیگانگی می باشند. جامعه شناسی دینی و تاریخ نویسی علمی دین در ایران هرگز شکل نگرفت. ذهن محققان بخاطر فقدان معیارهای آکادمیک در بررسی اسلام و بخاطر دین خوئی و ازخودبیگانگی، ناتوان باقی ماند و خود قربانی دینداری شد.(۲) ایران نیازمند رنسانس فرهنگی و نقد دین بود و نظام دینی موجود در جامعه بیش از هر زمان دیگر ضرورت نقد اسلام و قرآن را نمایان میساخت، ولی نبود نقد خردگرایانه و ناتوانی جسارت روشنفکری و نبود روش های علمی، این امر را ناممکن می ساخت. بحران روشنفکری، فروریزی ایدئولوژی مارکسیسم، عریان شدن زشتی اسلام در حکومت، نقد اسلامیزاسیون اذهان در جامعه، شجاعت در اندیشه گری، نقد افکار اسلاموفیل روشنفکران چپ و سیاسیون و تجربه نقد علمی در غرب، فصل جدیدی در فعالیت روشنفکری می گشاید. یکی از مشخصه های این دوران نقد رشدیابنده دین در سیاست و جامعه و نیز نقد هرمنوتیک قرآن و قدسیت است. کتاب من «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناختی قرآن» در سال ۱۳۹۸ یکی از کارهایی آکادمیکی بود که بطور مستقیم و با صراحت و شفافیت نقد قرآن را در ادبیات فارسی مورد توجه قرار داد. امروز دوران جدیدی آغاز شده است.

کار پژوهش ساده نیست. در بررسی کتاب های دینی، ما همیشه با دشواری های متعدد روبرو هستیم. در واقع دور بودن زمان نگارش و تنظیم کتاب دینی، فرهنگ و زبان کتاب، چندگانگی نوشتار و شیوه های نگارشی مختلف، شماره کاتبان و نویسندگان، کمبود داده ها، فضای تقدس، نبود تربیت پژوهشگری، عقب ماندگی موقعیت تاریخی و اجتماعی، مداخله سیاست گران، نبود استقلال دانشگاهی و غیره، پیشرفت شناخت علمی را کند و دشوار می کند. گفتمان حاکم و تاریخگرایی دینی اسلامگرایان همچون عامل منفی ضدپژوهشی عمل می کند. این گفتمان حاکم اسلامگرا نیازمند یک نقد روشن است زیرا این گفتمان تبلیغ دینی را بنام تاریخ نگاری جاانداخته است. به این لحاظ شیوه بررسی علمی برای درک کتاب دینی، باید چند جانبه باشد. همه روش های جدی و دانشگاهی و علمی باید مورد توجه باشد تا خطر بیراهه رفتن و یک جانبه نگری به حداقل برسد. روشن است که این دشواری ها در مورد اسلام پررنگتر است و روش های علمی و هرمنوتیک برای کشف حقیقت اساسی است. این شناخت علمی بطور قطع ما را از نوشته های جانبدار دینی و غیرعلمی اسلامگرایان دور کرده و بطور جدی این دین را به موضوع مطالعه تبدیل می کند. امروز مطالعات اسلام شناسانه جدی و قابل توجهی در مراکز دانشگاهی غرب بوجود آمده است. این شناخت کنونی پایان کار نیست و عرصه تحقیق همچنان ادامه خواهد داشت و تحولات جدیدی خواهد دید. جامعه پژوهشگری ایرانی باید باستقبال اینگونه همکاری های علمی برود. در ایران استبداد سیاسی و دینی همه راه ها را در بررسی علمی قرآن بست. دانشمندان غربی از دیرباز این کار را آغاز نمودند و وظیفه آشنایی با آن بود.

اندیشمندان غربی در باره قرآن

از یک سد و پنجاه سال پیش تحقیق علمی در باره اسلام و قرآن در غرب آغاز شد و ادامه دارد. این پژوهش ها در روند خود گام به گام پاسخ های جدیدی فراهم ساخته و در همان زمان پرسش های جدیدی نیز تولید میکنند. کار تحقیقی غرب پرسابقه است و پایان ندارد. در ایران در باره اسلام و قرآن و شیعه، ما در آغاز کار هستیم و همه تجربه های پژوهشی غرب را نمی شناسیم. محیط ایرانی گرفتار استبداد سیاسی و دینی بوده و از تربیت پژوهشی لازمه نتوانسته برخوردار باشد. کار تحقیقی آغاز شده در غرب در باره قرآن بسیار با ارزش است و منبعی برای آموزش ما می باشد.

محافل دانشگاهی در انگلستان و آلمان و آمریکا و اسرائیل و فرانسه از دیرباز پژوهش در باره قرآن را آغاز نموده اند. تا کنون مراکز تحقیقی دانشگاهی فرانسه و کالژدوفرانس تا کنون پروژه های بزرگی را به پیش برده اند. این گونه تحقیقات جدی، از تحلیلهای سطحی اسلاموفیلی و کار میدانی کرنشگر در باره اسلام و تحلیل بی رمق پدیده های جوامع اسلامی کاملن دور بوده و یک کار عمیق علمی بشمار میآیند. پژوهش علمی در باره قرآن در جستجوی بررسی پایه و روندهای تاریخی و نگارشی و دینی و سیاسی این کتاب می باشد.

همانگونه که گفتیم اسلام شناسان غربی با روشی دانشگاهی و با تخصص و بودجه لازم سالیان درازی است که باره دین اسلام تحقیق می کنند. در تحلیل علمی قرآن از یک سد و پنجاه سال اخیر روش های تحقیقی بسیار متفاوت و موضوع های گوناگونی از جانب پژوهشگران غربی در نظر گرفته شده است. گوستاو ویل در اثر خود «مقدمه تاریخی انتقادی بر قرآن»(۱۸۴۴)، تئودور نولکه در اثر خود «تاریخ قرآن» (۱۸۶۰)، فردریش شوالی در اثر خود «گرد آوری» که بین سالهای ۱۹۰۹-۱۹۳۸ تنظیم شد و گوتلف بروگستراسه و اتو پرتسل در کتاب «تاریخ نوشتار قرآنی»، یک پژوهش بزرگ و علمی و تاریخی را پایه نهادند. این سلسله تحقیق ها با کتاب «قرآن، ترجمه تنظیم انتقادی سوره ها»(۱۹۳۷-۱۹۳۹) از «ریشارد بل»، اثر رژیس بلاشه «قرآن» (۱۹۶۶) دکترین جدید و استوار اسلام شناسی را تحکیم نمود. تحقیق های پژوهشگر انگلیسی «جون وانبروگ» در کتاب «مطالعات قرآنی» (۱۹۷۷) نشان می دهد که قرآن دارای یک تاریخ طولانی است و کتاب کنونی در آخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم میلادی احتمالن به سرانجام می رسد.

ویلیام مونتگمری وات استاد ادبیات عرب دانشگاه ادینبورگ با دو کتاب «محمد در مکه» و «محمد در مدینه» خوانشی تاریخی و انتقادی به جامعه پیش از اسلام و مشخصات اسلام مطرح نمود ولی خود متاثر از غزالی بود. شاید بتوان کتاب «اسلام و سرمایه داری» ماکسیم رودنسون را نیز در همین گروه فکری قرار داد. این دو نویسنده دستخوش نوعی شیفتگی به اسلام بودند.

جنبه دیگری در عرصه پژوهش مربوط به احادیث و شخص محمد است. «تئودور نولدکه» در «تاریخ قرآن» و «ایگناز گُلدزیهر» در «بررسی های اسلامی»، احادیث و روایات تاریخی اسلامی را به طور کلّی ساختگی دانستند. نظریات «اینگناز گُلدزیهر» مبنی بر جعلی بودن احادیث و سیره نبوی در دهه دوم قرن بیستم، توسط «همفری لامِنس بلژیکی» و «لئونه کائتانی ایتالیایی» دوباره پیش کشیده شد و آنها بر ساختگی بودن احادیث تاکید نمودند. افزون برآن، در زمینه سیره نویسی و بیوگرافی نویسی اسلام در باره دوران سرآغاز و شخصیت های دینی آن مانند محمد پیامبر اسلام، کتاب «محیط اجتماعی فرقه گرا» (۱۹۷۸) نقش تعیین کننده داشت. متفکرانی مانند جان وانسبرو، میکل کوون، پاتریسیا کرون، ژرار هاوتینگ، یهودا نوو، آندریو ریپین، اوری روبین، هارلد موتز، مایکل لیکر، ویلیام مارسه، گونتر لولینگ، در این زمینه دستاوردهای نوینی در روش پژوهش و نگرش انتقادی بوجود آوردند. ژاکلین شابی با اثرش «روسای قبایل، اسلام محمد» (۱۹۹۷) و نیز کتابهای دیگرش «قرآن تحلیل شده» (۲۰۰۸) و «سه پایه اسلام، خوانش آنتروپولوژیک قرآن» (۲۰۱۶)، شناخت بسیار مفید و زاویه پژوهشی جالبی در باره تاریخ و جغرافیای تاریخی اسلام مطرح ساخت.

تحقیق های تاریخی در باره شکل گیری نسخه قرآن و روند تاریخی دویست تا سیصد ساله قرآن با نظریه های فرانسوا دروش، آلفرد لوئی دو پره مار، دومینیک سوردل، میشل اورسل، گابریل تری، میشل اماری، الوئیز اسپرنجر، ژوزف برتوال، فرانسوا میشو، کریستیان ژولین روبن، فیلیپ باره، آلن ژورژ، میکل مارکس، ژرد رودیژر پویین و دیگران ، به شناخت اساسی و گسترده منجر گشت. تمامی این پژوهش ها ادبیات بزرگی را تولید کرد و شناخت در باره قرآن و اسلام را دگرگون نمود. روش مسلط در کار بررسی رجوع به منابع اسلامی مانند ابن هشام و طبری و دیگران بود این منابع فقط اسلامی بودند، نقلی بودند و روایتگرانه بودند. این روش کافی نبود و بناگزیر منابع دیگری مانند منابع یهودی و مسیحی و زرتشتی و یونانی باید مورد توجه قرار می گرفت و بعلاوه پژوهش های باستان شناسانه و زبانی و جامعه شناختی و قوم شناسی و ژنتیک و اقلیمی باید روش علمی را محکم می کرد. در دو دهه اخیر اندیشمندان غربی کار خود در باره قرآن را دامنه جدیدی دادند. این تحقیقات علیرغم تفاوت در نظر و روش، بطور قطع به قرائت اسلامی بمثابه تنها قرائت ممکن پایان داد و تاریخ اسلام را در مسیر جدیدی قرار داد.(۳).

روش های تحقیق و دورنمای تازه

گفتیم که قرآن آسمانی نیست و دارای تاریخ است و گفتیم که دنیای اسلام ناتوان از پیشبرد پژوهش علمی بوده و اولین کسانی که پژوهش های جدی و علمی را آغاز میکنند، متفکران غربی هستند. این متفکران خود نیز در طول تاریخ تحقیق در غرب متحول شده اند و روش های آنها پیشرفت نموده است. سه مرحله در روند پیشرفت پژوهش در باره قرآن و اسلام در غرب و بویژه در فرانسه به اینگونه بوده است:

مرحله یکم: از قرن هفدهم به این سو شرقشناسان از شناخت جامعه شرقی به زبان شناسی روی آوردند و فراگیری زبان عربی و عبری و فارسی در دستور کارخود قرار دادند. سپس، در قرن هیجدهم پژوهش در عرصه زبان و دستور زبان و ادبیات راه را بسوی تحقیقات در باره متفکرانی مانند رازی و ابوعلی سینا کشاند. در این دوران در فرانسه «هزار و یک شب» ترجمه شد. در همین زمانه، جمع آوری قرآن های قدیمی یا برگه هایی از آن آغاز شد. طی قرن هیجدهم و نوزدهم «کوسن دو پرسووال»، پدر و سپس پسر از ۱۷۸۳ میلادی تا ۱۸۷۱ میلادی کرسی زبان عربی را درکالژدوفرانس بعهده داشتند. در همین دوران است که «ارمان پی یر» کتاب «نگاهی به تاریخ اعراب» را منتشر ساخت. بالاخره «پل کازانوا» که از ۱۹۰۹ تا ۱۹۲۶ استاد «کالژدوفرانس» بود کتاب «محمد و پایان یک جهان» را منتشر نمود.

مرحله دوم: در قرن نوزدهم و بیستم، پژوهش در باره دین به نقد روایت های فضلا اسلامی منجر گشته و محققان کار خود را به بازخوانی و بهره برداری از آثار قرنهای اولیه اسلام اختصاص دادند. آنها مطالعه آثار ابن هشام و ابن سعد و البخاری و الواقدی و البلادری و الطبری و دیگران، را در دستور قراردادند تا برداشت دقیقتری از قرآن و شکل گیری آن ارائه دهند. پژوهشگران غربی با نگاهی جدید منابع کهن مربوط به اسلام و احادیث و روایات را خوانده و مورد استفاده قرار دادند. دراین هنگامه باید توجه داشت که همه این منابع عربی بوده و توسط مسلمانان تنظیم شده بودند. این آثار دارای بخشهای تکراری کپی شده و در بسیاری از موارد فاقد منبع معتبر بودند. افزون برآن بخش قابل توجهی از نویسندگان و کاتبان دارای گفتمان جانبدارانه از اسلام می بودند. روش این نویسندگان مسلمان «نقل روایات» بوده و برای دسترسی به منبع اولیه خود گاه با هشت واسطه، فلان حادثه و فلان کردار و فلان گفته را به درون نوشتار خود می گنجاندند. این منابع می بایست مورد بهره برداری قرار میگرفت ولی اتکا یک جانبه غیرعلمی و خطرناک بود.

مرحله سوم: در ابتدا، پژوهش پژوهشگران غربی بر اساس کتابهای اسلامی، مطالعه قرآنی را جلو برد. ولی این سبک کار محدودیت های جدیدی را آشکار میساخت. از سالهای هفتاد قرن بیستم میلادی یک جریان انتقادی بوجود آمد و پژوهشگران غربی بیش از پیش به این نتیجه رسیدند که استفاده از منابع اسلامی اولیه دارای ایراد اساسی است. آنها دریافتند که این آثار چند قرن با زمان پیدایش اسلام و محمد و قرآن فاصله دارند و منابع غیر مستقیم هستند و افزون برآن همه منابع، دینی و اسلامی میباشند. بعلاوه نسخه قرآنی، یک سند هزار تکه و التقاطی بوده و بنابراین آثار مرجع اسلامی مانند آثار ابن هشام و طبری و دیگران اجازه درک این پدیده پیچیده را نمی دهند. از نظر پژوهشگران در چنین شرایطی اعتبار علمی در کار دانشگاهی و آکادمیک میسر نیست.

برای بیرون آمدن از بن بست و ادامه بررسی علمی، پژوهشگران نیازمند بکارگیری شیوه های جدید پژوهش بودند. شیوه ها و روش های جدید تحقیق کدامند؟ تلاش برای دسترسی به منابع غیر عربی، گسترش زبانشناسی تطبیقی، سکه شناسی، باستان شناسی در قلمرو متعلق به اسلام، زمین شناسی، گیاه شناسی، میتولوژی و اساطیر شناسی، مطالعه تطبیقی در باره یهودیت و مسیحیت و اسلام و آئین های دیگر مانند مانی گری و دین زرتشتی و بودایی، بررسی معماری ها، تحقیقات تاریخی و جغرافیایی، کشف و بررسی نسخه های کهن دینی مانند قرآن، از جمله زمینه های تازه پژوهشی بود که مورد توجه قرار گرفت.

امروز در جهان روش های گوناگونی در بررسی قرآن به پیش می رود و هر یک زاویه ویژه ای را مورد بررسی قرار می دهد. اسلامشناس که خود مسلمان است به لحاظ ساختار روانی و عاطفی هرگز نمی تواند علمی رفتار کند و به نقد قرآن بنشیند. همه اسلامشناسان ایران و جهان عرب در واقع مدافعان اسلام های گوناگون هستند. در طول تاریخ قرآن های متعدد بوجود آمده و کاتبان متعدد در ساختار قرآن ها شرکت داشته اند و بنابراین فقط یک دیدگاه علمی و ابژکتیو و پژوهشگرایانه قادر به فهم پیچیدگی قرآن بود. بدنبال تحول در روش و بینش پژوهشگران بطور فشرده مراحل تغییر و تنظیم قرآنی را می توان به شکل زیر توضیح داد.

مراحل نوشتاری قرآن

از سال ۱۹۷۳ میلادی زمانی که نسخه های قدیمی قرآن ها بطور اتفاقی در صنعا کشف شد و مورد تحلیل قرار گرفت، ما در آغاز نظریه های جدید در شیوه شناخت قرآن قرار گرفتیم. کشف نسخه های صنعا موج تازه از پژوهش نوین را بوجود آورد و تمامی این تحولات تحقیقی سرآغاز جدیدی برای کار تحلیلی قرآن گشت. بطرز فشرده تاریخ قرآن را میتوان اینگونه ترسیم نمود:

محمد پیامبر اسلام نمی توانست دارای نسخه قرآنی باشد. او خود قادر به نوشتن نیست و جبرائیل هم جز افسانه دینی چیز دیگری نیست. افزون بر آن یادآوری کنیم که در تمام این دوران در سرزمین حجاز کاغذ وجود نداشته و در این دوران زبان عربی شکل نگرفته است. پس از مرگ محمد در سال ۶۳۲ میلادی و پس از تعرض استعمار عرب به سر زمینهای دیگر در زمان عمر خلیفه دوم حاکمان در پی تنظیم منشور سیاسی و دینی و قواعد کشورداری و سیستم قضایی برمی آیند. هر یک از خلافا ادعا می کنند که پیامبر اسلام میراث خود را به آنها ارائه داده است. بنابر روایات عمر نسخه خاص خود دارد و علی ابن ابیطالب نسخه خود را تهیه می کند تا سلیقه خود را غلبه دهد ولی عثمان در برابر او ایستاده است. «سلیم بن قیس هلالى »، که او را بعنوان «تاریخ نگار شیعه» معرفی می کنند و مرگ اش را در سال ۷۶ هجری قمری می دانند، در کتاب خود از سلمان روایت می کند که علی ابن ابیطالب پس از درگذشت پیامبر خانه نشین شده و به جمع آوری روایات و تکه های قرآن روی آورد؛ سلیم بن قیس می گوید بالاخره پس از تلاش زیاد علی «نسخه قرآنی» خود را با بهره گیری از چوب و پوست و پارچه در یک مجموعه تنظیم نمود و برآن مهر زد. علیرغم این روایت، تاریخ اسلامی ثبت کرده است که عثمان خلیفه سوم جهت تحکیم قدرت خود، علی را خانه نشین ساخته، از قدرت کنار زده و تنها انتخاب معقول برای منافع خود را نابودی قرآن علی می داند. همین اندازه بدانیم که بنابر گمان برخی کاتبان طرفدار بنی هاشم، نسخه علی میزان سه برابر بیشتر برگ داشته است. البته این ادعا ها پایه علمی ندارد زیرا متکی بر اسناد و آثار نیست و هیچ تحقیق جدی آنرا تائید نمی کند. بهرحال از این «نسخه» علی اثری برجا نیست تا بتوان جنبه های دیگری از قرآن را دریابیم. این افسانه برای شیعیان دلپذیر است ولی پژوهش علمی نمی تواند له این افسانه اتکا کند.

قرآن ابن مسعود نیز جنبه دیگری از رقابت طلبی سران عرب است. در کتاب «صحیح بخاری»، عبدالله بن مسعود از اولین حافظین قرآن در زمان پیامبر شمرده شده است. او دارای نفوذ بسیار بود و مردم کوفه اصحاب و طرفداران او بحساب می آمدند. ابن مسعود نیز نسخه قرآن خویش را تنظیم کرده بود و آنرا از دیگر متون معتبرتر می دانست. در نسخه او ترتیب سوره‌ها و بخشهای قرآنی تفاوتهایی داشت. بعنوان نمونه در نسخه او سوره حمد، سوره ناس، سوره فلق نیامده است. از ابن مسعود روایت شده است که سوره مائده در زمان پیامبر چنین بوده است: «یا ایها الرسول بلغ ماانزل الیک من ربک، ان علیا مولی المومنین…» یعنی: «ای پیامبر آنچه به تو نازل شده‌است را ابلاغ کن که علی مولای مومنان است.» (دانشنامه رشد). میان او که فرد شناخته شده و معتبری بود و عثمان اختلافات بسیار فراوانی وجود داشت. در این شرایط عثمان، ابن مسعود را امر کرده «مصحف» خود را تحویل نماید تا به همراه دیگر «مصاحف» از بین برده شود. بنابه برخی روایات، ابن مسعود به این امر تن در نداد و به همین سبب به امر عثمان مضروب شد.(ابن ابی داوود، برگ ۱۳ تا ۱۸). بهرحال گویند نسخه ابن مسعود نیز سوزانده می شود.

عثمان با توجه به وجود مصحف های گوناگون و احتمال سردرگمی ها و اختلافات و دودستگی های خانوادگی و قبیله ای و جنگ میان جناح های مختلف در قلمرو اسلامی، تصمیم می گیرد تا برای «نسخه» رسمی قرآن شورایی تشکیل شود. این جمع تصمیم می گیرد برخی «نسخه» ها و برگه ها و را نابود و برخی دیگر را بعنوان انتخاب رسمی مورد تائید قرار دهد. نسخه عثمانی بعنوان متن رسمی و پایه جهت حکمرانی، نه تنها باید متن رسمی برای شبه جزیره حجاز و عراق بلکه برای ایران و سوریه و مصر نیز باشد. برای تحقق این امر، عثمان فرمان جمع آوری همه نوشته ها و روایت ها و نسخه ها و گفتارها را می دهد تا یک متن واحد تولید شود. براساس این تصمیم تعداد زیادی از اسناد و دستنوشته ها و از جمله «نسخه» علی ابن ابیطالب و ابن مسعود سوزانده می شود. قرآن عثمانی بدنبال حذف و تغییر متعدد تنظیم می شود و همین «مصحف عثمانی» خود بخاطر کتابت های گوناگون متفاوت بود. گویند عثمان نسخه های آماده شده در مدینه را به مراکز مختلف مانند مکه، بصره، کوفه، دمشق و قاهره ارسال می کند. آنچه که گفته شد بر پایه روایات بوده و در نهایت ما هیچ سندی بعنوان نسخه عثمانی نداریم.

پس از مرگ علی و قدرت گیری معاویه خلافت بنی امیه آغاز می گردد. اسلام در این دوران کل قطعی تری بخود گرفت. به احتمال بسیار زیاد قرآن عثمان، بالاخره در زمان خلیفه اموی عبدالمالک ابن مروان (۶۸۵ تا ۷۰۵ میلادی یا ۶۵ تا ۸۷ هجری) شکل قطعی به خود می گیرد. این خلیفه سازمانده خلافت شد و تجربه بیزانس و ایران به او اجازه داد تا نظام اداری و حقوقی/قضایی عرب و نیز معماری و سکه زنی پایه ریزی شود. فرای تاریخ خلیفه ابن مروان تغییرات قرآنی ادامه می یابد. در واقع تکه پاره ها و یادداشت های روی پوست و چوب و سنگ و برگه های پراکنده و پاره ای در گوشه حافظه افراد بهیچوجه کافی نبود. خلافت عثمان و سپس خلافت بنی امیه محتاج سند واحد و یک رساله حکومتی است که همه به آن اتکا کنند و از آن تبعیت نمایند. ولی بنی امیه با جنگ فرومی افتد و عباسیان با کمک ایرانیان پیروز میشوند. خلافت عباسیان در درگیری با بیزانس و در شرایط اغتشاشات درونی و گسیختگی مصر، نیازمند متحد ساختن و استحکام درونی است و یکی از سیاست ها، کتابت قرآن واحد است.

پس از مرگ محمد «قرآن» ها و احادیث متعدد تولید شد و هر جریان دینی و خانوادگی و قومی در رقابت با یکدیگر «مصحف» جدید تولید کرد و حدیث پیامبر گفت تا مشروعیت خود را اثبات کند. در این کارزار همه عناصر قرانی و حدیث مخلوط بودند و بعدها به جداسازی اقدام شد. علیرغم تمام تلاش های عثمان حاکم وقت، جهت کنترل کلام پیامبر و انتشار یک کتاب دینی رسمی مسلمانان، روایت های گوناگون در نقاط مختلف قلمرو خلافت اسلامی توسط افراد گوناگون پخش شد و پس از آن بازهم تولید گردید. ماجرای این نسخه ها بروشنی نشان می دهد که هدف سیاسی حاکمان عرب با شکست همراه بود زیرا آنان نمی توانستند بطور قطع حقیقت را پنهان نگهدارند و تنها یک نسخه را بعنوان تنها کتاب «آسمانی» به جامعه و تاریخ تحمیل کنند. پژوهشگری مانند «سیلوستر دی سکی» می گوید آیه۱۴۴ سوره آل عمران، ساخته ابوبکر می باشد زیرا او در برابر جنگ های ارتداد قرار گرفت و در پی سازش و جنگ علیه کسانی بود که خواهان بیعت با او نبودند. ادعا می شود عایشه نیز دارای نسخه خود بوده است. جلال الدین السیوطی که در ۱۵۰۵ میلادی درگذشته و یکی از مفسران بزرگ قرآن است از عمر خلیفه دوم نقل میکندهیچ کسی از میان ما نمی تواند ادعا کند که تمام قرآن را در اختیار دارد. بیشتر قرآن گم شده است.» (السیوطی، «درباره علوم قرآنی» بخش سوم، برگ ۷۲)(۴). منابع مسلمان مانند السیوطی از نسخه های گوناگون میگویند و برانند که افراد و همراهان نزدیک محمد تعداد سوره ها را متفاوت می دانستند و یا تعداد آیه های یک سوره شمارش های گوناگون داده اند. اقدام عثمان برای نظم دادن به پراکندگی ها بوده است ولی این اقدام مورد قبول دیگران نبوده است. ابن سعد، اوبا ابن کعب و ابوموسی نسخه های دیگری می پسندیده اند. بالاخره أبو بکر أحمد بن موسى بن مجاهد التمیمی معروف به «ابن مجاهد» که در ۹۳۵ میلادی در بغداد میمیرد وجود ۷ قرائت اصلی و سپس ۱۴ نوع نگارش با توجه به کاتبان قرآن را یادآوری می کند. او با تعیین قواعد نسخه «نهایی» قرآن را ارائه میدهد. «ابن مجاهد» همزمان با خلیفه عرب المقتدر بود. أبو الفضل “المقتدر بالله” جعفر بن أحمد المعتضد معروف به «المقتدر» خلیفه عباسیان در بغداد که در اکتبر ۹۳۲ میلادی میمیرد.

قرآن یک ساخته مغشوش و ناتمام

گفته می شود که عمر و علی قرآن از زمان عثمان و سپس معاویه دارای اسکلت اولیه میشود. این نظریه بسیار سست است زیرا جز روایت مسلمانان سندی در دست نداریم. افزون برآن در این زبان ساختاریافته عربی موجود نیست. توسعه دستور زبان عربی بر پایه سفارش حکام سیاسی و دینی بیش از پیش شکل میگیرد. محکم کاری متن قران توسط «ابن مجاهد» در زمان عباسیان در آغاز قرن دهم صورت میگیرد. تحلیل هرمنوتیک نسخه های کهن نشان میدهد که چگونه قران لایه به لایه تغییرات را در خود جای میدهد. این تغییرات در نسخه های قرآنی با بالا و پائین شدن های مختلف همراه است. در این روند قسمت هایی حذف میشوند و تغییرات جدیدی در متن وارد میشوند. «فرانسوا دروش» برآن است که سه قرن لازم بود تا قرآن به اهداف عثمانی برسد، سه قرن لازم بود تا نسخه قرآنی به قرآنی که ما میشناسیم برسد.(صدا و قلم، برگ ۵۰)(۵). در واقع نسخه عثمانی که نسخه های دیگر را نابود کرد، بنوبه خود مورد تغییرات وسیع ساختاری قرار گرفت. البته شیعیان عثمان خلیفه سوم را به حذف آیات موافق با علی متهم کردند و این ادعا به این معنا میباشد که بین مسلمانان توافقی در باره قرآن رسمی وجود ندارد. تاریخ قرآن نشان می دهد که متن قرآن از فرهنگ های گوناگون و ادیان مختلف تاثیر مستقیم گرفته است. کشف قرآن های صنعا وجود نسخه های گوناگون قران را بروشنی اثبات میکند و بعلاوه این نسخه ها تفاوت های متن را با قرآن رسمی امروزی نشان میدهند.(رجوع شود به «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»)

بعلاوه قرآن از نظر فیلولوژیک و فونولوژیک و گرافیک و نگارشی در حالت های متنوع وجود داشته و این امر ناشی از شفاهی بودن آن و متنوع بودن راویان و کاتبان در دوران گوناگون می باشد. گفته می شود شاید در زمان زندگی پیامبر ۳۷ نفر حافظ قرآن بودند و تعداد «کاتبان وحی» که برای خود نسخه‌ای برمی‌گرفتند به بیش از پنجاه نفر می‌رسیده‌است.(تاریخ قرآن، کامیار، برگ ۲۵۵). گفتار مسلمانان با شیفتگی و اعتقاد عاطفی همراه است و بهرحال در پی «اثبات» قدسی قرآن هستند. حال آنکه پژوهش علمی همان خوانش و تحلیل را ندارد. ناگفته نماند که بنابر کارشناسی پژوهشگران قرآن محصول زمانهای مختلف و طولانی، یعنی دوره پیش از پیامبر تا سده ها پس از مرگ او میباشد. بعنوان نمونه در نسخه خطی قرآن دمشق و نیز نسخه خطی قرآن صنعا که در شرایط حاضر توسط پژوهشگران آلمانی و نیز «کالج دو فرانس» و زیر نظر «فرانسوا دورش»، مورد بررسی قرار گرفته ما مشاهده میکنیم که واژه ها فاقد واکه‌ها (مُصَـوِّت‌ها) می باشند. در این زبان واکه‌های کوتاه زِبَـر (فتحه)، زیر (کسره)، و پیش (ضمه) نامیده می‌شوند که در موارد ابهام‌زدایی به‌صورت سه نشانه (ـَــِــُ) به حروف افزوده می‌شوند. واکه ها در حروف الفبا نماینده ندارند و در مقابل حرف (شکل)، به آنها «حرکت» (نشانه) می‌گویند. در زبان عربی این واکه ها تغییرات مهم معنایی بوجود می آورند. دستنوشته های کهن قرآن نشان می دهد که آیات فاقد واکه ها می باشد و کلمات پاک شده و تغییریافته بسیار اند و در زمانهای طولانی، کاتبان با سلیقه خود نگارش می کرده اند. کلام قرآن کلام الله نیست، بلکه واژه ها و جملات ساخته شده توسط بشر است. کلام قرآن کلام غیبی نمی باشد زیرا زبان عربی بشکل کتبی ساختاریافته وجود نداشت و آن تکه پاره هایی که در حیات محمد در حجاز موجود بود، هیچ ربطی به قرآن امروزی مسلمانان ندارد. افزون بر آن بررسی واژه های قرانی نشان می دهد که واژه های بسیاری در قرآن وجود دارد مانند «سوره»، «آیه»، «قرآن»، که منشا سریانی دارند و واژه «الله» منشا عبری و آرامی دارد. (رجوع شود به «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»)

بهرحال با وجود کار «واحدسازی» «ابن مجاهد» در زمان عباسیان، سیر تغییر قرآن ادامه می یابد تا سال ۱۹۲۴ میلادی که چاپ رسمی قرآن در مصر، مورد قبول اکثریت مسلمانان واقع می شود. بدین ترتیب می بینیم که قرآن ساخته انسانها بوده و اینان متناسب قدرت و منفعت خود هرجا توانستند طی سالیان متمادی در قرآن دستکاری نمودند یا نسخه مورد نظر خود را بعنوان نسخه معتبر معرفی کردند. سازندگان قرآن در درون تاریخ به تاریخسازان قرآن تبدیل شدند. تاریخسازانی که در پشت مصلحت سیاسی و دینی و در پشت غبار تاریخی پنهان شدند و به همین خاطر روش هرمنوتیکی لازم است تا بدون پیش شرط اعتقادی و ایدئولوژیکی به کشف حقیقت دست زند. تعداد بیشماری از کاتبان و سران و کپی برداران، در ایجاد قرآن نقش ایفا نمودند. «اسرائیلیات» و نیایش های مسیحی و تکه پاره های گفته های پیامبر اسلام در کنار گفته های سران و کاتبان عرب در کنارهم نشستند و طی یک یک روند طولانی قرآنها و قرآن تاریخی را ساختند. در واقع تولید قرآن از محصول مداخله های بسیار فراوان قرار گرفت و نیجه آن قرآنی است که امروز رایج است و آنهم سرشار از ابهام و گنگی و اغتشاش است. در قرآن کنونی همه سوره های مدنی و مکی بهم ریخته است، افسانه ها و وقایع در سوره های متعدد پاره پاره و تکه تکه گنجانده شده است، گوینده گاه الله است و گاه مانند سوره اول نیایش است.

قرآن از آسمان نازل نشده، قرآن بر خلاف هذیان گوئی آقای سروش رویای پیامبر نیست، قرآن زاده تاریخ عرب و اقوام گوناگون و غزوات سلطه گرانه محمد و جنگ های استعماری اسلامی و سیاستهای خشونت بار خلفا و تناقض های آن است. همه تحولات قرآنی با تاریخ ادیان و رقابت میان ادیان و جدال قیایل عرب و سیاست جنگ طلبی و سلطه گری و استعمار و اهداف انسان های حاکم گره خورده است. تحلیل هرمنوتیک قرآن و فروریزی قدسیت آن، نشان میدهد که در پشت قرآن دروغهای بزرگ تاریخی، جعل های انبوه، رویدادهای ناروشن و پرسش های اساسی نیز پنهان شده اند. منشا اسلام چیست؟ چه کسانی در ساختارسازی قرآن شرکت داشته اند؟ نقش دقیق یهودیت و مسیحیت در قرآن چگونه قابل تشخیص است؟ محمد کیست و چه زمانی متولد شده است؟ آیا در زمان محمد مکه وجود داشته است؟ قرآن و دین اسلام در حجاز شکل گرفته و یا بطور عمده محصول خاورمیانه است؟ نقش امپراتوری بیزانس و شاهنشاهی پارس در شکل گیری قرآن چه بوده است؟ نقش عباسیان در قطعیت دادن به متن قرآنی چه بوده است؟ نقش خود ایرانیان در ساختن اسلام چه بود؟ افزون بر این پرسش های ساختاری قرآن و اسلام، بحث اساسی دیگر برآمدن استراتژی کشورگشایی استعماری عرب و سقوط تمدن بزرگ ایرانیان در هجوم اقوام عرب و قبایل متعدد در همسایگی و دسته های تبهکار و چپاولگر علیه شاهنشاهی ساسانیان می باشد. با هجوم اسلامی چندصد ساله اسلام و اوج گیری شیعه گری، تمدن ما ضربه سنگین خورد و ایرانیان ازخود بیگانه گشته و مسخ ایدئولوژی اسارت اسلام شدند. کار آکادمیک ما باید به تحلیل تاریخی ما کمک کند تا آسیب های خود را بهتر بشناسیم.

چنین پرسش های ساختاری، ما را تشویق می کند تا به پژوهش خود ادامه دهیم. پژوهش در باره قرآن در عرصه جهانی ادامه دارد.(۶) جامعه پژوهشگران ایرانی نیز باید از دستاوردهای پؤوهش علمی در باره قرآن بهره بگیرند. پروژه های تحقیقاتی جدید، انتقال تجربه به پژوهشگران ایرانی داخل کشور، برنامه های فرهنگی برای شناساندن نتایج کار به محافل روشنفکری و آکادمیک، مبارزه علیه فرهنگ خودسانسوری، نقد دین خوئی و قدسیت، و آمادگی بیشتر برای یک مدرنیته فکری و فلسفی و علمی، از جمله برنامه های ضروری در جامعه ما می باشد.

جلال ایجادی

جامعه شناس دانشگاه فرانسه

پانوشته ها:

۱- در کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، جلال ایجادی، نشر مهری، لندن، چاپ اول،۱۳۹۸»، درک نواندیشان از هرمنوتیک به نقد کشیده شده است. در نقد شیعه گری به سلسله نوشته های من در باره شیعه گری متیوانید رجوع کنید. برای نقدهای دیگر در باره دین در جامعه و قدرت سیاسی، به کتاب «جامعه شناسی آسیب ها و دگرگونی های جامعه ایران»، جلال ایجادی، انتشارات نشرمهری، رجوع کنید. دو کتاب دیگر «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن» و «اندیشه ورزی ها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، جلال ایجادی، چاپ نشر مهری، در بررسی قرآن و نقد دین کاملن ضروری هستند.

۲- در اینجا لازم به یادآوری است که در دوران اخیر آثار آرامش دوستدار، شجاع الدین شفا، مسعود انصاری، نقش بسیار مهمی در نقد پدیده دین اسلام ایفا نمودند. کتاب «دو قرن سکوت» عبدالحسین زرین کوب که سال ۱۳۳۰ منتشر شد، علیرغم برخی کمبودها، سکوت جامعه در نقد اسلام را شکست. آثار جواد طباطبایی در نقد بن بست فکری و انحطاط تفکر نقش بارزی ایفا نمود.

۳- Theodor Noldeke, Otto Pretzl, Asselin de Cherville, Gotthelf Bergsträsser, Dr Elisabeth Puin, Gerd Rüdiger Puin, Angelika Neuwirth, François Dérouche, Christian Julien Robin, W. Montgomery Watt, Annemarie Schimmel, Ignaz Goldziher, Régis Blachère, Françoise Micheau, Michel Orcel, Dominique Sourdel, alfred-louis de Prémare, Jacqueline Chabbi, Jérémie Schettecatte, Michael Cook, Patricia Crone, Gerald R. Hawting, Yehuda Nevo, Andrew Rippin, Uri Rubin, Harald Motzki, Michael Lecker, John Wansbrough, William Marçais, Michael Marx, Michel Amari, Aloys Sprenger, Marie-thérèse Urvoy, Manfred Kropp, Guillaume Dye, Robert Kerr, Christoph Luxenberg, Edouard-marie Gallez, Olaf, Joseph Bertuel, Gabriel Théry

۴- السیوطی، «درباره علوم قرآنی»

۵- François Déroche, « La voix et le calame », collège de France 2016. « Le coran, une histoire plurielle » ۲۰۱۹٫

۶- On peut lire : Chabbi/Romer, « Dieu de la bible, Dieu du Coran ». Christoph Luxenberg « Die syro-aramaische lesart des Koran ». Guillaume Dye et Mohammad Ali Amir-Moezzi « Le Coran des historiens ».

از: گویا

خروج از نسخه موبایل