حزبالله با زور سلاح به عرصه سیاسی لبنان وارد شد، سپس ناهنجاریها و آشفتگیها ادامه یافت تا لبنان به وضعیت بحرانی کنونی رسید
بدیع یونس
بین سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷، حزبالله با متحدش میشل عون، مرکز بیروت را اشغال کرد – ALI DIYA / AFP
با آن که حزبالله به عنوان یک سازمان، در سال ۱۹۸۲ در صحنه تحولات لبنان ظهور کرد، اما پویش فکری آن به مدتها قبل و به محمدحسین فضلالله بازمیگردد. پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ به رهبری آیتالله خمینی، به دلیل ارتباط تنگاتنگ مذهبی و سیاسی میان دو جانب، در رشد و تقویت سازمان حزبالله نقش اساسی داشت.
در بیانیهای که این حزب در ۱۶ فوریه ۱۹۸۵ منتشر کرد، چنین آمده است: «حزبالله به دستورات رهبری حکیمانه و عادلش که در چارچوب ولایتفقیه عینیت یافته، کاملا متعهد و پایبند است و اکنون این ولایت را در رهبری آیتالله روحالله موسوی خمینی، بنیانگذار انقلاب مسلمین و نهضت پویای آنها، میبیند.»
البته حسن نصرالله در دهه ۱۹۸۰، در یک سخنرانی ظاهر شد و گفت که هدف حزبالله، «تبدیل نظام سیاسی لبنان به یک نظام اسلامی است که مستقل نباشد، بلکه بخشی از جمهوری اسلامی در ایران باشد که رهبر آن «امام زمان» و امام خمینی، به عنوان نائب آن در ولایتفقیه است.»
(ویدیویی از حسن نصرالله در دهه ۸۰)
این حزب، در شرایطی تاسیس شد که اندیشه «مقاومت نظامی» در برابر اشغال اسرائیل، که در سال ۱۹۸۲ به لبنان حمله کرد، بر همهجا سایه افکنده بود؛ به همین دلیل، حزبالله ایدئولوژی سیاسی خود را بر محور مقاومت در برابر اشغال بنا گذاشت.
حادثه بمبگذاری مقر تفنگداران آمریکایی و فرانسوی در بیروت در ۲۳ اکتبر ۱۹۸۳، نخستین عملیات نظامی بود که حزبالله انجام داد. این اقدام، به کشته شدن حدود ۳۰۰ سرباز آمریکایی و فرانسوی منجر شد و حزبالله، اولین بار پس از این عملیات، شهرت یافت.
اما «مقاومت در برابر اشغال اسرائیل» که حزبالله مسیر تاریخی و کنونیاش را بر اساس آن بنا گذاشته است و سعی میکند مفهوم مقاومت را در انحصار خود درآورد، به گفته دو جنگجوی سابق «جبهه مقاومت ملی لبنان» که ایندیپندنت فارسی با آنها ملاقات کرده، «دروغ محض» است. دو جنگجوی یاد شده تاکید کردند که حزبالله تلاش بسیاری کرد تا امتیاز «مقاومت» را از جبهه مقاومت ملی لبنان به سرقت بَرَد و روند مقابله با اسرائیل را در انحصار خود نگه دارد.
جبهه مقاومت ملی لبنان، شامل حزب کمونیست لبنان، سازمان اقدام کمونیست در لبنان، حزب سوسیال ناسیونالیست سوریه، حزب عربی سوسیالیستی بعث (لبنان) و حزب سوسیالیست ترقیخواه بود که جبهه «مقاومت واقعی در برابر اشغال اسرائیل» را پس از حمله سال ۱۹۸۲ و پیش از تاسیس سازمان حزبالله تشکیل دادند. این جبهه در ۱۶ سپتامبر ۱۹۸۲ شکل گرفت و بیانیهای که به مناسبت آغاز به کار آن منتشر شد، را جورج حاوی و محسن ابراهیم امضا کرده بودند.
یک منبع در حزب کمونیست لبنان، به ایندیپندنت فارسی گفت که حزبالله و رژیم سوریه، عامل ترور جورج حاوی در ژوئن ۲۰۰۵ بودند. این طور که به دنبال ترور رفیق حریری، نخستوزیر پیشین لبنان، قیام مردمی علیه اشغال سوریه و متحدانش در لبنان (حزبالله) آغاز شد و در نتیجه، جورج حاوی به قتل رسید. قابل ذکر است که سال گذشته، دادگاه ویژه لبنان در لاهه، یکی از رهبران حزبالله را مسئول ترور رفیق حریری دانست.
حزبالله از ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۵
پس از پایان جنگ داخلی لبنان در سال ۱۹۹۰، رژیم سوریه کنترل دولت لبنان را در دست گرفت و در همین حال، حزبالله با موافقت ایران و سوریه در حال تثبیت حضور خود در لبنان بود. بنابراین، بخش سیاست و امنیت لبنان در کنترل سوریه بود و در این مدت، قدرت نظامی را حزبالله در اختیار داشت. این وضعیت تا سال ۲۰۰۰ که ارتش اسرائیل از قلمرو لبنان عقبنشینی کرد، ادامه داشت؛ اما علیرغم این که دیگر بهانهای برای بقای حزبالله باقی نمانده بود، این حزب به فعالیتهای خود ادامه داد و از یک جریان «مقاومت» به نیروی «اشغالگر» تبدیل شد.
بین سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۴، جبهههای داخلی که خواستار پایان دادن به اشغال رژیم سوریه و تحویل سلاحهای حزبالله به ارتش لبنان بودند، تشکیل شدند. سپس، قطعنامه ۱۵۵۹ سازمان ملل متحد مبنی بر خروج نیروهای سوریه از لبنان، انحلال شبهنظامیان و انحصار سلاح در دست دولت، به تصویب رسید. البته رفیق حریری، نخستوزیر پیشین لبنان که این طرح را پیگیری میکرد، در ماه فوریه ۲۰۰۵، ترور شد. بر اساس تحقیقات دادستانی کل دیوان کیفری بینالمللی که از افراد و رهبران وابسته به رژیم سوریه و حزبالله در پرونده قتل رفیق حریری نام برده است، رژیم سوریه و حزبالله، عامل ترور رفیق حریری بودند؛ زیرا قوانین تاسیس دیوان کیفری بینالمللی، به این دادگاه اجازه نمیدهد که به صورت مشخص از کشورها، احزاب یا سازمانها نام ببرد.
در پی ترور رفیق حریری، یک جبهه سیاسی در لبنان شکل گرفت که به آغاز تظاهراتی گسترده در مرکز بیروت منجر شد و بیش از ۱.۵ میلیون نفر در آن شرکت کردند. این تظاهرات، با خروج نیروهای سوریه از لبنان پایان یافت. حزبالله که از این تغییر راضی نبود، تظاهرات متقابلی با عنوان «سپاس از سوریه» به راه انداخت.
حزبالله از ۲۰۰۵ تا امروز
در ماه مه ۲۰۰۵، میشل عون از تبعید در پاریس بازگشت و تلاشهای خود را برای جدا کردن هوادارانش از لبنانیهای جنبش ۱۴ مارس که خواستار پایان دادن به اشغال رژیم سوریه و جلوگیری از اشغال لبنان توسط رژیم ایران از طریق حزبالله بودند، آغاز کرد. اما چنین امری اتفاق نیفتاد و در نتیجه، موج ترور رهبران، سیاستمداران ملی و روزنامهنگاران مستقل در لبنان شدت گرفت. این در حالی است که حزبالله سرگرم فعالیتهای سیاسی و ائتلاف با شمار دیگر از گروههای سیاسی بود که به ضرر حاکمیت و استقلال لبنان تمام میشد.
حزبالله و در پشت آن ایران، درصدد ترسیم سیاست جدیدی برای مرحله پس از متحد سوری خود برآمدند. آنها به پوشش فراگیری نیاز داشتند که گروهها و مولفههای مختلف لبنان، به ویژه جامعه بزرگ مسیحیان (که در آن زمان ژنرال میشل عون از حدود ۷۰ درصد مسیحیان نمایندگی میکرد) را شامل شود تا برای آنها مشروعیتی فراهم کند. در نتیجه، حزبالله در ششم فوریه ۲۰۰۶، با میشل عون توافقنامهای را در حومه بیروت امضا کرد که به توافق «مار میکائیل» معروف است. این توافق، نخستین هسته ائتلاف حزبالله و جنبش میهنی آزاد برای مرحله بعدی را تشکیل داد و هر یک از آنها آنچه میخواستند به دست آوردند. از آن زمان به بعد، سازمان مسلح حزبالله بر تمام نهادهای سیاسی تسلط یافت و ۱۰ سال بعد (۲۰۱۶)، میشل عون به کاخ بعبدا (ریاستجمهوری لبنان) رسید.
در تابستان سال ۲۰۰۶، حزبالله با تصمیم برای آغاز جنگ با اسرائیل، همه را متحیر و مبهوت کرد؛ جنگی که جز نابودی لبنان و تقویت «بنیاد مقاومت» در محیط حزبالله، نتیجهای دیگری در پی نداشت.
یک سال بعد و بین سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷، حزبالله با متحدش میشل عون، مرکز بیروت را اشغال کرد و در اختیار داشتن یک سوم دولت را خواستار شد تا قدرت تصمیمگیری دولت را در دست داشته باشد و آنچه را که از طریق سیاست و قانون، نتوانسته است تحمیل کند، از راه زور به دست آورد. در پی درگیریهای ماه مه ۲۰۰۸، حزبالله اشغال مرکز بیروت را پایان داد.
بدین ترتیب، حزبالله با زور سلاح به عرصه سیاسی لبنان وارد شد، سپس ناهنجاریها و آشفتگیها ادامه یافت تا لبنان به وضعیت بحرانی کنونی رسید. با نگرش کوتاهی به وضعیت لبنان، میتوان دریافت که حزبالله در تمام عواملی که به سقوط لبنان منجر شد، نقش دارد. امروز که حزبالله عملا حاکم لبنان است، میگوید که «تمام بودجه، پول و هزینههای ما از خوردوخوراک، سلاح و موشک، از جمهوری اسلامی ایران میرسد»، بنابراین، لبنان به طور آشکار تحت اشغال رژیم ایران است و مردم لبنان در همان وضعیت دردناکی به سر میبرند که ملت ایران در آن قرار دارند.
از: ایندیپندنت