پرترهٔ قاسم سلیمانی در تالار موزهٔ افتخارات نظامی روسیه
یادداشتی از رضا حقیقتنژاد: آذر ماه ۹۴ رسانههای نزدیک به سپاه پاسداران با انتشار چند اسکرینشات از پستهای منتشرشده در شبکههای اجتماعی نوشتند که در صفحات فیسبوکِ حامیان ولادیمیر پوتین به قاسم سلیمانی لقب «شکارچی شکارچیان» دادهاند و بر همین اساس تیتر زدند «تعظیم طرفداران پوتین به حاج قاسم سلیمانی».
این تصویرسازیهای سابقهدار از فرمانده وقت نیروی قدس سپاه همزمان شده بود با خبرهای جسته و گریخته دربارهٔ سفر قاسم سلیمانی به مسکو و دیدارش با رئیسجمهوری روسیه.
آن روزها پوتین محبوب حزبالله بود. «زائران ایرانی» که پای پیاده میرفتند سفر کربلا، روی کولهپشتیهای خود عکس پوتین را در کنار «رهبران مقاومت» میچسباندند؛ رهبران مقاومتی که همه زیر سایهٔ قاسم سلیمانی تصور میشدند و مهرهٔ خامنهای تصویر میشدند.
پنج سال و اندی پس از آن فضاسازی اما محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران، در گفتوگویی بیسابقه پرده از راز رابطهٔ پوتین و قاسم سلیمانی برداشت و سلیمانی را در قالب مهرهای تصویر کرد که «ارادهٔ روسیه» را در ایران جاری میکرد.
در سالهای گذشته، در رسانههای سپاه پاسداران بهنقل از فرماندهان سپاه و حزبالله لبنان گزارشهایی منتشر شده بود مبنی بر اینکه «سلیمانی به پوتین تفهیم کرد» وارد سوریه شود، «در صحنهٔ میدانی و عمل، سردار سلیمانی حرف اول را میزند»، «سلیمانی در کاخ کرملین که زمانی کمونیستها علیه ایران توطئه میکردند، اذان خواند و نماز اقامه کرد»، پوتین بر خلاف روال معمول دو ساعت با سلیمانی جلسه گذاشت و «پوتین به سلیمانی گفت تو من را قانع کردی» که وارد جنگ سوریه بشویم و «سلیمانی حتی در مقابل شخصی چون پوتین، قدرت رهبری خود را نشان داد و روسیه را وارد راهبردی کرد که خود طراحی کرده بود».
اما محمدجواد ظریف در فایل صوتی منتشرشده، همهٔ این روایتها را به چالش میکشد و این ادعا را که «سلیمانی پوتین را به جنگ کشید» رد میکند و میگوید پوتین خودش تصمیم گرفته بود به سوریه وارد شود، سفر سلیمانی به روسیه را قبول کرد، وارد جنگ سوریه شد، «نیروی زمینی ایران [را] هم به جنگ کشید»، با هواپیما از روی خاک ایران به سوریه حمله کرد و ایران را بیشتر درگیر جنگ کرد تا بتواند هر چه بیشتر «دستاورد وزارت خارجه ایران» یعنی برجام را «نابود کند».
نگاه منفی ظریف و روسها به یکدیگر سابقهای حدوداً ۲۰ ساله دارد. در کتاب «آقای سفیر» که خاطرات مفصل ظریف است، بخشی از چالشهای میان او و روسها به زمستان سال ۱۳۶۶ باز میگردد که آمریکا برای صدور یک قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت در حال رایزنی بود و روسها و چینیها مخالف بودند.
پس از کشاکشهای دیپلماتیک، نمایندهٔ روسها در آن زمان به ظریف میگوید «از مرکز دستورالعمل داریم» مقاومت را «متوقف کنیم و قطعنامه پیش خواهد رفت».
بهروایت ظریف، چندی بعد ک.گ.ب، سازمان جاسوسی شوروی، «هیئتی را به تهران اعزام کرده بودند» و به مقامات تهران گفته بودند که ظریف به حکومت ایران «خیانت کرده» و روسها به او گفته بودند که در مقابل قطعنامه «مقاومت میکنند».
ظریف این عمل روسها را «دروغ بزرگ» میخواند و میگوید آنها برای «تضعیف تیمی که واقعاً کارآمد» بود، برنامه داشتند؛ روایتی شبیه به حرفهای اکنونِ او که برنامهٔ روسها را نابود کردن دستاوردهای تیم خودش در برجام توصیف کرده است.
این جدال تاریخی که در آن ظریف خود را بازنده میبیند، در این چند سال که او وزیر خارجه بود، در فضای رسانهای نیز به نوعی جلوهگر بود.
در روابط ایران و روسیه، ظریف هم سلیمانی را بالای سر خود میدید که با روسها نشست خصوصی و پروژهٔ مشترک نظامی و امنیتی داشت و هم سایهٔ علیاکبر ولایتی، مشاور بینالملل خامنهای، را بهعنوان نمایندهٔ ویژهٔ رهبر حس میکرد. روسها اگر حرف نظامی داشتند، با سلیمانی در میان میگذاشتند و اگر حرف سیاسی و حتی اقتصادی بود، ولایتی در دسترسشان بود.
نیمهٔ دیگر این پازل اما در تصویری است که محمدجواد ظریف از قاسم سلیمانی دربارهٔ رابطهٔ «میدان» (سپاه و بهویژه نیروی قدس سپاه) و «دیپلماسی» (دولت) ترسیم میکند.
او بارها میگوید که بعد از برجام هیچوقت نتوانست که سلیمانی را بهعنوان فرمانده میدان جنگهای منطقهای ایران قانع کند که امتیاز یا کمکی به دیپلماسی بدهد، و با لحنی گلایهآمیز تأکید میکند که عالیترین نهادهای تصمیمسازی در ایران در نهایت دنبالهروِ «میدان» میشوند، چون میدان «اختیار تام» دارد.
این اختیار تام که به ظهور یک چهرهٔ نظامی با قدرت مطلقه مانند قاسم سلیمانی و نفوذش در همهٔ ارکان نظام حتی اجراییترین بخشهای دولت منجر شده، سبب شده است که در بحرانهایی چون یمن، نیروی قدس سپاه کل سیستم دولت را هم بهدنبال خود بکشاند و در بحرانهایی چون سوریه «ارادهٔ روسیه» را تعقیب کند.
از این منظر، «ارادهٔ روسیه» معطوف و محدود به نفوذ سیاسی یا فضاسازی یا رفتوآمدِ «مستقیم به بیت رهبری» نبوده است، بلکه آنها مدیر و پیادهنظام برای اجرایی کردنش را هم داشتهاند.
در سالهای اخیر، رهبر جمهوری اسلامی به الگوی «نگاه به شرق» با محوریت چین و روسیه که میوههای آن همکاری ایران و روسیه در سوریه یا «سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین» است، بهعنوان جایگزین «نگاه به غرب» که میوهٔ آن «برجام» بود، نگاه کرده است.
علی خامنهای که پوتین را «مرد تصمیم و عمل» میداند، دو ماه پیش وقتی دولت بایدن شروع به کار کرد، برای اینکه به وعده وفا کرده باشد، نامهای محرمانه از طریق محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس، برای پوتین فرستاد و گفت راهبرد ایران در قبال روسیه تغییر نمیکند.
اما روایت ظریف از تسلط روسیه بر دیپلماسی ایران این برداشتها دربارهٔ نگاه خامنهای را برعکس میکند و در سطحی کلانتر به مخاطب میگوید که راهبردهایی چون «نگاه به شرق» محصول اراده و انتخاب رهبر جمهوری اسلامی نیست، بلکه محصول «اراده» و «تحمیل» دیگران است.
شبکهٔ خبر تلویزیون حکومت ایران روز ۱۲ دی ۱۳۹۹ در گزارشی اعلام کرد که «پرترهٔ سیاهقلمِ» قاسم سلیمانی در «تالار موزهٔ افتخارات نظامی وزارت دفاع روسیه» در ردیف اول قهرمانان نصب شده است. اکنون، با روایتی که ظریف از رابطهٔ قاسم سلیمانی با رئیسجمهوری روسیه به دست داده است، شاید بتوان با خطِ درشت زیرِ آن پرتره نوشت: «سردارِ پوتین».
از: رادیو فردا