ولایت فقیه گورخر آفریقایی را در باغ وحش جمهوری اسلامی کشت! شاید در نگاه اول این حرف مغرضانه و یا غیر منصفانه به نظر برسد. اما بیایید نگاهی عمیقتر به فاجعه باغ وحش جمهوری اسلامی بیاندازیم.
در یک کشور استبدادی، روابط انسانی در کوچکترین واحد های اجتماعی مثل خانواده و کارگاه شبیه روابط دولت در بالاترین سطوح آن می شود. مثل یک کلم بروکلی که کوچکترین تکه آن شبیه خود کلم است.
در واقع دولت استبداد برای آنکه بتواند خود را بر جامعه تحمیل کرده و به حیاتش ادامه دهد در اولین قدم فرهنگ انسانها را نابود می کند. آنها برای حکمرانی بر مردم محتاج آنند که اکثریت زور را به رسمیت شناخته و آنرا در همه روابط خود استفاده کنند. هر چه مردم بیشتر معتاد استعمال زور و تنگ نظری شوند استبداد قوی تر می شود. فرد ذلیل و تحقیر شده به راحتی حرف زور را می پذیرد و حتی می تواند دیگران را به تبعیت وادارد. از سوی دیگر استفاده از زور حتی به اندازه کوچک توسط مردم، به دولت اجازه می دهد زور را در ابعاد وسیع استعمال کند. دقیقا به همین دلیل است که استبداد ایدئولوژی مبتنی بر روز می سازد و روش دیگری از فکر کردن و یا سبک زندگی متفاوت را اصلا نمی تواند بپذیرد. زیرا در آن صورت کلیت خود را در خطر می بیند و به سرعت فرو می ریزد.
در کشور ما فرهنگ زور و زورگویی توسط بسیاری در عمل و نظر پذیرفته شده که به عمر ۴۲ ساله استبداد دینی منجر شده است. به همین دلیل است که در کشور ما هر صاحب منصبی حتی در کوچکترین ادارات خود را ولی فقیه می داند و با دیگران و طبیعت و حیوانات و حتی خودش رابطه زور از جمله تحقیر، تمسخر، فساد و کلا اذیت و آزار برقرار می کند. در واقع یک زنجیره از روابط قوا و زور وجود دارد که هر کسی بنا بر موقعیتش ولی فقیه زورگو و یا عمله زورپذیر می شود.
دقیقا به همین دلیل است که صاحب باغ وحش صفادشت، با چنان بی رحمی به گورخر بی نوا برخورد می کند و بر صورتش شلاق می زند و آنرا وحشیانه و به دردناکترین صورت ممکن می کشد که حتی تاب شنیدنش هم گران است.
اگر کسی داری عزت نفس و غرور و شخصیت باشد هرگز حاضر نخواهد شد ذوب در ولایت افراد جاهل و بی عرضه شود. لذا عمله استبداد نخواهد شد و از آن مهمتر الگویی برای اطرافیان خود می شود که روش زندگی خارج از ایدئولوژی جمهوری اسلامی را تجربه کنند.
اما چاره چیست؟
این سوال محبوب طرفداران اصلاحات و شرکت در انتخاباتها است زیرا که تصور می کنند که راهکار ساده ایی برای عوض کردن دولت در کلیت آن وجود ندارد. به همین دلیل آنها می توانند با وجدان آسوده در انتخاباتهای دولت استبدادی شرکت کنند.
اما برای خروج از شرایط فعلی، راهکار ساده ایی وجود دارد و آن عبارت است از خارج شدن از فرهنگ و میدان عمل ولایت فقیه. کافی است که فرهنگ زور را در زندگی روزمره استفاده نکنیم و به جای آن به حقوق انسانها و طبیعت و خودمان احترام بگذاریم. دلیل اصلی برای شرکت نکردن در معرکه انتخابات همین است زیرا ما خود را انسانهای محترم، باشعور و صاحب حق می دانیم و حاضر نیستیم از بین منتخبان فاسد شورای نگهبان کسی را انتخاب کنیم. کسی که در انتخابات شرکت می کند جزیی از کلم بروکلی قدرت می شود.
بسیاری از اصلاحطلبان به غلط فکر می کنند مخالف فرهنگ زورمدار ولایت فقیه هستند و شاید در تئوری هم باشند. ولی اندیشه نیک وقتی باعث رشد و بهبودی زندگی می شود که با کردار نیک همراه باشد. واگر نه این افراد به قول عطار همان زنبور بی عسل هستند. اگر کسی از عمق وجودش مخالف استبداد باشد و خود را فردی بافرهنگ و باوجدان بداند هیچگاه حاضر نمی شود به کسانی رای بدهد که در برگه ثبت نام اعتقاد و التزام عملی به اصل ولایت فقیه را قبول داشته و امضا کرده اند.
از: گویا