یک فایل صوتی که به طور اختصاصی در اختیار ایران وایر قرار گرفته که در آن یکی از زندانیان اعتراضات آبان ۹۸ نحوه بازجویی و شکنجه خود را در بازداشتگاه پلیس امنیت گیشا تشریح میکند. این زندانی که به خواست خودش، نامش نزد ایران وایر محفوظ مانده، هماکنون در زندان تهران بزرگ دوره محکومیت خود را سپری میکند.
***
این زندانی ۲۲ ساله که چند ماه بعد از اعتراضات آبان ۹۸ در خانه خود بازداشت شده است، در فایل صوتی میگوید: «در پلیس امنیت گیشا، با مشت و لگد و چوب مرا میزدند تا به آنچه آنها میخواهند، اعتراف کنم. میگفتند باید چیزی که ما میگوییم را بنویسی و امضا کنی. من اعتراف نمیکردم و باز مرا می زدند، آنقدر کتکم زدند که مهره کمرم شکست و هنوز بعد از مدتها نمیتوانم درست بنشینم. مداوایم هم نکردند.»
او در این فایل توضیح میدهد که چطور اعترافاتش زیر شکنجه مبنای صدور حکم قرار گرفته است: «گله من بیشتر از زمانی است که بازجوییام میکردند. من را امنیت گیشا بازداشت کرد. دو تا ۵ روز اعزام شدم به امنیت گیشا و میرفتم بازپرسی و برمیگشتم. یکبار اول رفتم بازپرسی، بازپرس اعترافاتم را قبول نکرد و با چشمبند فرستادندم انفرادی که نمیدانم کجا بود. دوباره بازپرس اعترافاتم را قبول نکرد و مرا برگرداندند امنیت گیشا و دوباره انفرادی. مدتی که در امنیت گیشا بودم، فقط شکنجه میشدم، طوری که الان پایینترین مهره کمرم شکسته. با مشت و لگد و چوب میزدند. به من دستبند و پابند میزدند و با من فوتبال بازی میکردند. ببخشید این را میگویم؛ اما واقعا یک جایی با من فوتبال بازی میکردند. همهجوره کتک زدند؛ هر جوری که بشود فکر کرد، کتک خوردم. چون من کتک میخوردم و اعتراف نمیکردم و اینها بدتر میزدند. میگفتند این چیزی که ما میگوییم را بنویس و امضا کن. میگفتم خب کاری که شما میگویید را من انجام ندادم؛ باز کتکم میزدند. از روز اولی که دستگیرم کردند، در انفرادی بودم؛ ۲۴ روز حتی نتوانستم با خانواده تماس بگیرم و در آخر فقط بهخاطر اینکه بتوانم تماس بگیرم، اعتراف کردم. تماس که گرفتم فهمیدم مادرم به کما رفته و برگشته؛ چون نمیدانستند من کجا هستم و اصلا زندهام یا مرده. بعد به قاضی گفتم اعترافات من به این دلیل بوده؛ وگرنه اعترافاتم واقعیت ندارد. اما باز هم روی همان اعتراف به من حکم دادند. یعنی بهخاطر یک اعتراض کوچک این همه انفرادی بودم و کتک خوردم و حالا هم زندانم.»
او در ادامه این فایل صوتی وضعیت زندان تهران بزرگ را توصیف میکند: «اصلا فکرش را هم نمیکردم، بخواهند چنین کاری با ما بکنند. بعد هم که به تیپ ۵ زندان فشافویه آمدیم، فقط پتوی دولتی داشتیم. نه ظرفی بود، نه لوازم شخصی بود، نه میشد زندگی کرد. خیلی وضع خراب بود. ما تیپ ۵ را خودمان درست کردیم که بشود زندگی کرد. یخچال و تلویزیون تهیه کردیم. تا ما تیپ ۵ را درست کردیم، به تیپ ۲ انتقالمان دادند. همه زندانیهای مالی را به تیپ ۵ آوردند و جای آماده شده توسط ما را تحویل آنها دادند. الان در تیپ ۲ هستیم و اینجا خیلی کثیفه، پر از ساس و سوسک است. ما اینجا انگار فراموش شدیم. نامه اداری داریم، به مشکل میخوریم. اینجا دو هفته است یک پرینت قضایی به ما نمیدهند. کار اداری و ارسال نامه با مشکل مواجه شده است. واقعا نمیدانم چه بگویم. ما خیلی اذیت شدیم؛ چه در زندان چه در بازجویی. خانوادههایمان خیلی اذیت شدند، واقعا حق ما نبود.»
این زندانی تهران بزرگ در انتها توضیح میدهد که وقتی با قید وثیقه آزاد شده، متوجه شده است مهره کمرش در همان روزهای بازجویی و زیر شکنجه شکسته است: «من وقتی با سند رفتم بیرون رفتم دکتر، فهمیدم مهره پایین کمرم متورم شده است. نزدیک یک سانت و نیم از کمرم بیرون زده. مایع مفصلی بین دو مهره از بین رفته و دو تا استخوان با هم چسبیده، با سن ۲۲ سال. دکتر گفت سربالایی نرو، پیادهروی نکن، ورزش نکن؛ عمل هم بکنی، ممکنه باز هم هیچوقت خوب نشه. اون شخصی که این کار را با من کرد، ۲ متر قد داشت، حدود ۱۴۰ کیلو وزنش بود. با کفشی که سگک داشت؛ با اون هیکل من را میزد. کمرم را همون موقع شکوند تا یک مدت نمیتوانستم بنشینم؛ همین الان هم نمیتوانم از درد بخوابم. مشت و لگد میزدند، صورتم کامل ترکید و بعد خوب شد؛ اما این کمر برایم مانده و دیگر خوب نشد. در ۵ روز اول بازداشت در پلیس امنیت گیشا این کار را با من کردند. همان ۵ روز اول کمرم را شکستند. در سرما در انفرادی ما را لخت میکردند. مداوایی هم در کار نبود. فقط کتک میخوردم و شکنجه میشدم.»
اعتراضات آبان ۹۸ به دنبال گران شدن ناگهانی بنزین آغاز شد و خیلی زود به شهرهای مختلف ایران رسید. این اعتراضات با شلیک مستقیم نیروهای حکومتی به مردم معترض و بازداشتهای گسترده سرکوب شد. سازمان عفو بینالملل اعلام کرده است که در جریان این اعتراضات بیش از ۳۰۰ نفر جان باختهاند و خبرگزاری رویترز از جان باختن ۱۵۰۰ نفر در جریان این اعتراضات خبر داده است.