صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی بر نخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
محمدرضا شجریان، استاد بی بدیل آواز، یکی از پدیده های نادر در موسیقی کلاسیک ایران است.
صدایش و انتخاب اشعارش هر احساسی را به هیجان و بیشتر به وجد می آورد.
ملتهائی که تاریخ بودشان سر شار از فراز و نشیب های پر دامنه، و بیشتر بخاطر هجوم های بیرحمانه و گسترده و به دفعات، پر است از بغض خفته و عصیان منتظر، نیاز دارند که هنر مندانشان بی ابهام و” اگر” و بخصوص رو راست با آنها روبرو شوند و خود را از آنها جدا ندانند، و استاد محمد رضا شجریان بخوبی نشان داده است که چنین هنر مندی است. , و یاد آور می شود که، ما درد مشترک داریم، دردی که بایستی به اتفاق و با هم و دست در دست هم آن را درمان کنیم.
برای شنیدن “این راز مشترک ..” لطفا اینجا کلیک کنید
شجریان در حد توان و هنر درخشان و دلنشین آوازش با مردم است و از آلام و درد هایشان می گوید.
روش آواز و کار برد هنر بی همتای بیان شعر ها و تسلط به زیرو بم هایش، صدایش را تبدیل به زخمه ای کرده است که بر تارهای روح مردم نواخته می شود.
صدای رسا، و گیرا و دلچسبش، مردم را از نهانخانه تاریک و تنهائی خود بیرون می کشد و به آنها نیرو و قوامی دیگر می دهد.
او با اجرای برنامه های جهانی، مقیم های خفته را را نیز بیدار می کند. ومصاحبه هایش با وسائل ارتباط جمعی مهم و مشهور جهانی زخمهای مردم را می گشاید و از جهنمی که در کشورش بر پا کرده اند پرده بر می دارد.
کارهایش یاد آور تلاش ” ملینا مرکوری ” هنر مند یونانی است که در زمان تسلط حکومت نظامیان بر کشورش با اسلحه هنر در میدانهای جهانی به مصافشان رفت.
و یاد آور قهرمانی های ” ویکتور خارا ” گیتاریست مشهور شیلیائی است با حکومت دیکتا توری ” پینوشه ” که عاقبت جان بر سر آزادی مردم گذاشت.
و یاد آور سروده های ماندگار ” فدریکو گارسیا لورکا ” ی اسپانیائی است که ” عروسی خون ” را بر سر حکومت ” فرانکو ” کوبید.
و فریاد می زند :
همراه شو عزیز…..این درد مشترک هر گز جدا جدا درمان نمی شود
چرا به میدان در نمی آئید و از عزت و شرف و انسانیت خود دفاع نمی کنید؟
و گلایه دارد، گلایه ای تلخ….
گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند
کس به میدان در نمی آید سواران را چه شد
محمود صفریان
از: سایت گذرگاه