یک- در یک کلیت جنبش کارگری تغییر روبنایی سیاسی را در جهت بهبود زیر بنایی اقتصادی نمی دید و نتیجه این شوهای سیاسی را قبل از شروع اش در رابطه با انتصاب ریاست جمهوری٬ خبرگان رهبری٬ مجلس و تا حدودی در رابطه با نمایندگان شورای شهر و روستا را می دانست. زیرا در دو دهه اخیر حکومت در کنار فعالیت های امنیتی اش بسیار پیچیده تر عمل کرده است و بازی های انتصاباتی و آمار سازی هایش در خارج از ایران کار برد داشته است و حتی در مقایسه با آمار سرانه سال ۱۳۹۵ که نتیجه اش در انتخابات ۱۳۹۶ دیده شد متحبرانه تر کار کرده اند که گاه حسابداران خبره هم مشکل بتوانند با جمع و تفریق اعداد اشکالی در عددهای عنوان شده بیابند که روشنگری مردم تمام این آمارها را پوچ کرده است. آمار انتصاب ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ را از روز تمام شدن انتصابات مجلس قبل آماده کرده اند و اگر در آنزمان بالاترین رای داده شده در شهری مانند تهران که ۱۲ میلیون رای دهنده بود که کل رای بالاترین فرد قالیباف بود که ۱۲۶۵۲۸۷ یعنی حدود ده درصد است.
شاید بسیاری در خارج ندانند که حاکمیت بر خلاف شعارهای ضد امریکای اش انتصابات ریاست جمهوری اش را از کشور امریکا کپی کرده است٬ که همزمان می شود با چند انتخابات دیگر تا بتواند به انتصابات خودش وجه قانونی بدهد که این امر در داخل کشور روشن است ولی نیروهای در خارج هستند که فکر می کنند که هر مقابله با ترفندهای رژیم و بایکوت اش به امر سرنگونی می انجامد و در این مقطع به صلاح وضعیت کشور نیست. اینکه حاکمیت استعداد عجبی از تقلب کاری را دارد که در نامه وحید حقانی و عکس العملی که سپاه نشان داد روشن است. ولی برای مقایسه این انتصابات ها در مقایسه با امریکا بد نیست اشاره شود که شرکت در انتخابات های امریکا و آمدن مردم به پای صندوق های رای برای مردم امریکا مهم شده است زیرا برای هر تغییری رفراندوم یا رای پیشنهادی a ballot propositionلازم است. رای پیشنهادی در امریکا یا رفراندوم بطور مشخص در انتخابات های ریاست جمهوری امریکا آرای اش شاید بیشتر از آرای ریاست جمهوری هم باشد هم مانند رای گیری برای قانونی کردن ازدواج همجنسگریان٬ (در انتخابات ۲۰۰۴ جورج بوش که شکست بوش حتمی بود در رابطه با سیاست اشغال افغانستان و عراق٬ جمهوریخواهان با آوردن نیروهای مذهبی و سنتی مخالف در رای گیری به قانون ازدواج همجنسگرایان توانست رای خود را بالا ببرد و خود را برنده انتخابات کند) تغییر دستمزد٬ آزاد کردن کشیدن مواد مخدر٬ حتی قوانین اجتماعی مانند مشاغلی مثل رانندگان اوبر (اسنپ)٬ کسانی که زندان اشان تمام شده و دیگر مجرم نیستند می توانند رای بدهند از طریق رفرندام امکان دارد و برای تغییر نیاز است که در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام بشود تا بتوانند در رفرندام شرکت کنند.
از این زاویه است که حاکمیت در ایران از این ترفند استفاده کرده است و همزمان انتخابات شوراهای شهر با انتصابات ریاست جمهوری برگزار می کند٬ چون می داند شرکت در انتصاب ریاست جمهوری از دید مردم منتفی است و حرف حسن عباسی و مقایسه عمان و ایران برای ریاست جمهوری یک واقعیت است در این نظام. مردم حتی نماینده مجلس شدن فردی مانند سید محمد سعیدی امام جمعه قم با رد شدن بدون دردسر از صافی شورای نگهبان را می فهمند کسی که “مدعی میشود که آقای خامنهای هنگام تولد و خروج از رحم مادرش به جای گریه کردن «یا علی» گفته و قابله نیز در جواب وی پاسخ داده «علی نگهدارت باشه»”. حال خبرگان رهبری که جای خودش را دارد. از این زاویه است که شرکت در انتصابات های شورای شهر و شهردارهای بسیار مهم است. همین شهرداری ها بود که احمدی نژاد را به جایگاه ریاست جمهوری برد و قالیباف را رییس مجلس کرد و همسر قالیباف یکی از پولدارترین زنان فعال خیریه ای است. پولی که در شهرداری ها حیف و میل می شود و سو استفاده می شود سر به فلک می کشد و برای مردمی که هر روز مالیات خانه اشان بالا می رود٬ زمین های اوقاف٬ ساختمان سازی٬ عوارض تا گردشگری دست شورای شهر است حتی کمک به مدارس دولت نیز از جمله وظایف شورای شهر است چاره ای ندارند جز شرکت در این انتصابات. برای همین است پذیرفته شدن از طرف شورای نگهبان و برنده شدن در این انتصابات شهرداری ها برای مافیای اقتصادی مهم است. قمار بازی کاندیداها و پرداخت میلیاردها تومان برای گرفتن صلاحیت و خرید رای بین صد تا سیصد هزارتومان واقعی است. از این رهگذر با جذب رای اجاره ای وزارت کشور همین رای ها را می ریزد به جیب کاندید ریاست جمهوری اش. بدون وجود این بخش بازی صندوق رای معنی ندارد. تنها کافی است از کسانی که در حوزهای رای گیری کار می کردند پرسیده شود که روند رای گیری چه بوده است می گوییند ” ۵ ساعت اول رای گیری نیروهای وابسته به نهادهای مسلح و وابستگان به قدرت شرکت می کنند و بعد از آن ماشین ها و مینی بوس های اجاره ای با رای خریداری شده تا ساعت ها برای رای با صاحب شناسنامه در حال چک و چانه زدن هستند و صاحب شناسنامه که گاها با تعداد مشخص بین ۵ تا ۲۰ نفر قیمت رای را تعیین می کنند.” حالا ناهار و شام های مجانی به کنار. بقول کسی که می گفت من مانده ام کل دستمزد یک نماینده در طول چهار سال ۸۰۰ میلیون تومان است و این میلیاردها خرج برای چیست و از کجا می آید؟(در بخش فایزه هاشمی این بحث را باز خواهم کرد) از این زاویه است که پوکر آمار سازی انتخابات شورای شهر از زمان بستن در حوزه انتخاباتی شروع می شود و تازه شورای نگهبان دوم یا اتاق بازرگانی و نیروهای امنیتی اقتصادی تازه شروع بکار می کند تا کاندید مورد اعتماد خود را برای شورای شهر یا روستا از صندوق رای در بیاورند. بیهوده نیست در بسیاری از شهرهای مانند اهواز ۶۱۵ کاندید برای ۱۳ صندلی وجود دارد. از این نمونه در هر شهرستان و روستا به وفور به چشم می خورد. پس با این شرایط چرا نیاز به بررسی نتایج انتصابات می تواند به شناخت ما به پسا انتصابات ارتباط داشته باشد؟ آیا نیازی هست صندوق های نمایشی ۴۲ سال حاکمیت همراه با سرکوب را دوباره بسنجیم؟
دو- این که چرا نیروهای از قدرت رانده شده می خواهند نشان دهند که امیدوار هستند را باید بررسی کرد. جدا از ۴ درصدی های که از تمامی بخش های سیاسی هستند و از یکدست شدن سه قوه خوشحال هستند٬ اما رانده شدگان از قدرت اقتصادی می دانند که در صورت تغییر نکردن شرایط سیاسی و تغییر در رویه جهانی شرایط به سمت فروپاشی می رود. این بخش از طیف های گوناگون تشکیل می شوند. نیروهای تشکیل دهنده حکومت اسلامی٬ کسانیکه در درون حکومت به جاه و مقامی رسیده اند٬ طیفی که استحاله ایدئولوژیک پیدا کرده اند٬ نیروهای موافق سابق و مخالف جدید٬ گرایشات وابسته به غرب و سازمان های غیر دولتی و ضدامپریالیست های که در غرب در چهل سال گذشته از دو طرف خورده اند، برای توضیح این شرایط به تکاپو افتاده اند تا حیثیت نداشته اشان را بدست بیاورند. دیپلماسی و صلح با مشکل روبرو شده است. از زمان اعلام انتصابات تمامی این نیروهای نامبرده دنبال راه چاره می گردند که چکار کنند٬ بخشی از اتاق فکرهای استمرار طلبان ملتمسانه خواهان پذیرفته شدن از طرف نیروهای اقتصادی امنیتی هستند٬ یک بخش به اپوزیسیون نما تبدیل شده اند و در این راه کم نیستند کارکنان رسانه های برون مرزی که دنبال این نیروی سومی مدعی افتاده اند و آنرا تبلیغ می کنند غافل از اینکه به گل نشستن جامعه از طرف همین کسانی است که در پروسه بوجود آمدن این شرایط امروز نقش داشته اند و با پر روئی می خواهند نشان دهند که روحیه اشان بالا است و راه حل دارند و حاکمان به آنها نیاز دارند و با فرار به جلو می خواهند وضعیت را طور دیگری ترسیم کنند و این بخش نیروهای هستند که در اقتصاد مافیای و ماندگاری جنایت نقش بسیار مهمی داشته اند.
سه- اصلاح طلبان و بر خورد با انتصابات را من در مقاله کارگران و انتصاب ریاست جمهوری ۱۴۰۰ که قبل از اعلام اسامی کاندیدها از طرف شورای نگهبان انتشار یافت را نوشتم و به نقش نیروهای امنیتی در اتاق های کلاب هاوس اشاره کردم و نظرم این بود که امنیتی ها می خواهند شرایط را با سال ۱۳۸۴ مقایسه کنند و بحث های حاشیه ای را بجای بحث های اصلی در جامعه سیاسی خارج از کشور جا بیاندازند و نگذارند مساله نقش اقتصاد مافیای امنیتی و آمدن یک جنایتکار بعنوان رییس جمهور زیاد برجسته شود که این تاکتیک ها نه تنها رنگ باخت بلکه با یک همکاری و فراخوان همگانی آگاهانه جامعه با تحریم اش بساط تمامی این بازی را بهم زد و حتی نتوانستند در یک کشور خارج از ایران چند صد نفر را پای صندوق رای بیاورند. اتفاقا درست بعد از اعلام اسامی شورای نگهبان ما شاهد به حرکت در آمدن نیروهای از قدرت رانده شده بودیم که سعی کردند از قافیه عقب نیافتند و با آوردن اسم همتی در گرم نگه داشتن تنور انتخابات هر کاری را انجام دادند و حتی در روز انتخابات سعید خطیب زاده سخنگوی وزارت خارجه را آوردند در اتاق کلاب هاوس تا توضیح دهد که رای دهید. نترسید ظریف از کشور فرار نکرده است و در جلسه ای در ترکیه است. در همان روز جمعه سیامک دهقانپور از صدای امریکا صفورا (صبا) آذرپیک را مستقیم از تهران به تلویزیون صدای امریکا آورده بود و صفورا با احساس وهیجان ادعا می کرد که همین الان دارد همتی می برد و نیاز به دور دوم نیست. محسن هاشمی رفسنجانی همان شب می رود خانه فائزه هاشمی تا او را متقاعد کند که همتی دارد می برد پا شو برو رای بده. کروبی از حصر بیرون می آید و می رود رای می دهد. زیباکلامی که چند ماه قبل می گفت ” معضل اصلاحطلبان را “رحم اجارهای” نیست بلکه “عقیم بودن” این جریان است، ” در مصاحبه با روزنامه فرهیختگان گفته بود “قطعاً رأی نمیدهم/ با رأی دادن از بحرانها عبور میکنیم!” در یک بازگشت به خویشتن در ۱ تیر در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت ” در کلابهاوسِ «من و تو» همان اتفاق همیشگی تکرار شد. من بودم در مقابل شماری از خانمها و آقایان مخالف نظام جمهوری اسلامی!.. جایگاه من هم چون در اینگونه بحثها تقلیل پیدا کرد به مدافع نظام، مدافع عملکرد نظام و جایگاه آنان همچون همیشه تقلیل پیدا کرد به مدافعان راه حقیقت و راه آزادی. من شدم دشمن مردم و آنها شدند خدمتگزار و مدافع مردم. این نه بار اولی بود که آن وضعیت پیش میآمد و نه آخرین باری خواهد شد!” تمام این بازی در رای های سفید نیروهای زورکی که مجبور بودند تا مهر شناسنامه اشان از بین نرود خود را نشان داد. بررسی انتصابات توسط باربار سلوین از شورای اتلانتیک در امریکا عمق فاجعه است. سلوین کسی که از وحیده دستجردی پایبندی اش به جمهوری اسلامی بیشتر است در روز دوشنبه ۳۱ خرداد ماه با آوردن فاطمه حقیقت جو و صادق زیباکلام از یک طرف به زیباکلام تبریک می گفت برای تحریم انتخابات و حقیقت جو را تشویق می کرد که نهاد مدنی ضد خشونت خود را تبلیغ کند. تکلیف مافیای اقتصادی و امنیتی روشن است ولی باید نگاهی کوتاه به این بازیگران از قدرت رانده و توجیه گر بیندازیم.
چهار- فائزه هاشمی- اگر کسی صدای خارجی این حاکمیت باشد کسی نیست فائزه هاشمی. کمتر روزی است در دوره اخیر که فائزه هاشمی در کلاب هاوس نباشد و نظر ندهد. ایشان دو موضوع برایش بسیار مهم است٬ برات گرفتن برای کارهای اکبر هاشمی رفسنجانی و اینکه انقلاب مرد زنده باد اصلاحات و پیش بسوی حمایت از ابراهیم رئیسی اگر آنها ایشان و طیف اش را بپذیرند. همه را به خواندن کتاب آمار سخن می گویید ارجاع می دهد که خودش نیاز دارد برود کتاب آشنایی با اقتصاد ایران ابراهیم رزاقی را بخواند.
فائزه هاشمی در جلسه ای نبود که یادآوری نکند و همان حرف های مصاحبه خشت خام را یکجور دیگر نزد که اگر بابا زنده بود وضعیت جور دیگری می شد و بابا حق اش ضایع شده است و بابا به ما یاد داد که مخالف هم باشیم و با هم کار کنیم. بابا خیلی دمکرات بود و بابا کلا با قدرت میانه زیادی نداشت و چوب اش را خورد. اولا فائزه هاشمی بهتر از هر کسی عملکرد پدرش را می داند زیرا همین بابای ایشان بود که لاجوردی را سر کار گذاشت و بعد از کشتن حسن لاهوتی همین بابا جان بود که دخترها را ساکت کرد و تا به امروز هم همین خانم در رابطه با کشتار دهه شصت طفره می رود و در مصاحبه با ایران وایر می گویید ” «من همانطور که گفتم بعضیها را میدانستم و بعضیها را نمیدانستم. همان اتفاقی که برای آقای لاهوتی و وحید افتاد، طبیعتا در جریان بودیم، ولی همان موقع از خانواده آقای لاهوتی که حالا همسر من و همسر فاطی خواهر من میشد، کسی موضوع را دنبال نکرد و ما هم دنبال نکردیم. من آن زمان ۱۹ ساله بودم و ناراحت شدیم و اثرات خودش را داشت، اما دنبال نکردیم که چرا این اتفاق افتاد و حالا کسی که این کار را کرده و درگیر بوده، باید به مجازات برسد و…. ما دنبال نکردیم و اصلا نمیدانم چرا دنبال نکردیم، شاید چون همسرانمان خیلی آرام بودند.» او دوست ندارد بیشتر از این درباره این موضوع توضیح دهد و میگوید: «من صحبتم این است که چرا باید به گذشته برگردیم. ضمن این که در مورد گذشته حرف زدن، چیزی را عوض نمیکند. البته من مشکلات گذشته را نفی نمیکنم؛ بوده و همانها سر جایش هم هست، اما الآن شرایط خیلی بدتر از آن روزهاست.» ” همان بابا جان بود که قانون کار را عوض کرد٬ خصولتی شدن را بابا جان آورد٬ قرار دادهای نفتی را بابا جان تحویل حاج مهدی داد و یاسر صدها میلیون دلار پول و صدها هکتار لویزان را در دست اش گرفته است و به این روز افتادن اقتصاد حاصل کار بابای اوست و اتفاقا اگر محسن اشان نمی تواند در شورای شهر شرکت کند نه بخاطر اینکه حاضر نیست حق کسی ضایع شود بلکه محسن اشان تماما یکجا همه چیز را بالا کشیده و فقط کافی است سری به دنیای مجازی زد و وضعیت اقتصادی محسن و بقیه برادرها و خانواده اشان را دید و بابا جان بابا جان اش برای چیست و اتفاقا ایشان کپی برابر اصل بابا جان است. در تمامی کلاب هاوس ها اشاره دارد که از من می خواهند بگوییم که مردم انقلاب نمی خواهند و ما خواهان اصلاحات هستیم و اگر اینکار را ابراهیم رییسی انجام دهد پشت سر او قرار می گیریم. فائزه هاشمی می گویید بارها به اینها می گوییم تغییر بوجود آورید و اینها می گوییند ما اشتباه شاه را نمی کنیم. اولا مگر تغییر و تحولات اجتماعی مقایسه ای است؟ و دست عده ای هست که انجام بدهند یا ندهند. بخواهند آزادی را به مردم بدهند یا ندهند. دوما این نوع اپوزیسیون نمای که بیشتر در دفاع حاکمیت و استمرار حکومتی که مثل سنگ است چیست؟ اینکه می گویید محسن هاشمی گفت مذاکره با امریکا راحت تر از ترغیب خواهرش به شرکت در انتخابات است یعنی چه؟ اتفاقا خانواده بهرمانی (رفسنجانی) بسیار رفتارشان همانند پدرشان هست که جلوی خبرنگار شصت دقیقه امریکا فحاشی می کرد و هر نماینده دولت های غربی اول در دفتر ایشان بود هست و خودشان و بچه هایشان در سر بزنگاه یا انگلیس هستند و یا امریکا که قبله عالم اشان هست و فائزه هاشمی می گویید اگر در امریکا بود به ترامپ رای می داد. این خانواده استاد نرمش قهرمانانه هستند و نجات دهند همین حاکمیت در هر شرایط و امروز هم باید تمام قد در مقابل نیروهای مترقی قرار بگیرند چون بوی تغییر را شنیده اند و صدای سوم را تبلیغ می کنند و بیهود نیست حی می گوید حاج حسن اقا خمینی طور دیگری می گویید و حرف اش را به علی خامنه ای از طریق تعمیرگاه ماشین می زنند.
اگر احمد منتظری با پخش نوار حسینعلی منتظری عملا راه انتخاب شدن ابراهیم رئیسی را در سال ۱۳۹۶ بست٬ فائزه خانم با این تاکتیک جدید می خواهد راه ماندگاری رئیسی را هموار می کند. اگر احمد منتظری نشان داد که رئیسی جنایتکار است ولی فائزه هاشمی با التماس می خواهد در کنار جریان رئیسی بماند و ریاست جمهوری را تطهیر کند. افرادی مانند صفورا نیک پیک و کلیه کسانی که در شهرداری ها بوده اند و از رانت شهرداری سود برده و اقوام اشان از خان نعمت برده اند باید هم از انتخاب همتی حمایت کنند. همتی کسی است که در دوران او بسیاری از زنان بخاطر چک برگشتی اشان در زندان بودند. این افراد چرا سخنگوی فساد یاب شده اند چون جرات حمله به جنایت کار را ندارند. از روزگار اعتماد بنفس بالای سیاست بازان ایران چیز بیشتری نمی توان انتظار داشت.
پنج- باربارا اسلاوین و فاطمه حقیقت جو- باربارا اسلاوین از شورای اتلانتیک امریکا ( رجوع شود به گزارش سالانه ۲۰۱۹ این نهاد) شاید نقش بسیار برجسته ای در جا انداختن نیروهای موافق ایران در امریکا دارد. ایشان کسی است که به خامنه ای و ظریف هم مشاوره می دهد و بقول خودش بارها به ایران سفر کرده و برگذار کنند سمینارهای بسیار در رابطه با ایران است٬ در کنفرانس ابتکار عمل آینده ایران در ۳۱ خرداد ماه از چهار سخنران دعوت بعمل آورده بود که باید به دو نفر از آنها پرداخت. فاطمه حقیقت جو و صادق زیبا کلام. حقیقت جوها با بحث شرکت در انتخابات در نقد مخالفین اشان معتقد هستند که هنوز شرایط برای تغییر اساسی در ایران مهیا نیست و برای این امر برخورد مخالفین اش و بطور مشخص زبان خشونت آمیزی است که آنها استفاده می کنند را مثال می زد و از این زاویه است که فکر می کند که باید ابتدا مبارزه بدون خشونت را یاد گرفت و بسیار آهسته انتظار تغییرات بیشتر را داشت و خطر در کمین است. ایشان معتقد است که چرا موافق رای دادن بوده است و برای آن فعالیت کرده است. اینکه نباید از زبان ناشایسته یا بقول ایشان برخوردهای خشن سیاسی در فضای عمومی استفاده کرد را می شود پذیرفت ولی چرا خودش را جای آن ۷۰ درصدی که این زبان را ندارند و با انتصابات و حامیان اش مخالف هستند را قبول نمی کند. کسی که زیر فشار و تحت سرکوب است منافع اش را نمی تواند بفهمد ولی کسی که در همان کشوری است که ایشان نگران اش هست که رژیم چنج اش را انجام دهد فعالیتی در خود جامعه امریکا ندارد؟ از محیط دانشگاهی بیایید بیرون و دنیای خود امریکا را نگاه کنید و انتصابات و نتیجه اش را فقط در دو گروه بررسی نکنید و نگویید دو گروه از نتیجه این انتصابات خوشحال هستند حامیان رهبری و رژیم چنجی ها. اگر مردمی خوشحال هستند که دیگر نمی توان آنها را فریب داد یعنی قرار دادان بیش از شصت میلیون مردم در مقوله رژیم چنجی یعنی هوادار ترامپ؟ چرا همین برخورد را در رابطه با امریکا انجام نمی دهید و پول مالیات دهنده امریکائی را صرف نهاد غیرخشونت برای دمکراسی واقعی می کنید؟ مگر رژیم چنج فقط از طرف ترامپ و خارج کشور شروع می شود؟ این نگاه چنجی با درک شما در درون جامعه ایران وجود ندارد. این همان نگاه سرکوبگران است که هر کسی مخالف اشان است را وابسته به رژیم چنج می داند و مخالفین امنیت ملی را بخطر می اندازد. اتفاقا اگر آن مدل رژیمی چنجی مد نظر حقیقت جو بود باید بسیاری از اساتید دانشگاهی ایرانی و غیر ایرانی که نامه به اوباما دادند برای لیبی را سرزنش کرد و بسیاری از همان افراد در کمپ خود حقیقت جو قرار می گیرند. جامعه ایران در حال فروپاشی است و کسانی که شما می خواهید نگه اشان دارید به نادرست در حال از بین بردن جامعه هستند و مانند کشتی تایتانیک قبل از عرق شدن کشتی و رفتن زیر آب٬ آنها بخاطر اینکه در طبقات بالای هستند زودتر با قایق اشان فرار می کنند. احتمالا شما هم در خرید خانه در محلات خوب امریکا کمک اشان می کنید. اتفاقا همین مردم هستند که جلوی از بین رفتن کل جامعه را گرفته اند و کسانی که از آنها حمایت می کنند در همان مسیر حرکت می کنند.
صادق زیباکلام- کسی که در تمامی برنامه هایش با سلام به حضرت حق شروع می کند در برنامه شورای اتلانتیک با دوبار گفتن غلیظ بسم الله الرحمان رحیم صحبت اش را آغاز کرد. ایشان کسی است که خودش ادعا می کند با چراغ سبز نیروهای امنیتی در رسانه ها حاضر می شود و می خواست نشان دهد که مبادا مردم ایران از چاله دربیاییند و در چاه بیافتند که باربارا کمک اش کرد و گفت از ماهی تابه به روی آتش افتادن در انگلیسی رایج است. امثال زیباکلام سالهاست مردم را با بحث سوریه شدن می ترسانند. بهترین نقد به این نگاه را افراد چپ مارکسیست به جریان خودشان کردند و مجید دارابیگی خطاب به سازمان اش در مقاله میان دو صندلی نوشت ” سیاست توسعه ی صنایع موشکی و تلاش های مرموزانه اش برای دست یابی به سلاح اتمی، ادامه ی لشکرکشی به سوریه و مداخله ی آشکار در امور داخلی عراق، یمن و سایر کشورهای منطقه که خشم امریکائیان را بر انگیخته با سکوت برگزار می شود، نقطه ی مقابل این سکوت را، ترجیح دادن بقای جمهوری اسلامی در برابر رقیبان باید دانست! در ارزیابی از انتخابات دوازدهمین دوره ی ریاست جمهوری دایر بر درست بودن تحریم انتخابات و هم سنگ بود ن تحریم، با دادن رای به حسن روحانی را هم باید وجه دیگری از سیاست دوگانه ی آری و نه در دفاع طلبی از بقای جمهوری اسلامی دانست. آخر در کجای دنیا دیده شده، که هم تحریم انتخابات درست باشد و هم دادن رای به یکی از نامزدهای انتخاباتی! این شیوه ی سفسطه که در متن بیانیه هم پیداست به جز نشستن میان دو صندلی چه نام دارد؟” زیبا کلام ها بهتر از هر کسی می داند که آوارگی میلیونها سوری ٬ کشته شدن نیم میلیون مردم سوریه و از بین رفتن زیر ساخت سوریه عامل اش کسی نبود جز نیروی سپاه قدس و نقش قاسم سلیمانی را می داند ولی از آنجاییکه مخلص نیروهای امنیتی است می گویید ” این مرز و بوم به امثال این مرد نیاز دارد. در نهایت قاسم سلیمانی نماد خضوع، فروتنی و انسانیت است که سبب قوت قلب برای دیگران میشود.” بله آن مرد حق دارد میلیونها انسان را بخاک سیاه بنشاند و زیباکلام ها لیلایشان در انگلیس به سبک انگلیسی زندگی کند و نگران شجاعت فائزه هاشمی باشد که خطری او را تهدید نکند.
شش- طنز این انتصابات در این دوران فعالیت “احزاب سیاسی” است که نه وجود خارجی دارند و نه کسی از سوخت و سازشان خبر دارد و فقط در دوران انتخابات ها پیدا می شوند و برای وزارت کشور کار می کنند. نمونه فکاهی آن خانه کارگر و حزب اسلامی کار بود که با صدور بیانیهای “مشترک ضمن دعوت از مردم برای حضور پرشور در انتخابات ریاست جمهوری، حمایت خود را از عبدالناصر همتی اعلام کردند! و در ادامه فراخوان اشان آورند آرای خود را به حمایت از جناب آقای علیرضا محجوب نامزد میان دوره ای انتخابات مجلس شورای اسلامی در حوزه انتخابیه تهران و لیست ۲۱ نفره جمهوریت برای شورای شهر تهران به صندوق های رای بیندازند.” در شهر ۱۲ میلیون رای محجوب و حزب اش جواب اشان را گرفتند و حتی نتوانسته نان خوران خودشان که نیروهای امنیتی در محیط کار هستند را جمع کنند و نتیجه اش در ” شهر تهران اسماعیل کوثری با سابقه فرماندهی سپاه پاسداران، حدود ۳۴۷ هزار رای کسب کرده و توانسته بار دیگر به مجلس شورای اسلامی راه بیابد.” بقیه اش بماند.
هفت- برخورد نیروهای داخل حکومتی با انتصابات٬ محمود احمدی نژاد در سایت بهار به تاریخ ۳۱ ماه می نوشت: انفجار سایت اتمی بیش از «۱۰ میلیارد دلار» به کشور آسیب زده است، او گفت: «آقای باند امنیتی، آقای نهاد امنیتی، شما باید بروید دوربینها را در نطنز کار بگذارید که نیایند آنجا را منفجر کنند و بیش از ۱۰ میلیارد دلار خسارت وارد کنند.» پیش از این مقامات امنیتی و نظامی ایران سرقت اسناد از تورقوزآباد را تبلیغات اسرائیلی دانسته و آن را تکذیب کرده بودند.” در ۱۱ خرداد “وزارت اطلاعات: اظهارات احمدینژاد غیرواقعی و در راستای تشویش اذهان عمومی است…. ” در شرایط کنونی براساس تاکیدات مقام معظم رهبری، تقویت امنیت و وحدت ملی و مشارکت حداکثری در انتخابات و عدم ایجاد زمینه سوء استفاده دشمنان، از ضروریات مسلم نظام میباشد”. احمدی نژاد در جواب نیروهای امنیتی در صحبت هایش اعلام کرده است٬“ بنابه اطلاع عده ای از عناصر باند فاسد امنیتی بدنبال ایجاد یک حادثه مهم مانند سقوط هواپیما، تصادف قطار، انفجار و یا آتش سوزی بزرگ هستند تا فضای کشور را ملتهب و حواس مردم را از مسئله بسیار مهم انتخابات پرت نمایند تا در سایه آن بتوانند کاندیداهای مورد قبول مردم را با هزینه کم از صحنه حذف و مشارکت پایین مردم در انتخابات را توجیه کنند!” این موضوع که باندهای امنیتی از سال ۱۳۶۰ شمسی تا به امروز با مهندسی کردن شرایط بحرانی بر سرکوب از هیچ کاری کوتاهی نمی کنند و طبق بازگویی تاریخی محمدصادق کوشکی یکی از نیروهای امنیتی دانشگاه امام صادق در کتاب تبار ترور که با مصاحبه و تحقیق با نیروهای امنیتی کتاب سازی می کند٬ در رد ادعا زدن حزب جمهوری اسلامی و ترور رجایی و باهنر توسط سازمان مجاهدین خلق حقایق اصلی را روشن می کند که این نظام با بدترین شیوه های ضد انسانی کار خود را پیش برده اند که نمونه بسیار غیر انسانی آن آتش زدن ساختمان تجاری پلاسکو در دی ماه ۱۳۹۵ بود که هزاران کارگر بیکار و صدها کسب و کار از بین رفت و اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ و سرکوب بیرحمانه آن نشان از مشت آهنین نیروهای امنیتی توسط گارد نوپو (نیروی ویژه پدافند وحشت) بود و دوره حاضر که نیروهای امنیتی به آخرین پرده از فعالیت هایشان نزدیک شده اند٬ به این نتیجه رسیده اند که راه جدیدی نیاز است و آمدن سید ابراهیم رییسی نوید پیچیده شدن کارها را می دهد.
فعالیت های بخش خارجی نیروهای امنیتی-نظامی سپاه در چند سال گذشته را می توان بطور خلاصه اینگونه توضیح داد که با بالا گرفتن جنگ های نیابتی و افزایش فزاینده که گاها نشان از خبر پیروزی های نیروهای وابسته به سپاه در منطقه اشاره می کنند که در موارد: ۱- حمله حوثی ها به پالایشگاه آرامکو٬ ۲- چهار حمله پهبادی و راکتی به پایگاه های استقرار نیروهای آمریکایی در عراق٬ ۳- حمله به پایگاه عینالاسد با موشک “آرش ساخت ایران” ۴- تهدید مرتضی قربانی مشاور فرمانده سپاه برای حمله به اسراییل از لبنان٬ ۵- سخنرانی سرلشکر سلامی در روز قدس که اعلام داشت: بعد از خرابکاری در نطنز، کارخانه موشک سازی آنها(اسراییل) منهدم، پالایشگاه حیفا منفجر و بزرگترین مجموعه دفاعی به نام رافائل دچار آتش سوزی و امنیت رژیم صهیونیستی با شکستی بی پایان مواجه شده است. ۶- جمعبندی این فعالیت های برون مرزی را دکتر هیثم الخزعلی (کارشناس عراقی امور امنیتی) در یادداشتی که نسخه فارسی آن را دردیپلماسی ایرانی در ۱۶ خرداد ۱۴۰۰ چاپ شده نوشته است:” اسرائیلیها در جنگ اخیر غزه حدس زدند که این اتفاق نخواهد افتاد؛ چرا که جمهوری اسلامی مانع از مشارکت حزبالله در درگیریها شد تا منطقه به یک جنگ بزرگتر کشانده نشود. اما جمهوری اسلامی هم اکنون برای جنگی بزرگتر آماده میشود؛ جنگی که همهی این طرفها در آن شرکت خواهند کرد…. تشکیل شدن اتاق عملیاتی در بیروت بین حزب الله، حماس و سپاه پاسداران برای مدیریت نبرد میان گروههای محور مقاومت در غزه و رژیم صهیونیستی… اظهارات رسمی فرمانده سپاه قدس (اسماعیل قاآنی) در تلویزیون ایران گفت٬ گروههای مقاومت در عراق، سوریه، یمن و حتی پاکستان و افغانستان ممکن است در جنگ علیه رژیم صهیونیستی مشارکت کنند. بدون شک بازگشت ایالات متحده به توافق هستهای باعث قدرتمندتر شدن ایران خواهد شد؛ زیرا به این کشور امکان دستیابی به سلاح هستهای را در سال ۲۰۳۰ را میدهد و این همان چیزی است که صهیونیستها تلاش دارند آن را متوقف کنند.”
هشت- تحرکاتی برای کنترل توسعه طلبی ها: طبق گزارش سایت مشرق در ۱۲ بهمن ۱۳۹۵: “در طول مدت فعالیت دولت یازدهم شاهد چندین حادثه مهم در صنعت نفت بودیم که تنها ۵۱ مورد آن ۳۴ کشته و ۳۷ مصدوم با درجات مختلف مصدومیت برجای گذاشته است.”
پس سوال اساسی این است که انفجارهای مکرر در مراکز فولاد٬ پتروشیمی٬ نفت و دیگر مراکز صنعتی در دو سال گذشته و رشد آن در شش ماه گذشته بر چه زمینه ای است. آیا این انفجارها بر اساس ادعای احمدی نژاد کار نیروهای امنیتی است؟ آیا این انفجارها بر اساس مشکلات فنی است؟ آیا توسط دیگر کشورها صورت می گیرد؟ با اینکه زمینه سازی می شود برای انداختن تقصیر این انفجارات همانند دهه شصت بر گردن نیروهای مترقی برای ضربه زدن با مبارزات مستقل؟ آیا جامعه دیگر این نوع ترفندها را می پذیرد و یا با آن به مقابله بر می خیزد؟ در شش ماه گذشته این انفجارات شامل:
آبان ۱۳۹۹ – انفجار کوره ششصد و سی در گروه ملی فولاد اهواز که منجر به خسارت چند میلیاردی در محیط کار شده است.
۳ بهمن ماه ۹۹ – یک انفجار شدید در مجتمع پتروشیمی خراسان به وقوع پیوست که منازل مسکونی روستاهای اطراف را نیز لرزاند.
۳ بهمن ۱۳۹۹ – انفجار مهیب در پتروشیمی بجنورد. این انفجار مربوط به دیگ و لوله های بخار آب.
۲۶ فروردین ۱۴۰۰- رئیس اورژانس استان یزد از انفجار در کوره شمش فولاد یزد و مصدوم شدن ۹ نفر در این حادثه خبر داد.
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰- سخنگوی مرکز اورژانس استان اصفهان گفت: انفجار در کارخانه فولاد نطنز سه نفر مصدوم داشت.
۱ خرداد ۱۴۰۰ – حادثه در پالایشگاه آبادان٬ نشتی در پی گرفتگی یکی از مسیرهای کاتالیست کت کراکر جدید و برون ریز مقداری کاتالیست همراه با هوای داغ رخ داد.
۵ خرداد ۱۴۰۰ – انفجار در سایت ۲ پتروشیمیهای عسلویه به دلیل ترکیدگی خط انتقال اکسیژن به دو شرکت پتروشیمی و ایجاد آتش سوزی که یک کشته و دو مصدوم در پی داشته است.
۵ خرداد ۱۴۰۰ – انفجار در پتروشیمیهای دماوند و مبین/ یک کارگر کشته و دو نفر دیگر مصدوم شدند
۱۲ خرداد ۱۴۰۰ – پالایشگاه تندگویان در جنوب شهر تهران به دلیل نشتی یکی از مخازن ضایعات نفتی دچار آتشسوزی شد. بر اثر وقوع حرق در پالایشگاه جنوب تهران ۱۱ نفر مصدوم شدند که بیشتر آنها از آتشنشانها بودهاند.
۱۲ خرداد ۱۴۰۰ – ناو پشتیبانی «خارک» متعلق به نیروی دریایی ارتش ایران که در بندر جاسک، به دلایل نامعلومی دچار حریق گستردهای شده بود، بر اثر شدت آتشسوزی در آبهای محدوده جاسک غرق شد و۳۳ مصدوم داشت.
۳۰ خرداد ۱۴۰۰ – «خروج اضطراری» نیروگاه بوشهر از مدار تولید برق به دلیل «نقص فنی»
حوادث بالا نشان می دهد که عمق فاجعه بالا است و نقش حکومت در بوجود آمدن این حوادث زیاد است و جلوگیری از این حوادث بسیار ناچیز است و اعتراضات و اعتصابات بیش از چهل پالایشگاه و دهها مرکز اقتصادی قبل از اعلام شورای نگهبان نشان می دهد که جنبش کارگری عزم اش جزم شده است و اطلاعیه شورای کارگران گواه آن است ” ما خواستار ایمن شدن محیط کارمان هستیم. محیط های کار ما مثل یک بمب انفجاری است و حریق های مهیب، سقوط از ارتفاع، آلودگی های صوتی در اثر انفجار مواد نفتی، استشمام مواد سمی و شیمیایی در کنار غیر استاندار بودن وضع بهداشت و درمانگاهها، دارد هر روز از ما قرمانی میگیرد و سبب صدمات جانی و روحی بسیاری به کارگران شده است. کار در گرمای طاقت فرسای تابستانی و نبود تجهیزات لازم سرمایشی و دستگاههای تهویه هوای استاندارد فشار کار را صد چندان کرده است. صنعت نفت یک بخش بزرگ سودآور جامعه است. باید مراکز کاری ما امن باشد و با بالاترین استانداردهای محیط زیستی مجهز باشد. باید در صنعت نفت بودجه کافی برای امن شدن محیطهای کار و تجهیز مراکز کاری به امکانات سرمایشی و گرمایشی مورد نیاز و دستگاههای تهویه هوا به میزان مورد نیاز، بالا بردن استاندارد بهداشتی در خوابگاهها و اماکن عمومی چون دستشویی ها و حمام و… اختصاص داده شود. ” حالا خشک سالی هفت تپه نشان داد بازی باز پس گیری در کجا قرار دارد٬ بیکاری بی رویه در شرکت نفت و ورشکستگی بنگاههای اقتصادی در راه است.
نتیجه گیری:
این حکومت به دهه شصت رجعت کرده است و آیا ایران گیت دیگری در راه است؟
جامعه امیدی ندارد که انتصابات جدید بتواند تغییری در وضعیت جنبش کارگری بوجود آورد و کارگران سفره اشان کوچک تر خواهد شد و آینده اقتصاد از گذشته اش بهتر نیست٬ بیکاری و تورم افزایش بیشتری خواهد یافت و شرایط جنگ سرد و گرم در جامعه بالا خواهد گرفت. درهم ریختگی و سردرگمی نیروها حاکم چه در ایران وچه در منطقه و سطح جهانی از مدتها پیش قابل مشاهده است و همین در هم ربختگی و سردر گمی است که باعث میشود روزی در برابر ایران تحریم های سختی اعمال شود و به قول خودشان فشار حداکثری و روزی دیگر مذاکره و امتیاز و یا همانند دوره قبل تحویل هواپیمای دلارهای نقدی برای حل مشکل بنیاد گرایان. به طور قطع کشورهای غربی به خوبی میدانند که با چه نیروهائی طرف هستند٬ چنین است که در برابر طالبان روزی لشگر کشی ناتو مطرح است و روز دیگر واگذاری افغانستان به این گروه و این سر درگمی زمینه روشنی برای میدان دادن به بنیاد گرایان است. نه امکان گشایش سیاسی مد نظر است و نه خواهان پذیرش اشتباهات گذشته و نه رفتن به سوی تغییری برای بهتر شدن زندگی اقتصادی. در این میان مردم تحت ستم منطقه از افغانستان تا یمن هستند که تنها میتوانند با همراهی افکار عمومی در سطح جهانی و نیروهای آزادی خواه سایر کشورها به مقابله با وضعیت حاکمه در این منطقه بپردازند و مشکل ایران تنها در خود ایران نیست و منطقه ای شده است و از همین جهت است که کارگران زحمتکشان و مردم تحت ستم منطقه و تحت سیطره نیروهای بنیاد گرا و طالبانی چاره به جز اتکا به مبارزان خود و نیز حمایت آزادی خواهان و نیروهای مردمی سایر کشورها ندارند و مقابله با چنین بنیاد گرائی قرون وسطائی تنها با همکاری تمامی ازادیخواهان منطقه و جهان میسر است. ابراهیم رییسی در اولین نشست مطبوعاتی اش در ۳۱ خرداد خود نشان داد که نه در نقش رییس جمهور بلکه همانند رییس قوه قضاییه فعالیت اش را ادامه خواهد داد. اینکه جریانات باصطلاح عدالتخواه دانشجویی در جلسات اینستاگرامی خود می خواهند نشان دهند که خواهان تغییر در ساختار اقتصادی٬ مبارزه با فساد و بوجود آوردن نهادهای مدنی و حزبی هستند را زیاد نباید جدی گرفت. نه مبارزه با خصوصی سازی شکل می گیرد و نه تعاونی کارگری راه می افتند. فروپاشی را نمی توان با سرنیزه جلویش را گرفت. راهی که رفته شده نتیجه اش جز این نیست و مردم با هوشیاری نگذاشته اند که حاکمان بلایی که بر سر مردم سوریه آورده شده را سرشان بیاورند. مردم نمی گذارند که همانند افغانستان طالبان به سر کار برگردد و همانند حوثی ها در یمن گرسنگی به جامعه تحمیل شود. مردم نگذاشته اند که همانند عراق جریانات شبه مذهبی مسلح در هر کوچه و محلی سر در بیاورند. این جامعه صدها سال مبارزه کرده است. صفویان را به عقب نشاند و قاجاریه را از بین برد و پهلوی را وادار کرد که صدای انقلاب اشان را بشنوند و از این حکومت مافیای چپاول اقتصادی – مذهبی نیز عبور خواهد کرد.
مهدی کوهستانی
تیرماه ۱۴۰۰