خبرگزاری هرانا – دو زندانی در شهرهای خوی و ارومیه که پیشتر در پرونده های جداگانه از بابت اتهام قتل به اعدام محکوم شده بودند، با گذشت اولیای دم از چوبه دار رهایی یافتند. همچنین دو متهم در تهران در پرونده های جداگانه از بابت اتهام قتل، با حکم دادگاه کیفری به اعدام محکوم شدند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایرنا، یک زندانی در شهرستان خوی که پیشتر از بابت اتهام قتل به اعدام محکوم شده بود، با گذشت اولیای دم از چوبه دار رهایی یافت.
رییس کل دادگستری آذربایجانغربی اظهار داشت: در حالیکه در سحرگاه اجرای حکم، همه شرایط برای اجرای اعدام متهم ۲۷ ساله آماده و پای چوبه دار حاضر شده بود، اولیای دم مقتول با گذشت، وی را از مرگ نجات دادند.
ناصر عتباتی با اشاره به اینکه این هفتمین سازش در پرونده های اعدام استان است، افزود: این پرونده در دادگاه کیفری شهرستان خوی رسیدگی و حکم اعدام متهم صادر و در دیوان عالی کشور هم قطعی شده بود.
وی بیان کرد: با تلاشهای مجموعه قضایی و بهرهگیری از ظرفیت هستههای بخشایش و معتمدین محلی، اولیای دم مقتول با گذشت از خون فرزند خود حیاتی دوباره به محکوم علیه بخشیدند.
رییس کل دادگستری آذربایجانغربی گفت: در این گونه قتلها که بدون انگیزه یا نقشه قبلی و فقط به صرف هیجانات و عصبانیتهای لحظهای و اتفاقی، حادث میشوند حصول سازش و رضایت امری پسندیده هست و تلاش برای بازگرداندن این افراد نهایت انسانیت را به نمایش میگذارد.
رهایی از اعدام یک زندانی در ارومیه
به گزارش خبرگزاری فارس،یک زندانی در ارومیه که پیشتر از بابت اتهام قتل به اعدام محکوم شده بود، با گذشت اولیای دم از مرگ نجات یافت.
رئیس شورای هیئات مذهبی استان آذربایجانغربی با بیان اینکه این درگیری چند سال قبل در روستای بدل آباد شهرستان ارومیه، قتل یکی از طرفین دعوا را به دنبال داشت، اظهار داشت: پس از ورود نیروهای انتظامی و دستگیری قاتل، پرونده برای رسیدگی قانونی در مراجع قضایی پیگیری و در نهایت منجر به صدور حکم اعدام برای متهم شد.
علیرضا بقائی افزود: ریش سفیدان روستای بدل آباد شهرستان ارومیه بعد از چند سال با پیگیری فراوان منجر به سازش و اولیای دم صبح امروز در پای چوبه دار، از اعدام متهم ۲۳ ساله در زندان مرکزی ارومیه گذشت کردند.
صدور حکم اعدام یک متهم در تهران
به گزارش روزنامه شرق، یک متهم به قتل توسط شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به اعدام محکوم شد.
بر اساس این گزارش، تیر ماه سال گذشته مردی با مراجعه به پلیس تهران از ناپدید شدن فرزندش به نام نیما خبر داد. پدر نیما به مأموران گفت: پسرم از مدتی قبل با شریکش که فرید نام دارد، دچار اختلاف شده بود و میخواست طلب چند میلیونیاش را از فرید پس بگیرد؛ اما فرید از پرداخت بدهیاش طفره میرفت و حالا من به او مشکوک هستم، چون آخرین بار آنها قرار بود برای تفریح بروند.
کارآگاهان بعد از ثبت اظهارات پدر نیما سراغ فرید رفتند تا از او تحقیق کنند. مأموران وقتی دیدند روی دستان فرید آثار سوختگی وجود دارد، به او ظنین شدند و وی را بازداشت کردند. تحقیقات در این زمینه ادامه داشت تا اینکه دو روز بعد جسد نیما را در حاشیه روستایی در حوالی کن کشف کردند و با توجه به شواهد مشخص شد تاجر جوان با ضربههای چاقو به قتل رسیده است. مأموران در ادامه خودروی مقتول را درحالی که به آتش کشیده شده بود، در حوالی اسلامشهر پیدا کردند و پس از آن بار دیگر به بازجویی از فرید پرداختند.
او این بار به قتل دوستش اقرار کرد. متهم در اعترافاتش گفت: من و نیما سال ۸۳ با هم آشنا شدیم. او شرکت مواد غذایی و شوینده داشت. ما با هم شریک شدیم؛ البته قرار بود او یک میلیارد تومان بابت شراکت به من بدهد؛ اما یکباره از شراکت منصرف شد و پولش را خواست. من پول او را داده بودم اما نیما سود پول را هم میخواست. نیما مرتب برای گرفتن پول اصرار میکرد تا اینکه بالاخره فکر انجام قتل به سرم زد و برای این کار نقشه کشیدم. میخواستم او را با خوراندن سیانور بکشم اما موفق نشدم، برای همین نقشهای دیگر طراحی کرده و او را به قتل رساندم.
پس از اعتراف متهم برای او کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع داده شد. در ابتدای جلسه دادگاه، وکیل اولیایدم در جایگاه قرار گرفت و گفت: اولیای دم در دادگاه حاضر نشدهاند و من از طرف آنها تقاضای اعدام دارم.
سپس نوبت به متهم رسید. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: وقتی نیما از شراکت منصرف شد، من مبلغ یک میلیارد تومان را به او برگرداندم و فقط مبلغ ۲۰ میلیون تومان از آن باقی مانده بود؛ اما او اصرار داشت سود پولش را هم بگیرد. او میخواست بابت این مبلغ از من چک بگیرد. به او گفتم که چک ندارم؛ اما اصرار کرد با هم قرار بگذاریم و در این رابطه صحبت کنیم. روز حادثه وقتی سوار خودروی او شدم و فهمید چک را همراه نیاوردهام، عصبانی شد و با کارد میوه خوری که در ماشین داشت به من حمله کرد که دستهایم زخمی شد. من کنترل اعصابم را از دست داده بودم، کارد میوه خوری را از او گرفتم و چند ضربه به او زدم. در آن شرایط در حال خودم نبودم و وقتی به خودم آمدم که او فوت شده بود.
متهم در ادامه گفت: من سرپرست سه فرزند هستم و از وکیل اولیای دم تقاضا دارم به خاطر فرزندانم از اعدام من گذشت کنند. سالها قبل خواهرم که دو فرزند کوچک داشت فوت شد. من آن زمان هنوز ازدواج نکرده بودم و از خواهرزاده هایم نگهداری کردم. بعد از چند سال ازدواج کردم و خودم هم صاحب یک فرزند شدم. من در تمام این سالها از خواهرزادههایم مثل بچه خودم نگهداری و با سختی زیاد زندگی خوبی برای آنها فراهم کردهام. پرخاشگری نیما باعث شد دست به چنین کاری بزنم. باور کنید من نقشهای برای قتل نداشتم و حتی چاقویی همراه نبرده بودم. قربانی خودش کارد میوه خوری را بیرون آورد و به من حمله کرد.
متهم درباره اینکه چرا موقع ارتکاب قتل دستکش در دست داشت، گفت: من به خاطر کرونا از ماسک و دستکش استفاده کرده بودم و نقشهای برای از بین بردن اثر انگشتم نداشتم. من از کاری که کردهام واقعا پشیمان هستم و درخواست بخشش دارم.
در ادامه جلسه وکیل فرید به دفاع پرداخت و گفت: موکلم بعد از قتل از نظر روحی به هم ریخته است. او حتی حاضر نیست به زندگی ادامه دهد و به همین دلیل دو بار در زندان دست به خودکشی زده اما زنده مانده است. من از اولیای دم تقاضا دارم به خاطر شرایط فرزندان موکلم گذشت کنند.
با رد این درخواست از سوی اولیای دم، قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، فرید را به اعدام محکوم کردند.
صدور یک حکم اعدام در تهران
به گزارش روزنامه شرق، یک متهم به قتل توسط دادگاه کیفری یک استان تهران به اعدام محکوم شد.
بر اساس این گزارش، تیر ماه سال گذشته به دنبال تماس یک زن با پلیس ۱۱۰ تهران و اعلام خبر مرگ دوست خود، ماموران کلانتری ۱۳۰ نازیآباد خود را به محل حادثه رساندند و ضمن مشاهده جسد زن میانسال متوجه شدند از خانه بوی گاز به مشام میرسد. به این ترتیب فرضیه مرگ زن به دلیل گازگرفتگی مطرح شد، با این حال جسد برای تحقیقات دقیق و تعیین علت اصلی فوت به پزشکی قانونی انتقال یافت.
درحالیکه بررسیهای ابتدایی همچنان در حال انجام بود، پزشکی قانونی اعلام کرد مرگ فرناز ارتباطی با گاز گرفتگی ندارد؛ بلکه گردن او شکسته و در واقع این زن به قتل رسیده است. پلیس خیلی زود پی برد مقتول برادرزاده ۲۴ سالهای به نام میثم دارد که مرتب به خانه عمهاش رفت و آمد میکرد و بعضی وقتها شب را در خانه او میماند. او در مراسم خاک سپاری عمهاش دستگیر شد و در بازجوییها به ارتکاب قتل اعتراف کرد.
میثم گفت: پدر و مادرم از هم جدا شدهاند و من همراه پدرم زندگی میکنم؛ اما مرتب به خانه عمهام میرفتم و بعضی شبها نیز پیش او میماندم. پدرم فلج است و وضع مالی خوبی ندارد. این در حالی است که پدربزرگم همه داراییاش را به نام عمویم کرده بود و عمویم حق پدرم را نمیداد. شب حادثه وقتی به خانه عمهام رفتم و با او درددل کردم، از عمو و پدربزرگم بدگویی کردم و گفتم آنها حق پدرم را نداده و باعث مشکلات شدهاند. عمهام از حرف های من عصبانی شد و یک سیلی به صورتم زد. در این هنگام در حالی که خیلی عصبانی شده بودم، با عمهام درگیر شدم و او را خفه کردم.
در ادامه برای او کیفر خواست صادر و پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. میثم در حالی در جایگاه متهم ایستاد که پدربزرگ و مادربزرگش بهعنوان ولی دم درخواست اعدام او را مطرح کردند. مادربزرگ میثم گفت: یک سال از کشتهشدن دخترم میگذرد و هنوز نمیتوانم باور کنم نوهام دست به چنین کاری زده باشد.
میثم نیز در دفاع از خودش گفت: باور کنید من عمهام را دوست داشتم و هرگز راضی به مرگ او نبودم. شب حادثه به یک پارتی شبانه دعوت شده بودم، به همین دلیل همراه دوستم به خیابان ناصر خسرو رفتیم و قرص اکس خریدیم. ما قرص را خورده بودیم که دوستانم با من تماس گرفتند و گفتند میهمانی لغو شده است. من اصلا حال طبیعی نداشتم و نمیتوانستم به خانه پدرم برگردم. به عمهام تلفن کردم و گفتم به خانه او میروم. من به عمو و پدربزرگم توهین کردم و همین کار باعث شد عمهام عصبانی شود و به من سیلی بزند. من که تحت تأثیر قرص اکس بودم و کنترلی بر رفتارم نداشتم، عمهام را هل دادم و وقتی او روی زمین افتاد، با دستانم او را خفه کردم. وقتی به خودم آمدم که عمهام جان باخته بود و دیگر کاری از دست کسی بر نمیآمد. من که ترسیده بودم، شیر گاز را باز گذاشتم تا همه فکر کنند عمهام به خاطر گازگرفتگی فوت شده است. من از کاری که کردهام به شدت پشیمان هستم.
قضات دادگاه بعد از شنیدن حرفهای این جوان ختم جلسه را اعلام کردند و وارد شور شدند. آنها با توجه به مدرکهای موجود در پرونده متهم را به اعدام محکوم کردند.