سایت ملیون ایران

جایگزینی رئیس دانشگاه صنعتی اصفهان

daneshgah-isfahan

احمد شیرزاد، عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی اصفهان

سالن شیخ‌بهایی از ازدحام جمعیت در حال انفجار بود. حتی یک صندلی خالی در سالن عظیمی که بیش از‌ هزار صندلی دارد، وجود نداشت. تمام راهروها و ورودی‌ها مملو از حاضران بود. هر گوشه‌ای که برای نشستن یا ایستادن چند نفر جا بود از جمعیت پر بود. تقریبا همه استادان و کارمندان و جمعیت زیادی از دانشجویان آمده بودند. دوشنبه ۱۸ شهریور ۹۲ روزی تاریخی برای دانشگاه صنعتی اصفهان بود؛ روزی که در آن، دوباره دانشگاه متولد شد و غریو شادی دانشگاهیان بعد از چهار سال ایجاد فضای بسته از سوی رییس سابق دانشگاه، مجددا در دانشگاه طنین‌انداز شد. مراسم، علی‌الظاهر تودیع رییس سابق و معارفه رییس جدید دانشگاه بود. از این‌دست مراسم در تمام نهادهای دولتی و نیمه‌دولتی به وفور برگزار شده و می‌شود. معمولا مراسم تودیع و معارفه، بسیار رسمی و کلیشه‌ای است و بهانه‌ای است برای آنکه کارمندان چند ساعت کاری را بدون دغدغه پشت‌سر بگذارند و بخشی از حس کنجکاوی خود را برای شناسایی تیپ و تبار رییس جدید ارضا کنند!

چنین مراسمی در طی حیات ۳۵ساله دانشگاه صنعتی اصفهان قریب به ۱۰بار برگزار شده بود؛ هر بار در سالن‌های دیگر دانشگاه که به مراتب کوچک‌تر از تالار شیخ‌بهایی هستند و هیچ باری هم حاضران، شاهد پرشدن بیش از نیمی از صندلی‌ها نبودند. معمولا نه دانشجویان علاقه‌ای به چنین مراسم «عصا قورت‌داده»ای دارند و نه استادان. اما این‌بار همه‌چیز فرق می‌کرد.

استادان دانشگاه صنعتی اصفهان چهار سالی را پشت‌سر گذاشته بودند که هر روزش به اندازه چندین سال جلوه می‌کرد. هیچ رنجی برای اهل خرد و دانش بالاتر از آن نیست که کسی با بی‌منطقی، اراده سیاسی و شخصی خود را بر آنان تحمیل کند و این امری بود که طی چهارسال گذشته، به‌کرات اتفاق افتاده بود. دکتر همدانی‌گلشن رییس سابق دانشگاه صنعتی اصفهان از هیچ اختیار قانونی برای اعمال سلیقه‌های شخصی و حتی در مواردی تسویه‌حساب‌های فردی فروگذار نکرده بود.

در چهارسال گذشته تمام استخدام‌ها تنها با نظر یک نفر بود، دکتر همدانی‌گلشن. شوراهای دانشکده‌ها و کمیته‌های تخصصی درون دانشگاه به هیچ گرفته شدند.

در ارتقای استادان و استفاده از فرصت‌های مطالعاتی هرجا توانست اراده شخصی خود را تحمیل کرد؛ هرکسی که با او مخالف بود و جایی نامه‌ای اعتراضی را امضا کرده بود یا در جلسه‌ای شرکت کرده بود که خلاف میل ایشان بود باید از ارتقا به مقام دانشیاری یا استادی محروم می‌شد. اگر استادی با وجود سال‌ها تدریس و تحقیق موفقیت‌آمیز به دلیل مشکلات دیوان‌سالاری حاکم بر وزارت علوم و مشکل عبور از هفت‌توی گزینش‌ها هنوز استخدامش رسمی نشده بود و ادامه حضورش در دانشگاه مطابق میل شخصی ایشان نبود، بی‌محابا اخراج می‌شد و از آن‌سو اگر کسی در راستای آمال وی بود یک‌ماهه کارهایش به انجام می‌رسید. کارمندان نیز از سوی دیگر، دلی پرخون دارند از تبعیض‌ها و رفتارهای ناشایست که شخصیت انسانی آنها را خدشه‌دار می‌کرد. شاید برای تمام آنچه انجام شد، رییس سابق دانشگاه صنعتی اصفهان و معدود عواملی که به این شیوه تن داده بودند، به اختیارات رییس دانشگاه استناد کنند.

اما یک نکته مهم در این میان مغفول است و آن اینکه اختیارات مقام‌های دولتی، فلسفه‌اش حفظ مصالح دستگاه تحت اداره ایشان است که باید با کسب نظر و مشورت کارشناسان و صاحب‌نظران مربوط به‌کار گرفته شود نه بر مبنای سلیقه‌های محدود سیاسی و شخصی. بگذریم از اینکه در دوران وزارت مشعشع آقای کامران دانشجو به طرز بی‌سابقه‌ای اختیارات نامحدودی برای روسای انتصابی ایشان در نظر گرفته شده بود که نتیجه‌اش همین رفتارها بود و البته رفتار رییس سابق، مصداق کامل کسانی است که می‌گویند «کلاه» بیار و «سر» می‌آورند!

دوشنبه‌ای که گذشت، اهالی دانشگاه صنعتی اصفهان جمع شده بودند تا یکصدا پایان چنین دوره‌ای را جشن بگیرند. چنین بود که وقتی دکتر فخرالدین اشرفی‌زاده استاد پایه ۳۷ «دانشکده مواد»، به نمایندگی از سوی استادان پشت تریبون رفت و با لحنی بغض‌آلود و دل‌سوخته گفت: «امروز جشن ملی ماست»، جمعیت حاضر با شوقی وصف‌ناپذیر او را تشویق و تایید کردند.

آن روز دکتر توفیقی سرپرست وزارت علوم نیز شخصا برای معارفه دکتر مدرس‌‌هاشمی، رییس جدید دانشگاه به اصفهان آمده بود. این بود که به محض ورود وی و نیز هنگامی که برای ادای سخن به پشت‌ تریبون می‌رفت برای دقایق متمادی کف‌زدن‌های حضار به نشانه سپاس و تشکر از اقدام مسوولانه و به‌موقع وی در تغییر رییس دانشگاه صنعتی اصفهان، ادامه داشت.

توفیقی در ضمن سخنانی که مثل همیشه با آرامی و متانت ادا می‌شد، به خودش و مدرس‌‌هاشمی، رییس جدید دانشگاه، متذکر شد که باید قدر این نعمت الهی یعنی حمایت دانشگاهیان و امید آنها به یک آینده روشن را بدانیم. او به‌حق بر این نکته دست گذاشت که بالاترین سرمایه برای یک دانشگاه، نیروی انسانی است و اگر مسوولی این موهبت را نادیده گرفت و خوار شمرد چه حاصل اگر بناهای رفیع و افراشته از آهن و آجر برپا کرده باشد. در آن مراسم کلیپ کوتاهی پخش کردند از نخستین روزی که دکتر مدرس‌‌هاشمی در ساختمان مدیریت دانشگاه مستقر شد که در طی آن، جمعیت کثیری از دانشگاهیان وی را از اتاقش در دانشکده برق تا دفتر ریاست دانشگاه همراهی می‌کردند و همکاران سفید‌مویی که برق شادی در چهره‌هایشان موج می‌زد. جمعیت حاضر با هر نوا و آهنگی که در فیلم پخش می‌شد با شور و حرارت همراهی می‌کردند و با حسی ناخودآگاه به هم می‌گفتند: آری امروز شادیم، چون همدانی‌گلشن رفته است. مراسم، با وجود نامش، اما نشانه‌ای از تودیع با خود نداشت.

رییس سابق همان‌طور که انتظارش می‌رفت در مراسم حاضر نبود و هر بار که مجری برنامه بنا بر روال معمول، نامی از او می‌برد، واکنش منفی از جمعیت برمی‌خواست؛ واکنشی که البته تاسف‌بار و تامل‌برانگیز است و عبرت‌آموز که چرا باید انسانی آنچنان شیفته خود باشد که تا این حد از دیدن زشتی اعمالش غافل شود و روزگار، چنین درس سختی به او دهد؟

این درست نقطه مقابل دیدگاهی بود که مدرس‌‌هاشمی، در بخشی از سخنانش ابراز داشت و از خدا خواست که مصداق این آیه شریفه قرآن نباشد که «زیانکارترین آدم‌ها آنان هستند که تلاششان بر باد می‌رود و گمان می‌کنند که بهترین کارها را انجام می‌دهند.»
از: شرق

خروج از نسخه موبایل